یک اندیشکده آمریکایی در گزارشی به بررسی شرایط نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران به ویژه کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی پرداخت.اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» در گزارشی به قلم «سوزان مالونی» مینویسد: رقابت برای جایگزینی رئیسجمهور کنونی ایران، محمود احمدینژاد، به صورت رسمی با ثبتنام نامزدها در هفته گذشته آغاز شد، و از هم اکنون به نظر میرسد که این مبارزات یک رقابت جذاب را در میان سیاستهای غیرقابل پیشبینی جمهوری اسلامی به نمایش خواهد گذاشت.
رفسنجانی غافلگیری و حیرت زیادی را به دنبال داشت
تصمیم لحظه آخر «علی اکبر هاشمی رفسنجانی» ، رئیسجمهور سابق ایران، برای شرکت در این رقابت، غافلگیری و حیرت زیادی را به دنبال داشت. به نظر میرسد که این تحولات پرشور، حداقل در ابتدا، پیکره در حال ظهور رقابت حقیقی میان مجموعهای از کارگزاران حکومت، خصوصاً «سعید جلیلی»، مذاکرهکننده هستهای، را تحتالشعاع قرار دادهاند.
پیشبینی این که چه کسی مدعی نهایی خواهد بود، به معنای واقعی کلمه ناممکن است
با وجود 686 نامزد ثبتنامی و مجموعهای از مکانیزمهای حکومت برای نفوذ بر نتایج، پیشبینی این که چه کسی مدعی نهایی خواهد بود، به معنای واقعی کلمه ناممکن است، و احتمال پیشبینی این که چه کسی در نهایت برنده این رقابت خواهد شد از آن هم کمتر است. با این حال، آنچه واضح است این است که انتخابات ریاست جمهوری ایران نمایانگر یک نقطه عطف تاریخی دیگر در تکامل و روند ناپایدار حکومت مذهبی انقلابی است.
تلاش برای جلوگیری از بروز ناآرامی
دوره بررسی درخواست که برای توجیه بهانههای پشت فرآیند تحلیل و بررسی روحانیون و تقویت اعتبار نامزدهایی که در نهایت توسط شورای نگهبان ایران تأیید میشوند، طراحی شده است عمدتاً یک فرآیند پر هرجومرج است. یک نمایش سیاسی نیز در این میان به چشم میخورد: همچنان که نامزدهای آتی به دنبال ارزیابی چشماندازهای نسبی خود هستند، رهبر ایران نیز تلاش میکند که تعادلی میان برانگیختن توجه و علاقه مردم در مبارزات انتخاباتی و جلوگیری از تحریک نوعی شور و شوق انتخاباتی که منجر به بروز بیثباتیهایی در گذشته شده است، ایجاد نماید. در طول دوره 10 روزه آینده، این گروه ثبتنامی از چند صد نفر به صرفاً تعداد انگشتشماری که طبق ارزیابیهای صورت گرفته، از استانداردهای ریاست جمهوری برخوردارند، محدود خواهد شد.
در طول این زمان، خاطرات گذشته از تحولاتی که در سال 2009 رخ داد و طی آن بزرگترین تظاهرات را در تاریخ پس از انقلاب ایران رقم زد ، هرج و مرجها را تشدید خواهد کرد. سرکوب متعاقب آن رویدادها، جنبش اصلاحات رو به رشد ایران را از هم گسیخت، زندانی و تبعید کرد. با این حال همان گونه که پیشبینی میشد، جناح محافظهکار طیفهای سیاسی ایران نیز به علت شکافهای عمیقی که میانشان ایجاد شد، نتوانستند به یک سلطه بلامنازع دست یابند. در دو سال گذشته، اختلافات میان تندروهای ایران، به سمت خود احمدینژاد، که اهمیت رقابت کنونی را بسیار پررنگ میکند، هدایت شده است.
بازگشت رفسنجانی، آرزوهای دیپلماتیک اروپا و واشنگتن را احیا خواهد کرد
نخستین رقیب انتخاباتی احمدینژاد، رفسنجانی است، که ورود او به عرصه رقابت بحثهای شدیدی را پیرامون انگیزههای وی و رقابت پیشرو به دنبال داشته است. او در میان طیفی از چهرههای سیاسی درجه دوم ایران، که اکثراً از وزرا و نمایندگان مجلس سابق هستند، بسیار شناخته شده است. این رئیس جمهور سابق، برای بسیاری از اصلاحطلبان افسرده و دلسرد و صفوف مخالفین، بهترین امید برای رستگاری سیاسی و نجات ملی است. اعتبار و شهرت رفسنجانی برای عملگرایی به درستی به دست آمده است؛ وظیفه پایان بخشیدن به جنگ با عراق توسط آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب، به او محول شد و پس از آن نیز علیه مخالفتهای سرسختانه نسبت به بازسازی کشور و اصلاح اقتصاد تلاش کرد. او در حین انتقاد از احمدینژاد و انتخابات 2009، با دقت مراقب وفاداری و همراهی با نظام بوده است، و بازگشت وی به ریاست جمهوری احتمالاً تصورات و آرزوهای دیپلماتیک را که اکنون در اروپا و شاید حتی در واشنگتن خاموش و نهفتهاند را احیا خواهد کرد.
رفسنجانی در رسانههای غربی حمایت و طرفداران بیشتری از ایران دارد
با این حال، رئیس جمهور سابق با چنان موانع قدرتمندی روبروست که باعث شده بود بسیاری از ناظران متقاعد شوند که اشارات وی به شرکت در این رقابت جدی نیستند. بیشتر از همه سن او (تقریباً 79 سال) است که پرسشهایی را در خصوص تواناییها و ظرفیت وی به همراه دارد و ممکن است درخواست او را در کشوری با یک جمعیت بیش از حد جوان، تضعیف نماید. این واقعیت ناخوشایند، که ظاهراً او در رسانههای غربی حمایت و طرفداران بیشتری از ایران دارد نیز یک مانع دردسرساز دیگر است. رفسنجانی در میان عموم دولت و مردم ایران، از لحاظ مالی فاسد و از لحاظ ایدئولوژیک غیرقابل اعتماد تلقی میشود، و اکثریت مردم پیشنهاد وی برای یک کرسی مجلس در سال 2000 را رد نموده و در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005 نیز احمدینژاد را به وی ترجیح دادند. حال، ورود غیرمنتظره او به عرصه رقابت، طوفانی را در میان متعصبترین تندروها برانگیخته است، کسانی که او را متهم میکنند که با به چالش کشیدن ناظران در رد صلاحیت وی، در حال توطئهچینی برای سلب مشروعیت از نظام است.
محاسبات رفسنجانی به انتخابات رنگ و رویی تازه بخشید
به هر حال هر چه که رخ دهد محاسبات این سیاستمدار باعث شده که رقابتی که انتظار میرفت صرفاً بر مجموعهای رنگارنگ از چهرههای سیاسی درجه دوم ایرانی متکی باشد، رنگ و رویی تازه بگیرد. «حسن روحانی» ، مذاکرهکننده سابق هستهای، که متحد نزدیک رفسنجانی است، قبلاً متعهد شده بود که اگر رفسنجانی شرکت کند، کنارهگیری خواهد کرد؛ روحانی یک سیاستمدار سرسخت است که یکی از منتقدین اولیه و همیشگی دیپلماسی هستهای و سیاستهای اقتصادی احمدینژاد بوده است. تا کنون، علیرغم گمانهزنیهای زیاد در توییتر، این کنارهگیری صورت نگرفته است، و به نظر میرسد که دیگر معاهدات مشابه میان مدعیان محافظهکار، زیر سایه یک رقابت که به صورت ناگهانی دگرگون شده است، قرار گرفته است. برگ برنده رفسنجانی، تازگی رقابتی است که آکنده از منافع است.
جاهطلبیهای مشایی با تلاشهای غیرماهرانه احمدینژاد در جانبداری از او، بروز پیدا کرده
داوطلب دیگری که ثبت نام او در روز یکشنبه، ناظران انتخابات در ایران را به هیجان آورده است، «اسفندیار رحیم مشایی» است. مشایی، که مشاور نزدیک احمدینژاد است، مدتها به علت دیدگاههای مذهبی و سیاسی پراکنده و عجیب خود، زیر ذرهبین قرار گرفته است. او در سال 2009 ناچار شد از سمت معاون ریاست جمهور بیرون رود و به طور مداوم به عنوان مغز متفکر یک «جریان انحرافی» که در تلاش برای تضعیف جمهوری اسلامی، به آن نفوذ کرده، مورد اهانت و تمسخر قرار گرفته است. جاهطلبیهای مشایی با تلاشهای غیرماهرانه احمدینژاد در جانبداری از او، بروز پیدا کرده و با حمایت و همراهی احمدینژاد در هنگام ثبتنام وی به اوج خود رسید. آن حرکت موجب شکایتی قانونی علیه رئیس جمهور شد.
محاسبات رفسنجانی، مشایی و احمدینژاد بدون شک بر آینده ایران تأثیر خواهند گذاشت
محاسبات رفسنجانی، مشایی و احمدینژاد با توجه به حقوقشان، قانعکننده هستند، و آنها بدون شک بر آینده ایران تأثیر خواهند گذاشت. با این حال، ماجراهای مرتبط با آنان، توجهها را از چشمانداز احتمالی انتخابات منحرف ساخته است. چندین ماه است که برخی گمانهزنیها در مورد «علی اکبر ولایتی» ، وزیر سابق امور خارجه، یک پزشک متخصص اطفال که تمامی مشاغل سیاسی او طی 32 سال، محصول حمایتهای رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای است، متمرکز شده است. عدهای دیگر نیز مدتی طولانی بر «محمدباقر قالیباف»، شهردار تهران و فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که با پشتکاری قابل ملاحظه خودش را به عنوان یک حلال مشکلات میانهرو و مدرن نشان داده است، تمرکز داشتند. گزینه دیگر نیز «غلامعلی حداد عادل» از رؤسای مجلس و استاد ادبیات است که دخترش با پسر قدرتمند آیتالله خامنهای، مجتبی خامنهای، ازدواج کرده است.
جلیلی؛ مهره اصلی این مجموعه
با این حال، مهره اصلی این مجموعه، «جلیلی» است که تا زمان انتصابش به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در سال 2009، عملاً ناشناخته بود. او با رهبری مذاکرات بحثبرانگیز با جامعه بینالملل در مورد برنامه هستهای ایران، به آرمانگراییهای ایران شخصیت بخشیده است. یکی از عرض اندامهای ابتدایی وی در مذاکرات پرمخاطره، شامل یک سخنرانی گفتمانی در مورد دیپلماسی حضرت محمّد (ص) بود، که موضوع پایاننامه دکترای وی بود. اما جلیلی همچنین مسئولیت امضای قراردادی در مورد یک گام اعتمادسازی غربی در سال 2009 را بر عهده داشت، که فوراً توسط تهران انکار شد. او از اعتراضهای متعاقب این ماجرا در میان محافظهکاران، صدمهای ندید، و این قولی بود که آیت الله خامنهای، که جلیلی دفترش را به مدت چهار سال اداره کرده بود، به وی داده بود. به نظر میرسد که در میان تمامی گزینههای ریاست جمهوری این دوره، یک جوّ انتصابی به نفع جلیلی خواهد بود، و هماکنون نیز صحبتهایی در میان دیگر محافظهکاران در مورد کنارهگیری به منظور تقویت رقابت برای او به گوش میرسد.
باید خاطر نشان کنم که برنده این انتخابات بدون شک از کمکهای نهادهایی نظیر شورای نگهبان، بهره خواهد گرفت. با این حال، آنچه که از مانورهای اولیه رقابت ریاست جمهوری سال 2013 برداشت میشود، سیاستها در ایران کماکان رقابتی، غیر قابل پیشبینی، و فریبنده باقی خواهند ماند. پس با این اوضاع همراه باشید و این فضا و جوّ را نظاره کنید.
ارسال شده در چهارشنبه 92/2/25 ساعت 12:15 ع نویسنده : ایمان احمدی