.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 1775
  • بازدید دیروز : 45
  • کل بازدید : 1535125
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/22    ساعت : 5:43 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در شنبه 89/6/27 ساعت 10:54 ص نویسنده : ایمان احمدی

گذری بر زندگانی و تشرفات مرحوم حاج قدرت الله لطیفی , عضو هیأت امنای مسجد مقدس جمکران
ای مردم، اگر مرغی از شما گم شود به همه جا سر می‌زنید تا آن را بیابید. چگونه است که غافلید و دنبال امام گم‌شدة خود نمی‌‌گردید؟
مرحوم حاج قدرت الله لطیفی به سال 1304 شمسی، در محلة عین الدوله شهر تهران چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی گرایش قابل توجهی به امور دینی و ولایی در او نمایان بود. پس از گذراندن دوره ابتدایی به مدرسه علمیه حاج ابوالفتح، واقع در میدان قیام، رفت و تحصیل علوم دینی را در زیّ طلبگی آغاز نمود
از جمله ویژگی‌های ممتاز آن مرد خدا این بود که از نوجوانی به نماز جماعت علاقه و توجه خاصی داشت. در یکی از نمازهای جماعت آن ایام بود که بزرگ‌ترین تحوّل زندگی او اتفاق افتاد. قدرت الله نوجوان شبی برای شرکت در نماز جماعت به مسجد فائق رفته بود. پیرمردی روحانی و آسمانی با لباس‌هایی ژنده و مندرس از امام جماعت مسجد اجازه می‌خواهد بین دو نماز دقایقی کوتاه برای نمازگزاران صحبت کند. پس از اذن امام جماعت، وی جملاتی را دربارة امام عصر(ع) و غربت آن حضرت و لزوم انتظار ایشان بیان می‌کند و در ادامه با سوز و گداز می‌گوید:

ای مردم، اگر مرغی از شما گم شود به همه جا سر می‌زنید تا آن را بیابید. چگونه است که غافلید و دنبال امام گم‌شدة خود نمی‌‌گردید؟

این عبارات در وجود مستعد، قلب پاک و جان شیفته او چنان آتشی برپا می‌کند که تا آخرین لحظة حیات در وجودش زبانه می‌کشید و تمام عمر را با یاد آن عزیز می‌گذراند.

هم‌زمان با این ماجرا و در همین ایام به پیشنهاد یکی از دوستان، به محضر مرحوم «سید کریم کفّاش» ـ  که یکی ازاولیای الهی و مرتبطان با ساحت مقدّس حضرت ولی عصر(ع) بود ـ شرف‌یاب می‌شود. آقای لطیفی خود نقل می‌کرد که مرحوم کفّاش به دوست همراهم که معرّفم نیز بود، گفت شما اگر می‌خواهید می‌توانید بروید. بعد از آن به من اشاره کرد که: «شما بمانید!» مجلس که خلوت شد و با مرحوم کفّاش تنها شدم مرا کنار خویش نشانده، فرمود:

شب‌های جمعه در منزل ما مجلس روضه‌ای خصوصی برپاست و شما از این هفته حتماً تشریف بیاورید. حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ سفارش شما را به ما کرده‌اند. هر وقت تمایل داشتید می‌توانید به اینجا تشریف بیاورید و در تمام ساعات هر روز هفته، در منزل به روی شما باز است.

اولین جلسه‌ای که به مجلس روضه رفتم، حضور افراد برجسته‌ای مانند: شیخ مرتضی زاهد، شیخ محمد حسین زاهد، حاج مقدس ، آقا یحیی سجادی ، شیخ رجب‌علی خیاط، که بعضی وقت‌ها به آن جلسه تشریف می‌آورد، توجهم را به خود جلب کرد.

آقای لطیفی تا پایان عمر مرحوم کفّاش در محضر ایشان شاگردی کرد. مرحوم کفّاش پیش از مهاجرت به نجف به آقای لطیفی فرموده بود : «من به نجف می‌روم و دیگر مرا پیدا نمی‌کنید». هرچند مرحوم لطیفی به واسطة تعلق خاطر جدّی که به ایشان پیدا نموده بود راهی نجف می‌شود ولی پیش از آنکه به استاد برسد ایشان دار فانی را وداع گفته بود و برای همیشه میان آن‌دو جدایی می‌افتد.

 اندکی بعد، مرحوم لطیفی به تهران بازگشت. پس از مدتی سکونت و تحصیل در قم، شوق و ارادت به آستان مقدس امام هشتم(ع) او را به مشهد کشاند. زندگی در مشهد هرچند شیرینی‌های خاص خود را داشت، در عین حال، به مرور ایام طعم بعضی از سختی‌ها را به مرحوم لطیفی چشاند.

هزینه‌های تحصیل مرحوم لطیفی همچنان با پدر بزرگوارش بود و او به جهت اشتغال به تحصیل امکان فعالیت اقتصادی و کسب درآمد را نداشت. در همین ایام بود که مشکلات مالی پدر و فاصلة زیاد میان  تهران و مشهد شرایطی را به وجود آورد که ناچار به خرید نسیه از مغازه‌داران شد. مقدار نسیه‌ها که زیاد شده بود مغازه‌داران از دادن جنس به آن مرحوم امتناع می‌کنند. ایشان به ناچار روزهای سختی پس از این ماجرا تجربه می‌کند به شکلی که روزها از سر اجبار قصد روزه می‌کرد و تنها سحری و افطاری که برای میل کردن در اختیار داشت چند جرعه آب بود. روز سوم که آن مرحوم برای زیارت و عرض حاجت به حرم مطهّر می‌رود، پس از زیارت و اقامة نماز به منزل باز می‌گردد. با آب که افطار می‌کند از شدت ضعف از هوش می‌رود.

دقایقی که می‌گذرد دو نفر در حجره را می‌زنند و مرحوم لطیفی با نهایت ضعف برخاسته، در را برایشان باز می‌کنند. سه نفر به داخل می‌آیند که در دیدارهای بعدی برای او معلوم می‌شود که یکی از آن سه تن وجود نازنین امام عصر(ع) است. ایشان برای او مائدهای آسمانی، ذغال و دیگر ملزوماتی را که نیاز داشت آورده بودند. پس از آنکه افطار کرده، به حالت طبیعی خود بازمی‌گردد، حضرت ولی عصر(ع) به او دستور می‌دهند که به تهران بازگردد و به تأسیس مدارس اسلامی‌ همت گمارد. ایشان امر مولای خود را امتثال نموده، در تهران با تأسیس دارالتعلیم علوی جریان مدارس اسلامی‌ را بنا می‌نهد. دانش آموزان مدرسة او در مقایسه با دیگر مدارس اسلامی‌ معرفت و توجه بیشتری نسبت به حضرت ولی‌عصر(ع) داشتند.

او پیش از این نیز از سر عشق و علاقه‌ای که به مولا و صاحبش داشت اقدام به برپایی مجالس دعای ندبه ، در حدود 55 سال قبل، برای اولین بار نموده بود تا مقدمات ظهور انفسی حضرتش فراهم آید.مرحوم لطیفی معتقد بود که پیش از ظهور آفاقی و فراگیر حضرت مهدی(ع) باید سیمای دلربای ایشان در انفس و قلوب مردمان نمایان شود و این ممکن نیست مگر با تحصیل معرفت نسبت به آن حضرت. به دست آوردن معرفت نیز نیازمند توجه به آن وجود سراسر مهر و نور است. حلقه‌های ذکر و جلسات دعا برای حضرت نیز سریع‌ترین و ساده‌ترین راهی است که می‌تواند در این راستا نتایج فوق‌العاده‌ای را به بار آورد. دیدار با حضرت حجّت ـ سلام الله علیه ـ یکی از آثار و برکاتی بود که از این ابتکار نصیب او گردیده بود.

 برپایی مجالس ذکر مولا و تبلیغ مهدویت از جمله فعالیت‌های آن مرحوم بود که تا آخرین روزهای عمر مبارک و پر خیر و برکتش به آن اهتمام داشت و لحظه‌ای در انجام آن کوتاهی و تردید نمی‌ورزید.

شب نیمة شعبان سال 1348شمسی نقطه تحول بعدی در زندگی آکنده از خیر و برکت ایشان رقم می‌خورد. آن مرحوم خود نقل می‌کرد که  شب نیمه شعبان را در مسجد جمکران، در شرایطی به سر بردم که در آن ایام هیچ رونق و اوضاع مناسبی نداشت. احوال نابسامان مسجد، به خصوص مسائل بهداشتی،  وضوخانه و ... خیلی مرا منقلب و ناراحت کرد.

تعداد زائران معدود مسجد، پاسی از شب گذشته با آخرین سواری‌های موجود عازم قم شدند؛ اما من با اصرار زیاد  و دادن مبلغی پول به خادم مسجد تا صبح در مسجد ماندم. تمام شب را با حالی خوش مشغول به دعا و راز و نیاز و توسل بودم. در میانه‌های شب بود که  وجود مقدس امام عصر(ع) همراه با دو نفر تشریف فرما گشته، نقشه‌ای را به دستم دادند و مرا مأمور به تجدید بنای مسجد نمودند. و اکنون پس از چهل سال پیگیری و تحمل زحمت‌ها و مرارت‌های بیشمار مسجد مقدس جمکران، چنان مورد توجه مردم قرار گرفته که تنها در هر شب نیمة شعبان، پذیرای میلیون‌ها زائر و مشتاق وجود مبارک امام زمان(ع) می‌شود.

مرحوم لطیفی در مدت سکونت خود در تهران اقدام به تأسیس و راه اندازی چند صندوق قرض الحسنه کرده، هماره تمام تلاش خود را برای خدمت به مردم و برآوردن حاجات مردم به کار می‌بست. علاوه بر آنچه تاکنون برشمردیم موارد زیر نیز از آن مرد خدا به یادگار مانده است:

ترمیم و توسعة بقعة حضرت سکینه بنت امیرالمومنین(ع) در سوریه، امامزاده یحیی بن زید در افغانستان، و چندین امامزادة دیگر و عضویت در هیأت امنای آنها، تأسیس دارالشفای حضرت مهدی(ع) در جمکران، احداث درمانگاه حضرت ولی عصر(ع) تهران، بیمارستان حضرت مهدی(ع)، بنای مسجد شاهزاده علی اصغر و حسینیه حضرت اسحاق مازندران و بنیادها، حسینیه‌ها و خیریه‌های متعدد دیگر در گوشه و کنار کشور.

آیت الله العظمی‌ وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید، ایشان را انسان کامل می‌دانست و آیت الله العظمی‌ صافی گلپایگانی بر این باور بود که با ازدست رفتن ایشان کسی نخواهد توانست جای خالی او را پر کند و هیچ کس را مانند ایشان مسلط بر نفس خود ندیده بودند. او که با سجایای اخلاقی نیکو، و تحمل بس عظیمی که داشت بیننده را به شگفتی وا می‌داشت.

مرحوم لطیفی به معنای واقعی، زندگی خویش را وقف مردم نموده بود و با صبر و حوصلة تمام، ساعت‌ها به درد دل مراجعه‌کنندگان گوش فرا می‌داد و چنان بر این رویه اهتمام داشت که در این سال‌های آخر عمر هرگز ضعف و کسالت‌های ناشی از کهولت سن مانع پیگیری‌های مجدّانه ایشان در امور خلایق نگشت.همواره روایت شریف نبوی «من أصبح و لم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم» را به دیگران توصیه می‌نمود و در پیشگامی‌اش در عمل به این روایت، توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد؛ چه آن مرحوم هر روز خود را با پاسخ‌گویی به تلفن مردم آغاز و نیز با آن به پایان می‌رساند. بزرگی این مرد خدا به حدی بود که هرچند بسیاری از بزرگان و چهره‌های شاخص از ایشان استمداد می‌کردند و به بهترین حالت ممکن پاسخ خود را می‌گرفتند ولی با این حال هیچ‌گاه ایشان میان مسئولان و مردم عادی تفاوتی قائل نشد و در پایان عمر، در نهایت سادگی و بی‌ آنکه تعلق خاطری به زخارف دنیا داشته باشد زندگی را وداع گفت و حیات جاودان یافت.

تمام روزهای زندگی مرحوم لطیفی در تبلیغ دین خدا، تحبیب نام مولا و ترویج فرهنگ ناب مهدوی عاری از هر نوع شوائب دنیوی و نیز گره گشایی از امور مسلمانان و بندگان خدا خلاصه می‌شد و شب‌هایش سراسر به عبادت و مناجات و تضرع می‌گذشت. مثال همان که مولی الموحدین علی(ع) در خطبه متقین توصیف فرمودند.

در آخرین روزهای عمرش، دوستان بسیار نزدیک از آن مرحوم شنیده بودند که در پایان مرداد ماه، سفری در پیش دارد که دیگران وی را نخواهند دید، و به خدمت مولا صاحب‌الزمان(ع) بار خواهد یافت. هنگامه غروب روز یک‌شنبه پنجم شعبان المعظم، مصادف با بیست و هشتم مرداد پس از یک هفته بیهوشی، وعده‌ای که به او داده شده بود، تحقق یافت و توفیق بار یافتن به آستان مقدس حجّت حیّ خداوند ـ سلام الله علیه ـ نصیبش گشت. امید که در آینده‌ای نه چندان دور، شاهد ظهور آفاقی امام موعود حضرت صاحب الامر(ع) باشیم و همگی در کنار هم در آستان مقدسش به خدمتگزاری مفتخر گردیم. انشاءالله 
روحش شاد



مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا