.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 36
  • بازدید دیروز : 232
  • کل بازدید : 1563808
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 03/11/26    ساعت : 2:21 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 92/1/15 ساعت 11:34 ص نویسنده : ایمان احمدی

مادر _احساس تکلیف_ کرده بود.
دو فرزند بیشتر نداشت،
هر دو را روانه ی جبهه کرد،
وقتی که خبر شهادت دو فرزندش را آوردند، تنها یک جمله گفت؛
«به خدا آرزو داشتم که به اندازه رگ های بدنم پسر داشتم تا در راه خدا فدا می کردم»
او مادر بزرگوار شهیدان مجید و مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر 17 علی بن ابیطالب بود.



«سید 15 ساله هم _احساس تکلیف_ کرده بود،
سید حسن با 15 سال سن، در سال اول دبیرستان درس می خواند
بارها به مسئولین اعزام التماس کرده بود و هر بار جوابش کرده بودند که : هنوز برای شما زود است..!
دست آخر شاکی شده بود،
سراغ مادر رفته بود و ماجرا را گفته بود،
مادر نیز دست فرزند نوجوان خود را گرفت و سمت اعزام نیروهای سپاه رفت و گفت:
چرا حسنم را به جبهه نمی فرستید، مگر از بقیه بچه ها چیزی کم دارد؟، ناقص است؟!؟
مسئولین اعزام وقتی سماجت پسر و اشتیاق مادر را دیدند، عذرخواهی کردند و نام سیدحسن را به لیست اضافه کردند.
نام آن نوجوان احساس تکلیف کرده (سید حسن شاهمیری) بود.»







مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا