یک نشریه صهیونیستی نوشت: پترائوس فهمید که هدف تهران عقبراندن آمریکا از خاورمیانه و خطرناکترین بازوی ایران واحد برون مرزی سپاه قدس است که مؤسس و مغز متفکر آن فردی به نام «قاسم سلیمانی» است. سلیمانی از دید پترائوس یک دشمن شخصی قلمداد میشد.
اندیشکده «هادسون» به نقل از نشریه صهیونیستی «تبلت مگزین»، در مقاله ای تحت عنوان «از دست دادن پترائوس، از دست دادن ایران» به قلم «لی اسمیت»، برکناری پترائوس از مقام خود را در نتیجه مخالفت های وی با دولت اوباما بر سر نحوه مقابله با ایران می داند. از دید این نویسنده فقدان پترائوس که در دشمنی با جمهوری اسلامی فردی سر سخت بود، برای دستگاه امنیت ملی آمریکا رویدادی زیان بار خواهد بود.
*ماجرای رسوایی جنسی ژنرال پترائوس، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، پر ابهام است و به نظر می رسد که کنار گذاشتن وی با اهداف سیاسی انجام شده است.
*استعفای پترائوس، در آینده تاثیری منفی بر سیاست خارجی آمریکا خواهد گذاشت از آن رو که اشراف اطلاعاتی وی بر مسائل ایران، عراق و افغانستان زیاد بود.
هنوز هم گره هایی باز نشده از رسوایی اخیری که «دیوید پترائوس»، رئیس سازمان سیا را مجبور به استعفا نمود و تاثیر آن بر موضوعات حیاتی مربوط به امنیت ملی آمریکا وجود دارد. آیا برای آغازگران این ماجرا یک جاسوس ارشد اطلاعاتی وجود داشته که در مورد کارهای پنهانی پترائوس در بنغازی به معشوقه وی و یا همانگونه که از او یاد می شود نویسنده زندگی نامه اش، «پائولو برادول» خبری را رسانده است؟ همین طور که دامنه رسوایی مذکور امتداد می یابد، پرسش های بیشتر و مغشوش تری نیز در این باره مطرح می شود.
اما شاید مهم ترین پرسشی که ما مطرح خواهیم نمود و از افشای جزئیات آن خودداری می شود آنست که: با از دست دادن تجربه، نگرش و حافظه سازمانی و تخصصی مردی چون پترائوس چه بر سر سیاست خارجی ایالات متحده خواهد آمد؟ فارغ از تخصص بی نظیری که وی در حوزه امور عراق و افغانستان داشت، پرسش اصلی در مورد ارتباط خاص وی با موضوع ایران است.
*پترائوس بیش از هر شخص دیگری در دستگاه امنیت ملی آمریکا ایران را به عنوان جدی ترین «تهدید» آمریکا قلمداد می نمود و از دید نویسنده شاید ماجرای پیش آمده برای وی نیز به دلیل اختلاف نظر بر سر موضوع ایران میان وی و دولت اوباما بوده باشد.
*از دید نویسنده پترائوس با دولت اوباما بر سر مذاکرات هسته ای اختلاف نظر داشته و معتقد بوده است که ایران خواهان تعامل با آمریکا نیست بلکه درصدد به عقب راندن نیروهای آمریکائی از منطقه است.
مطابق نظر یاران پیشین پترائوس، مقامات بالارده نظامی، تصمیم گیرندگان سیاسی و تحلیلگران نزدیک به این ژنرال چهار ستاره که من در موردش صحبت می کنم، پترائوس بیش از هر کس دیگری در دستگاه امنیت ملی آمریکا این موضوع را درک کرده بود که جمهوری اسلامی در حال نبرد با ایالات متحده آمریکاست. طبق نظر آنان، پترائوس به این نتیجه رسیده بود که امکان معامله با ایران بر سر برنامه هسته ای آن کشور وجود ندارد زیرا از دید وی مشکل عمده تر رژیم تهران عقب راندن ایالات متحده از منطقه خاورمیانه است و از دید وی در این میان خطرناک ترین بازوی رژیم تهران، واحد عملیات برون مرزی سپاه قدس است که موسس و مغز متفکر آن فردی به نام «قاسم سلیمانی» است. سلیمانی از دید پترائوس بعنوان یک دشمن شخصی قلمداد می شد.
در قلمداد نمودن ایران بعنوان یک تهدید برای منافع حیاتی ایالات متحده، پترائوس از خط مشی اصلی سیاست خارجی آمریکا در طول 30 سال اخیر پیروی می کرد. در سوی دیگر اما پترائوس با ایران در حال جنگ بود.
*پترائوس مخالف سر سخت نیروهای ایرانی و سپاه قدس بود
*یکی از تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا استعفای پترائوس را برای منافع آمریکا این گونه رویدادی زیان بار قلمداد می کند: «وی به خوبی شیوه های عملیاتی و آن چه در ذهن ایرانیان می گذشت را درک کرده بود. هیچ کسی به اندازه وی از تهدیدی که مستقیما از جانب ایران متوجه ماست، آگاهی نداشت. ما شخصی را در بالاترین سطوح حکومتی خود از دست دادیم که دارای دانشی تاریخی و توانائی مقابله با ایران بود».
وی در دورانی که از فوریه سال 2007 تا سپتامبر 2008، فرماندهی نیروهای آمریکائی در عراق و از جولای سال بعد از آن فرماندهی نیروهای آمریکائی در افغانستان را بر عهده داشت، علیه عوامل منطقه ای ایران و خود ایرانیان بطور مداوم جنگیده بود، نبردی که اغلب علیه نیروهای قدس سپاه صورت می گرفت. پترائوس در دوره ریاست خود در مقام فرماندهی مرکزی از اکتبر سال 2008 تا جون 2010، با نگاهی اجمالی به فعالیت های ایران در سرتاسر منطقه از لبنان، سوریه، یمن، کشورهای حوزه خلیج فارس و همین طور عراق و افغانستان خود را مسئول مقابله با این فعالیت ها می دانست. وی در طول یک دهه، بعنوان حافظه سازمانی آمریکا و مطلع از تمامی فعالیت های هدایت شده از سوی ایران علیه ایالات متحده و متحدانش شناخته شده بود.
یکی از تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا که در عراق فعالیت نموده و با پترائوس همکاری نزدیکی داشته است، در این باره می گوید: «وی به خوبی شیوه های عملیاتی و آن چه در ذهن ایرانیان می گذشت را درک کرده بود. هیچ کسی به اندازه وی از تهدیدی که مستقیما از جانب ایران متوجه ماست، آگاهی نداشت. ما شخصی را در بالاترین سطوح حکومتی خود از دست دادیم که دارای دانشی تاریخی و توانائی مقابله با ایران بود».
پیش از رسوایی رابطه نامشروع که وی را در روز جمعه مجبور به استعفا نمود، از پترائوس بعنوان فرمانده ای نامی در اجرای برنامه هایش در عراق یاد می شد و برای تغییر مسیر جنگ در آن کشور اعتباری کسب نموده بود. گروه تحت فرمان پترائوس، دامنه فعالیت های نیروهای مبارز آمریکائی و نیروهای ضد شورش را افزایش دادند، اقدامی که موسوم به دکترین COIN بود. بسیاری از افرادی که بطور آشکار در داخل و خارج از چرخه نظامی از اقدامات وی انتقاد می کردند (از جمله خود من که وی را بدین خاطر مورد نکوهش قرار داده بودم)، بعدها با مشاهده اقدامات موفقیت وی به دشواری شگفت زده شدند و پترائوس را تحسین نمودند، برخی رقبایش نیز به کنایه ژنرال پترائوس را «شاه دیوید» خواندند.
*هدف اصلی پترائوس از طرح دکترین COIN قطع خطوط حمایتی ایران از گروههای شیعه عراقی بود
* علیرغم آنکه گمان می شد که تمرکز این طرح بر روی مبارزه علیه القاعده و گروههای شبه نظامی سنی بوده است، در واقع این دکترین کارزاری برای مبارزه با گروههای شیعه عراقی همچون «الجیش المهدی» به رهبری «مقتدی صدر» بود.
فرض اولیه دکترین COIN غلبه بر «ذهن و قلب» ساکنین منطقه بود و این کار از طریق اقدامات مقابله جویانه و قطع بنیادهای حمایت منطقه ای از شورشیان انجام می شد. منتقدان فرض این دکترین را بیش از حد ساده انگارانه قلمداد می نمودند. سرهنگ دوم «جوئل ریبرن» یکی از افسران اطلاعاتی که از سال 2007 تا 2010 با پترائوس کار کرده بود به من گفت:«گمان می شد که فرض COIN بر مبنای حضور در یک دهکده با یک کیسه پر از پول است. اما از ابتدا ایده این دکترین قطع خطوط حمایت های سیاسی و نظامی خارجی به شورشیان بود».
علیرغم آنکه گمان می شد که تمرکز این طرح بر روی مبارزه علیه القاعده و گروههای شبه نظامی سنی بوده است، در واقع این دکترین کارزاری برای مبارزه با گروههای شیعه عراقی همچون «الجیش المهدی» به رهبری «مقتدی صدر» بود. هدف از آن قطع خطوط حمایت خارجی ارسال شده از جانب آن گروه اعم از پول، سلاح و مشاورانی بود که فرستاده می شدند. وی در این باره می افزاید:«زمانی که پترائوس به عراق بازگشت و در فوریه سال 2007 فرماندهی نیروها را در دست گرفت، گمان من بر این بود که یکی از مواردی که وی به آن توجه زیادی خواهد نمود، میزان فشار ایران بر دولت عراق و نفوذش بر حکومت جدید آن کشور است، وی دریافته بود که ایرانیان از قتل سربازان آمریکائی در عراق حمایت می کنند و رهبری عملیات های انجام شده علیه متحدان ما را بر عهده دارند».
*آمریکائی ها در برقراری امنیت و آرامش در عراق دچار مشکل هستند و به همین خاطر با کم اهمیت جلوه دادن تهدید ایران برای آمریکا، در تلاش اند تا از طریق تعامل با ایران آرامش را به منطقه باز گردانند، این در حقیقت اعتراف به شکست آمریکاست.
سایر تحلیلگران به من گفتند که ایران همواره عاملی تاثیرگذار در عراق بوده است، با این حال از دید آنان پیش از آنکه ژنرال پترائوس عهده دار مقام فرماندهی نیروهای آمریکائی در عراق شود، امیال سیاسی ایران در عراق کمتر از امروز بوده است. با این حال، بسیاری از رهبران لشکری و کشوری در واشنگتن و در خاک عراق این مسئله را انکار می کنند. ژنرال «جورج دابلیو کیسی» که پیش از پترائوس فرماندهی نیروهای چند ملیتی را در عراق بر عهده داشت، در مورد رد دست داشتن ایران در این اقدامات معتقد است:«آنان نقش ایران را کم اهمیت جلوه می دهند و شما علت آن را می دانید. در صورتیکه استراتژی در دست داشتن امنیت در عراق باشد، این امر مورد تردید است که بگویید این امنیت از طریق عوامل ایرانی به عراق سرایت نموده است. در صورتیکه این مسئله صحیح باشد مبانی فرضی اشتباه است و شما بایستی استراتژی خود را تغییر دهید».
زمانی که «جورج دابیلو بوش» درک کرد که در معرض خطر اتهام شکست در جنگ آمریکائی ها در عراق قرار گرفته، مسئولیت اداره جنگ عراق را به پترائوس واگذار نمود. این بدان معنا بود که وی با چشمان باز به عراق می نگریست و متوجه نقش آشکار ایران در مسائل آن کشور بود. در این باره «مکس بوت»، عضو ارشد شورای روابط خارجی که ناظر اقدامات پترائوس در عراق و بعدا در افغانستان بود، معتقد است که:«در مورد ایران، بدستور پترائوس یک رشته عملیات چند شاخه ای صورت گرفت که وظیفه آنها ریشه کنی عملیات هدایت شده از سوی ایران در عراق بود تا از طریق آن عوامل ایرانی بازداشت شوند، از اقدامات ایران در عراق ممانعت بعمل آید و در نهایت نفوذ آنان در آن کشور خنثی شود و مجبور به عقب نشینی شوند».
*«ریبرن»، تحلیلگر امنیتی، معتقد است که پترائوس در تمامی مدت تصدی فرماندهی اش در عراق «مقابله با تاثیر سیاسی و نظامی سلیمانی یکی از دغدغه های اصلی وی بوده است. وی آشکارا به این نکته اذعان نکرده بود اما من بر این باورم که وی خود را در جنگ با سلیمانی می دانسته است».
*پترائوس همچون سایر مقامات آمریکائی، از نفوذ ایران در عراق در هراسی دائمی بوده است و مقابله با فرمانده «قاسم سلیمانی» دغدغه اصلی ذهن او بوده است.
مردی که عهده دار سیاستگذاری ایران در کشور عراق است و مسئولیت اکثر عملیات های خارجی ایران را بر عهده دارد، «قاسم سلیمانی»، فرمانده 55 ساله نیروی قدس است. «مایکل گوردون» و ژنرال «برنارد. ای ترینر» در کتاب جدیدشان تحت عنوان «پایان بازی: ماجرای مبارزه برای عراق از درون، از جورج دابلیو بوش تا باراک اوباما»، بر این عقیده اند که قاسم سلیمانی به رهبر جمهوری اسلامی، آیت الله علی خامنه ای پاسخگوست. عهده داری پیشبرد منافع جمهوری اسلامی از طریق جنگ و فعالیت های پنهانی، سلیمانی را احتمالا به چهره قدرتمند در ساختار قدرت تهران تبدیل کرده است. وی اخیرا نیز به تقویت عملیات محاصره مخالفان از سوی بشار اسد کمک نموده است.
این تحلیلگر امنیتی با این موضوع موافق است که: «آمریکائی ها به ایرانیان ضربه می زدند اما آنها دوباره بازتولید می شدند و نیرو می گرفتند، بدان خاطر که پناهگاه امنی در اختیار داشتند. با این وجود، پترائوس به سلیمانی اولتیماتوم داده بود».
در ژانویه سال 2007، نیروهای آمریکائی پنج تن از عوامل نیروی قدس را در اربیل عراق دستگیر کردند که در حقیقت پیامی از سوی پترائوس به سلیمانی بود. این تحلیلگر معتقد است که: «پیام آن بود که سپاه قدس دیگر نیروهایش را به آن منطقه اعزام نکند». سرانجام آن پنج نفر آزاد شدند. این مسئله نشان دهنده آن بود که کارزار مبارزه علیه ایران به رهبری پترائوس، به نفوذ ویژه ایران در عراق و عملیات های تحت رهبری آن آگاهی داشت، که روابط ایران با نوری مالکی، نخست وزیر عراق را نیز شامل می شد.
*نویسنده صهیونیست مقاله ادعا می کند که پترائوس در طول مدت فرماندهی نیروهای آمریکائی در منطقه، توانست آسیب قابل توجهی را به پروژه ایران در عراق وارد سازد.
*برکناری پترائوس در آینده به ضرر سیاست خارجی آمریکا خواهد بود، زیرا از دید نویسنده وی به تاکتیک های ایران در کشورهای منطقه آگاه بوده است.
با توجه به منابع و افرادی که من با آن ها صحبت کرده ام، بسیاری از برنامه هایی که پترائوس عملی نموده بود و ابزارهایی که برای مبارزه علیه سلیمانی و نیروی قدس بکار گرفته بود، مورد توجه و دغدغه آمریکائی ها بوده اند. این افراد معتقدند که آمریکا به اقدامات خود علیه ایران ادامه خواهد داد. با این حال، اگر کسی در سطوح بالای دولت آمریکا وجود داشت که تاکتیک های بکار گرفته شده از سوی ایران و مبارزه علیه آن را درک می کرد، غیر ممکن بود که پترائوس برکنار شود و جای او را شخص دیگری بگیرد.