انسان در هر زمان و مکان و در هر شغل و کسبی، میتواند به گونهای پاک و صالح باشد که از اوتاد زمین و از وسائط فیض میان حضرت مهدی(ع) و مردم گردد. محمد علی مردی کاسب و گمنام بود و در دزفول زندگی میکرد. شغلش بافندگی و محل کارش دکّان کوچکی بود که هم در آن کار میکرد و هم زندگی مینمود. او آن چنان ساده و عادی میزیست که کسی معنویت و بزرگواری اش را باور نمیکرد و نمیدانست که او یکی از وسائط فیض بین حضرت ولی عصر(ع) و خلق است تا اینکه
وسیلة حاج محمد حسین تبریزی که از تجّار و ثروتمندان اصفهان بود، معلوم شد. جریان شنیدنی او را صاحب کتاب «عبقری الحسان» چنین نقل میکنند. این قضیه را جناب مستطاب ثقـ[الاسلام والمسلمین آقای میرزا محمدباقر اصفهانی برای من نوشت تا در این کتاب بنویسم، و خود او نیز از بعضی بزرگان و افراد مورد اعتماد این را نقل کرده که یکی از تجّار مورد اعتماد به نام خواجه طاهر شوشتری از قول تاجر دیگری به نام حاج محمد علی نقل کرد که، من روزی در بین بازار اصفهان راه میرفتم که تاجری به نام محمد حسین با من روبرو شد و از من سؤال کرد: اهل کجایی؟ من گفتم: اهل دزفولم. وقتی فهمید من از اهالی دزفول هستم، شروع کرد با من روبوسی کردن و بسیار به من اظهار محبّت نمود و گفت: امشب برای شام به منزل ما بیایید. من مقداری ترسیدم و با خود گفتم، من بدون سابقة آشنایی با این شخص چگونه به منزل او بروم. وقتی دید من تأمل کردم، از حال من دریافت که نگران هستم. گفت: اگر خوف دارید کسی را هم همراه خود بیاورید. من به او وعده دادم و او نشانی خانه را به من داد و شب به خانة او رفتم. دیدم تشریفات و تدارک فراوان به جای آورده است و پس از سلام و احوالپرسی به من گفت: علّت اظهار محبّت من به شما برای این است که من از شهر شما ـ دزفول ـ فیض عظیمی بردهام، و چون شنیدم شما اهل دزفول هستید، خواستم قدری تلافی آن فیض را به شما کرده باشم. و آن فیض این است که من تاجر ثروتمندی هستم، اما فرزند نداشتم و به این سبب بسیار محزون و غمگین بودم. و بنده تمکّن مالی داشتم آنچه از وسائل مادی از قبیل دارو و دوا برایم ممکن بود، استفاده کردم امّا دارای فرزند نشدم تا اینکه به کربلا و نجف اشرف مشرف شدم و از هل علم آنجا سؤال کردم برای برآورده شدن حاجات مهم چه توسّلی در اینجا مؤثر است، گفتند: شبهای چهارشنبه به مسجد سهله برو و اعمال آن مکان مقدّس را به جای آور تا انشاءالله از طرف امام عصر(ع) به تو توجهی شود. من در مدتی که آنجا بودم، شبهای چهارشنبه به مسجد سهله میرفتم، و اعمال آن مکان مقدّس را به جای میآوردم، تا اینکه شبی در خواب، کسی به من گفت: حاجت تو به دست مشهدی محمد نساج در شهر دزفول برآورده میشود. من تا آن شب اسم دزفول را نشنیده بودم. از چند نفر سؤال کردم: دزفول کجاست؟ گفتند یکی از شهرهای ایران است. پس من به طرف دزفول حرکت کردم و چون به آن شهر رسیدم و منزلی اجاره کردم، به نوکر خود گفتم: من در این شهر دنبال کسی هستم و باید او را پیدا کنم. تو در این منزل بمان و اگر هم دیر کردم از منزل بیرون میا تا من خودم برگردم. سپس در جستجوی مشهدی محمد علی نساج از خانه بیرون آمدم و تا عصر به دنبال او بودم ولی کسی او را نمیشناخت تا اینکه بالاخره به کوچهای رسیدم و از شخصی سراغ او را گرفتم، او گفت: سربالایی کوچه مغازة اوست.
اگر دائم نمایم بی قراری
ندارم دیگر از خود اختیاری
چه خواهد شد اگر یک شب بیایی
قدم بر دیدگان من گذاری
دلم در دام زلفت چون شکاری
شکاری خسته جان و بی قراری
برای اینکه دل آرام گیرد
عنایت کن به من یک یادگاری
پیامها و برداشتها
1. معمولاً کسانی که واسطة فیض و از اوتاد هستند، افرادی به ظاهر ساده و گمناماند، و اگر هم کسی از طریقی پی به راز و اسرار آنها برَد، از او تعهّد میگیرند که تا زنده هستند جایی بازگو نکنند. بنابراین نباید به هیچ انسان سادهپوشی از نظر ظاهری، کم نگریست.
2. حاج محمد حسین تبریزی ثروت زیادی داشت ولی فرزند نداشت. مال و فرزند ضمن آنکه وسلیة آزمایش انسان است،1 زینت زندگان دنیا نیز میباشد، در عین حالی که میتواند به عنوان باقیات الصالحات نیز از آنها یاد شود؛ خدای متعال فرموده است: «مال و فرزند زینت زندگی دنیاست و باقیات الصالحات (ارزشهای پایدار و شایسته) ثوابش نزد پرودگارت بهتر و امید بخشتر است».
بیان صفت «باقیات» بدون ذکر موصوف آن، با صراحت، در واقع یک نوع توجه دادن به امری فطری است که «حبّ بقاء» نامیده میشود. و تصریح نکردن به موصوفی که باقی است، دلیل بر عمومیّت آن است یعنی هر آنچه که برای انسان باقی است. چنانچه امر باقی وقتی ضمیمه به کلمة صالح میشود مطلوب و مقصود خردمندان میگردد.
3. توسل به انوار مقدسة معصومین (ع) در همة امور و از جمله برای فرزنددار شدن مؤثر است، زیرا آنها واسطة فیض بین خداوند متعال و خلق هستند و اگر خیری به کسی میرسد از کانال آنها است. به این جمله که در زیارت رجبیه آمده، توجه کنید: «به واسطة شما معصومین(ع)؛ دلهای شکسته جبران میشود و مریض شفا مییابد و رحمها زیاد یا کم میزاید».2 و در زیارت جامعة کبیره میخوانیم: «هرگاه ذکر [امر] خیری در میان آید، شما [معصومین(ع) آغاز]، اصل، ریشه، نتیجه، جایگاه و نهایت آن هستید».
و البته اولی بودن معصومین (ع) برای هر چیزی در این عبارت به معنای اولیت در مرحلة ظهور و تجلّی است نه اوّلیت در مرحلة صدور و منشأ که آن خاصّ خداوندـ جل ذکره ـ است.
پس بعد از آنکه به ارادة الهی، خیر صادر شد اوّلین جایی که ظاهر و آشکار میشود همان ذوات مقدّسة ائمّة اطهار ـ علیهم صلوات الله ـ است. در ضمن لازم است بدانیم که واسطه بودن آنها و توسّل به آنها به معنای تعطیلی حکم عقل نیست. پس در حالی که انسان به حکم عقل اقدام به معالجة بیماری مینماید، توسل را هم کند فراموش نماید و بداند هر علّتی که در طبیعت وجود دارد، به اذن خداوند متعال تأثیر میگذارد و بدون ارادة او، از هیچ علّتی، هیچ کاری ساخته نیست.
4. گاه، مصلحت در معرفی یک ولیّ خدا در زمان حیات او یا اواخر حیات او و یا حتی بعد از موت اوست تا درسی برای دیگران در رسیدن به درجات بالای معنویت باشد. و الّا حضرت ولیعصر(ع) میتوانند نام و اسرار دوستان خود را برای همیشه مخفی نگه دارند.
6. اذان گفتن آثار و فواید زیادی دارد، به خصوص اگر در منزل با صدای بلند اذان بگوید. هشام بن ابراهیم نزد امام هشتم، حضرت علیبن موسی(ع) از بیماری خویش و نداشتن اولاد شکایت کرد. امام(ع) برای معالجة او و دارا شدن اولاد، به او فرمان دادند که در منزلش با صدای بلند اذان بگوید. هشام میگوید، من این کار را انجام دادم و هم بیماری من از بین رفت و هم فرزندان زیادی پیدا کردم.3 حضرت رسول(ص) فرمودند: کسی که یک سال در شهری از شهرهای مسلمین اذان بگوید، بهشت برای او واجب خواهد شد.
7. خوردن غذای ساده در خدمت اولیای خداوند، بسیار لذیذتر از غذاهای رنگارنگ و متنوّعی است که تنها لذّت جسمانی زودگذر دارد. زیرا آن لذّت روحی که در مجالست و همنشینی با اولیای خدای متعال وجود دارد از نوع امر باقی است و به خاطر آن لذّت، خوردن غذای ساده نیز به دهان انسان، شیرین و لذیذ جلوه مینماید.
8. حقّ میهمان بر صاحبخانه، اکرام نمودن اوست. حضرت رسول(ص) فرمودند: «کسی که مؤمن به خدا و روز قیامت است، باید اکرام به مهمان نماید».4 ولی نباید خود را برای میهمان به زحمت غیر متعارف بیندازد که پیامبر(ص) فرمودند: «کسی خودش را برای میهمانش به زحمت آن چه در توان او نیست نیندازد».5
امام رضا(ع) میفرمایند: «مردی حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به منزل خویش دعوت کرد: امام(ع) فرمودند میآیم به شرطی که سه چیز را برای من تضمین نمایی: 1. چیزی از خارج منزل برایم نیاوری، 2. چیزی را در داخل منزل از من پنهان نکنی، 3. جور و ستم به عیالت روا نداری. آن شخص پذیرفت و امام(ع) دعوت او را اجابت نمودند».6
9. غذای حلال یکی از مؤثرترین عواملی است که میتواند زمینة ترقّی و سیر روحی و معنوی انسان را زیاد کند. علمای اخلاق روی بحث غذای حلال تأکید زیادی دارند. و شاید علت آنکه خوردن غذای پاکیزه و طیّب در قرآن کریم مقدّم بر عمل صالح ذکر شده، به خاطر همین است که خوردن غذای طیّب مؤثر در ایجاد انگیزه برای عمل صالح است. چنانکه غذای ناپاک میتواند مقدمهای برای اعمال ناشایست باشد: «یا أیّها الرّسل کلوا من الطّیّبات و اعلموا صالحاً إنّی بما تعملون علیم؛ ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام میدهید آگاهم».7
به همین علت آن جوان که از اوتاد و واسطة فیض بین امام زمان(ع) و مردم بود، از غذای آن ارتشی زمان طاغوت اجتناب میکرد.
10. انسان میتواند در ایام جوانی از اوتاد دهر باشد. مسافر به کوی دوست سفرش کوتاه است: و أنّ الرّاحل إلیک قریب المسافة»8 و به تعبیر بزرگی که گفته بود: راه رسیدن به خداوند متعال دو قدم است. اوّل، قدم گذاشتن بر روی نفس و خواهشهای آن و دوم، قدم گذاشتن برای عبودیت و بندگی خداوند سبحان.
بر هم زنید یاران، این بزم بی صفا را
مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا
بی شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی
بیلاله شور نبوَد مرغان خوش نوا را
بی سرو قدّ دلجوی هرگز مجو لب جو
بی سبزة خطش نیست آب روان گوارا
از دولت سکندر بگذر، برو طلب کن
با پای همّت خضر سر چشمة بقا را
بیگانه باش از خویش وز خویشتن میندیش
جز آشنا نبیند دیدار آشنا را
پروانه وش ز آتش هرگز مشو مشوّش
دانند اهل دانش عین بقا فنا را
داروی جهل خواهی بطلب ز پادشاهی
کاقلیم معرفت را امروزه اوست دارا
عنوان نسخة غیب سرّ کتاب لا ریب
عکس مقدس از عیب محبوب دل ربا را
ناموس اعظم حق، غیب مصون مطلق
کاندرشهود اویند روحانیان حیاری?9
اصل اصیل عالم نوع نبیل خاتم
فیض نخست اقدم، سرّ عیان خدا را
در دست قدرت او لوح قدر زبونست
با کلک همّت او وقعی مده قضا را
ای مصطفی شمائل وی مرتضی فضائل
وی احسن الدلائل یاسین و طا و ها را
ای کعبة حقیقت وی قبلة طریقت
رکن یمان ایمان عین الصفا صفا را
ای رویت آیة نور، وی نور وادی طور
سرّ حجاب مستور از رویت آشکارا
ای هر دل از تو خرّم پشت و پناه عالم
بنگر دوچارصد غم، یک مشت بینوا را
ای رحمت الهی دریاب «مفتقر» را
شاها به یک نگاهی بنواز از این گدا را
علامه شیخ محمدحسین اصفهانی (مفتقر)
سید ابوالحسن مهدوی
ماهنامه موعود شماره 107
پینوشتها:
1. فرازی از دعای عرفه امام حسین(ع).
2. مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب.
3. وسائلالشیعه، ج4 ، ص 613.
4. بحارالأنوار، ج 62، ص 292.
5. لا یتکلّفن احد لضیفه ما لا یقدر.
6. بحارالانوار، ج 75، ص 451.
7. سورة مؤمنون (23)، آیة 51.
8. فرازی از دعای ابوحمزه.
9. حالت مدهوشی و حیرانی.
