برای تأ مین مصالح اجتماعی فردی جامعه نیاز به مقررات و قوا نینی جزایی قضائی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و تربیتی دارد .
2- اختلاف و تنازع لازمه طبیعی فردی و اجتماعی است لذا برای جلوگیری از هرج و مرج نیاز به قانون و مجری آن داریم که الزاماً باید در غالب حکومت شکل بگیرد .
3- حکومت ایده آل در جامعة اسلامی حکومتی است که بر مبنای ایدئولوژی اسلام که اصطلاحاً فقاهت می گویند .
4- شایستگی فردی حاکم از مسائل روحی اخلاقی که تحت هوای نفسانی نباشد و مدیریت متمرکز ومطمئن عاقل ، عادل، که جریان امور را با سیر منطقی و با علم به قوانین به پیش ببرد .
5- بطور قطع و یقین از دسترسی مستقیم به امام معصوم (ع )محروم هستیم .
بنا براین :
1-جامعه، حکومت می خواهد .
2- حکومت حاکم می خواهد .
3- حاکم به استقرار و حکم عقلی از چند حالت خارج نیست .
1- نه عادل باشد و نه اسلام شناس .
2- فقط عادل باشد ولی اسلام شناس نبا شد .
3- فقط اسلام شناس باشد ( فقیه )اما عادل نباشد .
4- هم اسلام شناس باشد ( فقیه ) و هم عادل باشد .
چون در این خصوص مباحثی در چند سال اخیر گفته شده بعضاً نیاز به مطالعه بیشتر و گفتگو و مباحثه می باشد، اما برای سؤال کننده محترم دو کتاب معرفی میکنم .
1-ولایت فقیه، آیهً الله جوادی آملی
2- بیع امام ( البته ترجمه هم شده است به اسم شئو نات و اختیارات فقیه )
3- حکومت اسلامی ،سخنرانی در نجف اشرف قبل از انقلاب.
با توجه به مقدماتی که بدیهی روشن است حتی اگر حدیث و آیه ای هم دلا لت نکند آیا عقل از میان گزینه های ذکر شده کدام را انتخاب می کند؟
حتی در کارهای عادی و روز مره خود 2 ملاک را لحاظ میکنم در انتخاب افراد و کاملاً عقلانی است . 1- امانت 2- اطلاع بر آن کار : اصطلاحاً ( کار شناسی میگویند)
لذا ولایت فقیه در 3حوزه قابل بحث است :
1- کلامی 2- فقهی و حقوقی 3- اجتماعی و سیاسی
گر چه در حال حاضر جنبة سیا سی اجتماعی آن بیشتر نمود پیدا کرده لذا خیلی ها خیال می کنند این مباحث جدیداً وارد مبانی معرفتی و کلامی و یا فقهی شده است لکن با دقت در مبانی علماء قرون گذشته این مباحث مطرح بوده السا عه برای نمونه حدیث دوران غیبت را ذکر میکنم .
اما این از مباحث کلامی است که قبل از اسلام حتی انبیاء بنی اسرائیل جا نشینان برای ادامه راه و مبانی آنها به بنای عقلی باید باشند، که بودند .
اما به 3 موضوع در مبانی اسلامی توجه کنیم :
1-جامعیت دین اسلام
دین اسلام صرفاً یک مسئله شخصی نیست، بلکه قسمت اعظم مسا ئل فقهی مربوط به مبانی جزائی ، اقتصادی ، تربیتی و فرهنگی است لذا در یک تقسیم بندی فقه را به 3 قسم تقسیم میکنند : عبادات ، معاملات ، ( اقتصاد) دیات ( حقوق و جزاء ) تقسیم میکند، بنابر این ، اجرای این امور مسیر نمی شود مگر در غالب تشکیل یک حکومت.
تمام خطابات قرآن در موضوعات مثل امر به معروف نهی از منکر ( امر به معروف و نهی از منکر یک موضوع فردی نیست بلکه قیام عاشورا شعبه ای از آن بود ) جهاد و دفاع ، انفال اموال عمومی تمام اینها اگر بخواهد طبق احکام عالیه اسلام اجراء شود که باید بشود باید تحت مدیریت واحد و قویی اعمال شود هیچ قیدی در این موارد نداریم و خدا راضی به تعطیل بودن این امور نیست .
2- خاتمیت اسلام
بنا به تصریح قرآن کریم احکام اسلامی برای همیشگی ثابت است چه پیغمبر و امام (ع ) در میان مردم باشند چه نباشد .
3- اصل عدم سلطه انسا ن بر انسان دیگر :
اصل اولیه انسانها اینست که آزاد آفریده شده اند، هیچ کس حق سرپرستی کسی را ندارد مگر خداوند متعال ، و این موضوع عملاً محقق نمی شود مگر به توسط انبیاء که انتخاب خدا بودند وکسانی که به عنوان جانشینان در میان مردم توسط انبیاء معرفی می شدند .
بنا به قاعده لطف، پیامبر اسلام( صلی الله علیه واله) نباید جامعه را بعد از خودش رها کند. مطا لبی را به عنوان حدیث بیان فرموده اند . علاوه بر آن تصریحات قرآن اجتناب از طاغوت را شرط توحید و موحد میداند .
{فمن یکفر بالطا غوت و یؤ من با لله} «بقره، 254 »
«هر نوع توجهی و اطاعتی غیر ازکتاب و نبی، میل به طاغوت است .»
قال الامام ابی جعفر( علیه السلام) : قال الله تبارک و تعالی : لاعربن کل رعیهً فی الا سلام و انت بولایهً الامام جائر لیس من الله و ان کانت الرعیهً فی اعمالها برهٍ تقیهٍ
امام جعفر صادق( علیه السلام) فرمود : خدای تبارک وتعالی فرموده؛ هرآینه عذاب می کنم مردمی را که در اسلام اطاعت می کنند از حاکم ظالمی که از جانب خداوند نیست هرچند آن مردم اهل تقوی و نیکو کاری باشند . (1)
اما حدیث دوران غیبت،شخصی از امام عصر (علیه السلام )سوال کردکه در حوادث و اتفاقات و مسائلی که در دوران غیبت اتفاق می افتد به چه کسی رجوع کنیم که ایشان جواب دادند :
{… واماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی الرواه حدیثنا انا حجه الله وهم حجتی علیکم}
«اما درحوادث ومشکلاتی که برای شما اتفاق می افتد به راویان احادیث ما مراجعه کنید ، زیرا من حجت خدا برشما هستم وآنها حجت من برای شما» ( 2 )
قبلا از ایشان امام جعفرصادق (علیه السلام) درکتاب وسائل فرموده :
{… منازعه فی دَین اومیراث فتحاکما الی السلطان او الی القضاه …}
به لحاظ طولانی نشدن فقط ترجمه حدیث را ذکر می کنم .
از امام جعفر صادق( علیه السلام) سؤال کردند : هرگاه 2 نفر از شیعیان ما در مورد مسئله ای مثل بدهکاری ویا ارث با یکدیگر اختلاف کنند برای رفع نزاع و قضاوت آیا صحیح است پیش قاضی وقت بروند.؟
امام فرمود : رجوع به طاغوت است، اگر به نفع او حکم کند ودر واقع هم حکم صحیح باشد رجوع به طاغوت است باید به طاغوت بی اعتنا باشید، بعد فرمودند ببیند درمیان شما چه کسی راوی حدیث ما است و درحلال وحرام ما صاحب نظر است و000 ( 3 )
منابع :
1-اصول کافی، جلد 2 ،ص206
2- وسائل، ج18 ،ص105 ،حدیث 9 بیع امام ،حدیث 3 روایات
3- حدیث 4 ،بیع امام به نقل وسائل 18
ارسال شده در چهارشنبه 89/6/31 ساعت 10:28 ص نویسنده : ایمان احمدی