.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 126
  • بازدید دیروز : 670
  • کل بازدید : 1566234
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 03/12/3    ساعت : 1:28 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 89/9/4 ساعت 6:39 ع نویسنده : ایمان احمدی

چرا دخترى که در این قرن و دراین اجتماع زندگى مى‏کند، حضرت‏فاطمه را که چهارده قرن قبل‏مى‏زیسته، اسوه قرار دهد؟

این سؤال در واقع به همان سؤال‏نخست‏باز مى‏گردد که مطرح کردیم:

ما چگونه دخت گرانقدر پیامبر،صلى‏الله‏علیه‏وآله، را مى‏توانیم الگوقرار دهیم؟ بنابراین پاسخ این سؤال،پرسش مذکور را نیز در بر خواهدگرفت; اما شایسته است اختصاصاقدرى بدان پرداخته شود.

پاسخ در دین‏شناسى ودین‏باورى نهفته است. اسلام به‏عنوان آخرین دین، گر چه چهارده‏قرن پیش نازل شده، اما براى همه‏زمانها و تمامى انسانهاست. به همین‏سان، کسانى هم که تجسم کامل دین‏و تبلور عینى قرآن و وحى الهى‏اند وما از آنان به عنوان الگوى هدایت واسوه تکامل نام مى‏بریم، براى همه‏زمانها و انسانهایند و در مورد آنهادیروز و امروز مطرح نیست. آنان‏همواره اسوه‏هاى روز و فراتر اززمانند; زیرا ما هر قدر مراتب رشد وکمال را بپیماییم، باز آنان جلوتر وکاملترند.

به عبارت دیگر، آنان چون تمامى‏مدارج تکامل را پیموده‏اند، در واقع درهر نقطه از مسیر هدایت، حضوردارند، براى هر مرتبه تکامل و هرانسانى الگو و اسوه‏اند.

بلى، البته جامعه و شرایط زندگى‏هر دوره با دوره دیگر تفاوت دارد;اما سخن بر سر شرایط نیست.

اسوه‏هاى انسانى هیچ‏گاه محصوردر یک دوره و شرایطى خاص‏نیستند، و الاض نمى‏توانستند اسوه والگو قرار گیرند.

و از قضا، درس مهم آنان براى‏ما، این است که انسان در هر شرایط ودورانى مى‏تواند راه تعالى و کمال رابیابد و بپیماید و جوهره راستین خودرا شکوفا سازد.

الگوپذیرى انسان امروز از آنان‏نیز در واقع، یافتن راهها و چگونگى‏همین شکوفاسازى است; و این هم درخطوط اصلى زندگى اسوه‏هاى‏مکتبى نهفته و ارتباطى با زمان ندارد.

پس حضرت فاطمه یعنى‏شخصیت، تفکر و فرهنگ زندگى.

ایشان در همین زمان نیز زنده وپویاست و در حقیقت، آن حضرت‏هم‏اکنون و در این عصر «زندگى‏مى‏کند»; شخصیتى است که‏انسان‏ساز است، بلکه امتى و جهانى‏را نیز مى‏تواند بسازد و به سوى‏هدایت و سعادت رهنمون گردد.

به سؤال نخست‏باز گردیم...

آن حضرت براى من و تو وجامعه‏مان در این عصر، چگونه‏مى‏تواند الگو باشد؟

اشاره کردیم که الگوپذیرى ما ازشخصیتى چون حضرت زهرا،علیهاالسلام، شکوفاسازى جوهره‏انسانى است که در خطوط اصلى‏الگوهاى مکتبى نهفته است.

چگونگى الگوپذیرى از نگاه رهبرى
در این زمینه آنچه مقام معظم‏رهبرى بیان فرموده‏اند، بسیار دلپذیرو روشنگر است. بدین روى جالب‏دیدیم آن را براى خوانندگان عزیز وگرامى نقل کنیم. در این مطلب که آن‏بزرگوار براى جوانان تبیین‏نموده‏اند، سخن دقیقا به سؤالى بازمى‏گردد که مطرح کردیم.

دانشجویى از ایشان سؤال‏مى‏کند:

«به عنوان یک دختر دانشجو، ماچگونه مى‏توانیم از زندگانى حضرت‏زهرا، علیهاالسلام، الگو بگیریم؟»و ایشان جواب مى‏دهند:

«سؤال خوبى است. اولا من به‏شما بگویم که الگو را نباید براى مامعرفى کنند و بگویند که این الگوى‏شماست. این الگوى قراردادى وتحمیلى، الگوى جالبى نمى‏شود. الگورا باید خودمان پیدا کنیم; یعنى در افق‏دیدمان نگاه کنیم و ببینیم از این همه‏چهره‏اى که در جلوى چشممان‏مى‏آید، کدام را بیشتر مى‏پسندیم;طبعا این الگوى ما مى‏شود.حضرت‏فاطمه یعنى شخصیت، تفکر و فرهنگ‏زندگى. ایشان در همین زمان نیززنده و پویاست و در حقیقت، آن‏حضرت هم‏اکنون و در این عصر«زندگى مى‏کند»; شخصیتى است که‏انسان‏ساز است، بلکه امتى و جهانى‏را نیز مى‏تواند بسازد و به سوى‏هدایت و سعادت رهنمون گردد.

من معتقدم که براى جوان‏مسلمان، بخصوص مسلمانى که بازندگى ائمه و خاندان پیامبر ومسلمانان صدر اسلام آشنایى داشته‏باشد، پیدا کردن الگو مشکل نیست، والگو هم کم نیست. حالا خود شماخوشبختانه از حضرت زهرا،علیهاالسلام، اسم آوردید. من درخصوص وجود مقدس حضرت‏فاطمه زهرا، علیهاالسلام، چندجمله‏اى بگویم; شاید این سر رشته‏اى‏در زمینه بقیه ائمه و بزرگان بشود وبتوانید فکر کنید.

شما خانمى که در دوره پیشرفت‏علمى و صنعتى و تکنولوژى و دنیاى‏بزرگ و تمدن مادى و این همه‏پدیده‏هاى جدید زندگى مى‏کنید، ازالگوى خودتان در مثلا هزار وچهارصد سال پیش توقع دارید که درکدام بخش مشابه وضع کنونى شمارا داشته باشد تا از آن بهره بگیرید؟

مثلا فرض کنید مى‏خواهید ببینیدچگونه دانشگاهى مى‏رفته است؟ یاوقتى که مثلا در مسایل سیاست‏جهانى فکر مى‏کرده، چگونه فکرمى‏کرده است؟ اینها که نیست.

یک خصوصیت اصلى درشخصیت هر انسانى هست; آنها رابایستى مشخص کنید و الگو را درآنها جستجو نمایید. مثلا فرض‏بفرمایید در برخورد با «مسایل‏پیرامونى‏» انسان چگونه بایدبرخورد بکند؟

حالا حوادث پیرامونى، یک وقت‏مربوط به دوره‏اى است که متروهست، قطار هست، جت هست، وکامپیوتر هست، یک وقت مربوط به‏دوره‏اى است که نه، این چیزهانیست، اما حوادث پیرامونى بالاخره‏چیزى است که انسان را همیشه‏احاطه مى‏کند.

انسان دوگونه مى‏تواند با این‏قضیه برخورد کند: یکى مسؤولانه،یکى بى‏تفاوت. مسؤولانه هم انواع واقسام دارد; با چه روحیه‏اى، با چه‏نوع نگرشى به آینده؟

آدم باید این خطوط اصلى را درآن شخصى که فکر مى‏کند الگوى اومى‏تواند باشد، جستجو کند و از آنهاپیروى نماید...

الف: بعد اجتماعى
... حضرت زهرا، علیهاالسلام، درسنین شش سالگى، هفت‏سالگى‏بودند... که قضیه شعب ابى‏طالب پیش‏آمد. شعب ابى‏طالب، دوران بسیارسختى در تاریخ صدر اسلام است;یعنى دعوت پیامبر شروع شده بود،دعوت را علنى کرده بودند، بتدریج‏مردم مکه - بخصوص جوانان،بخصوص برده‏ها - به حضرت‏مى‏گرویدند; بزرگان طاغوت، مثل‏همان ابولهب و ابوجهل و دیگران‏دیدند که هیچ چاره‏اى ندارند جز اینکه‏پیامبر و همه مجموعه دور و برش رااز مدینه اخراج کنند; همین کار را هم‏کردند. تعداد زیادى از اینها را که دههاخانوار مى‏شدند و شامل پیامبر وخویشاوندان پیامبر و خود ابى‏طالب -با اینکه هم جزو بزرگان بود - و بچه وبزرگ و کوچک مى‏شدند، همه را ازمکه بیرون کردند. اینها از مکه بیرون‏رفتند; اما کجا بروند؟ تصادفا جناب‏ابى‏طالب در گوشه‏اى از نزدیکى مکه‏در شکاف کوهى ملکى داشت; اسمش‏«شعب ابى‏طالب‏» بود. شعب، یعنى‏شکاف کوه، یک دره کوچک... گفتند به‏آنجا برویم. حالا شما فکرش را بکنید،در مکه، روزها هوا گرم; شبهابى‏نهایت‏سرد بود; یعنى وضعیتى‏غیر قابل تحمل.

اینها سه سال در این بیابانهازندگى کردند. چقدر گرسنگى‏کشیدند، چقدر سختى کشیدند، چقدرمحنت‏بردند، خدا مى‏داند. یکى ازدوره‏هاى سخت پیامبر آنجا بود.

پیامبر اکرم در این دوران،مسؤولیتش فقط مسؤولیت رهبرى به‏معناى اداره یک جمعیت نبود; بایدمى‏توانست از کار خودش پیش‏اینهایى که دچار محنت‏شده‏اند، دفاع‏کند.

مى‏دانید وقتى که اوضاع خوب‏است، کسانى که دور محور یک‏رهبرى جمع شده‏اند، همه از اوضاع‏راضى‏اند، مى‏گویند خدا پدرش رابیامرزد، ما را به این وضع خوب‏آورد. وقتى سختى پیدا مى‏شود، همه‏دچار تردید مى‏شوند، مى‏گویندایشان ما را آوردند; ما که‏نمى‏خواستیم به این وضع دچارشویم!

البته ایمانهاى قوى مى‏ایستند; امابالاخره همه سختیها به دوش پیامبرفشار مى‏آورد. در همین اثنا، وقتى که‏نهایت‏شدت روحى براى پیامبر بود،جناب ابى‏طالب که پشتیبان پیامبر وامید او بود، و خدیجه کبرى که او هم‏بزرگترین کمک روحى براى پیامبربود، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند;حادثه خیلى عجیبى است; یعنى پیامبرتنهاى تنها شد.

در این شرایط من نمى‏دانم شماهیچ وقت رئیس یک مجموعه کارى‏بوده‏اید تا بدانید معناى مسؤولیت‏یک‏مجموعه چیست. در چنین شرایطى،انسان واقعا بیچاره مى‏شود. در این‏شرایط، نقش فاطمه زهرا،علیهاالسلام، را ببینید! آدم تاریخ راکه نگاه مى‏کند، این گونه موارد را درگوشه کنارها هم باید پیدا بکند;متاسفانه هیچ فصلى براى این طورچیزها باز نکرده‏اند.

فاطمه زهرا، علیهاالسلام، مثل یک‏مادر، مثل یک مشاور، مثل یک‏پرستار، براى پیامبر بوده است. آنجابوده که گفتند فاطمه «ام‏ابیها»; مادرپدرش است این مربوط به آن وقت‏است، یعنى وقتى که یک دختر شش‏ساله، هفت‏ساله، این طورى بوده‏است. البته در محیطهاى عربى و درمحیطهاى گرم، دختران زودتر رشدجسمى و روحى مى‏کنند; مثلا به‏اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله‏حالاى ما.

این احساس مسؤولیت است. آیااین نمى‏تواند براى یک جوان الگوباشد، که نسبت‏به مسایل پیرامونى‏خودش زود احساس مسؤولیت کند،زود احساس نشاط کند؟ آن سرمایه‏عظیم نشاطى که در وجود او هست،اینها را خرج کند، براى اینکه غبارکدورت و غم را از چهره پدرى که‏حالا حدود مثلا پنجاه سال از سنش‏مى‏گذشته و تقریبا پیرمردى شده‏است، پاک کند. آیا این نمى‏تواند براى‏یک جوان الگو باشد؟ این خیلى مهم‏است.

ب: بعد خانوادگى
نمونه بعد، مساله همسردارى وشوهردارى است. یک وقت انسان‏فکر مى‏کند که شوهردارى، یعنى‏انسان در خانه و آشپزخانه غذا راحاضر کند و اتاق را تر و تمیز کند وپتو را پهن کند و مثل قدیمیها تشکچه‏را بگذارد که آقا از اداره یا از دکان‏بیاید. شوهردارى که فقط این نیست.

شما ببینید شوهردارى فاطمه زهراچگونه بود.

در طول ده سالى که پیامبر درمدینه بودند، حدود نه سالش حضرت‏زهرا و حضرت امیرالمؤمنین باهمدیگر زن و شوهر بودند. در این نه‏سال، جنگهاى کوچک و بزرگى ذکرکرده‏اند - حدود شصت جنگ اتفاق‏افتاده - در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین‏بوده است. حالا شما ببینید او خانمى‏است که در خانه نشسته و شوهرش‏مرتب در جبهه است، و اگر در جبهه‏نباشد، جبهه لنگ مى‏ماند - این قدرجبهه وابسته به اوست - از لحاظزندگى هم وضع رو به راهى ندارند;همان چیزهایى که شنیده‏ایم:

و یطعمون الطعام على حبه‏مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله... (1)

یعنى حقیقتا زندگى فقیرانه‏محض داشتند; در حالى که دختررهبرى هم هست، دختر پیامبر هم‏هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم‏مى‏کند.

ببینید انسان چقدر روحیه قوى‏مى‏خواهد داشته باشد تا بتواند این‏شوهر را تجهیز کند; دل او را ازوسوسه اهل و عیال و گرفتاریهاى‏زندگى خالى کند; به او دلگرمى بدهد;بچه‏ها را به آن خوبى که او تربیت‏کرده، تربیت کند. حالا شما بگوییدامام حسن و امام حسین، امام بودندو طینت امامت داشتند، زینب که امام‏نبود. فاطمه زهرا او را در همین مدت‏نه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبرهم که ایشان مدت زیادى زنده‏نماندند.

این طور خانه‏دارى، این طورشوهردارى و این طور کدبانویى‏کردند و این طور محور زندگى فامیل‏ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیااینها نمى‏تواند براى یک دختر جوان،یک خانم خانه‏دار الگو باشد؟ اینهاخیلى مهم است.

ج: بعد سیاسى و مبارزاتى
حالا بعد از قضیه وفات پیامبر،آمدن به مسجد و آن خطبه عجیب راخواندن، خیلى شگفت‏انگیز است.

اصلا ماها که اهل سخنرانى و حرف‏زدن ارتجالى هستیم، مى‏فهمیم که‏چقدر این سخنان عظیم است. یک‏دختر هجده ساله... آن هم با آن‏مصیبتها و سختیها به مسجد مى‏آید،در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب‏سخنرانى مى‏کند; که آن سخنرانى‏کلمه به کلمه‏اش در تاریخ مى‏ماند.

کلمات مفت در تاریخ نمى‏ماند، هرحرفى نمى‏ماند. اینقدر حرفها زده‏شده، اینقدر سخنرانى شده، اینقدرمطلب گفته شده، اینقدر شعر گفته‏شده; اما نمانده است و کسى به آنهااعتنا نمى‏کند. آن چیزى که تاریخ دردل خودش نگه مى‏دارد و بعد از هزارو چهارصد سال هر انسان که نگاه‏مى‏کند، احساس خضوع مى‏کند، این‏یک عظمت را نشان مى‏دهد، به نظر من‏این براى یک دختر جوان‏الگوست...» (2)

نگاهى به شرایط روز جامعه‏اکنون شرایط روز جامعه نیزخود، زمینه بسیار مناسب و مهمى‏براى پیمودن راه آن اسوه بزرگ‏اسلام است.

در این راستا آنچه مى‏سزدرهروان مکتب ولایت در این زمان،نیک بدان عنایت ورزند، علاوه برآنچه گذشت عبارتست از:

در زمینه فکرى: شناخت صحیح‏و ژرف مبانى معرفتى دین، انقلاب‏اسلامى و ولایت.

در زمینه اجتماعى: مردمگرایى،همکارى و تعاون، محبت و دوستى،ایثار و...

در زمینه فرهنگى و اخلاقى: تقوا،عفاف، کرامت نفس، خودشناسى،خودسازى

در زمینه سیاسى: حرکت درمسیر انقلاب و ولایت، شناخت ومبارزه فکرى و عملى در قبال‏جریانات مخالف این مسیر;بخصوص گروهها و جریاناتى که باتوطئه‏هاى فرهنگى و مطبوعاتى،ایمان، معنویت، انقلاب، صلابت،یکپارچگى و ولایت مردم را هدف‏قرار داده و بلندگوى دشمن در این‏مملکت امام عصر، علیه‏السلام،شده‏اند.

حضرت فاطمه، علیهاالسلام،یگانه شخصیتى بود که در این بعدمقابل جریان مخالف اسلام و ولایت،یعنى سقیفه ایستاد، فریاد زد،روشنگرى کرد دشمنان را مفتضح ورسوا ساخت و از اسلام ناب و خطولایت تا سرحد شهادت، فداکارى‏نمود.

و از آن سوى نیز، با ارائه عملى‏والاترین ارزشها و فضیلتهاى‏انسانى و مکتبى، راه روشن تعالى وتکامل را به روى همه انسانها وبخصوص دختران و زنان گشود وبراستى «روز زن‏» را براى آنان به‏ارمغان آورد.

آرى «فاطمه‏»، علیهاالسلام،«سبزترین پاسخ‏» به روح تشنه‏انسانها در این عصر و دوران است.


پى‏نوشت:
1. سوره انسان (76)، آیه 8 و 9.
2. برگرفته از جزوه‏اى تحت عنوان «حدیث‏شورانگیز جوانى‏»، ص‏13 - 8 که از سوى‏دبیرخانه شوراى عالى جوانان در بهار1377 منتشر شده است.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا