در بین رهبران و سردمداران انقلاب 1917 روسیه، اسم تعداد زیادی از یهودیان و ماسون های روسیه به چشم می خورد: تروتسکی، مارتوف، کامنف، ساگرسکی، اوریتسکی، کامکوف، دان و ...(55)
« استیفن نایت » در کتاب خود با عنوان « برادری » چنین می گوید: « فوریه ی 1917 حکومت در روسیه ساقط گشته، ماسون ها بر سر کار می آیند. ماسون ها قبلاً بخشی از حاکمیت را در دست داشتند. الکساندر کرنسکی که در حکومت قبلی وزیر عدلیه بود، در حکومت جدید نخست وزیر شده است. »(56)
در چین نیز تعدادی از فعالان حزب کمونیست، ماسون بوده اند که در این میان می توان به « چانکایچک » و « سون یات سن » روسای جمهور سابق این کشور اشاره کرد.(57)
در فرانسه نیز حزب کمونیست توسط فراماسون ها تشکیل شد و هیئت موسس آن همگی ماسون بوده اند: « ژان ژاره »، « ژول سیمون »، « ژول پیکارد »، « گوستاو فلورن » و « لوئی میشل ».(58) از آن زمان تا به حال نیز تعداد زیادی از چهره های مشهور کمونیست فرانسه همچون « لوئی بلان »، « مارسل کاشین »، « ژاک شیراک »، « ریمون بار »، « میشل روکار »، « لوئی آراگون » و ... در زمره ی فراماسون ها بوده اند. (59)
در کشورهای دیگر نیز وضع به همین منوال بوده است. در انگلستان برخی از نخست وزیر ها همچون « ریچارد آتل » هم ماسون و هم کمونیست بوده اند و ...(60)
این ارتباط تنگاتنگ فراماسونری با مارکسیسم و کمونیسم، موجب شد تا به منظور جلوگیری از هدر رفتن وقت و سرمایه ی کمونیست ها!!!، این افراد از حضور در لژهای ماسونی خودداری نمایند. زیرا اهداف ماسونی به صورت عملی توسط کمونیست ها اجرا می شده و می شود: « به سال 1922 میلادی، در کنگره ی چهارم احزاب کمونیست جهان، از ماسون های کمونیست خواسته شد که از ماسونی کناره گیری نمایند. (ماسونی در دنیا و ترکیه - الهامی سوسیال) »(61).
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، « کمونیسم » نیز کلاهی بوده که ماسون ها بر سر ملت ها گذاشته اند تا سلایق بخشی دیگر از مردم جهان را پوشش دهند و عملاً نیروهای کارگر و مستضعف را فریب داده و تحت خدمت خود در آورند. با این اوصاف همه ی کشورهای کمونیست نیز در زمره ی کشورهای ماسونی قرار می گیرند و برای پرهیز از اطاله ی کلام، از توضیحات بیشتر خودداری می نماییم.
شوروی و روسیه
نکته ی جالب و تامل برانگیز اینکه نه تنها کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی تحت سیطره ی فراماسونری جهانی قرار دارند، بلکه « شوروی سابق » و « روسیه ی فعلی » نیز تحت نفوذ کامل این دجال احتمالی آخرالزمان قرار دارد.
همانگونه که در بخش مربوط به کشورهای کمونیست ذکر شد، هر کشور کمونیست و به خصوص در رأس آن ها شوروی سابق، توسط ماسون ها اداره شده و در جهت اهداف سازمان جهانی فراماسونری که مهمترین آن ها تشکیل حکومت جهانی به پایتختی « اورشلیم » یا « بیت المقدس » می باشد، فعالیت نموده و می نمایند.
« استیفن نایت » در کتاب خود با عنوان « برادری » چنین می گوید: « فوریه ی 1917 حکومت در روسیه ساقط گشته، ماسون ها بر سر کار می آیند. ماسون ها قبلاً بخشی از حاکمیت را در دست داشتند. الکساندر کرنسکی که در حکومت قبلی وزیر عدلیه بود، در حکومت جدید نخست وزیر شده است. »(64)
اما به مرور زمان و با افزایش نارضایتی مردم بلوک شرق و به خصوص روسیه از حکومت کمونیستی، ماسون های کمونیست، موجودیت حکومت خود را در خطر نابودی دیدند؛ به همین دلیل سازمان جهانی فراماسونری دست به کار شده و برای جلوگیری از انقلابی بزرگ در روسیه، یکی از مهره های خود به نام « میخاییل گورباچف » را که به صورت همزمان عضو گروه ماسونی باشگاه رم یا « Club of Rome » و « Order of Malta » بوده است،(65) با عنوان ظاهری یک کمونیست وارد عرصه کردند و به واسطه ی وی، آرام آرام بساط حکومت رو به نابودی کمونیستی را در روسیه برچیدند و در حرکتی زیرکانه، حکومت را به دست ماسون دیگری با عنوان « بوریس یلتسین » که عضو گروه ماسونی « Order of Malta » بود(66) سپردند تا ضمن حفظ ظاهر ماجرا!!! و جلوگیری از بروز انقلابی خارج از کنترل آن ها در روسیه، حکومت کماکان در دست ماسون ها باقی بماند.

اما مسئله به همین جا ختم نشد. با گذشت زمان و بروز شواهدی از ناتوانی جسمی و سیاسی یلتسین، حکومت روسیه به شخصیت دوم روسیه در آن زمان یعنی « ولادیمیر پوتین » رسید و وی که فردی جوان، کارآزموده و موفق بود، توانست خود را به عنوان یک قهرمان برای مردم روسیه معرفی نماید و روسیه را به اقتدار سابق برساند. به همین دلیل وی از محبوبیت فراوان در بین مردم روسیه برخوردار شد؛ تا جایی که رییس جمهور بعد از وی یعنی « دیمیتری مدودف » مجبور شد « ولادیمیر پوتین » را مجدداً به نخست وزیری خود برگزیند تا از محبوبیت وی استفاده نماید.
اما « ولادیمیر پوتین » که تعدادی از منابع به فراماسون بودن وی نیز اشاره کرده اند، گرچه هنوز مدارک مستدلی از ماسون بودن خود به دست نداده است، اما نزدیکی وی به « بوریس یلتسین » فراماسون و تأکید « یلتسین » بر جانشینی « ولادیمیر پوتین » پس از خودش،(67) می تواند گویای عضویت وی در مجامع مخفی باشد؛ چرا که در سلسله رهبران و روسای جمهور ماسونی روسیه، امکان ندارد که حکومت بدون هیچ مقدمه ای و آن هم در حالی که حمایت های روسای جمهور ماسون روسیه وجود دارد، حکومت به دست یک فرد غیر ماسون سپرده شود.
البته شواهدی وجود دارند که ارتباط قوی « ولادیمیر پوتین » را با فراماسونری نشان می دهند. حمایت های بی شائبه ی « ولادیمیر پوتین » از فراماسونری روسیه و کمک به چهره های فراماسون برای عرض اندام در سیاست، می تواند بیانگر ارتباط وی با فراماسونری باشد:(68)
البته علاوه بر موارد فوق، باید متذکر شویم که « آرم کشور فدراسیون روسیه »، « ققنوس یا عقاب دو سر ماسونی » می باشد و این « آرم » نیز از زمان حکومت « بوریس یلتسین » به عنوان نماد روسیه برگزیده شده و در زمان « ولادیمیر پوتین » نیز استفاده از آن، در قالب یک قانون تصویب گردیده است:(69)
حال اگر به تصویر آرم گروه ماسونی « Order of Malta » نیز توجه کنیم، در می یابیم که نمادهای مذکور، شباهت بسیار زیادی به آرم « Order of Malta » دارند:(71)
مقایسه ی مجدد تصاویر فوق نشان می دهد که « آرم فدراسیون روسیه »، بدون هیچ شک و شبهه ای یک آرم ماسونی می باشد:
البته آرم « ققنوس دو سر » فقط در گروه ماسونی « Order of Malta » مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلکه در سایر گروه های ماسونی دنیا نیز به چشم می خورد:(72)
« نماد ققنوس دو سر ماسونی » که به عنوان نماد رسمی « فدراسیون روسیه » نیز برگزیده شده است، در جای جای این کشور به چشم می خورد و این مسئله نیز کشور روسیه را به عنوان یک کشور کاملاً ماسونی معرفی می نماید:(73)
البته به دلیل تأثیر پذیری کشورهای بلوک شرق از شوروی و روسیه، در پرچم ها و نمادهای این کشورها نیز « ققنوس یا عقاب دو سر ماسونی » به چشم می خورد:(74)
لازم به ذکر است که گرچه برخی از محققین علاوه بر انتساب « عقاب یا ققنوس دو سر » به فراماسونری، « عقاب دو سر » را به امپراطوری روم شرقی (بیزانس) نسبت می دهند، اما همین محققین اذعان می کنند که از جزییات تغییر نماد « عقاب یک سر » به « عقاب دو سر » اطلاعی ندارند و علت آن را نیز نمی دانند!!!(75) این مسئله نیز بیش از پیش بر مشکوک بودن نماد « ققنوس دو سر » صحه می گذارد.
همچنین مسئله ی دیگری که ادعای انتساب « ققنوس یا عقاب دو سر » فعلی را به « امپراطوری روم شرقی (بیزانس) » منتفی می کند، حضور نماد « عقاب دو سر ماسونی » در لوگوی رسمی سلطنتی شاه سابق ایران (محمد رضا پهلوی)(76) که یک فراماسون نیز بوده است،(77) می باشد:
با توجه به حضور نماد « عقاب دو سر » در لوگوی سلطنتی پهلوی، انتساب « ققنوس ها و عقاب های دو سر » به امپراطوری بیزانس، کاملاً نادرست می باشد؛ چرا که حتی رژیم شاهنشاهی ایران قبل از انقلاب نیز به دلیل عضویت « محمد رضا پهلوی » و سایر اعضای خاندان پهلوی در فراماسونری، از لوگوی « عقاب دو سر » بهره می برد، حال آنکه به دلیل دشمنی تاریخی ایران و روم باستان،(78) نمی توان ارتباط تاریخی و منطقی بین بیزانس و « عقاب دو سر لوگوی پهلوی ها » برقرار کرد! و بجز استفاده در فراماسونری، نمی توان توجیه دیگری برای استعمال نماد « عقاب دو سر » به کار برد.
البته نمادهای ماسونی موجود در روسیه، تنها به موارد فوق محدود نمی شوند، بلکه تصاویر زیر، سایر نمادهای ماسونی موجود در روسیه را نشان می دهند:(79)
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حکومت روسیه و شوروی سابق نیز یک حکومت صد در صد ماسونی و شیطانی بوده و هستند
