همچنین در خطبه 126 مىفرماید:
همچون بدخویان جاهلیت مباشید که نه در دین فهم دارند و نه شناساى کردگارند.
نیز در خطبه 95 مىفرماید:
او را برانگیخت، حالى که مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را مىپیمودند، هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهیشان به فرو دستى انداخته، از نادانى جاهلیت خوار، سرگردان و در کار نااستوار، به بلاى نادانى گرفتار. او که درود خدا بر او باد، خیرخواهى را به نهایت رساند، به راه راست رفت و از طریق حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا خواند.
روشن است که در گفتارهاى مذکور، انحطاط فکرى اعراب، در کنار خشونت طبیعى و انحطاط مادى و معنوى به تصویر کشیده شدهاست.
به تعبیر یکى از اندیشمندان معاصر در شرح گفتار امام علىعلیه السلام در خطبه 26 نهج البلاغه:
دوران جاهلیت دورانى است که مردم در آن دوران، دچار دوگونه نابهسامانى بودند: نابه سامانى مادى و نابهسامانى معنوى.
الف) نابه سامانى مادى: یعنى مردم از لحاظ رفاه در سطح پایینى باشند. چنانکه در قرآن هم به نبودن رفاه و نبودن امنیت در دوران جاهلى اشاره شدهاست:
فلیعبدوا ربّ هذا البیت الذى أَطعمهم من جُوعٍ و آمنهم من خوفٍ؛56886
باید پروردگار این خانه (بیتاللَّه الحرام) را عبادت کنند که آنان را از گرسنگى به سیرى رساند و از نا امنى به امنیت.
ب) نابه سامانى معنوى: عبارت است از گمراهى مردم. گمراهى یعنى حیرت؛ به گونهاى که راه روشنى در مقابل مردم نیست و دنبال چیز بالا و والایى نمىگردند. گمراهى موجب اختلافات طبقاتى مىشود و تفکر، اختیار و ابتکار که سه خصلت اصلى انسان است، در چنین دورهاى مىمیرد.56887
بنابراین مىتوان جاهلیت را مترادف با عقبماندگى شدید دانست؛ جامعهاى که ابعاد مادى و معنوى عقب مانده شود و به عبارت دیگر، دچار نابه سامانى جدى گردد، به تعبیر قرآن، «جامعه جاهلى» است. بر همین اساس، متفکران اسلامى از جامعه اسلامى با عنوان «جامعه فاضله» یا «مدینه فاضله» یاد مىکنند، چنان که فارابى (339 - 259ه) از چهار نوع نظام سیاسى سخن گفته است: نظام سیاسى فاضله، نظام سیاسى جاهله، نظام سیاسى فاسقه و نظام سیاسى ضالّه.
منظور وى از نظام سیاسى فاضله، نظام سیاسى اسلامى است و بقیه، نظامهاى غیر اسلامىاند که هر یک به شش نوع تقسیم مىشوند؛ چون به نظر فارابى هر یک از آنها یا دنبال تأمین امور ضرورى زندگى مردماند که «ضروریه» نامیده مىشود، یا دنبال ثروت اندوزىاند که «نذاله» نامیده مىشود، یا دنبال لذت طلبىاند که «مدینه خسّت» نامیده مىشوند، یا دنبال غلبهاند که «تغلبیه» نامیده مىشود و یا دنبال آزادىاند که «جماعیه» نامیده مىشود.56888 از اینرو وجود «مدینه جاهله» سبب شد که «مدینه فاضله» طرح گردد.
بعد از روشن شدن مفهوم جاهلیت و جامعه جاهلى، این نکته هم روشن مىشود که مجموعهاى از نابهسامانىهاى مادى و معنوى، دوره جاهلى را احاطه کرده است و در کل، جامعه داراى آهنگ و جهت الهى نیست؛ به لحاظ مادى، مردم وضع اقتصادى خوبى ندارند و به لحاظ معنوى، از دین قابل دفاع عقلانى و منطقى و پیراسته از خرافات بىبهرهاند. قتل و غارت (الحق لمن غلب)، شرب خمر و قمار (از تمامى انواع آن) در میان آنها رواج دارد و طبق آیات قرآن، شرط رستگارى پرهیز از این مسائل است.
یا أیّها الذین آمنوا إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجسٌ من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون.56889
اقدامات خلاف اخلاق و زنده به گور کردن دختران (عمدتاً به خاطر مسائل اقتصادى) از دیگر اقدامات جاهلى است:
قد خسر الذین قتلوا أولادهم سفهاً بغیر علمٍ و حَرَّ مُوا ما رزقهم اللَّه افتراءً على اللَّه قد ضلّوا و ما کانوا مهتدین.56890
افتخار به حسب و نسب و قوم و قبیله از دیگر اعمال اعراب در عصر جاهلى است که سوره تکاثر در همین زمینه نازل شدهاست.
از نظر اعتقادى، شرک و بتپرستى در میان تعداد زیادى از اعراب رواج داشت، گر چه علاوه بر یهود و نصارا که دین الهى داشتند، حنیفىها نیز در میان اعراب ، افراد موحدى بودند.
از نظر سیاسى مىتوان مهمترین ساخت سیاسى را در قبیله جستوجو کرد. قبیله به جماعتى گفته مىشود که براساس «نسب» و «خون» براى بهبود معیشت خود همکارى مىکنند. عامل همبستگى اعضاى قبیله با یکدیگر «عصبیت» است. شیخ قبیله، رئیس آن است که لازم است مسنّ، مجرّب، عاقل، شجاع و ثروتمند باشد. شیخ قبیله مسئول جنگ و صلح، پیمانها و مهمانىهاى قبیلهاى است. یکى از قبایل مهم جزیرة العرب، قبیله قریش است.
اهتمام به شعر و ادب ، شعر و خطابه، دانش تبارشناسى (علم الأنساب) و نیز علم الأَیّام، از دیگر ویژگىهاى اعراب جاهلى بود. مهماننوازى و شجاعت نیز در میان آنان به صورت یک فرهنگ و عادت در آمده بود. موارد اخیر را مىتوان از جنبههاى مثبت عصر جاهلى دانست؛ اما چون فاقد جهتگیرى کلى الهى بود، طبعاً نمىتوانست در همه کاربردها مثبت باشد.
در بخش بعدى، اقدامات پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله را درجهت تغییر خصایص، ویژگىها و ابعاد منفى به مثبت در عصر مذکور بررسى مىکنیم.
3. مدینة النبى و ویژگىهاى آن
سؤال ما این بود که پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله چگونه «جامعه جاهلى» را به «جامعه اسلامى» تبدیل کرد؟ براى این که بتوانیم شیوه آن حضرت را در این تغییر و تحول استنباط کنیم لازم است اجمالاً اقدامات ایشان را توضیح دهیم:
نخستین اتفاقى که افتاد تغییر در شخص محمدصلى الله علیه وآله بود و تبدیل شدن او از یک انسان معمولى به یک انسان مسئول و متعهد. این تغییر توسط «وحى» صورت گرفت و از آن با عنوان «بعثت» یاد مىشود.
پس از این حادثه، پیامبرصلى الله علیه وآله به «ابلاغ وحى»، «انذار» و «دعوت» مردم به سوى خدا مأمور مىشود و در این راستا تغییر در محتواى باطنى و اندیشه و فکر مردم را محور کار و فعالیت خویش قرار مىدهد. با دستور: «قم فأنذر» به میان مردم مىرود و ندا مىدهد: «قو لوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا». سه سال دعوت مخفیانه و پس از آن دعوت علنى همگى برمحور «اصل دعوت» انجام گرفت. «اصل دعوت» هیچگاه از دستور کار پیامبرصلى الله علیه وآله خارج نشد، حتى وقتى در مدینه بود و به موفقیتهاى زیادى در عرصه داخلى رسید، سران سایر قبایل، کشورها و امپراتورىها را به سوى خدا و اسلام دعوت کرد. دعوت، دستورى قرآنى بود:
أُدعُ إلى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسن؛56891 دعوت کن به سوى پروردگارت از طریق حکمت، موعظه نیکو و با آنها به شیوهاى که نیکوتر است جدال کن.
به طور کلى اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله در این خصوص، به دو بخش قابل تقسیم است: اقداماتى که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتى که براى تغییر در رفتار انجام مىگرفت. البته لازمه تغییر در رفتار تغییر در افکار است؛ منتها دو نوع فکر و به تعبیر حکما دو نوع حکمت مطرح است: حکمت نظرى و حکمت عملى. حکمت نظرى؛ یعنى علم به آنچه هست؛ مثل علم به وجود خدا، و حکمت عملى؛ یعنى علم به بایدها و نبایدها. فعل و ترک این باید و نبایدها و به تبع آن ساختن ساختارهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و دینى در اختیار ما انسانها است.
اقدامات مهم پیامبرصلى الله علیه وآله در بخش نظرى که مىتوانیم از آن به «انقلاب اعتقادى» یاد کنیم از این قرار بود:
1. معرفى خداوند تبارک و تعالى به مردم با تمامى خصوصیات و صفات، نفى شرک و بسط تفکر خداپرستى و توحید یا مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهانبینى مردم؛
2. توصیف موجودات روحانى عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه؛
3. توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح در او؛
4. توصیف نبوت و رهبرى و چگونگى وحى؛
5. توصیف مرگ، حیات اخروى و معاد؛
6. توصیف امتهاى خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر در سرگذشت آنها.
تمامى مباحث مذکور در قرآن مجید و بهویژه در قالب آیات مکى آمده است. در بخش عملى و افکارى، که به منظور تغییر در رفتار عرضه شد، مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. ارائه افعال و گفتارهایى براى تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (تنظیم روابط میان انسان و خدا).
2. ارائه مدلهاى رفتارى و گفتارى براى گرامى داشت همنوعان و ایجاد روابط انسانى پایدار (تنظیم روابط میان انسانها با یکدیگر).
برخى از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقى قرار مىگیرند و بخشى درحوزه مسائل فقهى. موارد زیر از این قبیل است: سبقت جویى در خیر،56892 میانهروى،56893 وفاى به عهد،56894 کظم غیظ.56895 صبر و صداقت56896 و ویژگىهاى دیگرى از قبیل: تواضع، عدم تجسس در زندگى خصوصى افراد، عدم پرهیز از غیبت و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهى، خوش رفتارى، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر، مادر، کودک، زن، دختر و...، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و...، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت، احترام به مالکیت افراد و... این دستورات تغییراتى در عرصههاى اقتصادى، فرهنگى، مذهبى، اخلاقى و سیاسى پدید آورد.
3. ارائه مدل عملى در تنظیم رابطه مردم و حکومت که در مدینةالنبى محقق شد. طبق این مدل، تشکیلات و سازمان حکومت براساس بیعت و مشارکت همگانى و تأییدات الهى شکل گرفته و در خدمت امت بود. از استبداد و خود رأیى خبرى نبود و مشاورت در امور جاى آن را گرفته بود. آیاتى، چون «و شاورهم فى الأمر»، «و أمرهم شورى بینهم» زمینه ساز مشارکت همگانى بود.تأمین سعادت مردم، تأمین رفاه، امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامى بود. از تبعیضهاى اقتصادى و سیاسى خبرى نبود و همه کسانى که در زمره پیروان آن حضرت قرار گرفته بودند با یکدیگر همکارى صمیمانهاى داشته و خیرخواه هم بودند. البته پیامبرصلى الله علیه وآله، مسلمانان و جامعه نوپاى اسلامى، چه در مکه و چه در مدینه، دشمنانى نیز داشتند که مشرکان، یهودیان و سپس منافقان از مهمترین آنان به شمار مىرفتند.
مشرکان، مبارزه خود با پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله و مسلمانان را از رویارویى با قرآن شروع کردند و آن را شعر، سحر، أساطیر الأولین و...56897 نامیدند تا اینکه قرآن تهدید به تحدى کرد و فرمود: اگر چنین است، شما هم سورهاى مثل سورههاى قرآن بیاورید.
آنان، پس از ناکام ماندن در مبارزه با قرآن، مبارزه با پیامبرصلى الله علیه وآله را آغاز کردند، ابتدا سازشهاى سیاسى و اقتصادى و عبادى را پیشنهاد کردند که هیچ کدام پذیرفته نشد (لاأعبدما تعبدون و لا أنتم عابدون ما أعبد) تا این که دست به آزار و اذیت پیامبرصلى الله علیه وآله زدند و حتى به قتل آن حضرت همت گماردند که پیامبر با هجرت، خود را از این توطئه رهانید. یهودیان نیز از پیمانشکنى و توطئه براى قتل پیامبرصلى الله علیه وآله کوتاهى نکردند و در مواردى مثل جنگ احزاب، با مشرکان همدست شدند.
منافقین هم در هر فرصتى از درون، جامعه اسلامى مدینة النبى را مورد هجمه خویش قرار دادند و براى رسیدن به اهداف خویش به هر اقدامى دست زدند.
با همه دشمنىها و توطئهها، پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان پیروز شدند. البته مسائل مختلفى در پیروزى و گسترش اسلام نقش داشت و نمىتوان از نقش معجزات و بهویژه قرآن؛ خصوصیات شخص پیامبرصلى الله علیه وآله از قبیل: خودى بودن، شرافت نسبى، گذشته نیکو، اخلاق خوش، تلاش فوقالعاده، لیاقت و کاردانى، ایمان قاطع، شناخت درست شرایط زمانى و مکانى و سیاسى و اجتماعى؛ نقش سایر مسلمانان بهویژه خدیجه، ابوطالب، على، حمزه، جعفر و...؛ همچنین نقش خلأهاى حقوقى، اخلاقى، سیاسى و اعتقادى؛ موقعیت مکه؛ فطرى بودن دین اسلام و محتواى آن و نقش خصلتهاى مثبت موجود در میان اعراب از قبیل: عادت داشتن به زندگى سخت، شجاعت، مهماننوازى، تعهد در مقابل بیعت، تعصب و رقابت صرفنظر کرد. اما در این تغییر و تحولات، نقش اصلى مربوط به تغییرى است که در محتواى فکرى و باطنى انسانها اتفاق افتاده است. انقلاب فکرى و محتوایى سبب مىشود تا تمامى ارزشها، شناختها، دانشها، باورها، ایستارها، نگرشها، گرایشها و حتى احساسات و در مجموع فرهنگ یک جامعه تغییر کند و به دنبال آن، زمینه اقدامات دیگرى مانند مشارکت افراد در اقدامات نظامى و اقتصادى به منظور پیشرفت آرزوها و خواستهاى دینى، فراهم گردد.
بنابراین مىتوان چنین نتیجه گرفت که در دوره سیزده ساله مکه، تمامى اقدامات متوجه مسائل فرهنگى و معنوى است؛ به تعبیر دیگر، در این دوره محور فعالیتها «فردسازى» است، چنانکه در دوره مدینه محور فعالیتها «جامعهسازى» است. البته در همین دوره مسائل نظامى نظیر جنگ بدر، احد و احزاب و سایر برخوردهاى نظامى پیش آمد، اما هیچ یک از این نبردها به منظور تحمیل دین بر دیگران صورت نگرفت، بلکه جنبه دفاعى داشت، چنانکه در قرآن نیز بر این امر تأکید شدهاست که خداوند براى برپایى قسط در درون جامعه اسلامى، کتاب و میزان را ابزار دست پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داده است، اما از آن جا که نظام اسلامى (نظر به نوع روابط) موظف است از کیان اسلام دفاع کند، نیروى نظامى (حدید) نیز در کنار ابزارهاى فوق پیشبینى شده است56898 و بر همین اساس خداوند دستور مىدهد: آنچنان باید قوى و آماده باشید که دشمن جرئت حمله به شما را نداشته باشد.56899
به این ترتیب، پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله موفق شد با استفاده از شیوهها و ابزارهاى فرهنگى، نبوت و رهبرى الهى را به جاى شیخ قبیله؛ دین اسلام و ارزشهاى اسلامى را به جاى ارزشهاى جاهلى؛ توحید را به جاى شرک؛ مسئولیتپذیرى را به جاى مسئولیت گریزى؛ عقیده به معاد را به جاى عقیده به آینده پوچ و عبث؛ کار و تولید و مالکیت و غنا و وسیله بودن ثروت براى کسب خیر را به جاى دزدى، غصب، تنبلى، غارت، فقر و هدف بودن ثروت؛ فضایل اخلاقى را به جاى رذایل اخلاقى؛ کمک به نیازمندان و آزاد کردن بردگان را به جاى بیگارى انسانهاى مستضعف و برده کردن آنها؛ حکومت جهانى را به جاى حکومت قبیلهاى؛ منافع اسلامى و انسانى را به جاى منافع قبیلهاى؛ اعتماد را به جاى بىاعتمادى؛ مسابقه در خیرات را به جاى مسابقه در شرور؛ ایثار و عدل و انصاف را به جاى غارت و ظلم؛ و تلاش براى دستیابى به آینده بهتر را به جاى رکود و تلاش براى حفظ وضع موجود، قرار داد:56900
هو الذى بعث فى الاُمیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و إن کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین؛56901 او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان بر انگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب(قرآن) و حکمت مىآموزد و مسلّماً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
در تعبیرى جامع، این پیامبر موظف است تمامى غل و زنجیرهاى مادى و معنوى را از دست و پا و ذهن بشر بگشاید و او را به عنوان انسان خلاّق، مبتکر و مختار به سوى خدا دعوت نماید.56902
پیامبرصلى الله علیه وآله درراه رسیدن به این اهداف و آرمانها فقط از ابزار مشروع استفاده نمود، چرا که غدر و خیانت، تجاوز و اِعمال زور در سیره پیامبرانعلیهم السلام هیچ جایگاهى ندارد، از این رو در آیاتى از قرآن بر عدالت و پرهیز از تجاوز و از حد گذشتن تأکید شدهاست؛ نظیر:
و قاتلوا فى سبیل اللَّه الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا؛56903 با آنها که با شما مىجنگند، شما هم در راه خدا بجنگید، منتها از حد تجاوز نکنید.
یا أیّها الذین آمنوا کونوا قوّامین للّه شهداء بالقسط و لا یجرمنّکم شنآن قوم على أن لاتعدلوا إعدلوا هو أقرب للتقوى؛56904 اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت، گواهى دهید. دشمنى با گروهى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است.
حتى خداوند، با تأکید بر مسائل اخلاقى و الهى، به پیامبرصلى الله علیه وآله دستور مىدهد که به بتها و خدایان دروغین، که مورد پرستش مشرکین است ناسزا نگویید:
و لا تسبّوا الذین یدعون من دون اللَّه فیسبوا اللَّه عدوّاً بغیر علمٍ؛56905 آنچه را جز خدا مىپرستند، فحش ندهید، مبادا آنها از روى نادانى و ظلم خدا را دشنام دهند.
پیامبرصلى الله علیه وآله زنان را نیز وارد صحنه کرد و به هنگام بیعت، با زنان نیز بیعت نمود. در قرآن از زنان نمونهاى همچون آسیه، مریم و هاجر، و از عقل و خرد بلقیس و ایمان او به حضرت سلیمان یاد شدهاست.56906 پیامبرصلى الله علیه وآله در عصرى که مردم فرزند دختر را ننگ و عار مىدانستند و از شنیدن خبر صاحب دختر شدن چهره در هم مىکشیدند، از دخترش به بهترین وجه یاد مىنماید، او را احترام مىکند و لقب «امّ ابیها» به او مىدهد. خداوند هم در قرآن سوره کوثر در ثناى او نازل و او را خیر کثیر معرفى مىکند.
پس از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله در این حرکت دچار انحراف شد، اما این انحراف آنقدر نبود که در بناى رفیعى که پیامبرصلى الله علیه وآله بنیادگذارده بود خللى اساسى وارد کند. پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله فرهنگ و تمدنى تأسیس کرد که تا امروز به حرکت خودش ادامه مىدهد. این فرهنگ گرچه در برخى از برههها با رکود و زوال و انحطاط مواجه بودهاست، به دلیل وجود قرآن، منبع لایزال وحى الهى، همیشه استعداد حیات و بالندگى آن محفوظ است.
عظمت کار پیامبرصلى الله علیه وآله و میزان تغییر و تحولات ایشان، وقتى روشنتر مىشود که از بُعد سیاسى، عصر رسول اللَّهصلى الله علیه وآله را با چند سال بعد مقایسه کنیم؛ زمانى که جامعه در برخى جنبهها به ارزشهاى جاهلى برگشت.
ابوالأعلى مودودى در مقایسه عصر پیامبرصلى الله علیه وآله با اواخر پایان حکومت امویان، تغییراتى را برمىشمرد که فقط در روش حکومتدارى اسلامى صورت گرفته است، این تغییرات عبارتاند از:
1. تغییر در قانون تعیین امام و خلیفه به این صورت که سلطنت اموى جانشین خلافت شد (و حتى در قرائت شیعى مىتوان گفت خلافت به جاى امامت آمد).
2. دگرگونى در روش زندگى خلفا و حاکمان.
3. تغییر در کیفیت مصرف بیتالمال.
4. پایان آزادى ابراز عقیده؛ دیگر کسى نمىتوانست با استفاده از اصل امر به معروف و نهى از منکر به حاکمان اندرز دهد، چرا که همچون امام حسینعلیه السلام جانش را از دست مىداد.
5. پایان آزادى قضات و نهادهاى قضایى؛ نهادهاى قضایى در جهت خواست سلاطین اموى و سپس عباسى حرکت مىکردند و توان محاکمه شخص حاکم را نداشتند؛ از این رو راه براى هرگونه تخلف و ظلمى باز بود.
6. خاتمه حکومت شورایى و حاکمیت استبداد؛ دیگر در امور حکومت با خردمندان، اهل حلّ و عقد و نخبگان جامعه اسلامى مشورت نمىشد.
7. ظهور و غلبه تعصبهاى نژادى و قومى به جاى ارزشهاى اسلامى.
8. نابودى اصل برترى قانون.56907
4. نتیجهگیرى
پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله با ایجاد تغییر در باورهاى اعراب، تمدن جدیدى پایهگذارى کرد. براساس نظریه سیدمحمدباقر صدر، آرمانها و ایدهآلها در جامعه جاهلى از نوع اول؛ یعنى رضایت به وضع موجود بود که پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله با آوردن دینى جدید به نام اسلام و به کمک «وحى» آن آرمانها را تغییر داد. القاى این دین به مردم از طریق اصل دعوت و با استفاده از شیوههاى حکمت، موعظه و جدال نیکو بود نه به روشهاى اقتصادى، نظامى و سیاسى. پیامبرصلى الله علیه وآله کسى را تطمیع نکرد تا اسلام آورد. با زور و شمشیر کسى را به پذیرش دین جدید وادار نکرد. وعده جانشینى یا اعطاى پست و مقام به کسى نداد تا یار و یاور او گردد، بلکه صریحاً چنین تقاضاهایى را رد و نفى و اعلام کرد: «لا اکراه فى الدین». بر همین اساس اگر در دین اسلام عملى از روى اکراه انجام شود هیچ اثرى بر آن مترتب نمىشود. دین امرى اختیارى است و در صورتى که اختیارى پذیرفته شود ارزشمند است.
تغییر در محتواى باطنى اعراب سبب شد تا آنها متوجه «اللَّه»، یعنى «ایدهآل مطلق» گردند و در این هنگام با ابراز نارضایتى از وضعیت موجود، در کنار پیامبرصلى الله علیه وآله، براى رسیدن به وضع مطلوب تلاش نمودند؛ تلاشى عمومى و همگانى که به قدرتمند شدن مسلمانان منجر شد و به دنبال آن، به دعوت اهل یثرب به آنجا رفتند و نظام اسلامى(مدینه) تشکیل دادند و با ابزارهاى مشروع از این نظام در مقابل دشمنان دفاع کردند و به این ترتیب تمدن عظیم اسلامى پایهریزى شد.
در حال حاضر هم احیاى فرهنگ اسلامى و ساختن تمدن جدید اسلامى که با عصر و زمان جدید نیز متناسب باشد، در گرو اقدامات و تلاشهاى فکرى و فرهنگى است و همین تولید فکر، اندیشه و دانایى است که زمینهساز تولیدات مادى خواهد شد.
توسعه حقیقى آن است که انسانها توسعه پیدا کردهباشند. اگر انسانها به توسعه و تعالى برسند، خود به وظایفشان عمل خواهند کرد و نیازى به بسیارى از نهادهاى اجتماعى نیست. در یک جامعه تعالى یافته اسلامى، کمبود نیروى انتظامى - و نه نظامى - علامت توسعه و تعالى است، چون انسانها به خاطر کنترل درونى (تقوا)، خود تخلف نمىکنند. اما در جامعهاى که به لحاظ مادى توسعه یافته، افزایش نیروهاى انتظامى علامت توسعه است، چون انسانها وقتى به کنترلهاى درونى مجهز نیستند، طبیعى است که باید از بیرون کنترل شوند.
از اینرو، در اولین نداى قرآنى، علم و دین با هم مطرح شدهاند: «إقرأ باسم رَبّک الذى خلق»؛ هم فرمودهاست بخوان (رویکرد به علم و دانش) و هم فرموده است این خواندن باید با نام خدا باشد و جهتگیرى الهى داشتهباشد (رویکرد به دین). در «قولوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا» نیز رویکرد به علم و دین توأم گشته است؛ چه هم فرموده: بگویید جز خداى یکتا، خدایى نیست و هم فلسفه این امر؛ یعنى به ارمغان آوردن فلاح و رستگارى را تبیین کردهاست. به این ترتیب، در اولین پیامها، بنیاد تمدن سازى؛ یعنى رویکرد به علم و دین مورد توجه قرار گرفته است. این دو همچون دو بالند که با یکى امکان پرواز به سوى تمدنسازى را نخواهیم داشت. دین بدون علم و آگاهى خرافه آلود خواهد گشت و علم بدون دین حجاب اکبر! پیامبرصلى الله علیه وآله به تفکر و تعقل و آنگاه به تعبد مبتنى بر تعقل دعوت کرد. در جامعه جاهلى به جاى علم، خرافه؛ به جاى خدا، بت؛ و به جاى عقل، جهل به کرسى اقتدار تکیه مىزند و پیامبرصلى الله علیه وآله آمده است تا زنجیرهاى خرافه و خدایان دروغین و جهل و فقر را از پاى آدمیان باز کند.
به هر حال، از نظر فرهنگ اسلامى، توسعه و تعالى امورى نسبىاند و پیشرفت بیشتر در گرو تلاش بیشتر است. فیلسوف جهان اسلام ابن باجه اندلسى مىگوید:
از خصوصیات مدینه کامله [جامعه توسعه یافته] نبود فنّ طب و قضا است. از آنجا که مردم مدینه به امور بهداشتى و تغذیه صحیح آگاهاند [مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نیز رعایت مىکنند، به طب و طبیب نیاز ندارند و چون درستى موجب اتحاد کلیه ساکنان این شهر مىشود و هیچ گونه مشاجرهاى میان آنها وجود ندارد به قضاوت و قاضى نیاز ندارند. در مدینه کامل هر شخصى این امکان را دارد که به بالاترین مدارجى که توان آن را دارد برسد. کلیه آرا در این شهر درست است و هیچ رأى خطا در آن راه ندارد، اعمالى که در آن صورت مىگیرد بدون قید و شرط پسندیده است[چون به منبع لایزال وحى الهى متصلاند].56908
روشن است کشورهایى که اصطلاحاً امروزه به آنها «توسعه یافته» گفته مىشود با آنچه ابنباجه گفته است، خیلى فاصله دارند و به نظر مىرسد آموزش علم و دین، کلید توسعه و تعالى است. آیةاللَّه مطهرى رابطه علم و ایمان را چنین بیان مىکند:
علم به ما روشنایى و توانایى مىبخشد و ایمان عشق و امید و گرمى؛ علم ابزار مىسازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت مىدهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم مىنمایاند که چه هست و ایمان الهام مىبخشد که چه باید کرد؟ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را آدمى مىکند و ایمان روان را آدمیّت مىسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مىدهد و ایمان به شکل عمودى بالا مىبرد؛ علم طبیعت ساز است و ایمان نیروى متصل؛ علم زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس. هم علم به انسان امنیت مىبخشد و هم ایمان، علم امنیت برونى مىدهد و ایمان امنیت درونى؛ علم در مقابل هجوم بیمارىها، سیلها، زلزلهها، طوفانها ایمنى مىدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهایىها، احساس بىپناهىها، پوچانگارىها، علم جهان را با انسان سازگار مىکند و ایمان انسان را با خودش.56909
بنابراین:
1. توسعه هر چه باشد نوعى تحول و دگرگونى در سطح فرد و جامعه است.
2. هیچ تحولى، انسانى و کار ساز وکارآمد نخواهد بود مگر آن که انسانها آگاهانه و مختارانه در فرایند آن دگرگونى شرکت داشته باشند.
3. شرط حضور فعال و آگاهانه و مختارانه انسان در فرایند پیشرفت و تحول، وجود اندیشه و تفکر و ایمان پایدار و جدى در سطح فرد و جامعه است.
4. پیش شرط وجود اندیشه و تفکر و ایمان پایدار در جامعه، رویکرد جدى همه اعضاى جامعه و یا دستکم اکثر آن به علم و دین است؛ دین عالمانه و علم مؤمنانه.
در این صورت است که قواعد توسعه و تعالى در دستان ما خواهد بود؛ قواعدى که اگر به آنها عمل کنیم به محاسن دنیا و آخرت خواهیم رسید؛ چیزى که دستور خداى کریم است و عمل پیامبرصلى الله علیه وآله :
ربّنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنه وقنا عذاب النّار.56910
