.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 309
  • بازدید دیروز : 185
  • کل بازدید : 1577902
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 04/2/9    ساعت : 1:2 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 89/7/8 ساعت 7:47 ع نویسنده : ایمان احمدی

سایر کشورهای خاورمیانه
به منظور پرهیز از اطاله ی کلام، به صورت جزء به جزء به سایر کشورهای منطقه ی خاورمیانه نمی پردازیم، اما باید متذکر شویم که « افغانستان » و « عراق » در حال حاضر در اشغال کشورهای ماسونی آمریکا و انگلستان هستند و عملاً جزئی از آن ها به شمار می روند. رهبران سایر کشورهای منطقه نیز عملاً زیر دست فراماسونری جهانی به فعالیت می پردازند و از آن جا که استقلالی در تصمیم گیری ها ندارند و پیرو کشورهای ماسونی هستند، آن ها نیز در قلمرو سیطره ی « فراماسونری جهانی » قرار دارند. چرا که ماسون ها هر جامعه ای که از آن ها تبعیت کند را نیز جامعه ای ماسونی می دانند:


« مدرسه ای که توسط مدیر ماسون اداره می شود، یک موسسه ی ماسونی محسوب می گردد. جامعه ای که  توسط یک لیدر ماسون رهبری می شود، جامعه ی ماسونی به حساب می آید. اگر تعداد اعضایمان هم زیاد نشود، از طرف هر کسی که می خواهد باشد، باشد،  تحقق  اصول  و  آداب  در  هر  جا  و  مکان  یک  موفقیت  شمرده  می شود. »  (نشریه ی ماسون ترک – صفحه ی 3032)(108)


همانگونه که ملاحظه فرمودید، ماسون ها صرفاً افراد  عضو  لژ  را به عنوان اعضای جامعه ی ماسونی نمی شناسند، بلکه هر فرد یا جامعه ای که پیرو آن ها باشد را نیز جزء جامعه ی ماسونی می دانند. با این اوصاف، تعداد زیادی از کشورهای خاورمیانه که از فرامین جوامع ماسونی همچون آمریکا و انگلیس تبعیت می کنند و تلاش می نمایند تا به اهداف جوامع ماسونی، جامه ی  عمل  بپوشانند،  مطابق  توصیفات  خود فراماسون ها جزء جامعه ی بزرگ « فراماسونری جهانی » به حساب می آیند.



بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که متاسفانه « فراماسونری جهانی : بر بخش اعظم  منطقه ی خاورمیانه بجز « ایران » و بخش های کوچکی همچون « جنوب لبنان » تسلط یافته است، که در پایان مقاله به آن ها اشاره خواهد گردید.



سایر نقاط دنیا

خوانندگان محترم وبسایت تاکنون با نفوذ و سیطره ی فراماسونری بر کشورهای بزرگ، نهادهای تاثیر گذار و ادیان و فرق جعلی نوظهور آشنا شده اند. در سایر نقاط دنیا نیز می توان آثار تسلط فراماسونری را مشاهده کرد. کلیپ ویدیویی زیر، بناهای حاوی علایم ماسونی را در نقاط مختلف دنیا نشان می دهد:

فیلم نشان دهنده ی تسلط فرهنگی، سیاسی فراماسونری بر نقاط مختلف دنیا. (کلیک کنید)



علاوه بر مطالبی که بیان شد، ذکر این نکته ضروری است که اکثر کشورهای جهان نیز دنباله رو قدرت های ماسونی هستند و حتی اگر فراماسون بودن رهبران بسیاری از کشورها را نیز نادیده بگیریم، مطابق تعریف خود ماسون ها، به دلیل پیروی کشورهای مذکور از قدرت های ماسونی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه و ...، این کشورها نیز به عنوان عضوی از جامعه ی جهانی فراماسونری تلقی می گردند.


متاسفانه تعدادی از کشورها در دنیا  به  عنوان  کشورهای  انقلابی  و  مقاوم  تلقی می گردند که این عناوین برازنده ی آن ها نیست و انقلاب های صورت گرفته در آن ها نیز یا تحت هدایت فراماسون ها برپا شده و یا توسط فراماسون ها از مسیر اصلی خود و اهداف مورد نظر مردم، منحرف شده است. برای روشن شدن این مسئله، به بررسی برخی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی می پردازیم:



انقلاب فرانسه و استقلال آمریکا

قبلاً و در طی مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » اشاره گردید که « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » جنبش هایی کاملاً ماسونی بودند و رهبران آن ها همگی فراماسون بودند. در مورد ماسونی بودن « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » هیچ شکی وجود ندارد و محققان در این زمینه با یکدیگر هم عقیده اند.(109) به همین دلیل از توضیح بیشتر در این زمینه خودداری می نماییم و خوانندگان محترم را به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » و سایر مقالات مشابه در این زمینه، ارجاع می دهیم.(110)


تحرکات آزادیبخش آمریکای لاتین


یکی از سیاست های گردانندگان اصلی « سازمان فراماسونری جهانی » در برخورد با تحرکات انقلابی ملل رنجدیده و زحمتکش سراسر جهان، این بوده است که در هنگامی که از مقابله با سیل خروشان مردم ناامید می شدند، تعدادی از مهره های خود را در صفوف رهبران انقلاب های مذکور وارد می نمودند تا سرانجام انقلاب های مذکور را نیز منحرف نمایند و تلاش های مردم رنجدیده را عقیم گذاشته و مجدداً کشورهای مورد نظر را در دست گیرند. در این بین گرچه ظاهر حکومت ها تغییر می کردند، اما در باطن باز هم یکی دیگر از مهره های فراماسونری بر رأس کار آمده و پیروزی دیگری برای فراماسونری جهانی   رقم  می خورد.   البته  در  برخی  موارد  نیز  اختلاف هایی  بین « Order های » مختلف ماسونی پدید می آمد و این امر نیز موجب بروز درگیری ها، کودتاها و بعضاً انقلاب هایی می شد که در این میان برخی از « Order ها » رهبری کشور را از دست « سایر Order های ماسونی » خارج می ساختند. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که همه ی این « Order ها » در اهداف جهانی و کلی خود که همان « نابودی   ادیان   توحیدی »،    « ایجاد  حکومت  جهانی  شیطانی   در   اورشلیم (بیت المقدس) »    و    حکومتی    بر   پایه ی   « اومانیسم »،   « ماتریالیسم »،   و « سکولاریسم » است، با یکدیگر مشترکند؛ اما در رهبری این جریان و ریاست بر جهان با یکدیگر اختلاف دارند و این که کدامیک از آن ها باید نبض اصلی قدرت را در امپراطوری جهانی بر عهده بگیرد، یک عامل اختلاف جدی بین آن ها است. همین تشنگی برای رهبری  جهان   است  که  « هیتلر »  و  « نازی های آلمانی »  عضور  گروه  ماسونی « Thule Society »(111) را  در  مقابل  فراماسون هایی  همچون  « وینستون چرچیل انگلیسی »(112)   « فرانکلین  روزولت »    عضو     لژ های     « Holland Lodge »    و « Architect’s Lodge »(113) و « ژوزف استالین » فراماسون(114) قرار می دهد.  زیرا  دولت های  ماسونی  آمریکا،  انگلستان  و  شوروی،  حرکت  بزرگ « هیتلر » را در تصرف کل جهان  در  آن  مقطع  زمانی   و   قبل  از  تشکیل  دولتی  در  « اورشلیم (بیت المقدس) »   مناسب    نمی دانستند   و  از  سوی  دیگر  با  رهبری « Thule Society » بر جهان موافق نبودند.


 

« فرانکلین روزولت » رییس جمهور فراماسون آمریکایی.



مجسمه و پوستر « ژوزف استالین » در حال نشان دادن « نظام درجه ی 3 ماسونی ».



اختلاف های ذکر شده بین فراماسون ها کاملاً قابل انتظار است؛ زیرا متاسفانه پیروان ادیان الهی از جمله مسلمانان که به خداوند متعال و پیامبران الهی اعتقاد دارند، باز هم با یکدیگر درگیری های قومی و مذهبی دارند، حال چه برسد به ماسون ها که به خداوند متعال و پیامبران الهی معتقد نیستند و خود را در مقابل خداوند و وجدان خود، مسئول نمی بینند. بدین ترتیب بروز اختلاف در بین فراماسون ها و حتی بروز جنگ بین آنان منطقی و قابل انتظار است، اما هیچ یک از آن ها در هدف نهایی خود که همان تشکیل حکومت جهانی و بین المللی در « اورشلیم (بیت المقدس) » است، با هم اختلافی ندارند و موضع آنان در این خصوص، کاملاً همسان و همسو می باشد.


با این مقدمه به نقش فراماسونری در برخی تحرکات به اصطلاح آزادیبخش آمریکای جنوبی می پردازیم:



حرکات بزرگ آزادیبخش آمریکای جنوبی


« سیمون بولیوار » چهره ای است که به عنوان « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » شناخته می شود.(115) در هنگامی که مردم آمریکای لاتین از ظلم اسپانیایی های حاکم بر منطقه به تنگ آمده بودند و آماده ی تدارک انقلابی برای بیرون راندن دولت ماسونی اسپانیا شده بودند، وی در حرکتی زیرکانه و در قالب مأموریتی از جانب « لژ آمریکا » در لندن، رهبری قیام مردم ونزوئلا و سایر مناطق آمریکای جنوبی را در دست گرفت و با حمایت فراماسون های دیگر توانست این قیام را به پیروزی برساند و مجدداً حکومت را در دست فراماسون ها قرار دهد.(116) در این میان باز هم کلاهی بزرگ بر سر مردم گذاشته شد و آن ها تصور کردند که از یوغ استعمار ماسونی آزاد شده اند، حال آنکه رهبر آنان یعنی « سیمون بولیوار » خود فراماسون بوده و حکومت را مجدداً به دامن فراماسونری برگرداند:


 

« سیمون بولیوار » به اصطلاح « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » در « لژ ماسونی » (تصویر وسط) و در حال نشان دادن « نظام درجه ی 1 ماسونی » (طرفین).

 

یک  نقاشی  در موزه ی کاراکاس (پایتخت ونزوئلا) که « سیمون بولیوار »  را  در بین مردم استقبال کننده از وی نشان می دهد.(117) جالب اینکه این ناجی! آمریکای لاتین عضو « لژ آمریکایی لندن »، پرچم انگلیس را با خود حمل کند! و نشان می دهد که وی به لژ انگلیسی خود وفادار است!!!



بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حرکت آزادیبخش آمریکای جنوبی نیز چیزی بجز دسیسه ی ماسون ها برای فریب مردم رنجدیده ی مناطق مذکور نبوده است. بعد از حرکت بزرگ « سیمون بولیوار » در آمریکای لاتین، مناطق مذکور کماکان در دست فراماسون ها باقی ماندند و امروزه این مناطق  در  اصطلاح  سیاسی به  عنوان  « حیاط خلوت آمریکا »  که  قدرتمندترین  کشور  ماسونی  است،  نامیده می شوند!!!(118) هر چند که اخیراً به دلیل تضعیف آمریکا، این مسئله کمرنگ تر شده است.


البته علاوه بر موارد ذکر شده، امروز یک گروه ماسونی در آمریکای لاتین فعال است که با عنوان « Order of Jose Marti » شناخته می شود و بیش از همه در کوبا فعالیت دارد؛(119) چرا که منسوب به « خوزه مارتی »، انقلابی به اصطلاح آزادیخواه!!! کوبایی است. « خوزه مارتی » بدون هیچ شکی فراماسون بوده و در جهت اهداف این سازمان شیطانی فعالیت داشته است:(120)


 

شواهد فراماسون بودن « خوزه مارتی »، انقلابی! کوبایی. (به زبان اسپانیولی)



شواهد فراماسون بودن « خوزه مارتی »، انقلابی! کوبایی. ( ترجمه شده به زبان انگلیسی)

 


 

مجسمه ی نیم تنه ی « خوزه مارتی » به اصطلاح انقلابی کوبایی و بنای یادبود ماسونی وی که بر روی « هرم 13 پله ای » و « سر هرم » انتهایی آن بنا شده است(121) و « هرم 13 پله ای » روی 1 دلاری آمریکا را به خاطر می آورد!!!



متاسفانه در حال حاضر نیز « فیدل کاسترو » که مادرش « اصلیتی یهودی » داشته و پدرش عضو « بنیاد ماسونی راکفلر » بوده است،(122) خود یک فراماسون بوده(123) و در حال حاضر هدایت و رهبری گروه ماسونی « Order of the Jose Marti » را بر عهده دارد و کوبای امروز نیز علیرغم درگیری اش با آمریکا، عضو « سازمان جهانی فراماسونری » بوده  و  به  آرمان های  مشترک  فراماسونری  از  جمله  « ساخت معبد سلیمان »  در « اورشلیم (بیت المقدس) » و تشکیل « حکومت جهانی ضد خدایی »، پایبند است.


 

« اصلیت یهودی » مادر فیدل کاسترو و همکاری پدر وی با کمپانی ماسونی « راکفلر ».

 

عضویت فیدل کاسترو « رییس جمهور سابق کوبا » در فراماسونری.



اما مثال جالب و عجیب دیگری که در مورد نفوذ فراماسونری در آمریکای لاتین می توان به آن اشاره کرد، عضویت همزمان « سالوادور آلنده » رییس جمهور محبوب اهل شیلی! و « آگوستو پینوشه » دیکتاتور معروف شیلیایی در گروه های ماسونی است.(124) تصاویر زیر به اندازه ی کافی گویا هستند:


 

« سالوادور آلنده »  رییس جمهور  محبوب!  شیلی  و  فریبکار  بزرگ   تاریخ   در   پیشبند   ماسونی (Apron).  وی  توانست  با  فریب  افکار عمومی، عده ی زیادی از مردم شیلی را با خود همراه کند و در نهایت نیز توسط یکی دیگر از فراماسون های هموطن خود با عنوان « زنرال آگوستو پینوشه » در نبرد بر سر قدرت کشته شد.

 


 

عضویت « سالوادور آلنده » رییس جمهور به اصطلاح انقلابی شیلی در فراماسونری.

 


 

عضویت « آگوستو پینوشه » قاتل « سالوادور آلنده » در فراماسونری.




بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، برخلاف آن چه که در افواه عموم مطرح است، « سالوادرو آلنده » انسانی شریف و آزاده! نبوده است، بلکه یک فراماسون لامذهب ضد خدا و نزدیک به مارکسیست ها بوده که در رقابت با یک فراماسون دیگر از گروه رقیب و تحت حمایت آمریکا، شکست خورده و کشته شده است. هم « آلنده » و هم « پینوشه » هدف نهایی مشترک داشته اند و همانند سایر فراماسون ها در مورد ساخت امپراطوری جهانی شیطانی و ضد خدایی در « اورشلیم (بیت المقدس) » با یکدیگر اشتراک فکری داشته اند و تنها اختلاف آن ها در رهبری این جریان ضدخدایی و قرار گرفتن نبض این جریان در دست شرق یا غرب ماسونی بوده است.


بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، کشورهای آمریکای لاتین با همه ی ادعاهایشان در مبارزه با امپریالیسم، خود به طرزی زیرکانه با امپراطوری شیطانی فراماسونری جهانی همکاری  می کنند  و  در  جهت  اهداف  این  سازمان  فتنه گر  در « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد دروغین  سلیمان »  همکاری  می نمایند  و  تنها  اختلاف آن ها با آمریکا و متحدان اروپاییش، در رهبری جریان فاسد ماسونی است، نه اصل جریان مذکور.



سایر کشورهای به اصطلاح انقلابی

قبلاً اشاره شد که همه ی دولت ها و کشورهای جهان (بجز استثنائی که در ادامه خواهد آمد) یا رهبران و روسای جمهور فراماسون داشته و دارند و یا اگر رییس جمهور صد در صد ماسونی نیز نداشته باشند، تحت سیطره ی ابرقدرت های ماسونی قرار دارند و بدین ترتیب نیز مطابق تعاریف خود فراماسون ها،  جامعه ای  ماسونی  تلقی می گردند.


اما متاسفانه تعدادی از  کشورهایی  که  به  اصطلاح  انقلابی  نامیده  می شوند، انقلاب هایی صد در صد ماسونی و همگام با مطامع این تشکیلات شیطانی داشته اند که این امر از دید محققان تا حدی دور مانده است و متاسفانه رسانه ها و محققین کشورمان و سایر ممالک اسلامی نیز در تشخیص این امر دچار اشکال شده اند. با کمال تاسف باید گفت که مستند زیبا و تأثیرگذار « ظهور (The Arrivals) » نیز در این زمینه مستثنی نبوده و اشتباهاتی فاحش مرتکب شده است که در ادامه، خدمت خوانندگان محترم عرض خواهد شد. با این مقدمه، به معرفی تعدادی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی معروف، اما کاملاً ماسونی خواهیم پرداخت:




آفریقای جنوبی


خوانندگان محترم وبسایت، احتمالاً از مشاهده ی نام « آفریقای جنوبی » در این لیست تعجب کرده اند؛ چرا که این عزیزان نام « نلسون ماندلا » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی » و رهبر به اصطلاح انقلاب این کشور را شنیده اند و ملاحظه کرده اند که نام وی همواره به عنوان رهبری مهربان، انقلابی و ضد استکباری مطرح بوده است. اما در پشت این چهره ی زیبا، سیرتی بسیار زشت و شیطانی نهفته است! چرا که « نلسون ماندلا » یک فراماسون بوده و عضو گروه ماسونی  و  شیطانی « Order of Malta »  یا « Order of St. John » می باشد و به این عضویت خود نیز افتخار می نماید:(125)


 

« نلسون ماندلا » در ردای شوالیه گروه ماسونی « Order of Malta ».



تمبر یادبود رسمی اداره ی پست « آفریقای جنوبی » به مناسبت نهصدمین سالگرد تأسیس گروه ماسونی « Order of St. John » یا « Order of Malta » که « نلسون ماندلا » رییس جمهور سابق و رهبر انقلاب! این کشور را در لباس شوالیه گروه ماسونی مذکور نشان می دهد.(126)



همانگونه که در ابتدای مقاله ذکر شد، « Order of St. John »  و بزرگترین شاخه ی آن یعنی « Order of Malta » گروه هایی % 100 ماسونی  هستند.  کتاب « کمیته ی 300 » نوشته ی « دکتر جان کولمن » در این رابطه چنین می گوید:

« دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران سنت جان اورشیلم (نام دیگر Order of Malta) و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره ی گسترده ی  فرماندهی سلطه گری  جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه  رم، سازمان ناتو، مؤسسه ی سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله ی توطئه گران، یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. »(127)

کتاب « کمیته ی 300 »  نوشته ی  « دکتر جان کولمن »  که  در  آن  به  ماسونی بودن  گروه هایی همچون « شوالیه های سنت جان اورشلیم »  یا  همان  « Order of Malta »  و  « باشگاه رم »  یا « Club of Rome » اشاره شده است.



متاسفانه « نلسون ماندلا » یک فراماسون می باشد که مطابق اهداف فراماسونری جهانی به روی کار آمده است. در واقع سازمان جهانی فراماسونری هنگامی که متوجه شد نمی تواند با موج ظلم ستیزی ملت مظلوم « آفریقای جنوبی » مبارزه کند، یکی از مهره های کلیدی خود را که همان « نلسون ماندلا » بود، در صف رهبران جنبش ضد آپارتاید قرار داد تا در صورت سقوط دولت آپارتاید، حکومت « آفریقای جنوبی » مجدداً در دست فراماسون ها قرار گرفته و منافع فراماسونری جهانی را تأمین نماید.


در این جا ممکن است این سوال پرسیده شود که پس سابقه ی زندانی بودن طولانی مدت « نلسون ماندلا » چه می شود؟


قبلاً اشاره شد که ماسون ها در اهداف جهانی خود به منظور تشکیل حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم با یکدیگر اشتراک فکری دارند، اما در رهبری این جریان با یکدیگر اختلاف دارند و این امر از پیروان شیطان بعید نیست؛ زیرا متاسفانه پیروان ادیان نیز با وجود اعتقاد به خداوند متعال، گهگاه به دلیل پیروی از هوای نفس خود، با یکدیگر دشمنی و اختلاف پیدا می کنند، حال پیروان شیطان که جای خود  دارد.  بنابراین مسئله ی زندانی بودن ماندلا نیز می تواند از این جنس باشد  و  به  دلیل  اختلاف جریان های مختلف ماسونی بر سر رهبری این حکومت ها پدید آمده باشد.

احتمال دیگری که می توان به  آن  اشاره  کرد،  این  است  که  ممکن  است  در  ابتدا « نلسون ماندلا » در ابتدا « فراماسون » نبوده باشد، اما با طولانی شدن دوره ی زندان، وی در اثر مذاکرات با « فراماسون های قدرتمند » حاکم بر « آفریقای جنوبی »، با آن ها به توافق رسیده و ضمن پذیرفتن عضویت در « فراماسونری »، حکومت بر آفریقای جنوبی  را   نیز   به   دست   گرفته   است،   اما  این بار  به  عنوان  نماینده  و  همکار « فراماسون ها » به این مهم دست یافته است!

اما یک احتمال دیگر نیز باید مورد توجه قرار گیرد و آن این که ممکن است مسئله ی زندانی بودن ماندلا، برخلاف ظاهر آن، در باطن اصلاً وجود خارجی نداشته باشد! بگذارید ابتدا به مثالی اشاره کنیم: تاکنون مطالب بسیاری درباره ی خودکشی « آدولف هیتلر » و جمجمه ی معروف مکشوف از او در « برلین » نقل شده است. اما در عمل هیچ فردی خود هیتلر را در آن موقع ندیده است! جالب این که اخیراً مطابق تحقیقات انجام شده، مشخص شده است که جمجمه ی مذکور اصلاً متعلق به هیتلر نبوده و مربوط به یک زن بوده است!(128) بنابراین حتی مرگ هیتلر هم با همه ی حساسیت های پیرامون آن، مشخص و قطعی نبوده و سال های سال، رسانه های قدرتمند غربی، با داستان سرایی های خود، مردم را فریب داده بودند. البته با توجه به عضویت هیتلر در گروه ماسونی « Thule Secret Society »(129) هیچ بعید نیست که متفقینی که سران آن ها نیز فراماسون بوده اند، شکست و تسلیم آلمان را برای تنبیه برادر ماسونیشان یعنی هیتلر کافی دانسته و زمینه را برای زیستن مخفیانه ی وی فراهم آورده و تنها برای فریب افکار عمومی، مسئله ی خودکشی هیتلر و جمجمه ی منتسب به وی را مطرح کرده باشند. مشابه همین مسئله نیز ممکن است برای « نلسون ماندلا » وجود داشته باشد و آنگونه که رسانه های دنیا و عمدتاً تحت سیطره ی دجال در بوق و کرنا کرده اند، مسئله ی زندان طولانی مدت « ماندلا » از اساس صحیح نبوده و وی در مدت مذکور به صورت مخفیانه در محل های مناسبی به سر برده باشد؛ که البته این مسئله تنها یک احتمال است و سند محکمی از آن در دست نمی باشد.

در  هر  حال،  عضویت  « نلسون ماندلا »  در  گروه  ماسونی  « Order of St. John » یا  « Order of Malta »  قطعی  است  و  از  این  حیث،  وی  با  جنایتکارانی  همچون « ملکه ی انگلستان »، « تونی بلر » و ... در یک رده قرار می گیرد:


عضویت همزمان « ملکه الیزابت دوم انگلستان » و « نلسون ماندلا » در گروه ماسونی و شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta ».



همگروه و هم قسم بودن « نلسون ماندلا » با استعمارگران، ظالمان و نژادپرستانی همچون « ملکه الیزابت دوم انگلستان » و « تونی بلر » نخست وزیر سابق این کشور، به سهولت دروغ های « نلسون ماندلا » و آلت دست فراماسونری بودن وی را نشان می دهد  و  حتی  اگر  از  ماسونی بودن  گروه  « شوالیه های سنت جان اورشلیم »  و  « شوالیه های  مالتا »  چشم پوشی  نماییم،  باز هم همگروهی و هم قسم بودن « ماندلا » با استعمارگران و ظالمان و نژاد پرستان، گناهی غیر قابل بخشش است؛ آن هم در حالی که « ماندلا » همواره  به عنوان  چهره ای  ظلم ستیز  مطرح  و  معرفی می گردد!!!

البته این مسئله که « ماندلا » در فاصله ی کوتاهی پس از آزادی از زندان، اجازه ی فعالیت های سیاسی می یابد و در کمتر از 4 سال،(130) از یک زندانی به اصطلاح رنج کشیده!، تبدیل به رییس جمهور آفریقای جنوبی می گردد!!!، بسیار مشکوک بوده و حکایت از برنامه ی ویژه ی فراماسونری جهانی برای به قدرت  رساندن  وی  در  آن برهه ی زمانی دارد.

از سوی دیگر، در حالی که انسان های حق طلبی  همچون  امام خمینی (v) که زمینه ساز انقلابی بزرگ و ضد استکباری و مورد علاقه ی مظلومان جهان بودند، از سوی دولت های ماسونی و استکباری مورد هجمه های بسیاری قرار گرفته اند،  اعطای  جایزه ی  « صلح نوبل »  به  « نلسون ماندلا »(131)   و    قرار  گرفتن  وی  در  کنار « انور سادات »، « مناخیم بگین »، « شیمون پرز »، « اسحاق رابین »، « شیرین عبادی » و « باراک اوباما »(132) نشان می دهد که وی نیز  به  پاس  خوش خدمتی  به « فراماسونری جهانی »، مستحق دریافت این جایزه بوده است، وگرنه هیچ انقلابی آزاده ای در دنیا که علیه منافع فراماسونری اقدام کرده است، جایزه ی « صلح نوبل » را دریافت نکرده است؛ حال آن که قصابانی همچون « مناخیم بگین »،  « شیمون پرز »،  « اسحاق رابین » این جایزه را دریافت نموده اند.(133)  بنابراین  این  مسئله  نیز  حکایت  از  همدستی « ماندلا » با فراماسونری جهانی دارد.

البته این مسئله تنها اختصاص به « نلسون ماندلا » ندارد، بلکه جانشینان وی همچون « تابو امبکی » رییس جمهور بعد  از  « ماندلا »  نیز  عضو  گروه  ماسونی  و  شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta » می باشند:(134)

عضویت « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی »  در  گروه ماسونی   و  شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta ».

عضویت « تابو امبکی » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی »  در  گروه ماسونی  و  شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta ».


بدین ترتیب  همانگونه  که  ملاحظه  فرمودید، برخلاف آن چه که در فیلم مستند « ظهور (The Arrivals) » به نمایش در آمده است، نه تنها شخص « نلسون ماندلا » یک ماسون است، بلکه کشور  به  اصطلاح  انقلابی « آفریقای جنوبی » نیز یک کشور صد در صد ماسونی است و کلاهی بزرگ بر سر مردم مظلوم این کشور گذاشته شده است. با این اوصاف، « آفریقای جنوبی »  لیاقت  اعطای  عنوان  « کشور انقلابی »  و « دولت مقاوم » را به هیچ عنوان ندارد.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا