.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 325
  • بازدید دیروز : 1659
  • کل بازدید : 1506999
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 6:34 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در شنبه 93/8/24 ساعت 7:49 ص نویسنده : ایمان احمدی

امام علی علیه السلام:
آگاه باشید کسی که نمی‌داند، نباید از آموختن شرم کند؛ زیرا ارزش هر کس به چیزى است که مى‌داند.
غرر الحکم: ح 2787 / گزیده غررالحکم و دررالکلم، ص35

 




      

رحیم پور ازغدی: واکنش امروز رحیم پور ازغدی به ماجراهای اخیر/امروز می خواهم از ساحت سید الشهدا(ع) دفاع کنم

استاد حسن رحیم پور ازغدی که سخنران پیش از خطبه های امروز نماز جمعه تهران بود، در بخشی از سخنانش اشاره ای به  حواشی سخنرانی اخیرش در مورد عزاداری  پرداخت. سخنرانی که در آن به تبیین برخی انحرافات در عزاداری های حضرت اباعبدالله  پرداخته شده بود.

وی به نظر مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: مقام معظم رهبری  آمدند گفتند: عده ای که  می آیند و نیم ساعت  حسین وای حسین وای می گویند، به تنهایی به چه درد می خورد. کمی هم از معارف اهل بیت (ع) باید بگوییم.
 
رحیم پور گفت: تا ما حرفی می زنیم می گویند این ضد حضرت محسن(ع) و حضرت فاطمه (س) است. الان که اینترنت و ماهواره و ... هست به این راحتی دروغ می گویند. این ها در صدر اسلام چه کار می کردند. راحت به همه دروغ می بستند.
 
عضو شورای انقلاب فرهنگی در ادامه افزود: ترانه های مبتذلی را  در برخی مجالس لهو و لعب به کار می برند همان را  در هیأت به کار می برند. همان آهنگ و حتی همان شعر را به کار می برند. فقط منظورشان را معصومین می کنند و شعر را می خوانند. آیا اینها خیانت به شیعه نیست؟ آیا اینها عزاداری است؟
من شنیده ام برخی از آنها با برخی از خوانندگان جلساتی دارند و بده بستان انجام می دهند. این ترانه اش را به او می دهد. و دیگری  ثوابهای شعرش  را به اون یکی می دهد!
آهنگ های جاز، راک و رپ ... را در این هیأت ها آورده اند. قلاده می بندند و صدای سگ در می آورند. همین امسال در مشهد این اتفاق افتاد. قلاده بستند و مداح می گفت:
کنم عوعو دهم دست ولایت  (صدای جمعیت سگ)
 یا اینکه می گفتند:
یک تکه استخوان بس است ما را 
 
رحیم پور ازغدی که بنا داشت در این تریبون روایت های اقتصادی حضرت سید الشهدا(ع)  را عنوان کند گفت موضوعی که می خواستم صحبت کنم بماند  برای جلسه بعد. الان باید از ساحت سید الشهدا(ع)  دفاع کنم. 
 
وی ادامه داد: جلسه راه انداختند و همه لخت و ادای مست ها را در می آورند. بچه های شیعه هم فکر می کنند اینها عزاداری است و باعث تقرب به اهل بیت(ع). در برخی از این مجالس همانند مست ها حرکت می کنند و داد می زنند:
ما گر از سر بریده می ترسیدیم از محفل عشاق نمی رقصیدیم
کسی نیست به آنها بگوید: محفل عشاق اینجا نیست. شرق دجله زیر خمپاره و آتش وخون بود.
یا می گویند: رقاصم و رقاصمرقاصه عباسم
عباسی که می گوید دست راستم را قطع کنند، مکتبم را رها نمی کنم. بعد داد می زند می گوید من مست مستم مشت مشتم و..
یا اینکه می گویند: والله صد قدح بشکست... حضرت شراب حسین!
به حضرت سید الشهدا لقب حضرت شراب داده است! این محبت اهل بیت است؟ ما با اینها مشکل داریم.
 
رحیم پور ازغدی افزود: به آنها می گویم چرا این حرف را می زنی. در پاسخ می گوید: آقای خمینی در قیامت باید جواب دهد و عذاب می کشد. چون با قاتلین حضرت زهرا دستور اتحاد داده است.
 
اصلاً واقعاً اینها چه موجوداتی هستند. به او گفتم: این مردم سنی قاتل حضرت زهرا(س)  هستند؟ این مردم سنی ما که برخی از آنها در شهرها زیر تابوت حضرت زهرا می روند؟ چرا دارید در دام وهابی ها می افتید. بعد این فیلم را پخش می کنند و وهابی در زیرش می گوید آیا حسین عاقل تر بود یا یزید.. چرا می خواهید ایران را به عراق و سوریه تبدیل کنید. اینها به عقاید شیعه ، بازار اسلام، سیاست و جهاد کاری ندارند و فقط می خواهند همین طور جلو بروند.
 
استاد رحیم پور ازغدی ادامه داد: روایاتی درباره بازار اسلامی آورده بودم که دیدم این موضوعات مهمتر است. از بس این روزها دروغ و تهمت زدند. من خواهش می کنم منشور عزاداری رهبر انقلاب را بین مردم پخش کنند. 
 
وی در ادامه به  بیان بخش هایی از نوشته های امام خمینی  پرداخت که آمده است:
استعمار در فرهنگ حوزه های ما نفوذ کرده است. وقتی حربه تهدید کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت شد. اولین القائشان جدایی دین از سیاست است. می گویند حسین و مهدی و علی و عاشورا  ... را سیاسی نکنید . می خواهیم با اینها حال کنیم.
در پاسخ باید به اینها گفت:اگر سیاست نبود، عاشورا نبود. عاشورا سیاسی بود. سید الشهدا(ع) گفت: ما با حاکمی مثل یزید بیعت نمی کنیم. حضرت حجت سیاسی است.  شعار حضرت، حجت سیاسی است. شعار حضرت حجت، عدالت جهانی است که موضوعی سیاسی است.
 
امام می گوید:
گفتند دین از سیاست جداست. تا جائی که این دخالت دون شان فقیه شد . روحانیون مجاهد از این نفوذی های حوزه بیشتر زخم برداشتند. اینها به ما تهمت بی دینی زدند.
 
در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است.
فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والاّ عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت . و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هرکس کج راه می رفت متدین تر بود .. به ما نسبت تارک الصلوه و کمنیست می دادند و ما در تنهایی خون می گریستیم .
 
رحیم پور ازغدی ادامه داد:
امام سه مرجع را دستور حصر خانگی دادند که اسنادش از لانه جاسوسی در آمد که می خواستند بر علیه امام خمینی کودتا کنند. امام می گوید ذائقه تان را تلخ نکنم. قبلا همین کار را با امیر المومنین انجام دادند. 
 
وی در پایان سخنرانی پیش از خطبه هایش گفت:
حرف هایی زدم که دشمنانم زیاد شد. ریگی در بازجویی هایش گفته بود یکی از هدفهای ما رحیم پور ازغدی بود. این تیم های تروری که آمد دوستان هسته ای را زدند یک غیر هسته ای بود  که بنده بودم. فقط شانس نیاوردیم اینها را گرفتند. تا الان دوستان وزارت اطلاعات گفته اند که سه تیم آمده اند که چند نفر را ترور کنند که یکی شما بوده اید.
 
انشا الله امیدواریم قبل از اینکه با سرم و ... بمیریم همگی مان یا هدف گلوله وهابی ها یا شیعیان انگلیسی و یا صهیونیست ها قرار بگیریم.



      
ارسال شده در پنج شنبه 93/8/22 ساعت 9:28 ص نویسنده : ایمان احمدی

امـام رضا علیه السلام :
خدا بیامرزد بنده اى را که امر ما را زنده کند. گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: دانشهاى ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایی‌هاى سخنان ما را مى‌دانستند، از ما پیروى مى کردند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 1 ص 307 ح 69 / علم و حکمت: ج 1 ص 422
 


      
ارسال شده در چهارشنبه 93/8/21 ساعت 7:38 ص نویسنده : ایمان احمدی

امام علی علیه السلام:
زودآینده‌ترین کیفر، کیفرِ سوگند دروغ است.
غرر الحکم: ح 3041 / گزیده غررالحکم و دررالکلم، ص36
 


      
ارسال شده در سه شنبه 93/8/20 ساعت 10:43 ص نویسنده : ایمان احمدی

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
کارهاى نیک، جلوى حوادث بد را می‌گیرند... و هر کار نیکى، صدقه است.
الأمالی للطوسی: 603 / 1249 / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث: ج1 ص292
 


      
ارسال شده در دوشنبه 93/8/19 ساعت 7:48 ص نویسنده : ایمان احمدی

امام على علیه السلام:
مُردن، آرى! و تن به پستى دادن، نه! و به اندک ساختن، آرى! و به این و آن متوسّل شدن، نه!
نهج البلاغة: حکمت 396 / منتخب میزان الحکمه، ص490
 


      
ارسال شده در یکشنبه 93/8/18 ساعت 11:8 ص نویسنده : ایمان احمدی


آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
 
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
 
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
 
 
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
 
دست شما درد نکند، بزرگوار!
 
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
 
 آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
 
 حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…
 
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
 
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
 
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…
 
 حاج مرشد!
 
 جانم آقا سید؟
 
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
 
 حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
 
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
 
 سید انگار فکرش جای دیگری است…
 
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
 
 حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
 
 حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این زن ... چه کار دارند؟
  
سبحان الله…
 
  سید مکثی می‌کند.
  
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
 
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
 
  زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
 
  به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.
 
 - خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
 
  زن، با تردید، راه می‌افتد.
 
  حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
  
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
 
  دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
  
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
 
  حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
 
  سید؛ ولی مشتری بود!
 
  پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
 
  این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است… تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…
 
  سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
 
  انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…


 
  چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
 
  سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مردی گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
 
 مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
 
  زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
 
  مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
  
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
 
 این بار، نوبت باران چشمان سید است… سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه 40 تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…




      
ارسال شده در یکشنبه 93/8/18 ساعت 7:44 ص نویسنده : ایمان احمدی

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
نیکى، آن است که جان با آن آرام گیرد و دل با آن اطمینان یابد؛ و گناه آن است که در درون، اضطراب پدید آورد و در سینه، تردید.
الجعفریّات: 148 / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص30

 




      
ارسال شده در شنبه 93/8/17 ساعت 8:14 ص نویسنده : ایمان احمدی




      
ارسال شده در شنبه 93/8/17 ساعت 7:41 ص نویسنده : ایمان احمدی

امام علی علیه السلام:
از جمله عبادتها، نرمىِ کلام و آشکار کردن سلام است.
غرر الحکم: ح 3421 / گزیده غررالحکم و دررالکلم، ص38



      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا