جرج سوروس (George Soros)
جرج سوروس یک سیاستمدار، دلال ارز و تاجر مشهور مجاری الاصل آمریکایی است که نقش مهمی در معادلات سیاسی و اقتصادی جهان داشته است. وی رییس « بنیاد سوروس » و « موسسه ی جامعه باز » می باشد(159) و نقش بزرگی در حمایت از کودتاهای مخملی همچون « انقلاب گل میخک گرجستان »، « انقلاب نارنجی اوکراین » و « انقلاب گل رز قرقیزستان » بازی کرده است.(160) وی همچنین از طریق « بنیاد سوروس »، نقش مهمی در « اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1389 هجری شمسی جمهوری اسلامی ایران » ایفا نموده بود.(161)
اما نکته ی مهم این که « جرج سوروس » نیز همچون دوست صمیمی اش « روپرت مردوخ »، یک فراماسون بوده و در گروه های مرتبط با فراماسونری و ایلومیناتی همچون « شورای روابط خارجی آمریکا : CFR » و گروه ماسونی « Bilderberg » عضویت دارد:(162)
« جرج سوروس » فعال اقتصادی و سیاستمدار معروف آمریکایی و عضو گروه ماسونی (CFR).
« جرج سوروس » فعال اقتصادی و سیاستمدار معروف آمریکایی و رییس بنیادهای فتنه گر « موسسه ی جامعه ی باز » و « بنیاد سوروس » عضو گروه ماسونی « بیلدربرگ » می باشد.
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « جرج سوروس » نیز یکی دیگر از مهره های دجال آخرالزمان (فراماسونری) می باشد.
ژوزف رتزینگر ملقب به پاپ بندیکت شانزدهم (Pope Benedict XVI)
در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » به صورت مفصل پیرامون ارتباط واتیکان با فراماسونری، و نفوذ این تشکیلات شیطانی در رهبری کاتولیک های جهان سخن گفته شد.(163) همچنین در همان مقاله پیرامون سوابق سیاه رهبر فعلی کاتولیک های جهان و عضویت وی در یک سازمان وابسته به نازی ها با عنوان « سازمان جوانان هیتلری » در دوران نوجوانی سخن به میان رفت و پیشینه ی مواضع صهیونیستی « ژوزف رتزینگر » ملقب به « پاپ بندیکت شانزدهم » مورد اشاره قرار گرفت:(164)
« ژوزف رتزینگر » ملقب به « پاپ بندیکت شانزدهم » در لباس رهبر کاتولیک های جهان (تصویر وسط) و در لباس فرم یک گروه وابسته به نازی با عنوان « سازمان جوانان هیتلری »در سنین نوجوانی (تصویر راست) و در حین سلام نازی (تصویر چپ)!
البته فتنه گری های « پاپ بندیکت شانزدهم » تنها اختصاص به دوره ی نوجوانی اش نداشته است؛ بلکه در سنین کهولت و در کسوت « پاپ » نیز اظهارات توهین آمیز و جنگ افروزانه ای علیه دین مبین اسلام ایراد نموده است.(165)
اما نکته ی جالب توجه اینکه « پاپ بندیکت شانزدهم » نیز در جوامع مخفی عضویت داشته و عضو گروه شیطانی و ماسونی « Order of Malta » می باشد. وی عضویت در این گروه ماسونی را از سال 1999 میلادی در کارنامه ی خود دارد:(166)
عضویت « پاپ بندیکت شانزدهم » در گروه ماسونی و شیطانی « Order of Malta ».
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حتی « پاپ بندیکت شانزدهم » رهبر فعلی کاتولیک های جهان نیز یک فراماسون و عضو گروه شیطانی « Order of Malta » می باشد.
تنزین گیاتسو (Tenzin Gyatso) یا دالایی لاما (Dalai Lama)
تنزین گیاتسو (Tenzin Gyatso) یا دالایی لاما (Dalai Lama) رهبر بودایی های جهان است که از زمان اشغال « تبت » توسط « چین » در خارج از سرزمین « تبت » به سر می برد.(167) وی همواره به عنوان شخصیتی صلح طلب و محبوب در رسانه های ماسونی دنیا مطرح می شود و هر از چند گاهی از سوی کشورها و نهادهای ماسونی دنیا مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد! از سوی دیگر، در حالی که چهره ی مذهبیون و رهبران الهی همچون « امام خمینی (رحمة الله علیه) »، « مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) » و « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » از سوی رسانه های ماسونی دنیا مورد تخریب قرار می گیرد، به « دالایی لاما » جایزه ی صلح نوبل اعطا شده(168) و در رسانه های ماسونی دنیا، از وی به عنوان الگوی بشریت نام برده می شود.
اما جالب است بدانیم که « دالایی لاما » که از دوران کودکی از « تبت » خارج شده است، خود یک فراماسون و عضو گروه ماسونی و شیطانی « Order of Malta » می باشد:(169)
« تنزین گیاتسو (Tenzin Gyatso) » یا « دالایی لاما (Dalai Lama) » رهبر « بودایی ها » ی جهان.
شواهد عضویت « دالایی لاما (ِDalai Lama) » به همراه « نلسون ماندلا » در گروه ماسونی « Order of Malta » به زبان اسپانیولی.
شواهد عضویت « دالایی لاما (ِDalai Lama) » به همراه « نلسون ماندلا » در گروه ماسونی « Order of Malta » ترجمه شده به زبان انگلیسی.
همانگونه که ملاحظه فرمودید، « دالایی لاما » نیز یک فراماسون بوده و عضو گروه ماسونی « Order of Malta » می باشد؛(170) اما به راستی رمز حمایت های « جهان ماسونی » از « دالایی لاما » و « آیین بودا » چیست؟ چرا فیلم هایی همچون « 7 سال در تبت » از سوی هالیوود ساخته شده و در آن به تمجید « بودایی ها » پرداخته می شود؟(171) چرا در فیلم « 2012 » این همه بر روی « آیین بودا » تأکید شده و این دین به عنوان دین پیشگویی کننده و مترقی معرفی گردیده و در هنگام بروز وقایع آخرالزمان، افتخار نواختن « طبل آخرالزمان » به « راهبان بودایی » سپرده می شود؟(172) چرا ...؟
نقش ویژه و مثبت « آیین بودا » و « راهبان بودایی » در فیلم آخرالزمانی « 2012 ».
البته این توطئه و دسیسه ی « فراماسونری دجال » و « جهان ماسونی » چندان عجیب و دور از ذهن نیست؛ زیرا هنگامی که « فراماسونری دجال » و اصحابش در جهت محو و نابودی « ادیان الهی » همت گماشته اند، می بایست یک نسخه ی جعلی و یک دین و آیین غیر الهی را جایگزین « ادیان الهی » نمایند تا بتوانند پاسخگوی فطرت دینی انسان ها باشند. در این میان، آیین « غیر الهی » و « از درون تهی بودیسم » می تواند به عنوان دین جعلی « ماسونی » عمل کند و عده ی زیادی از مردم را بفریبد!
البته این تنها یک حدس همراه با سوء ظن نیست، بلکه شواهد مهمی در این رابطه وجود دارد. جمله ی زیر که از یک فایل سندی « Document » با عنوان « A Deion of Satanism : توصیفی از شیطان پرستی » موجود در سایت « Church of Satan : کلیسای شیطان (یکی از سایت های مهم شیطان پرستان) » نقل می شود، به لامذهبی « آیین بودا » اشاره می نماید:(173)
» Satanism is an atheist religion like Buddhism. Nothing to answer to other than the consequences of our actions. Satanist"s do not believe in the existence of God, Angels, Heaven or Hell, The Devil, Satan, Evil Spirits, Good Spirits, Tooth fairies or Demons. ... «
ترجمه ی عبارات فوق، چنین است: « شیطان پرستی یک مذهب لامذهبی همچون بودیسم است! مذهبی که در آن نیازی به توضیح هیچ کدام از کارهایمان به هیچکس نداریم. شیطان پرستان اعتقادی به وجود خدا، فرشتگان، بهشت و جهنم، ابلیس، اهریمن، ارواح شیطانی، ارواح خوب، جن، دیو و ... ندارند. »(174)
بیان الحادی (Atheistic) بودن آیین « بودیسم (بودایی) » از زبان سایت « Church of Satan : کلیسای شیطان ».
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « دالایی لاما » نیز یک فراماسون بوده و در جهت تحقق اهداف شیطانی سازمان جهانی فراماسونری خدمت می نماید. وظیفه ی مهمی که از سوی « فراماسونری دجال » و اصحابش بر عهده ی « دالایی لاما » و آیین منحرف « بودا » گذاشته شده است، عرضه و ارایه ی یک دین جعلی و غیر الهی به مردم آخرالزمان است تا این « دین جعلی » بتواند خلاء ناشی از کنار گذاشتن « ادیان الهی را پر کند.
سایر چهره ها
علاوه بر مواردی که در این مقاله ذکر شد، افراد سرشناس دیگری نیز عضو گروه های ماسونی بودند که از مهمترین آن ها می توان به « گوردون براون » نخست وزیر سابق انگلستان و عضو گروه ماسونی « Bilderberg »،(175) « دیوید کامرون » نخست وزیر یهودی الاصل فعلی انگلستان و عضو گروه ماسونی و شیطانی « Bullingdon Club » اشاره کرد:(176)
عضویت « گوردون براون » نخست وزیر سابق انگلستان در گروه ماسونی « بیلدربرگ ».
تصویری کمیاب از عضویت « دیوید کامرون » نخست وزیر فعلی یهودی الاصل انگلیسی در گروه ماسونی و شیطانی « Bullingdon Club ».(177)
عضویت « دیوید کامرون » نخست وزیر فعلی یهودی الاصل انگلیسی در گروه ماسونی و شیطانی « Bullingdon Club ».(178)
« Bullingdon Club »: گروه ماسونی با تعالیمی شیطانی که مشابهت های بسیاری با گروه ماسونی و شیطانی « Skull & Bones » در آمریکا دارد.(179)
البته علاوه بر موارد ذکر شده، باید به خاندان های مهمی اشاره کرد که در گروه های متعدد ماسونی عضویت دارند. از مهمترین این خانواده ها می توان به خانواده های « بوش » و « راکفلر » اشاره نمود.(180) جالب این که اعضای این خانواده ها علاوه بر عضویت در گروه های ماسونی همچون « Skull & Bones »(181) و « Bilderberg »،(182) به صورت همزمان در گروه ماسونی « Order of Malta » عضویت دارند:(183)
عضویت خانواده های « بوش » و « راکفلر » در گروه ماسونی و شیطانی « Order of Malta ».
البته افراد مشهور دیگری نیز در گروه های ماسونی مختلف فعالیت دارند که به دلیل پرهیز از طولانی شدن بحث، از ذکر آن ها خودداری می نماییم.
با توجه به مسایل فوق، به نظر می رسد که گروه ماسونی « Order of Malta » نقش هماهنگ کننده را در بین گروه های ماسونی مختلف بازی کرده و حتی خانواده های ماسونی « بوش » و « راکفلر » و افرادی همچون « ملکه الیزابت دوم انگلستان »، « وینستون چرچیل »، « هنری کیسینجر » و ... را که در گروه های ماسونی دیگر همچون « Skull & Bones »، « لژهای مختلف فراماسونری »، « بیلدربرگ » و ... عضویت دارند، گرد هم آورده و به صورت منظم و سازمان یافته، در اختیار منافع و اهداف دجال احتمالی آخرالزمان (فراماسونری) قرار می دهد.
جهان در سیطره ی دجال (فراماسونری جهانی)
با توجه به مطالبی که تاکنون در قالب مقالات « فراماسونری: دجال آخرالزمان »، « فراماسونری جهانی (دجال آخرالزمان) کدام مهره ی خود را در آمریکا به قدرت می رساند؟ »، فیلم مستند « ظهور (The Arrivals) » و مقاله ی حاضر خدمت خوانندگان محترم وبسایت ارایه گردید، عزیزان دریافته اند که فراماسونری جهانی یا همان دجال احتمالی آخرالزمان بر همه شئون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دنیا سیطره یافته است. این تسلط شیطانی دجال، ابعاد جهانی داشته و تمامی سرزمین های دنیا را تحت فرمان خود درآورده است.
به جرأت می توان گفت که به جز یک استثناء، در تمامی نقاط دنیا، دجال آخرالزمان (فراماسونری جهانی) حکومت می کند و این موجود خبیث به فساد در تمامی سرزمین ها مشغول است. متأسفانه در این میان هیچ تفاوتی بین کشورهای ثروتمند و فقیر، شرقی و غربی و ... وجود ندارد و همه ی این کشورها حتی عمده ی کشورهای اسلامی نیز تحت سیطره ی دجال قرار دارند. در واقع به واسطه ی فعالیت های شیطانی اصحاب دجال، شرایط جهان در حال حاضر، مطابق این عبارت مبارک از « دعای عهد » می باشد: « ... ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس ... : فساد در دریا و خشکی به علت اعمال انسان ها آشکار است ».(184)
در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » به تفصیل پیرامون شباهت های « فراماسونری جهانی » با « دجال آخرالزمان » روایات اسلامی سخن گفته شد و خوانندگان محترم می توانند برای مشاهده ی آن به مقاله ی مذکور مراجعه کنند.(185)
شباهت بسیار زیاد تشکیلات شیطانی « فراماسونری جهانی » با « دجال آخرالزمان » روایات اسلامی: بسیاری از توصیفات روایات پیرامون « دجال آخرالزمان » همچون « یک چشم بودن »، « درخشیدن چشم دجال »، « ریشه ی یهودی دجال »، « عمر بسیار طولانی و قدمت دجال »، « سوء استفاده ی دجال از نام مسیح (علیه السلام) »، « ماهیت مردانه ی دجال »، « محل خروج و فتنه ی دجال »، « محل مرگ دجال »، « پیروان دجال »، « پهنه ی عملیاتی دجال »، « ثروت و قدرت دجال »، « ادعای نبوت و خدایی از سوی دجال » و ... با واقعیات موجود پیرامون « فراماسونری جهانی » مطابقت دارد. (رجوع شود به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان »)(186)
نکته ی جالب اینکه توصیف روایات اسلامی در خصوص دجال و انطباق این توصیفات بر « فراماسونری جهانی » به قدری دقیق و اعجاب آور است که انسان را به شگفتی وامی دارد. برای مثال، تأکید روایات بر این که چشم باقیمانده در صورت دجال یک چشم، « چشم چپ » وی است، به طرز اعجاب آوری با ویژگی های فراماسونری جهانی و یکی از معروفترین نمادهای آن یعنی نماد « چشم جهان بین : All Seeing Eye » مطابقت دارد! (187) حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند:(188)
« ... عینه الیمنى ممسوحة و الأخرى فی جبهته تضیء کأنها کوکب الصبح، فیها علقة کأنها ممزوجة بالدم ... »
« ... چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است ... »(189)
همانگونه که ملاحظه فرمودید، امام علی (علیه السلام)، دجال را فاقد چشم راست و واجد چشم چپ معرفی کرده اند؛ این مسئله، به صورت دقیقی بر نماد « چشم جهان بین » و « هرم و چشم » ماسونی منطبق می باشد. برای مثال به تصاویر زیر ملاحظه فرمایید:
تصاویر مختلفی از « چشم جهان بین : All Seeing Eye » یکی از معروفترین نمادهای ماسونی.
اگر مجدداً نگاه دقیقی به تصاویر فوق بیندازیم، با توجه به « فرم پلک » و « جهت گیری ابرو » در نماد های « چشم جهان بین » و « هرم و چشم » ماسونی، به راحتی درمی یابیم که چشم به نمایش درآمده در این نمادهای ماسونی، همان « چشم چپ » است و این مسئله با توصیف روایات در این زمینه مطابقت دارد:
« چشم جهان بین » موجود در پشت « اسکناس 1 دلاری آمریکا » (تصویر راست) و « بازسازی » همان « چشم جهان بین » در صورت یک انسان (تصویر چپ): توجه فرمایید که در « تصویر چپ » یا همان « صورت بازسازی شده »، « چشم جهان بین » اصلی که بر روی « دلار آمریکا » نیز می توان آن را ملاحظه کرد، بر « چشم چپ » انسان انطباق دارد (تصویر سبز رنگ) و « معکوس چشم جهان بین » (تصویر سیاه و سفید) بر « چشم راست » انسان منطبق است. بدین ترتیب « چشم چپ » بودن « چشم جهان بین » فراماسونری نیز بر توصیف روایات پیرامون « یک چشم بودن » و « واجد چشم چپ بودن » دجال نیز انطباق دارد
البته همانگونه که ذکر گردید، شباهت « فراماسونری » به « دجال آخرالزمان » بسیار بیشتر از مواردی است که ذکر شد و خوانندگان محترم می توانند این مسئله را به صورت مفصل در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » مطالعه فرمایند.(190)
اما دجال احتمالی آخرالزمان (فراماسونری جهانی) چگونه به این سیطره ی جهانی دست یافت؟
از ابتدای خلقت آدم، شیطان کینه ی بشر را در دل پروراند و به دنبال سرپیچی از دستور خداوند متعال و رانده شدن از درگاه الهی، با خود عهد کرد تا پایان مهلتی که از خداوند متعال دریافت کرده بود، به فریب، انحراف و انحطاط نسل بشر بپردازد و جمع کثیری از انسان ها را (بجز افراد مومن) با خود به قعر جهنم بکشاند.(191)
در جهت نیل به این مقصود، همانگونه که اعمال خیر به دو دسته ی فردی و اجتماعی تقسیم می شدند، شیطان و اصحابش نیز به دو صورت فردی و اجتماعی (سازمان یافته) به اغواء و تباهی بشر همت گماشتند. بدین ترتیب، شیطان و یارانش علاوه بر وسوسه و فریب فرد فرد انسان ها، به صورت جمعی و سازمان یافته نیز به انحراف و به فساد کشیدن جوامع پرداختند.
اولین مکانی که شیطان در آن به صورت سازماندهی شده به انحراف جوامع پرداخت، سرزمین « بابل » در جنوب بغداد (پایتخت فعلی عراق) بود.(192) جایی که شیطان باعث رواج « بت پرستی » و سحر و جادو در میان مردم شد و پایه های تولد « دجال (فراماسونری) » نیز از سرزمین بابل شکل گرفت. همین سرزمین نیز خاستگاه پادشاهان شیطان صفتی چون نمرود بوده و « برج بابل » معروف و مورد علاقه ی فراماسون های امروز نیز در این سرزمین ریشه دارد. سرزمین « بابل » اولین مکانی بوده است که بشر در آن به بت پرستی پرداخت؛(193) به همین دلیل است که فراماسون ها در قرن حاضر نیز سرزمین « بابل » را مقدس می دانند:(194)
اعتقاد فراماسون ها به مقدس بودن شهر شیطانی « بابل ».
شهر شیطانی « بابل » در تمام ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام مورد لعن و نفرین قرار گرفته است(195) و حتی معصومین (علیه السلام) نیز این شهر را نفرین شده نامیدند و نمازگزاردن در این شهر را مکروه دانستند(196) که این مسئله نیز بر شیطانی بودن بابل نیز صحه می گذارد.
در زمان باستان در بین النهرین، حضرت نوح (علیه السلام) برای ارشاد اقوام سومری و حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای ارشاد اقوام بابلی مبعوث گردیدند و مورد آزار و اذیت اصحاب شیطان واقع شدند.(197) در واقع می توان این دو بزرگوار را اولین پیامبران اولوالعزمی دانست که علیه دجال و تعالیم شیطانی به مبارزه برخاستند.
یامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، درباره ی دجال فرمودند:(198)
« إنه لم یکن نبی بعد نوح إلا و قد أنذر قومه الدجال، و إنی أنذرکموه ... »
« هیچ پیامبرى پس از نوح نیامد مگر اینکه امت خود را از دجال بر حذر داشت، و من شما را از او بر حذر می دارم ... »
با دقت در حدیث فوق، درمی یابیم که مسأله ی دجال صرفاً اختصاص به اسلام و مسلمانان ندارد؛ بلکه موضوع دجال، در زمان های قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و حتی در زمان حضرت نوح (علیه السلام) نیز مطرح بوده است.(199) این مسأله نشان می دهد که دجال در آن زمان نیز وجود داشته است؛ زیرا اگر در آن موقع وجود نمی داشت، دلیلی نداشت تا حضرت نوح (علیه السلام) قومش را از وی بیم دهد. حال آن که ما می دانیم پیامبران خدا (بالاخص پیامبران اولوالعزم) هیچ حرکت عبثی انجام نمی دادند و این هشدار حضرت نوح (علیه السلام) نیز نشان از زنده بودن دجال در زمان وی دارد.(200)
اما تعالیم شیطانی پایه گذار دجال، در بابل محصور نماند و توسط « مهاجران بین النهرینی »، کم کم وارد « مصر باستان » شد(201) و « مصر باستان » به عنوان دومین و مهمترین پایگاه تعالیم شیطانی و ماسونی معرفی گردید:(202)
انتقال تعالیم ماسونی و شیطانی از « بابل » به « مصر باستان ».
