.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 185
  • بازدید دیروز : 482
  • کل بازدید : 1459583
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/28    ساعت : 11:40 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 89/9/11 ساعت 3:31 ع نویسنده : ایمان احمدی


هم‏چنین در خطبه 126 مى‏فرماید:
همچون بدخویان جاهلیت مباشید که نه در دین فهم دارند و نه شناساى کردگارند.
نیز در خطبه 95 مى‏فرماید:
او را برانگیخت، حالى که مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را مى‏پیمودند، هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهیشان به فرو دستى انداخته، از نادانى جاهلیت خوار، سرگردان و در کار نااستوار، به بلاى نادانى گرفتار. او که درود خدا بر او باد، خیرخواهى را به نهایت رساند، به راه راست رفت و از طریق حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا خواند.
روشن است که در گفتارهاى مذکور، انحطاط فکرى اعراب، در کنار خشونت طبیعى و انحطاط مادى و معنوى به تصویر کشیده شده‏است.
به تعبیر یکى از اندیشمندان معاصر در شرح گفتار امام على‏علیه السلام در خطبه 26 نهج البلاغه:
دوران جاهلیت دورانى است که مردم در آن دوران، دچار دوگونه نابه‏سامانى بودند: نابه سامانى مادى و نابه‏سامانى معنوى.
الف) نابه سامانى مادى: یعنى مردم از لحاظ رفاه در سطح پایینى باشند. چنان‏که در قرآن هم به نبودن رفاه و نبودن امنیت در دوران جاهلى اشاره شده‏است:
فلیعبدوا ربّ هذا البیت الذى أَطعمهم من جُوعٍ و آمنهم من خوفٍ؛56886
باید پروردگار این خانه (بیت‏اللَّه الحرام) را عبادت کنند که آنان را از گرسنگى به سیرى رساند و از نا امنى به امنیت.
ب) نابه سامانى معنوى: عبارت است از گمراهى مردم. گمراهى یعنى حیرت؛ به گونه‏اى که راه روشنى در مقابل مردم نیست و دنبال چیز بالا و والایى نمى‏گردند. گمراهى موجب اختلافات طبقاتى مى‏شود و تفکر، اختیار و ابتکار که سه خصلت اصلى انسان است، در چنین دوره‏اى مى‏میرد.56887
بنابراین مى‏توان جاهلیت را مترادف با عقب‏ماندگى شدید دانست؛ جامعه‏اى که ابعاد مادى و معنوى عقب مانده شود و به عبارت دیگر، دچار نابه سامانى جدى گردد، به تعبیر قرآن، «جامعه جاهلى» است. بر همین اساس، متفکران اسلامى از جامعه اسلامى با عنوان «جامعه فاضله» یا «مدینه فاضله» یاد مى‏کنند، چنان که فارابى (339 - 259ه) از چهار نوع نظام سیاسى سخن گفته است: نظام سیاسى فاضله، نظام سیاسى جاهله، نظام سیاسى فاسقه و نظام سیاسى ضالّه.
منظور وى از نظام سیاسى فاضله، نظام سیاسى اسلامى است و بقیه، نظام‏هاى غیر اسلامى‏اند که هر یک به شش نوع تقسیم مى‏شوند؛ چون به نظر فارابى هر یک از آنها یا دنبال تأمین امور ضرورى زندگى مردم‏اند که «ضروریه» نامیده مى‏شود، یا دنبال ثروت اندوزى‏اند که «نذاله» نامیده مى‏شود، یا دنبال لذت طلبى‏اند که «مدینه خسّت» نامیده مى‏شوند، یا دنبال غلبه‏اند که «تغلبیه» نامیده مى‏شود و یا دنبال آزادى‏اند که «جماعیه» نامیده مى‏شود.56888 از این‏رو وجود «مدینه جاهله» سبب شد که «مدینه فاضله» طرح گردد.
بعد از روشن شدن مفهوم جاهلیت و جامعه جاهلى، این نکته هم روشن مى‏شود که مجموعه‏اى از نابه‏سامانى‏هاى مادى و معنوى، دوره جاهلى را احاطه کرده است و در کل، جامعه داراى آهنگ و جهت الهى نیست؛ به لحاظ مادى، مردم وضع اقتصادى خوبى ندارند و به لحاظ معنوى، از دین قابل دفاع عقلانى و منطقى و پیراسته از خرافات بى‏بهره‏اند. قتل و غارت (الحق لمن غلب)، شرب خمر و قمار (از تمامى انواع آن) در میان آنها رواج دارد و طبق آیات قرآن، شرط رستگارى پرهیز از این مسائل است.
یا أیّها الذین آمنوا إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجسٌ من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون.56889
اقدامات خلاف اخلاق و زنده به گور کردن دختران (عمدتاً به خاطر مسائل اقتصادى) از دیگر اقدامات جاهلى است:
قد خسر الذین قتلوا أولادهم سفهاً بغیر علمٍ و حَرَّ مُوا ما رزقهم اللَّه افتراءً على اللَّه قد ضلّوا و ما کانوا مهتدین.56890
افتخار به حسب و نسب و قوم و قبیله از دیگر اعمال اعراب در عصر جاهلى است که سوره تکاثر در همین زمینه نازل شده‏است.
از نظر اعتقادى، شرک و بت‏پرستى در میان تعداد زیادى از اعراب رواج داشت، گر چه علاوه بر یهود و نصارا که دین الهى داشتند، حنیفى‏ها نیز در میان اعراب ، افراد موحدى بودند.
از نظر سیاسى مى‏توان مهم‏ترین ساخت سیاسى را در قبیله جست‏وجو کرد. قبیله به جماعتى گفته مى‏شود که براساس «نسب» و «خون» براى بهبود معیشت خود همکارى مى‏کنند. عامل هم‏بستگى اعضاى قبیله با یک‏دیگر «عصبیت» است. شیخ قبیله، رئیس آن است که لازم است مسنّ، مجرّب، عاقل، شجاع و ثروت‏مند باشد. شیخ قبیله مسئول جنگ و صلح، پیمان‏ها و مهمانى‏هاى قبیله‏اى است. یکى از قبایل مهم جزیرة العرب، قبیله قریش است.
اهتمام به شعر و ادب ، شعر و خطابه، دانش تبارشناسى (علم الأنساب) و نیز علم الأَیّام، از دیگر ویژگى‏هاى اعراب جاهلى بود. مهمان‏نوازى و شجاعت نیز در میان آنان به صورت یک فرهنگ و عادت در آمده بود. موارد اخیر را مى‏توان از جنبه‏هاى مثبت عصر جاهلى دانست؛ اما چون فاقد جهت‏گیرى کلى الهى بود، طبعاً نمى‏توانست در همه کاربردها مثبت باشد.
در بخش بعدى، اقدامات پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله را درجهت تغییر خصایص، ویژگى‏ها و ابعاد منفى به مثبت در عصر مذکور بررسى مى‏کنیم.

3. مدینة النبى و ویژگى‏هاى آن‏
سؤال ما این بود که پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله چگونه «جامعه جاهلى» را به «جامعه اسلامى» تبدیل کرد؟ براى این که بتوانیم شیوه آن حضرت را در این تغییر و تحول استنباط کنیم لازم است اجمالاً اقدامات ایشان را توضیح دهیم:
نخستین اتفاقى که افتاد تغییر در شخص محمدصلى الله علیه وآله بود و تبدیل شدن او از یک انسان معمولى به یک انسان مسئول و متعهد. این تغییر توسط «وحى» صورت گرفت و از آن با عنوان «بعثت» یاد مى‏شود.
پس از این حادثه، پیامبرصلى الله علیه وآله به «ابلاغ وحى»، «انذار» و «دعوت» مردم به سوى خدا مأمور مى‏شود و در این راستا تغییر در محتواى باطنى و اندیشه و فکر مردم را محور کار و فعالیت خویش قرار مى‏دهد. با دستور: «قم فأنذر» به میان مردم مى‏رود و ندا مى‏دهد: «قو لوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا». سه سال دعوت مخفیانه و پس از آن دعوت علنى همگى برمحور «اصل دعوت» انجام گرفت. «اصل دعوت» هیچ‏گاه از دستور کار پیامبرصلى الله علیه وآله خارج نشد، حتى وقتى در مدینه بود و به موفقیت‏هاى زیادى در عرصه داخلى رسید، سران سایر قبایل، کشورها و امپراتورى‏ها را به سوى خدا و اسلام دعوت کرد. دعوت، دستورى قرآنى بود:
أُدعُ إلى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسن؛56891 دعوت کن به سوى پروردگارت از طریق حکمت، موعظه نیکو و با آنها به شیوه‏اى که نیکوتر است جدال کن.
به طور کلى اقدامات پیامبرصلى الله علیه وآله در این خصوص، به دو بخش قابل تقسیم است: اقداماتى که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتى که براى تغییر در رفتار انجام مى‏گرفت. البته لازمه تغییر در رفتار تغییر در افکار است؛ منتها دو نوع فکر و به تعبیر حکما دو نوع حکمت مطرح است: حکمت نظرى و حکمت عملى. حکمت نظرى؛ یعنى علم به آن‏چه هست؛ مثل علم به وجود خدا، و حکمت عملى؛ یعنى علم به بایدها و نبایدها. فعل و ترک این باید و نبایدها و به تبع آن ساختن ساختارهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و دینى در اختیار ما انسان‏ها است.
اقدامات مهم پیامبرصلى الله علیه وآله در بخش نظرى که مى‏توانیم از آن به «انقلاب اعتقادى» یاد کنیم از این قرار بود:
1. معرفى خداوند تبارک و تعالى به مردم با تمامى خصوصیات و صفات، نفى شرک و بسط تفکر خداپرستى و توحید یا مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهان‏بینى مردم؛
2. توصیف موجودات روحانى عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه؛
3. توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح در او؛
4. توصیف نبوت و رهبرى و چگونگى وحى؛
5. توصیف مرگ، حیات اخروى و معاد؛
6. توصیف امت‏هاى خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر در سرگذشت آنها.
تمامى مباحث مذکور در قرآن مجید و به‏ویژه در قالب آیات مکى آمده است. در بخش عملى و افکارى، که به منظور تغییر در رفتار عرضه شد، مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. ارائه افعال و گفتارهایى براى تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (تنظیم روابط میان انسان و خدا).
2. ارائه مدل‏هاى رفتارى و گفتارى براى گرامى داشت همنوعان و ایجاد روابط انسانى پایدار (تنظیم روابط میان انسان‏ها با یک‏دیگر).
برخى از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقى قرار مى‏گیرند و بخشى درحوزه مسائل فقهى. موارد زیر از این قبیل است: سبقت جویى در خیر،56892 میانه‏روى،56893 وفاى به عهد،56894 کظم غیظ.56895 صبر و صداقت‏56896 و ویژگى‏هاى دیگرى از قبیل: تواضع، عدم تجسس در زندگى خصوصى افراد، عدم پرهیز از غیبت و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهى، خوش رفتارى، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر، مادر، کودک، زن، دختر و...، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و...، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت، احترام به مالکیت افراد و... این دستورات تغییراتى در عرصه‏هاى اقتصادى، فرهنگى، مذهبى، اخلاقى و سیاسى پدید آورد.
3. ارائه مدل عملى در تنظیم رابطه مردم و حکومت که در مدینةالنبى محقق شد. طبق این مدل، تشکیلات و سازمان حکومت براساس بیعت و مشارکت همگانى و تأییدات الهى شکل گرفته و در خدمت امت بود. از استبداد و خود رأیى خبرى نبود و مشاورت در امور جاى آن را گرفته بود. آیاتى، چون «و شاورهم فى الأمر»، «و أمرهم شورى بینهم» زمینه ساز مشارکت همگانى بود.تأمین سعادت مردم، تأمین رفاه، امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامى بود. از تبعیض‏هاى اقتصادى و سیاسى خبرى نبود و همه کسانى که در زمره پیروان آن حضرت قرار گرفته بودند با یک‏دیگر همکارى صمیمانه‏اى داشته و خیرخواه هم بودند. البته پیامبرصلى الله علیه وآله، مسلمانان و جامعه نوپاى اسلامى، چه در مکه و چه در مدینه، دشمنانى نیز داشتند که مشرکان، یهودیان و سپس منافقان از مهم‏ترین آنان به شمار مى‏رفتند.
مشرکان، مبارزه خود با پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله و مسلمانان را از رویارویى با قرآن شروع کردند و آن را شعر، سحر، أساطیر الأولین و...56897 نامیدند تا این‏که قرآن تهدید به تحدى کرد و فرمود: اگر چنین است، شما هم سوره‏اى مثل سوره‏هاى قرآن بیاورید.
آنان، پس از ناکام ماندن در مبارزه با قرآن، مبارزه با پیامبرصلى الله علیه وآله را آغاز کردند، ابتدا سازش‏هاى سیاسى و اقتصادى و عبادى را پیشنهاد کردند که هیچ کدام پذیرفته نشد (لاأعبدما تعبدون و لا أنتم عابدون ما أعبد) تا این که دست به آزار و اذیت پیامبرصلى الله علیه وآله زدند و حتى به قتل آن حضرت همت گماردند که پیامبر با هجرت، خود را از این توطئه رهانید. یهودیان نیز از پیمان‏شکنى و توطئه براى قتل پیامبرصلى الله علیه وآله کوتاهى نکردند و در مواردى مثل جنگ احزاب، با مشرکان هم‏دست شدند.
منافقین هم در هر فرصتى از درون، جامعه اسلامى مدینة النبى را مورد هجمه خویش قرار دادند و براى رسیدن به اهداف خویش به هر اقدامى دست زدند.
با همه دشمنى‏ها و توطئه‏ها، پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان پیروز شدند. البته مسائل مختلفى در پیروزى و گسترش اسلام نقش داشت و نمى‏توان از نقش معجزات و به‏ویژه قرآن؛ خصوصیات شخص پیامبرصلى الله علیه وآله از قبیل: خودى بودن، شرافت نسبى، گذشته نیکو، اخلاق خوش، تلاش فوق‏العاده، لیاقت و کاردانى، ایمان قاطع، شناخت درست شرایط زمانى و مکانى و سیاسى و اجتماعى؛ نقش سایر مسلمانان به‏ویژه خدیجه، ابوطالب، على، حمزه، جعفر و...؛ هم‏چنین نقش خلأهاى حقوقى، اخلاقى، سیاسى و اعتقادى؛ موقعیت مکه؛ فطرى بودن دین اسلام و محتواى آن و نقش خصلت‏هاى مثبت موجود در میان اعراب از قبیل: عادت داشتن به زندگى سخت، شجاعت، مهمان‏نوازى، تعهد در مقابل بیعت، تعصب و رقابت صرف‏نظر کرد. اما در این تغییر و تحولات، نقش اصلى مربوط به تغییرى است که در محتواى فکرى و باطنى انسان‏ها اتفاق افتاده است. انقلاب فکرى و محتوایى سبب مى‏شود تا تمامى ارزش‏ها، شناخت‏ها، دانش‏ها، باورها، ایستارها، نگرش‏ها، گرایش‏ها و حتى احساسات و در مجموع فرهنگ یک جامعه تغییر کند و به دنبال آن، زمینه اقدامات دیگرى مانند مشارکت افراد در اقدامات نظامى و اقتصادى به منظور پیشرفت آرزوها و خواست‏هاى دینى، فراهم گردد.
بنابراین مى‏توان چنین نتیجه گرفت که در دوره سیزده ساله مکه، تمامى اقدامات متوجه مسائل فرهنگى و معنوى است؛ به تعبیر دیگر، در این دوره محور فعالیت‏ها «فردسازى» است، چنان‏که در دوره مدینه محور فعالیت‏ها «جامعه‏سازى» است. البته در همین دوره مسائل نظامى نظیر جنگ بدر، احد و احزاب و سایر برخوردهاى نظامى پیش آمد، اما هیچ یک از این نبردها به منظور تحمیل دین بر دیگران صورت نگرفت، بلکه جنبه دفاعى داشت، چنان‏که در قرآن نیز بر این امر تأکید شده‏است که خداوند براى برپایى قسط در درون جامعه اسلامى، کتاب و میزان را ابزار دست پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داده است، اما از آن جا که نظام اسلامى (نظر به نوع روابط) موظف است از کیان اسلام دفاع کند، نیروى نظامى (حدید) نیز در کنار ابزارهاى فوق پیش‏بینى شده است‏56898 و بر همین اساس خداوند دستور مى‏دهد: آن‏چنان باید قوى و آماده باشید که دشمن جرئت حمله به شما را نداشته باشد.56899
به این ترتیب، پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله موفق شد با استفاده از شیوه‏ها و ابزارهاى فرهنگى، نبوت و رهبرى الهى را به جاى شیخ قبیله؛ دین اسلام و ارزش‏هاى اسلامى را به جاى ارزش‏هاى جاهلى؛ توحید را به جاى شرک؛ مسئولیت‏پذیرى را به جاى مسئولیت گریزى؛ عقیده به معاد را به جاى عقیده به آینده پوچ و عبث؛ کار و تولید و مالکیت و غنا و وسیله بودن ثروت براى کسب خیر را به جاى دزدى، غصب، تنبلى، غارت، فقر و هدف بودن ثروت؛ فضایل اخلاقى را به جاى رذایل اخلاقى؛ کمک به نیازمندان و آزاد کردن بردگان را به جاى بیگارى انسان‏هاى مستضعف و برده کردن آنها؛ حکومت جهانى را به جاى حکومت قبیله‏اى؛ منافع اسلامى و انسانى را به جاى منافع قبیله‏اى؛ اعتماد را به جاى بى‏اعتمادى؛ مسابقه در خیرات را به جاى مسابقه در شرور؛ ایثار و عدل و انصاف را به جاى غارت و ظلم؛ و تلاش براى دست‏یابى به آینده بهتر را به جاى رکود و تلاش براى حفظ وضع موجود، قرار داد:56900
هو الذى بعث فى الاُمیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و إن کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین؛56901 او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان بر انگیخت که آیاتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب(قرآن) و حکمت مى‏آموزد و مسلّماً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
در تعبیرى جامع، این پیامبر موظف است تمامى غل و زنجیرهاى مادى و معنوى را از دست و پا و ذهن بشر بگشاید و او را به عنوان انسان خلاّق، مبتکر و مختار به سوى خدا دعوت نماید.56902
پیامبرصلى الله علیه وآله درراه رسیدن به این اهداف و آرمان‏ها فقط از ابزار مشروع استفاده نمود، چرا که غدر و خیانت، تجاوز و اِعمال زور در سیره پیامبران‏علیهم السلام هیچ جایگاهى ندارد، از این رو در آیاتى از قرآن بر عدالت و پرهیز از تجاوز و از حد گذشتن تأکید شده‏است؛ نظیر:
و قاتلوا فى سبیل اللَّه الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا؛56903 با آنها که با شما مى‏جنگند، شما هم در راه خدا بجنگید، منتها از حد تجاوز نکنید.
یا أیّها الذین آمنوا کونوا قوّامین للّه شهداء بالقسط و لا یجرمنّکم شنآن قوم على أن لاتعدلوا إعدلوا هو أقرب للتقوى؛56904 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت، گواهى دهید. دشمنى با گروهى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیک‏تر است.
حتى خداوند، با تأکید بر مسائل اخلاقى و الهى، به پیامبرصلى الله علیه وآله دستور مى‏دهد که به بت‏ها و خدایان دروغین، که مورد پرستش مشرکین است ناسزا نگویید:
و لا تسبّوا الذین یدعون من دون اللَّه فیسبوا اللَّه عدوّاً بغیر علمٍ؛56905 آن‏چه را جز خدا مى‏پرستند، فحش ندهید، مبادا آنها از روى نادانى و ظلم خدا را دشنام دهند.
پیامبرصلى الله علیه وآله زنان را نیز وارد صحنه کرد و به هنگام بیعت، با زنان نیز بیعت نمود. در قرآن از زنان نمونه‏اى هم‏چون آسیه، مریم و هاجر، و از عقل و خرد بلقیس و ایمان او به حضرت سلیمان یاد شده‏است.56906 پیامبرصلى الله علیه وآله در عصرى که مردم فرزند دختر را ننگ و عار مى‏دانستند و از شنیدن خبر صاحب دختر شدن چهره در هم مى‏کشیدند، از دخترش به بهترین وجه یاد مى‏نماید، او را احترام مى‏کند و لقب «امّ ابیها» به او مى‏دهد. خداوند هم در قرآن سوره کوثر در ثناى او نازل و او را خیر کثیر معرفى مى‏کند.
پس از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله در این حرکت دچار انحراف شد، اما این انحراف آن‏قدر نبود که در بناى رفیعى که پیامبرصلى الله علیه وآله بنیادگذارده بود خللى اساسى وارد کند. پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله فرهنگ و تمدنى تأسیس کرد که تا امروز به حرکت خودش ادامه مى‏دهد. این فرهنگ گرچه در برخى از برهه‏ها با رکود و زوال و انحطاط مواجه بوده‏است، به دلیل وجود قرآن، منبع لایزال وحى الهى، همیشه استعداد حیات و بالندگى آن محفوظ است.
عظمت کار پیامبرصلى الله علیه وآله و میزان تغییر و تحولات ایشان، وقتى روشن‏تر مى‏شود که از بُعد سیاسى، عصر رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله را با چند سال بعد مقایسه کنیم؛ زمانى که جامعه در برخى جنبه‏ها به ارزش‏هاى جاهلى برگشت.
ابوالأعلى مودودى در مقایسه عصر پیامبرصلى الله علیه وآله با اواخر پایان حکومت امویان، تغییراتى را برمى‏شمرد که فقط در روش حکومت‏دارى اسلامى صورت گرفته است، این تغییرات عبارت‏اند از:
1. تغییر در قانون تعیین امام و خلیفه به این صورت که سلطنت اموى جانشین خلافت شد (و حتى در قرائت شیعى مى‏توان گفت خلافت به جاى امامت آمد).
2. دگرگونى در روش زندگى خلفا و حاکمان.
3. تغییر در کیفیت مصرف بیت‏المال.
4. پایان آزادى ابراز عقیده؛ دیگر کسى نمى‏توانست با استفاده از اصل امر به معروف و نهى از منکر به حاکمان اندرز دهد، چرا که همچون امام حسین‏علیه السلام جانش را از دست مى‏داد.
5. پایان آزادى قضات و نهادهاى قضایى؛ نهادهاى قضایى در جهت خواست سلاطین اموى و سپس عباسى حرکت مى‏کردند و توان محاکمه شخص حاکم را نداشتند؛ از این رو راه براى هرگونه تخلف و ظلمى باز بود.
6. خاتمه حکومت شورایى و حاکمیت استبداد؛ دیگر در امور حکومت با خردمندان، اهل حلّ و عقد و نخبگان جامعه اسلامى مشورت نمى‏شد.
7. ظهور و غلبه تعصب‏هاى نژادى و قومى به جاى ارزش‏هاى اسلامى.
8. نابودى اصل برترى قانون.56907

4. نتیجه‏گیرى‏
پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله با ایجاد تغییر در باورهاى اعراب، تمدن جدیدى پایه‏گذارى کرد. براساس نظریه سیدمحمدباقر صدر، آرمان‏ها و ایده‏آل‏ها در جامعه جاهلى از نوع اول؛ یعنى رضایت به وضع موجود بود که پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله با آوردن دینى جدید به نام اسلام و به کمک «وحى» آن آرمان‏ها را تغییر داد. القاى این دین به مردم از طریق اصل دعوت و با استفاده از شیوه‏هاى حکمت، موعظه و جدال نیکو بود نه به روش‏هاى اقتصادى، نظامى و سیاسى. پیامبرصلى الله علیه وآله کسى را تطمیع نکرد تا اسلام آورد. با زور و شمشیر کسى را به پذیرش دین جدید وادار نکرد. وعده جانشینى یا اعطاى پست و مقام به کسى نداد تا یار و یاور او گردد، بلکه صریحاً چنین تقاضاهایى را رد و نفى و اعلام کرد: «لا اکراه فى الدین». بر همین اساس اگر در دین اسلام عملى از روى اکراه انجام شود هیچ اثرى بر آن مترتب نمى‏شود. دین امرى اختیارى است و در صورتى که اختیارى پذیرفته شود ارزش‏مند است.
تغییر در محتواى باطنى اعراب سبب شد تا آنها متوجه «اللَّه»، یعنى «ایده‏آل مطلق» گردند و در این هنگام با ابراز نارضایتى از وضعیت موجود، در کنار پیامبرصلى الله علیه وآله، براى رسیدن به وضع مطلوب تلاش نمودند؛ تلاشى عمومى و همگانى که به قدرت‏مند شدن مسلمانان منجر شد و به دنبال آن، به دعوت اهل یثرب به آن‏جا رفتند و نظام اسلامى(مدینه) تشکیل دادند و با ابزارهاى مشروع از این نظام در مقابل دشمنان دفاع کردند و به این ترتیب تمدن عظیم اسلامى پایه‏ریزى شد.
در حال حاضر هم احیاى فرهنگ اسلامى و ساختن تمدن جدید اسلامى که با عصر و زمان جدید نیز متناسب باشد، در گرو اقدامات و تلاش‏هاى فکرى و فرهنگى است و همین تولید فکر، اندیشه و دانایى است که زمینه‏ساز تولیدات مادى خواهد شد.
توسعه حقیقى آن است که انسان‏ها توسعه پیدا کرده‏باشند. اگر انسان‏ها به توسعه و تعالى برسند، خود به وظایفشان عمل خواهند کرد و نیازى به بسیارى از نهادهاى اجتماعى نیست. در یک جامعه تعالى یافته اسلامى، کمبود نیروى انتظامى - و نه نظامى - علامت توسعه و تعالى است، چون انسان‏ها به خاطر کنترل درونى (تقوا)، خود تخلف نمى‏کنند. اما در جامعه‏اى که به لحاظ مادى توسعه یافته، افزایش نیروهاى انتظامى علامت توسعه است، چون انسان‏ها وقتى به کنترل‏هاى درونى مجهز نیستند، طبیعى است که باید از بیرون کنترل شوند.
از این‏رو، در اولین نداى قرآنى، علم و دین با هم مطرح شده‏اند: «إقرأ باسم رَبّک الذى خلق»؛ هم فرموده‏است بخوان (رویکرد به علم و دانش) و هم فرموده است این خواندن باید با نام خدا باشد و جهت‏گیرى الهى داشته‏باشد (رویکرد به دین). در «قولوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا» نیز رویکرد به علم و دین توأم گشته است؛ چه هم فرموده: بگویید جز خداى یکتا، خدایى نیست و هم فلسفه این امر؛ یعنى به ارمغان آوردن فلاح و رستگارى را تبیین کرده‏است. به این ترتیب، در اولین پیام‏ها، بنیاد تمدن سازى؛ یعنى رویکرد به علم و دین مورد توجه قرار گرفته است. این دو هم‏چون دو بالند که با یکى امکان پرواز به سوى تمدن‏سازى را نخواهیم داشت. دین بدون علم و آگاهى خرافه آلود خواهد گشت و علم بدون دین حجاب اکبر! پیامبرصلى الله علیه وآله به تفکر و تعقل و آن‏گاه به تعبد مبتنى بر تعقل دعوت کرد. در جامعه جاهلى به جاى علم، خرافه؛ به جاى خدا، بت؛ و به جاى عقل، جهل به کرسى اقتدار تکیه مى‏زند و پیامبرصلى الله علیه وآله آمده است تا زنجیرهاى خرافه و خدایان دروغین و جهل و فقر را از پاى آدمیان باز کند.
به هر حال، از نظر فرهنگ اسلامى، توسعه و تعالى امورى نسبى‏اند و پیشرفت بیشتر در گرو تلاش بیشتر است. فیلسوف جهان اسلام ابن باجه اندلسى مى‏گوید:
از خصوصیات مدینه کامله [جامعه توسعه یافته‏] نبود فنّ طب و قضا است. از آن‏جا که مردم مدینه به امور بهداشتى و تغذیه صحیح آگاه‏اند [مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نیز رعایت مى‏کنند، به طب و طبیب نیاز ندارند و چون درستى موجب اتحاد کلیه ساکنان این شهر مى‏شود و هیچ گونه مشاجره‏اى میان آنها وجود ندارد به قضاوت و قاضى نیاز ندارند. در مدینه کامل هر شخصى این امکان را دارد که به بالاترین مدارجى که توان آن را دارد برسد. کلیه آرا در این شهر درست است و هیچ رأى خطا در آن راه ندارد، اعمالى که در آن صورت مى‏گیرد بدون قید و شرط پسندیده است‏[چون به منبع لایزال وحى الهى متصل‏اند].56908
روشن است کشورهایى که اصطلاحاً امروزه به آنها «توسعه یافته» گفته مى‏شود با آن‏چه ابن‏باجه گفته است، خیلى فاصله دارند و به نظر مى‏رسد آموزش علم و دین، کلید توسعه و تعالى است. آیةاللَّه مطهرى رابطه علم و ایمان را چنین بیان مى‏کند:
علم به ما روشنایى و توانایى مى‏بخشد و ایمان عشق و امید و گرمى؛ علم ابزار مى‏سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت مى‏دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم مى‏نمایاند که چه هست و ایمان الهام مى‏بخشد که چه باید کرد؟ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را آدمى مى‏کند و ایمان روان را آدمیّت مى‏سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى‏دهد و ایمان به شکل عمودى بالا مى‏برد؛ علم طبیعت ساز است و ایمان نیروى متصل؛ علم زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس. هم علم به انسان امنیت مى‏بخشد و هم ایمان، علم امنیت برونى مى‏دهد و ایمان امنیت درونى؛ علم در مقابل هجوم بیمارى‏ها، سیل‏ها، زلزله‏ها، طوفان‏ها ایمنى مى‏دهد و ایمان در مقابل اضطراب‏ها، تنهایى‏ها، احساس بى‏پناهى‏ها، پوچ‏انگارى‏ها، علم جهان را با انسان سازگار مى‏کند و ایمان انسان را با خودش.56909
بنابراین:
1. توسعه هر چه باشد نوعى تحول و دگرگونى در سطح فرد و جامعه است.
2. هیچ تحولى، انسانى و کار ساز وکارآمد نخواهد بود مگر آن که انسان‏ها آگاهانه و مختارانه در فرایند آن دگرگونى شرکت داشته باشند.
3. شرط حضور فعال و آگاهانه و مختارانه انسان در فرایند پیشرفت و تحول، وجود اندیشه و تفکر و ایمان پایدار و جدى در سطح فرد و جامعه است.
4. پیش شرط وجود اندیشه و تفکر و ایمان پایدار در جامعه، رویکرد جدى همه اعضاى جامعه و یا دست‏کم اکثر آن به علم و دین است؛ دین عالمانه و علم مؤمنانه.
در این صورت است که قواعد توسعه و تعالى در دستان ما خواهد بود؛ قواعدى که اگر به آنها عمل کنیم به محاسن دنیا و آخرت خواهیم رسید؛ چیزى که دستور خداى کریم است و عمل پیامبرصلى الله علیه وآله :
ربّنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنه وقنا عذاب النّار.56910




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا