.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 540
  • بازدید دیروز : 185
  • کل بازدید : 1578133
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 04/2/9    ساعت : 9:7 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در یکشنبه 89/7/4 ساعت 7:44 ع نویسنده : ایمان احمدی

باراک اوباما طی 18 ماهی که از دوره ریاست جمهوری اش می گذرد، بیشترین اشتغال و توجه خود را معطوف به مسائل خاورمیانه و تحولات ناشی از آن داشته است. به لحاظ محتوا و مبانی، تصمیم های خاورمیانه ای اوباما نوعی حالت ترکیبی داشته است که طی آن برخی از رفتارهای دولت های گذشته کنار نهاده شده و برخی دیگر از تصمیم های اسلافش همچنان دنبال می شود. آنچه شاید در اتمسفر سیاست خاورمیانه تغییر کرده موقعیت بازیگران این منطقه و نیز نگرش افکارعمومی کشورهای عربی است.

جریان های قدرتی که اوباما در فلسطین اشغالی، بیروت و... با آنها روبه رو است کاملاً متفاوت از سه سال پیش و دوران بوش است. در تل آویو جناحی جدید قدرت گرفته است که با ادبیاتی متفاوت و نگرشی افراطی تر با اعراب و آمریکا و حتی اروپا روبه رو می شود. تیم راست افراطی نتانیاهو- لیبرمن در هیچ یک از ملاحظات و تعلقاتی که دو شاگرد «آریل شارون» یعنی « ایهود اولمرت» و «تزیپی لیونی» نسبت به فرایند سازش و مذاکره با ابومازن (محمود عباس) و سران عرب داشتند، ندارند.

جابه جایی و تغییر دیگری در جبهه عربی خاورمیانه بروز و ظهور پیدا کرده است. به اذعان اغلب تحلیلگران آمریکایی، موقعیت جناح محافظه کار عرب که محمود عباس نماد آنها بود به شدت تضعیف شده است. به هر میزانی که از نفوذ و مشروعیت سران مدافع سازش در جهان عرب کاسته شده، قدرت و اعتبار جبهه مقاومت فزونی یافته است.

تیم سیاستگذاران اوباما، سیاستی را طراحی کرده اند که در آن، اعراب نقش یکی از «پل های عبور آمریکا از بحران اقتصادی» را بازی می کنند. با قول و قرارهایی که شاهزادگان و تاجران عرب با مقام های اقتصادی آمریکا رد و بدل کرده اند می توان گفت که واشنگتن با تکیه بر این بخش از شرکای نفتی خویش اولاً بخشی از نگرانی خویش در مورد سقوط هژمونی دلار را تسکین می بخشد و هم این که با فروش انبوه سلاح ها و محصولات کمپانی های خویش، سونامی ورشکستگی و بیکاری در این شرکت ها را به تأخیر می اندازد. دولت اوباما به طور همزمان چند پرونده خاورمیانه ای را فعال کرد و در آن ها تحرک جدیدی را پی گرفت. فهرست این پرونده ها شامل روابط سوریه ـ آمریکا، موضوع لبنان، قضیه فلسطین و دولت فلسطینی، رابطه با ایران، رابطه با متحدان سنتی عرب، عراق و گسترش دمکراسی، برداشت های مردم خاورمیانه از آمریکا و پرونده افغانستان و پاکستان و طالبان می شود.

فعال گرایی دولت اوباما در خاورمیانه در مرحله اول، متمرکز بر موضوع تغییر برداشت در این منطقه از نقش و موقعیت آمریکا است. سخنرانی او در 14 خردادماه در دانشگاه قاهره در مورد روابط آمریکا و مسلمانان روشن می کند که اوباما می داند که مسلمانان مخصوصاً در منطقه خاورمیانه، چه نگرشی در مورد آمریکا دارند. در مورد ایران نیز اصلی ترین حرکت های دولت اوباما، متمرکز بر تغییر چهره آمریکا و به تبع آن، فضا و پویایی های روابط دوجانبه است. آمریکا در تصویری که از حرکت های خود در خاورمیانه عرضه می کند، از محوریت مسئله فلسطین خبر داده و بر آن تکیه می کند. ولی این واقعیت را نیز نمی توان نادیده گرفت که تا حدودی در این عرصه، تغییراتی را ایجاد کرده است.

اوباما با چالش های عمده ای در سیاست خاورمیانه ای خود روبه روست که شاید یکی از پیچیده ترین آنها رابطه با رژیم صهیونیستی، مخصوصاً در قضیه لزوم تأسیس دولت فلسطینی است. دولت دست راستی نتانیاهو زیر فشار واشنگتن قرار دارد تا در این زمینه جلو آمده و دولت فلسطینی را بپذیرد، اما نتانیاهو مستمراً با طرح تهدید اتمی ایران، مخصوصاً در سفر ماه مه 2009 به واشنگتن، سعی کرد که دولت اوباما را متقاعد سازد که مسئله اول خاورمیانه، ایران و نه قضیه فلسطین است، اما اوباما ضمن مهم بودن پرونده ایران، بر حساسیت مسئله فلسطین تأکید کرد. باید در نظر داشت که دولت نتانیاهو، تنها چالش سیاست خاورمیانه ای اوباما نیست، بلکه واقعیت های دیگر خاورمیانه در ابعاد استراتژیک، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، کار اوباما را در خاورمیانه با چالش روبه رو می سازد.در یک نگاه کلان، سیاست خاورمیانه ای اوباما در برگیرنده حوزه هایی از احساس موفقیت آمریکا توأم با چالش های متنوع است.

در یکی از گزارش های رویتر از اتخاذ راهبرد جدید دولت اوباما برای ورود به صحنه سیاست خاورمیانه از رهگذر عربستان سخن به میان آمده است. تردید در این نیست که واشنگتن همچنان بزرگترین شریک تجاری بزرگترین کشور صادرکننده نفت در جهان است. انتخاب «جیمز بی اسمیت» ژنرال بازنشسته نیروی هوایی آمریکا به عنوان سفیر آمریکا به روشنی نشان دهنده نگرش کاخ سفید به ماهیت روابط با بزرگترین کشور عربی است؛ ژنرالی که در حال حاضر در شرتت تولیدات جنگی آمریکا کار می کند و پیش از این نیز در شرکت لاکهید کار می کرده است. در واقع او دیپلمات نیست بلکه یک تاجر سلاح است.

اوباما در سفر ژوئن گذشته خود به ریاض، همه تلاش خود را برای نزدیکی به عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی به کار بست. اما تکنیک دیگری که اوباما نیز همانند روسای جمهور آمریکا آن را دنبال می کند دمیدن در نگرانی های سعودی ها است؛ نگرانی از ایران، لبنان یا عراق. به واسطه همین جو رعب ایجاد شده توسط آمریکایی ها است که ریاض اکنون بیش از هر زمان دیگر به حمایت های سیاسی و امنیتی آمریکا تکیه کرده است. بسیاری از قرائن دلالت بر این دارند که دولت اوباما در سیاست خاورمیانه ای خویش بر مثلثی از شرکای آمریکا تکیه کرده است: عربستان، مصر و امارات، سه کشوری هستند که این روزها در همه تصمیم گیری های کاخ سفید بر نقش آنها تکیه می شود.دولت اوباما که پیمان های تسلیحاتی دوره بوش با شرکای آمریکا را با قوت پیگیری می کند، برای همراه کردن اعراب ثروتمند و نفت خیز با چنین طرحی، از یک مشوق تأثیرگذار استفاده کرد و آن وارد کردن این سه کشور عربی در جرگه 20 قدرت اقتصادی بود، گویی رهبر دموکرات های آمریکا دریافته بود که برای پادشاهان و امرای عرب در وضع فعلی «کسب پرستیژ» یک نیاز حیاتی است و هیچ چیز به اندازه اختصاص یک کرسی در ردیف بازیگران بزرگ و قدرت های توسعه یافته نمی تواند برای آنها غرورانگیز باشد!




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا