
ساعت 5 بعدازظهر رجایی به دعوت کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل با وی ملاقات کرد. رجایی ضمن تشکر از این دعوت گفت: اگر چه این سفر در بدترین شرایط کشور من روی میدهد، ولی امیدوارم با بیان موضع ایران، شورای امنیت را در جریان حقایق این جنگ بگذاریم...
ماجرای ایران وسازمان ملل از تسخیر سفارت امریکا در تهران شروع شد. ابوالحسن بنی صدر وزیر امورخارجه وقت قصد داشت تا با همراهی مادر رضاییها، کشتگان سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب به جلسه شورای امنیت برود اما با مخالفت امام خمینی او در پاویون فرودگاه مهرآباد مجبور به بازگشت شد.
یک سال بعد کمتر از یک ماه بعد از یورش سراسری ارتش بعث عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران در 31 شهریور 1359، موضوع این تهاجم -بدون اشاره به آغاز کننده و مقصر تجاوز- در شورای امنیت سازمان ملل مطرح شد.این مسئله از جدیترین آزمونهای دولت نوپای «محمد علی رجایی» در سیاست خارجی بود.
عصر پنجشنبه بیست و پنجم مهرماه 1359، محمد علی رجایی نخستوزیر وقت به همراه یک هیأت بلند پایه مرکب ازبهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی، گودرز افتخار جهرمی عضو شورای نگهبان، چهار خبرنگار و فیلمبردار از صداوسیما و خبرگزاری پارس عازم نیویورک شد تا در مورد جنگ ایران و عراق در سازمان ملل متحد و شورای امنیت به گفتوگو بنشینند.
حساسیت سفر هیأت ایرانی به سرپرستی رجایی وقتی آشکار میشود که بدانیم بحران گروگانگیری در این زمان به داغترین و البته «مبهم ترین» شرایط خود رسیده بود و دانشجویان پیرو خط امام برای آنکه حملهای مشابه طبس (اردیبهشت 59) پیش نیاید، گروگانهای امریکایی را در نقاطی محرمانه در کل کشور پخش و مخفی کرده بودند، امام خمینی تعیین تکلیف گروگانهای امریکایی را به مجلس شورای اسلامی واگذار کرده بودند.
اخبار ایران در صدر اخبار جهان قرار داشت و حساسیت این برهه زمانی وقتی بیشتر آشکار میشود که شعلههای جنگ تحمیلی نیز در حال برافروخته شدن بود و واحدهای مختلف ارتش عراق با پیشرویهای سریع وارد خاک کشورمان شده بود. آبادان و خرمشهر دو شهر مهم و حساس خوزستان، زیر آتش مستقیم بعثیها بود و در جبهه غرب نیز همه چیز به نفع عراقیها بود، ضمن اینکه اختلافات داخلی نیز هر روز شدیدتر میشد. چندین پست وزارت در کابینه رجایی از جمله وزارت خارجه به خاطر اختلاف رئیس جمهور وقت-ابوالحسن بنی صدر- با رجایی خالی مانده بود.
رجایی و هیأت همراه بعد از 13 ساعت پرواز ساعت دوازده و سی دقیقه بامداد به نیویورک رسیدند و در فرودگاه مورد استقبال سفیر ایران در سازمان ملل-شمس اردکانی- و سفیر الجزایر قرار گرفتند. یک ساعت و نیم بعد در ساعت دو نیمه شب جلسهای با حضور هیأت ایرانی تشکیل شد تا آخرین مواضع ایران جمع بندی و برای جلسه فردا آماده شود. عراقیها که این سفر را بشدت زیر نظر داشتند، برای القای «حس انفعال به هیأت ایرانی»، صبح روز بعد- بیست و هفتم مهرماه-یعنی اولین روز حضور هیأت ایرانی در نیویورک، شهر کرمانشاه را بشدت بمباران کردند و رژیم بعثی عملاً با این دهن کجی در آستانه تشکیل جلسه شورای امنیت، پیامی روشن به جهانیان فرستاد. رجایی بلافاصله در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل حضور یافت و از همانجا پیام همدردی و تسلیت خود را به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران برای بمباران کرمانشاه به تهران مخابره کرد.
گفتوگوی شهید رجایی با دبیر کل سازمان ملل
ساعت 5 بعدازظهر رجایی به دعوت کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل با وی ملاقات کرد. رجایی ضمن تشکر از این دعوت گفت: اگر چه این سفر در بدترین شرایط کشور من روی میدهد، ولی امیدوارم با بیان موضع ایران، شورای امنیت را در جریان حقایق این جنگ بگذاریم.
کورت والدهایم گفت: من فکر میکنم شما یک موضع قوی استدلالی دارید، دخالت نظامی عراق در کشور شما معلوم و قابل رؤیت است و من فکر میکنم سازمان ملل و شورای امنیت، محل صحیحی برای ارائه مواضع کشور شماست و شما خواهید دید که شکایات برحق شما قبول و شنیده میشود.
رجایی اظهار داشت: به نظر ما شورای امنیت مرجع جدی قابلی که برای مردم کار بکند، نیست.
وی افزود: من به خود حق میدهم بگویم که شاید شورای امنیت احتیاج به یک تجدید سازمان و قواعد داشته باشد.برای اینکه بین آنچه ما از سازمان ملل و شورای امنیت تصور داریم، با آنچه که در شورا و سازمان ملل در عمل انجام میدهند، فاصله زیادی دارد.
رجایی تصریح کرد: به نظر میرسد که شورای امنیت بیشتر یک مرکز اطلاعاتی درجامعه جهانی است حال آنکه دنیای ما نیازمند به یک دستگاه جدی اجرایی است تا در موقع لزوم بتواند جلوی انحراف آن کسانی را که قدرت در دست آنهاست بگیرد.
والدهایم پاسخ داد: شورای امنیت از سال 1945 تاکنون خیلی عوض شده است ما کشورهای کوچکی داریم مثل بنگلادش، زامبیا، مکزیک که خودشان قربانی استعمار بودند و با کمک سازمان ملل به آزادی دست یافتند. مسئله گروگانها بسیار به انزوای ایران کمک کرده و موجب نادیده گرفتن حقوق ملت شما شده است، من به عنوان یک دوست میگویم: به نفع ایران است که از انزوا خارج شود تا بتواند بر مشکلات خود فائق آید و این جنگ وحشتزا نیز تمام شود.
رجایی در ادامه گفت: مسئله انزوا که مورد بحث است، یک امر طبیعی هر انقلاب مکتبی است.چنین انقلابی حرف تازهای دارد و آن را به شکل تازهای مطرح میکند و طول میکشد تا مورد حمایت همه بویژه کشورهایی که با آن درتماس هستند قرار بگیرد.انزوای ما در اصل با دولتهایی است که منافع چپاولگرانه در ایران داشتند. با اقمار آنها هم همینطور.ما به این نتیجه رسیدیم که تا ساختن یک ایران مستقل و مترقی و آزاد در رابطه با معیارهای انقلاب، این انزوا تا حدودی اجتناب ناپذیر است.
رجایی درباره گروگانها هم سورپرایزی برای دبیرکل سازمان ملل داشت: «اما در مورد گروگانها من ترجیح میدهم فعلاً صحبتی نکنم، همانطور که خبر دارید مجلس شورای اسلامی دراین باره در حال طرح و بحث است و بزودی نظر کشور ما نسبت به این مسئله اعلام میشود.گرچه من از موضعگیریهای امریکا میفهمم که بعد از اعلام نظر کشور ما نیز امریکا همچنان به موضعگیریهای نادرست خواهد افتاد. نمونه بارز آن تجاوز نظامی در طبس و طرح کودتا در ایران است.ما در مقابل آنچه امریکا ادعا کرده، شواهد و مدارک بسیاری داریم که هریک از آنها چندین برابر اهمیت مسئله گروگانها برای مردم ما مهم است.اما شیوه حکام ستمگر این است که کاری را که خودشان انجام میدهند، اگرچه خیلی نامردمی و خلاف اصول و مقررات بینالملل باشد، سعی میکنند با دستگاههای تبلیغاتی که در اختیار دارند، توجیه کنند.»
والدهایم در ادامه اعتراف کرد که واسطه دولت کارتر است: دولت امریکا وقتی متوجه شد شما تشریف میآورید، گفتند که علاقهمند به حل مسائل هستند و گفتند هر چهار شرطی را که امام گفتهاند حاضرند قبول کنند و از من خواستهاند که شخصاً این مسئله را به عرض شما برسانم. اما رجایی باز هم همان حرفش را تکرار کرد:همانطور که میدانید مجلس هنوز نظر خود را نداده است ولی من به عنوان دولت سعی میکنم در اولین فرصت اقدامات لازم را بکنم.
والدهایم حتی برای جلب توجه هیأت ایرانی به التماس افتاد. لازم است این مطلب را بگویم که تا شما در اینجا هستید من در هرمورد که بتوانم در خدمت شما هستم، در رابطه با جنگ عراق و مسائل امریکا، من در اختیار شما هستم که هرچه زودتر به حل بحرانها برسیم.
پاسخ رجایی اما همان بود: بسیار متشکرم ولی قصد من از شرکت در شورا، طرح مسئله تجاوز عراق بود.من در این رابطه به اینجا آمدهام نه برای طرح مسائل ما با امریکا.
کورت والدهایم دوباره بحث را به موضع جنگ برگرداند: در مورد جنگ، تقاضا کرده بودم که سفیر الجزایر به تهران بیاید ولی او گفت، غیر متعهدها میخواهند یک هیأت بفرستند لذا شایسته بود که بماند تا نظر آنها معلوم شود. شاید رؤسای چند کشور را بفرستند. تأخیر از اینجا ناشی شد که منتظر اقدام آنها هستیم. از اینکه به سخنان من گوش دادید متشکرم.
رجایی هم در انتها درسی اخلاقی به والدهایم داد: تأخیر در انجام این کار، به خود ایشان مربوط است. اما الآن هر لحظهای که میگذرد، نه تنها یک واحد اقتصادی و یا میلیونها دلار و یا حتی یک شهر نابود میشود، بلکه انسانهای زیادی هم کشته میشوند. تمام اینها به خاطر ارضای هدفهای غیرانسانی یک فرد میباشد. اینجاست که هر لحظه تصمیمگیری شخصی مثل شما، بهاندازه همه مردم جهان میتواند مؤثر باشد. تصمیمگیری دبیرکل سازمان ملل متحد، مساوی است با مجموعه همه تصمیمهای آن مللی که در این سازمان عضویت دارند.
اولین رئیس جمهور
پس از سفر شهید رجایی تا سال 1366 رؤسای جمهور سفری به نیویورک نداشتند. در این سال پس از پیروزیهای زنجیرهای ایران در جبهههای جنگ اولین سفر رئیس جمهورهای ایران به سازمان ملل صورت گرفت.
اواخر شهریور 1366 و در زمان اوج جنگ نفتکشها و رکود در جبههها آیتالله خامنهای رئیس جمهور وقت در معیت هیأتی شامل میرسلیم مشاور عالی ریاست جمهوری و علی رضا معیری معاون سیاسی نخستوزیر وقت به چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل رفت تا سخنگوی مردم ایران باشد. دکتر ولایتی وزیر امورخارجه وقت چند روز زودتر برای فراهم کردن زمینه سفر به نیویورک رفته بود.
آیتالله خامنهای در نطق یک ساعت و نیمهشان علاوه بر آن که بشدت از اقدامات امریکا و همپیمانان منطقهایشان مانند عربستان انتقاد کرد، محورهای کلانی را نیز به عنوان پیشنهادات ایران مطرح کرد:
استفاده از تجربه دادگاه نورنبرگ و طرح تنبیه عراق به عنوان متجاوز به منظور تضمین امنیت منطقه، انتقاد از عملکرد سازمان ملل و متهم ساختن شورای امنیت در حمایت از تجاوز عراق به خاک ایران، هشدار به مجمع عمومی و افکار عمومی ملت امریکا نسبت به خطر حضور نظامی دولت امریکا در خلیج فارس، برشمردن اقدامات امریکا برای مقابله با ایران و محکوم کردن آن در حمایت از رژیمهای فاشیست و نژادپرستی چون اسرائیل و آفریقای جنوبی، درخواست برچیده شدن دو تبعیض ناروا در سازمان ملل: حق وتو و عضویت دائم در شورای امنیت، درخواست اتحاد میان دولتهای جهان سوم برای مقابله با نظام سلطه و تأکید بر مبارزه با فساد و حفظ بنیان خانواده و حراست از حقوق و ارزشهای زن از جمله این محورها بود.
هنگامی که آیتالله خامنهای از تجاوز امریکا به کشتی باری ایران اجر سخن میگفت، نمایندگان امریکا محل اجلاس عمومی سازمان ملل را ترک کردند.
نطق آیتالله خامنهای اما واکنشهای گستردهای داشت. هاوک وزیر امورخارجه انگلیس این نطق را سرتاسر تحرک و تحقیر غرب توصیف کرد. جو کلارک وزیر امورخارجه کانادا نیز این نطق را مأیوس کننده و ویران کننده خواند اما وزیر امور خارجه غنا که ریاست شورای امنیت را برعهده داشت، گفت که ایران قطعنامه 598 را نه رد و نه تأیید کرده است. او اضافه کرد که تنها شرط ایران برای آتش بس معرفی متجاوز است.خبرگزاری فرانسه هم گزارش داد که نطق آیتالله خامنهای از حدت انقلابی برخوردار بوده و امریکا و همپیمانانش در منطقه را هدف قرار داده است.
در حاشیه این سفر آیتالله خامنهای با نخستوزیر ژاپن، دبیرکل سازمان ملل و وزیر امورخارجه آلمان غربی دیدار کردند.رئیس جمهور وقت در دیدار با ناکازونه نخستوزیر ژاپن بابیان این که از اول هشدار داده بودیم که حضور نظامی امریکا در خلیج فارس این منطقه را به آتش میکشد، گفتند: هر دولتی که اعتقاد به آرامش در خلیج فارس دارد باید با حضور نظامی امریکا مخالفت کند.
نخستین سفر خاتمی به نیویورک
اولین سفر سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور به امریکا در سال 77 در شرایطی صورت میگرفت که در 12 سال پیش از آن هیچ رئیس دولتی از ایران پا به خاک امریکا نگذاشته بود. طبیعتاً حضور سومین رئیس جمهوری اسلامی ایران در شرایط متفاوتی از گذشته رقم میخورد؛ در شرایطی که بازتاب برخی سیاستهای داخلی پس از دوم خرداد 76 نوعی امیدواری برای غربیها بویژه امریکا نسبت به دولت ایران به وجود آورده بود.
هواپیمای حامل رئیس دولت ایران روز 27 شهریور 1377 در حالی فرودگاه مهرآباد را برای فرود در فرودگاه جان اف کندی نیویورک ترک میکرد که ناامنی در افغانستان، به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی و صفآرایی طالبان در مرزهای شرقی ایران که باید مهمترین دغدغه مسافران این پرواز میبود، نسبت به تعطیلی همزمان یک روزنامه در اولویت دوم قرار میگرفت. با این همه خاتمی پیش از ترک تهران، اعلام کرد که میخواهد پیامرسان صلح برای ملتهای جهان باشد.
مهمترین برنامهای که خاتمی و مشاورانش برای سفر به نیویورک تدارک دیده بودند، دیدار با ایرانیان مقیم امریکا بود؛ دیداری که دعوت شدگان آن از اساتید دانشگاه، عناصر مؤثر فرهنگ، ایرانیان شاغل در مناصب عمده اقتصادی و دانشجویان بودند و در سالنی در مقر سازمان ملل در روز یکشنبه 28 شهریور برگزار شد و خاتمی در بازگشت از آن به عنوان یک رویداد تاریخی یاد کرد. رئیس جمهور وقت ایران در این جمع از ویژگیهای «روح ایرانی» سخن گفت و با تکیه بر آن، موضوع گفتوگوی تمدنها را در مقابل نظریه ساموئل هانتینگتون درباره رویارویی تمدنها مطرح کرد. او که تنها یک سال از انتخابش به عنوان رئیس جمهور میگذشت، در این دیدار گفت: «آنچه ما شعارش را دادیم، در این سه اصل خلاصه میشود؛ آزادی در عرصه اندیشه، منطق در عرصه گفتوگو و قانون در عرصه عمل. البته برای تحقق اینها دشواریهایی داریم؛ روح ما روح استبدادزده است.»
سوژه خبری که حادث نشد
دوشنبه 29 شهریورماه، اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل بهطور رسمی گشایش یافت. بیل کلینتون، رئیس جمهور امریکا اولین سخنران نشست صبح بود و قرار بود خاتمی بلافاصله بعد از او سخنرانی کند. این طراحی از سوی دبیرکل سازمان ملل پیشنهاد شده بود تا شاید یخ روابط ایران و امریکا در روزهای پایانی تابستان که به سردی میرود در گرماگرم رسوایی اخلاقی مقام ارشد کاخ سفید ذوب شود، اما در نهایت با عدم پذیرش سخنرانی در یک نشست همزمان، رئیس دولت ایران، سخنران بعد از ظهر این اجلاس بود. کلینتون البته حرفهایی از جنس مواضع خاتمی در سخنانش مطرح کرد و از جمله با نفی جنگ تمدنها، از ارتباط ملتها سخن گفت.
«دست دادن دیپلماتیک کلینتون و خاتمی» سوژهای بود که همه دوربینهای مستقر در سازمان ملل در انتظار ثبت آن لحظه تاریخی بودند که البته حادث نشد. همراهان خاتمی بعدها در روایاتی که از سفر یادشده داشتند، میگفتند که کلینتون در ساختمان سازمان ملل اتاق به اتاق به دنبال خاتمی میگشت تا با او روبهرو شود و گویا با دو ایرانی مرتبط با نمایندگی ایران و همچنین محافظ و راننده خاتمی دست داده اما موفق به دست دادن با خاتمی نشده است. هر چند که نزدیکان و مشاوران خاتمی خود معتقد بودند اراده کلینتون صرفاً معطوف به برقراری ارتباط با ایران نیست بلکه بیشتر یک ژست تبلیغاتی برای کاهش صدای جام رسوایی او بود که به زمین افتاده، اما پس از بازگشت، خاتمی تا سالها بعد از آن از جانب همفکرانش به دلیل از دست دادن این «فرصت تاریخی» شماتت میشد.
موضوع «گفتوگوی تمدنها» در نخستین سخنرانی خاتمی در صحن سازمان ملل مطرح شد. او پس از مقدمهای فلسفی گفت: «انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود. مطمئناً انقلابی که براندازیش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر میتواند متکی بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز به جای «جنگ تمدنها» منادی «گفتوگوی میان تمدنها و فرهنگها» است.» او در همین زمینه در بخش دیگری از سخنرانیاش گفت: «به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنم که به عنوان گام اول، سال 2001 از سوی سازمان ملل سال گفتوگوی تمدنها نامیده شود، با این امید که این گفتوگو نخستین گامهای ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته شود.»
رئیس جمهور آن سالها، در نخستین سفرش به نیویورک تن به هیچ مصاحبه اختصاصی و حتی نشست عمومی با خبرنگاران نداد، اما در عین حال نشستی با مدیران و سردبیران رسانههای مشهور غرب برگزار کرد و تنها خبرنگار ایرانی حاضر در آن جلسه، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقر در دفتر نیویورک بود.
شاید مهمترین سؤالی که خاتمی در این نشست با آن مواجه شد، موضوع رابطه با امریکا بود. او در این زمینه رابطه بین ملتها و تفاهم میان مردم دو کشور را مطرح و رابطه سیاسی را موکول به شرایط خاص کرد. او از دیوار بلند بیاعتمادی مردم ایران به دولت امریکا گفت و اینکه صرفاً با تغییر لحن در این دیوار رخنهای ایجاد نمیشود، بلکه در عمل باید تغییر حاصل شود که با تصویب سالانه بودجه برای لطمه زدن به ایران و تداوم تحریمها، تغییری مشهود نیست. و همچنین گفت: «اگر بنا بر محاکمه باشد، باید کسانی محاکمه بشوند که به مدت نیم قرن مصالح و منافع ملت ایران را نادیده گرفتند.»
موضوع سلمان رشدی هم یکی از بحثبرانگیزترین موضوعاتی بود که در نشست رئیس جمهور با مدیران رسانهها مطرح شد. خاتمی معتقد بود آنچه درباره سلمان رشدی رخ داده، مظهری از جنگ تمدنها است. «امام به عنوان یک فقیه، نظریه خودشان را دادند. دولت جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرد که تصمیمی بر عمل در این زمینه ندارد. ما از حالا میخواهیم که به جای جنگ تمدنها، گفتوگوی تمدنها را پیش ببریم.»
رسانههای غربی با اشتیاق فراوانی این مواضع را ستودند و با ذوقزدگی از لغو حکم امام(ره) از سوی دولت ایران نوشتند و با استناد به این موضع به دیدار کمال خرازی وزیر امور خارجه ایران و رابین کوک وزیر خارجه انگلیس نگاه ویژهای داشتند. آلبرایت وزیر خارجه امریکا هم چون با این شرایط نشانههایی از کنار رفتن ابرهای تیره روابط دید در گفتوگویی رسانهای اعلام کرد که واشنگتن علاقهمند به برقراری رابطه با دولت ایران است.
سفیران دولتهای حاضر در سازمان ملل پیشنهاد خاتمی در زمینه نامگذاری سال 2001 به عنوان «گفتوگوی تمدنها» را پذیرفتند و این نامگذاری صورت گرفت و شاید تقدیر بر این بود تا سالی به نام «گفتوگو» مبدأ دور جدید سیاستهای جنگطلبانه امریکا به بهانه 11 سپتامبر شود.
اجلاس هزاره سران ملل متحد
«اجلاس هزاره سران ملل متحد» دومین حضور سید محمد خاتمی در نیویورک و شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل را رقم زد. او که دو سال پیش از این، یعنی اواخر شهریورماه سال 77 صحن سازمان ملل را مجالی برای طرح پیشنهاد گفتوگوی تمدنها یافته بود و پیشنهادش برای نامگذاری سال 2001 به نام گفتوگو به تأیید نمایندگان سایر کشورها رسیده بود، اینک بار دیگر راهی نیویورک شد تا علاوه بر شرکت در اجلاس هزاره، «مقدمات ورود جهان به عصر گفتوگوی تمدنها» را به عنوان مبدع این ایده فراهم کند.
خاتمی قرار بود ایده گفتوگوی تمدنها را در کنفرانسی که یونسکو در حاشیه اجلاس هزاره سران به همین نام تدارک دیده بود، با ابعاد گستردهتری تشریح کند و این کنفرانس اگر برای همه سران کشورها حاشیه بود، برای رئیس دولت ایران حکم متن را داشت و قبل از ترک تهران اعلام کرد که «گفتوگوی تمدنها فرصت ارزشمندی برای ایران است.»
رئیسجمهور وقت ایران 13 شهریورماه 1379 بار دیگر رهسپار نیویورک شد و اولین منزل او در این سفر کنفرانس گفتوگوی تمدنها به عنوان پیشدرآمدی بر اجلاسی با این نام در سال 2001 بود.
حضور مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه امریکا شاید مهمترین رخدادی بود که در کنفرانس گفتوگوی تمدنها رخ داد تا آنجا که تکیه او بر یکی از صندلیهای اول سالن و در صف اول میهمانان کنفرانس، از سوی نزدیکان خاتمی یک پیروزی به حساب میآمد. او هنگامی که محل برگزاری کنفرانس را ترک میکرد به خبرنگاران گفت که نسبت به آینده روابط تهران و واشنگتن خوشبین است.
کوفیعنان دبیرکل وقت سازمان ملل هم حضور آلبرایت در کنفرانس یاد شده را نشانه خوبی در بهبود روابط ایران و امریکا ارزیابی کرد. او در یک کنفرانس خبری که در سازمان ملل برگزار شد، ابراز امیدواری کرد که ایران و امریکا بتوانند با اجلاس هزاره و پیشنهاد گفتوگوی تمدنهای خاتمی روابط خود را بهبود بخشند.
طرح خاتمی گرچه ظاهری فلسفی و آرمانگرایانه داشت اما به دلیل سیگنالهای مثبتی که امریکاییها از نحوه طرح آن دریافت میداشتند حمایت لفظی مقامات آن روزهای کاخ سفید را هم برانگیخت.
«سندی برگر» مشاور امنیت ملی کاخ سفید ضمن ابراز حمایت از این طرح تصریح کرد: «امریکا از تلاش خاتمی برای ایجاد آزادیهای بیشتر برای مردم ایران حمایت میکند.» البته در داخل هم تلاش میشد از دل پیشنهاد خاتمی، «رابطه با امریکا» بیرون بیاید. فریدون مجلسی در این مورد مهمترین پیشنیاز برای موفقیت طرح گفتوگوی تمدنها را در این نکته دانسته بود که ابتدا خودمان به عنوان پیشنهاددهنده، مبلغ و پرچمدار و پایبند به آن باشیم و نتیجه گرفته بود ما باید آمادگی داشته باشیم که با سرسختترین رقبایی که به آنها پرخاش کردهایم و آنها هم پیوسته نام ما را در فهرستی نوشته و در مقابل آن چند ضربدر زدهاند به مذاکره بنشینیم.
گرچه پیشنهاد گفتوگوی تمدنها و امضاهایی که رهبران جهان سخاوتمندانه پای آن حک میکردند وجههای بینالمللی برای خاتمی به همراه داشت اما صاحبنظران در داخل معتقد بودند دستگاه دیپلماسی کشور باید تصویر روشن و عملیاتی از تئوری و دکترین گفتوگوی تمدنها داشته باشند چرا که بحثهای صرف فلسفی و تعبیرات پیچیده و مفاهیم نسبتاً گنگ شانس توفیق ندارند.
رئیس دولت ایران در اجلاس هزاره سران ملل متحد طی سخنانی مشکل جهان را نبود «جامعه مدنی جهانی» دانست و گفتوگوی تمدنها را راهی برای خروج از این شرایط برشمرد. او خطاب به سران کشورها گفت: گفتوگوی میان تمدنها و فرهنگها را باید از سطح یک شعار و نظریه به برنامه عملی تبدیل کرد و نقطه عزیمت آن را در میان تحولات تازه بینالمللی یافت.
او همچنین گفت: وقت آن است که جهان را در هزاره سوم نه به اراده معطوف به قدرت که به اراده معطوف به گفتوگو و نهایتاً معطوف به محبت و معنویت فرا خوانیم.
وقتی خاتمی این حرفها را به زبان میآورد بیل کلینتون که نفس ریاست جمهوری او در امریکا به شماره افتاده بود در سالن نشسته بود و با دقت به حرفهای خاتمی گوش میکرد و گهگداری هم سر را به نشانه تأیید تکان میداد، رفتاری که از نگاه رسانههای خارجی دور نماند و آن را نشانهای از بهبود روابط ایران و امریکا تلقی کردند.
اما آنچنان که یاران خاتمی انتظار داشتند تابوی مذاکره با امریکا و برقراری روابط در سفرهای او به نیویورک در دوره حاکمیت دموکراتها نشکست و همواره رئیس دولت اصلاحات را به دلیل این قصور شماتت میکردند. اما بزرگترین حاصل این سفرها از سرگیری روابط ایران و الجزایر بعد از هفت سال مذاکراتی بود که خاتمی در اثنای این سفر با بوتفلیقه داشت.
رئیس جمهور ناشناخته
81 روز پس از سوم تیر ماه 1384، محمود احمدینژاد به عنوان ششمین رئیس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی ایران عازم نیویورک شد تا با حضور در شصتمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به بیان نقطه نظرات ملت ایران پیرامون تحولات جهانی بپردازد. در این سفر 5 روزه علی لاریجانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، منوچهر متکی وزیر امور خارجه و تعدادی از مشاورین و کارشناسان و تیمهای رسانهای رئیسجمهور حضور داشتند و شاید آنچه اهمیت این سفر را مضاعف مینمود دیدار محرمانه رئیس جمهور قبل از حرکت به نیویورک با رهبر معظم انقلاب بود.
رئیس جمهور پیش از حرکت به سوی نیویورک در نشست خبری در جمع خبرنگاران در فرودگاه مهرآباد گفت: «از ملت ایران تشکر میکنم و به آنها میگویم که دولت شما در خدمت شما و مدافع و برافرازنده پرچم عزت شما است و مطمئن باشید که در تمام مراودات و ارتباطات آن چه که قطعی است ضیافت و مراقبت از حقوق ملت ایران است که به امید خدا این حقوق حفظ خواهد شد.» رئیس جمهور هم چنین 30 ملاقات دو یا چند جانبه با رؤسای کشورها و دبیرکل سازمان ملل را از جمله برنامههای سفر خود به نیویورک خواند و گفت: «در این سفر سه نشست با ایرانیها و بخصوص با جوانان ایرانی مقیم امریکا خواهیم داشت و نیز با نخبگان و دانشمندان و عموم ایرانیان دیدار میکنیم.»
ساعاتی پس از حضور رئیس جمهور در نیویورک، احمدینژاد با حضور در سازمان ملل متحد با قرائت دعای فرج سخنان خود را آغاز کرد و ضمن گلایه از ساختار ناعادلانه و نامتوازن سازمان ملل بر لزوم تغییر در گفتمان برخی قدرتها از خشونت، تبعیض و سلطه به گفتمان صلح و آرامش جهانی بر مبنای عدالت، معنویت از طریق گفتوگو، مهرورزی و احترام به انسانها تأکید کرد. احمدینژاد در پایان، سخنان خود را با ذکر حدیثی از پیامبر اسلام(ص) و شعری از سعدی شیرازی پایان برد.
پس از سخنرانی در صحن سازمان ملل، احمدینژاد در جمع تعدادی از خبرنگاران حاضر شد و گفت: «کشوری که خود سلاحهای هستهای و کشتار جمعی دارد، صلاحیت اظهارنظر در مورد برنامههای هستهای سایر کشورها را ندارد و ابتدا باید خودش تحت نظارت آژانس قرار بگیرد و قوانین معاهده منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی (ان.پی.تی) را رعایت کند.» اما این پایان کار رئیس جمهور در سفر به امریکا نبود چراکه احمدینژاد به فاصله کمتر از 48 ساعت پس از سخنرانی نخست خویش در سازمان ملل، برای بار دوم در ساختمان سازمان ملل حاضر شد و در میان نمایندگان کشورهای مختلف جهان با تشریح ظلمهای صورت گرفته علیه بشریت، قدرتهای استکباری را به پیروی از آموزههای الهی فراخواند و از اشاعه سلاحهای کشتار جمعی در میان قدرتهای جهانی بشدت انتقاد کرد. احمدینژاد با اشاره به وضعیت مردم کشورهای فلسطین، عراق و افغانستان خواستار رعایت حقوق بشر در سراسر جهان شد و در پایان ضمن تأکید بر رعایت قوانین آژانس از سوی جمهوری اسلامی ایران، خواستار رسیدگی آژانس به نقض مقررات و قوانین بینالمللی هستهای از سوی دیگر قدرتهای جهانی شد. پس از این سخنرانی رئیسجمهور عازم تهران شد و پس از پاسخ به سؤالات خبرنگاران در فرودگاه مهرآباد، مورد استقبال هزاران نفر از شهروندان تهرانی قرار گرفت که به پاس حضور عزتمندانه رئیس جمهور در امریکا به استقبال وی آمده بودند.
دیدار با شورای عالی روابط خارجی امریکا
دومین سفر رئیس جمهور کشورمان به نیویورک جهت شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد از جهاتی با سفر سال گذشته وی متفاوت بود، چرا که احمدینژاد این بار به فاصله چند روز قبل از حضور در نیویورک عازم سفری دورهای به سنگال، کوبا و ونزوئلا شده بود. رئیسجمهور پس از حضور در سنگال و رایزنی با مقامات عالی این کشور به کوبا رفت تا در چهاردهمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد شرکت کند و پس از آن نیز عازم ونزوئلا شد و طی اقامت دو روزه خود در این کشور و امضای چندین سند همکاری با هوگو چاوز سرانجام در 28 شهریور ماه به نیویورک رفت. احمدینژاد با حضور در صحن سازمان ملل متحد پس از قرائت دعای فرج از ظلم و ستم قدرتهای بزرگ و استکباری بر مردم سراسر جهان گلایه کرد. احمدینژاد با اشاره به وضعیت کشورهای عراق و فلسطین و... از اشاعه سلاحهای کشتار جمعی انتقاد نموده و خواستار اصلاح ساختار سازمان ملل به نفع ملل مستضعف جهان شد
هم چنین احمدینژاد پس از این سخنرانی، در مجمع رهبران کلیسای امریکا حاضر شد و با آنان سخن گفت. رئیس جمهور سخنرانی در جمع اعضای شورای روابط خارجی امریکا و دیدار با رهبران سازمانهای اسلامی مستقر در امریکا، نخبگان ایرانی، منتخبان ایرانی و نخبگان و استادان و ارباب رسانههای امریکا را نیز در دستور کار قرار داد تا طی سفر 3 روزه خود به نیویورک بیشترین تأثیر را بر افکار عمومی و مخاطبین خود در سراسر جهان بگذارد.
از سوی دیگر دیدار با نخستوزیر ایتالیا، رئیس جمهور افغانستان، دبیرکل سازمان ملل، رئیس جمهور کومور، رئیس جمهور گرجستان و... نیز در دستور کار رئیس جمهور قرار داشت که محور اصلی این دیدارها نیز پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران بود و یا افزایش همکاریهای دوجانبه میان دو کشور بود و این در حالی صورت میگرفت که منوچهر متکی وزیر امورخارجه کشورمان نیز طی دیدارهای جداگانه با همتایان انگلیسی، نروژی و... خود رایزنیهای گسترده دیپلماتیک را در دستور کار قرار داده بود.
در پایان این سفر، رئیس جمهور طی نشست خبری در امریکا به سؤالات خبرنگاران خارجی پاسخ داد و پس از آن به تهران بازگشت. احمدینژاد بعد از حضور در فرودگاه مهرآباد نیز در جمع خبرنگاران حاضر شد و گزارشی از سفر 10 روزه خود به سنگال، کوبا، ونزوئلا و امریکا ارئه داد. وی در پایان گفت: «در امریکا برخی جاها نیز متقاضی حضور ما در آنجا بودند از جمله حضور در دانشگاه کلمبیا که مسئولین امنیتی نیویورک گفتند شرایط به گونهای است که فعلاً نمیتوانیم اجازه دهیم این دیدار انجام شود بنابراین به بعد موکول شد.»
سفر تاریخی
سومین سفر رئیس جمهور به امریکا، متفاوتترین و پرحاشیهترین سفر احمدینژاد به این کشور محسوب میشود، سفری که پیش از هر چیز نام «دانشگاه کلمبیا» گره خورده است. در نخستین روز از مهرماه سال 86 احمدینژاد در سفری که هاشمی ثمره، رحیم مشایی و غلامحسین الهام او را همراهی میکردند راهی نیویورک شد و پیش از حضور در سازمان ملل متحد به دانشگاه کلمبیا رفت و در جمع دانشجویان این دانشگاه سخنرانی کرد. اما آنچه که منجر شد تا خاطره دانشگاه کلمبیا برای همیشه در اذهان عمومی جهانیان ثبت شود، سخنان موهن بالینگر رئیس این دانشگاه خطاب به رئیس جمهور کشورمان بود. وی که پیش از احمدینژاد در جمع دانشجویان سخنرانی میکرد با بیان جملاتی نظیر دیکتاتور کوچک و ستمگر خطاب به احمدینژاد از وی علت عدم آزادی عمل بهائیان و همجنسبازان در ایران را مورد سؤال قرار داد و نفی هولوکاست از سوی احمدینژاد را نادرست دانست. در این زمان درحالی که تعدادی از دانشجویان به نشانه تأیید سخنان رئیس دانشگاه خود دست میزدند، احمدینژاد با ذکر دعای فرج سخنرانی خود را آغاز کرد و طی صحبتهای خویش به شبهات مطرح شده از سوی بالینگر و در ادامه نیز سؤالات دانشجویان حاضر پاسخ داد. قوت استدلال و نحوه بیان رئیس جمهور در جمع مذکور به گونهای بود که در حین صحبتهای وی به کرات جمعیتی بیش از جمعیتی که بالینگر را مورد تشویق قرار دادند، احمدینژاد را مورد تشویقهای گسترده خود قرار دادند و شاید اوج این ماجرا نیز آنجایی بود که احمدینژاد با دفاع از حق مردم فلسطین، نفی هولوکاست را مجدداً مورد اشاره قرار داد و سؤالات خود از صهیونیستها را تکرار کرد.
اما عکس العملهای جهانی به حضور رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا نیز در نوع خود جالب توجه بود به طوری که جان بولتون سفیر سایق امریکا در سازمان ملل در گفتوگو با فاکسنیوز با اعلام نارضایتی از سخنان احمدینژاد در این دانشگاه گفت: «احمدینژاد هر آنچه از این حضور میخواست به دست آورد که آن همان داشتن مشروعیت در یکی از معتبرترین دانشگاههای امریکا و پوشش مطبوعاتی گسترده بود.» از سوی دیگر نیز فارغ از موج حمایت از رئیس جمهور در داخل کشور از جمله فعالان سیاسی و فرهنگی و همچنین 200 نماینده مجلس از احمدینژاد، عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی با نگاشتن مطلبی در وبلاگ شخصی خویش تأکید کرد: «سخنرانی رئیس جمهور ایران، کشورمان را در موضع مظلومیت و حقانیت قرار داد.»
اما این پایان سومین سفر رئیس جمهور به امریکا نبود زیرا احمدینژاد پیش از حضور در صحن سازمان ملل و به محض اتمام سخنان رئیس جمهور امریکا در جمع خبرنگاران تأکید کرد: « شیوه دولتهایی چون امریکا در اداره دنیا به پایان راه خود رسیده است.» وی ساعاتی بعد در سازمان ملل ضمن انتقاد شدید از نقض گسترده حقوق بشر از سوی قدرتهای جهانی خواستار بازگشت جهانیان به صلح و عدالت بر مبنای آموزههای الهی گشت. همچنین احمدینژاد طی این سفر دیدار با خاخامهای امریکا، دبیرکل سازمان ملل متحد، رئیس جمهور لبنان، رئیس جمهور زیمبابوه، رئیس جمهور کرواسی، رئیس جمهور اندونزی و... را در دستور کار خود قرار داد. وی همچنین بارها در جمع خبرنگاران رسانههای جمعی نیز حاضر شد و به سؤالات مختلف آنان پاسخ داد. احمدینژاد سرانجام در پایان سومین سفر خود به ایالات متحده عازم بولیوی شد تا رایزنیهای رسمی و دیپلماتیک خود را با اوو مورالس رئیس جمهور این کشور در «حیاط خلوت امریکا» انجام دهد.
احمدینژاد پس از سفر به بولیوی سرانجام به فرودگاه مهرآباد آمد و مورد استقبال چشمگیر دانشجویان قرار گرفت. شاید خلاصهترین تعبیر از دستاوردهای سفر رئیس جمهور به امریکا، همانی بود که روزنامه امریکایی لس آنجلس تایمز در آن برهه آن را مورد تأکید قرار داد: «آوازه احمدینژاد رئیس جمهور مردمی و سرسخت ایران که بلوز زیپی میپوشد و لحن تندش علیه واشنگتن همواره در رسانههای غربی منعکس میگردد، از مرزهای ملی و مذهبی گذشته و وی به قهرمان مردم در خاورمیانه بدل گشته است.»
