.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 110
  • بازدید دیروز : 312
  • کل بازدید : 1532522
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/15    ساعت : 5:58 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در چهارشنبه 89/6/24 ساعت 3:4 ع نویسنده : ایمان احمدی

. اعتقاد به‌ سرنوشت‌ و قضا و قدر

قضا و قدر، که‌ همواره‌ ذهن‌ بشر را به‌ خود مشغول‌ داشته‌، در شمارپیچیده‌ترین‌ مسائل‌ فکری‌ و فلسفی‌ جای‌ دارد. این‌ مسئله‌ از آن‌ جهت‌ حائزاهمیت‌ وحسّاسیت‌ ویژه‌یی‌ است‌ که‌ درباره‌ی‌ پرسش‌ زیر سخن‌ می‌گوید:

آیا انسان‌ می‌تواند در سرنوشت‌ و تأمین‌ سعادت‌ آینده‌ و رسیدن‌ به‌ اهداف‌مورد نظر خود دخالت‌ داشته‌ باشد یا تحت‌ سلطه‌ی‌ قدرتی‌ نامرئی‌ و فوق  العاده‌مقتدر بوده‌، چون‌ ابزاری‌ بی‌اراده‌ عمل‌ می‌کند و خواه‌ ناخواه‌ به‌ آنچه‌سرنوشت‌ حتمی‌ اواست‌، می‌رسد؟

بدیهی‌ است‌ اخلاق  و رفتار کسی‌ که‌ خود را دست‌ بسته‌ و بی‌اختیار می‌داندبا کسی‌ که‌ خویشتن‌ را حاکم‌ بر سرنوشت‌ خود و تعیین‌ کننده‌ی‌ آن‌ می‌شمارد،متفاوت‌ است‌؛ زیرا اوّلی‌ به‌ صورت‌ شخصی‌ فعّال‌، بانشاط‌ وامیدوار درصحنه‌ی‌ اجتماع‌ ظاهر می‌شود و دوّمی‌ به‌ تنبلی‌، بی‌نظمی‌ و سستی‌ در کارهاگرایش‌ داشته‌، اگر مورد اعتراض‌ قرار گیرد، پاسخ‌ می‌دهد: آنچه‌ باید بشودمی‌شود و من‌ در آن‌ نقشی‌ ندارم‌. در کنار اعتقاد به‌ قضا وقدر، در باوربسیاری‌ از مردم‌ مسئله‌یی‌ به‌ نام‌ شانس‌ یا بخت‌ و اقبال‌ وجود دارد که‌ آن‌ را منشأپیدایش‌ بسیاری‌ از حوادث‌ می‌دانند و حتی‌ سستی‌، تنبلی‌، بی‌نظمی‌ و کوتاهی‌خود را با آن‌ توجیه‌ می‌کنند. این‌ اعتقاد نه‌ تنها در میان‌ توده‌ی‌ مردم‌، بلکه‌ گاه‌در آثار ادبی‌ و اندیشه‌های‌ شاعران‌ نیز دیده‌ می‌شود؛ و به‌ تعبیر شهید مطهری‌،در نظر این‌ها نام‌ بخت‌ که‌ به‌ میان‌ می‌آید دیگر همه‌ چیز از ارزش‌ می‌افتد؛علم‌، عقل‌، سعی‌ و کوشش‌ و ... اثری‌ ندارد.

اگر به‌ هر سر مویت‌ دو صد هنرباشد هنر به‌ کار ناید چو بخت‌ بد باشد

گلیم‌ بخت‌ کسی‌ را که‌ بافتند سیاه‌به‌ آب‌ زمزم‌ و کوثر سفید نتوان‌ کرد

رواج‌ چنین‌ برداشت‌هایی‌ در میان‌ مسلمانان‌، این‌ بهانه‌ را به‌ دست‌ گروهی‌از مستشرقان‌ و دانشمندان‌ غربی‌ داده‌ است‌ که‌ گاه‌ در نوشته‌های‌ خود اعتقاد به‌قضا وقدر را بزرگ‌ترین‌ عامل‌ عقب‌ماندگی‌ مسلمانان‌ بشمارند وچنان‌ وانمودکنند که‌ اعتقاد به‌ جبر از لوازم‌ تفکر اسلامی‌ است‌؛برای‌ مثال‌ «سان‌ کلیف‌»اعتقاد به‌ قضا و قدر را علّت‌ عقب‌ماندگی‌ مسلمانان‌ می‌داند. البته‌ او پی‌ برد که‌،به‌ رغم‌ اعتقاد مسلمانان‌ به‌ از پیش‌ مقدّر بودن‌ عمر انسان‌، درمانگاه‌های‌منطقه‌ی‌ مورد بررسی‌ وی‌ همواره‌ آکنده‌ از بیمار است‌. آن‌گاه‌، به‌ دلیل‌ ناتوانی‌از درک‌ نکات‌ ظریف‌ این‌ موضوع‌، کوشید با این‌ سخن‌ که‌ مردم‌ آن‌ ناحیه‌ تنهابه‌ زبان‌ به‌ نظام‌ عقیدتی‌ اسلام‌ اعتقاد دارند، تضادّ گفتار و رفتار آن‌ها رابرطرف‌ سازد.

چنان‌که‌ ملاحظه‌ می‌شود، برداشتی‌ چنین‌ عامیانه‌ از مسئله‌ی‌ سرنوشت‌ وقضا و قدر، منشأ یکی‌ از شبهات‌ اساسی‌ در مسئله‌ی‌ توسعه‌ به‌ طور عام‌ ودرپدیده‌ی‌ فقر زدایی‌ به‌ طور خاص‌ شده‌ است‌.پیش‌ از پاسخ‌ دادن‌ به‌ اصل‌ شبهه‌،اشاره‌یی‌ کوتاه‌ به‌ منشأ پیدایش‌ پندارهایی‌ چنین‌ انحرافی‌ و مسخ‌ مفاهیم‌ارزش‌مند دینی‌ بسیار سودمند می‌نماید. بدیهی‌ است‌ بررسی‌ تفصیلی‌ این‌مسئله‌، که‌ ابعاد گوناگون‌ فلسفی‌، کلامی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌ و حتّی‌ اقتصادی‌دارد، مجالی‌ مستقل‌ می‌طلبد.

 

عوامل‌ پیدایش‌ تفکّر منفی‌ درباره‌ قضا و قدر

قضا وقدر از مسائل‌ ریشه‌داری‌ است‌ که‌ پیش‌ از اسلام‌ نیز مطرح‌ بوده‌ است‌و در صدر اسلام‌ هم‌ یکی‌ از بحث‌های‌ حاّد شمرده‌ می‌شد. بنابراین‌، اصل‌مسئله‌ یک‌ مجهول‌ فلسفی‌ و فکری‌ است‌ و هر فردی‌ که‌ استعداد اندیشیدن‌ درمسائل‌ کلی‌ داشته‌ باشد، خواه‌ ناخواه‌ بدان‌ می‌اندیشد؛ ولی‌ عواملی‌ موجب‌برداشت‌ انحرافی‌ از آن‌ شده‌ است‌. یکی‌ ازاین‌ عوامل‌، استفاده‌ی‌ سیاسی‌سیاست‌مداران‌ و حکومت‌های‌ ستم‌پیشه‌ است‌. آن‌ها با نسبت‌ دادن‌ کارهاشان‌به‌ خدا و سرنوشت‌، ستم‌های‌ فراوان‌ خود را توجیه‌ می‌کردند. تاریخ‌ نشان‌می‌دهد این‌ مسئله‌ ابزاری‌ در جهت‌ تداوم‌ سیاست‌های‌ بنی‌امیه‌ بوده‌ است‌.آن‌ها به‌ طور جدّی‌ از مسلک‌ جبر حمایت‌ می‌کردند و طرفداران‌ اختیار را، به‌عنوان‌ مخالفان‌ عقاید، دینی‌ می‌کشتند یا به‌ زندان‌ می‌افکندند.

شبلی‌ نعمان‌، از مورّخان‌ علم‌ کلام‌، درباره‌ی‌ سوء استفاده‌ از این‌ عقیده‌ درزمان‌ امویان‌ می‌نویسد:

... هروقت‌ شکایتی‌ از زبان‌ کسی‌ درمی‌آمد، طرفداران‌ حکومت‌ حواله‌ به‌تقدیر کرده‌ و او را ساکت‌ و خاموش‌ می‌کردند که‌ آنچه‌ می‌شود مقدّر ومرضی‌ّ خداست‌ و نباید هیچ‌ دم‌ زد.

عبّاسیان‌ نیز، از زمان‌ متوّکل‌ به‌ بعد، از عقاید اشاعره‌، که‌ جبر نیز بخشی‌ ازآن‌ است‌، حمایت‌ کردند و از آن‌ پس‌، مذهب‌ اشعری‌ مذهب‌ عمومی‌ مسلمانان‌شده‌، در جهان‌ اسلام‌ تأثیر بسیار نهاد. هرچند فرقه‌های‌ دیگر مانند شیعه‌ به‌طور رسمی‌ از آن‌ها پیروی‌ نمی‌کردند؛ ولی‌ از نفوذ عقاید آن‌ها مصون‌نماندند. در ادبیات‌ عربی‌ و فارسی‌ شیعی‌ آن‌ اندازه‌ که‌ از محکوم‌ بودن‌ بشر دربرابر سرنوشت‌ سخن‌ رفته‌، از آزادی‌ و اختیار سخن‌ گفته‌ نشده‌ است‌؛ با آن‌ که‌،به‌ تصریح‌ پیشوایان‌ شیعه‌، قضا و قدر با اختیار و آزادی‌ بشر منافات‌ ندارد.

یکی‌ دیگر از عوامل‌ پیدایش‌ چنین‌ تفکری‌ وجود ستم‌ها، ناهمواری‌ها وبی‌عدالتی‌های‌ اجتماعی‌ است‌. شهید مطهّری‌ تحت‌ عنوان‌ منشأ اعتقاد به‌ بخت‌و اقبال‌ می‌فرماید:

... در جامعه‌یی‌ زندگی‌ می‌کرده‌اند که‌ افرادی‌ عمری‌ را به‌ سعی‌ و عمل‌می‌گذرانده‌اند، امّا با محرومیت‌ به‌ سر می‌برند در عوض‌ بی‌کاره‌ها بر-خوردار و مرفه‌ هستند. کم‌کم‌ این‌ مطلب‌ که‌ از مشهودات‌ اجتماعی‌ آن‌هاگرفته‌ شده‌ شکل‌ یک‌ فلسفه‌ به‌ خود گرفته‌ به‌ نام‌ فلسفه‌ی‌ بخت‌. الهام‌ کننده‌ی‌این‌ فکر شیطانی‌، هرج‌ و مرجها و بی‌عدالتی‌های‌ اجتماعی‌ است‌.

 

قضا و قدر در قرآن‌

پس‌ از آشکار شدن‌ ریشه‌های‌ مسئله‌، با توجه‌ به‌ منابع‌ دینی‌ به‌ تبیین‌ آن‌می‌پردازیم‌: آیاتی‌ از قرآن‌ بر تأثیر سرنوشت‌ بر حوادث‌ و مضبوط‌ بودن‌آن‌ها از قبل‌، تصریح‌ می‌کند و می‌گوید:

ما اصاب‌ من‌ مصیبه‌ فی‌ الارض‌ و لا فی‌ انفسکم‌ الاّ فی‌ کتاب‌ مِن‌قبل‌ اَن‌ نبرأها ان‌ّ ذلک‌ علی‌ اللّه‌ یسیر.       

هیچ‌ مصیبتی‌ در زمین‌ یا در نفوستان‌ به‌ شما نمی‌رسد، مگر این‌که‌ پیش‌ ازآن‌که‌ آشکارش‌ کنیم‌، در کتابی‌ ثبت‌ شده‌، و این‌ بر خدا آسان‌ است‌.      

و ان‌ من‌ شی‌ءٍ الا عندنا خزائنه‌ و ما ننزّله‌ الاّ بقدرٍ معلوم‌.   

خزانه‌های‌ همه‌ چیز نزد ماست‌ و ما به‌ اندازه‌ی‌ معین‌ از آن‌ فرو می‌فرستیم‌.

و اذا قضی‌ امراً فانما یقول‌ کن‌ فیکون‌.  

هر گاه‌ خداوند تصمیمی‌ گرفت‌، همانا می‌گوید باش‌؛ پس‌ تحقق‌ می‌یابد.

بخشی‌ دیگر از آیات‌ انسان‌ را مختار و در سرنوشت‌ خود مؤثّر می‌شمارند.

ان‌ الله‌ لا یغیر ما بقوم‌ حتّی‌ یغیروا ما بانفسهم‌.   

خدا وضع‌ هیچ‌ قومی‌ را عوض‌ نمی‌کند مگر آن‌ که‌ آن‌ها خود وضع‌ خویش‌را تغییر دهند.

و ما کان‌ الله‌ لیظلمهم‌ و لکن‌ کانوا انفسهم‌ یظلمون‌.         

خداوند به‌ آنان‌ ستم‌ نمی‌کند، ولی‌ آنان‌ خود به‌ خویشتن‌ ستم‌ می‌کردند.

از نیمه‌ی‌ دوم‌ قرن‌ اول‌، گروهی‌ که‌ طرفدار آزادی‌ و اختیار بشر بودند،آیات‌ دلالت‌کننده‌ بر تأثیر سرنوشت‌ را به‌ سود خود توجیه‌ کردند و دسته‌یی‌ که‌طرفدار تقدیر بودند، به‌ تأویل‌ آیات‌ اختیار روی‌ آوردند. به‌تدریج‌ دو فرقه‌ی‌بزرگ‌ کلامی‌ یعنی‌ اشاعره‌ و معتزله‌ پدید آمدند، جبریان‌ در اشاعره‌ و گروه‌دیگر در معتزله‌ هضم‌ شدند. البته‌ بر اساس‌ نظر سوم‌، که‌ در آینده‌ به‌ آن‌ اشاره‌خواهیم‌ کرد، هیچ‌ تناقضی‌ میان‌ این‌ دو دسته‌ از آیات‌ وجود ندارد و به‌ تأویل‌آن‌ها نیاز نیست‌.

 

معنای‌ قضا و قدر

واژه‌ی‌ «قدَر» به‌ معنای‌ اندازه‌ و «تقدیر» به‌ معنای‌ سنجش‌ و اندازه‌گیری‌ وچیزی‌ را به‌ اندازه‌ی‌ معینی‌ ساختن‌ است‌. واژه‌ی‌ «قضا» در معنای‌ یکسره‌ کردن‌و حکم‌ نهایی‌ صادر کردن‌ استعمال‌ می‌شود. گاه‌ هر دو به‌صورت‌ مترادف‌ و به‌معنای‌ «سرنوشت‌» به‌کار می‌روند. مراد از تقدیر الاهی‌ این‌ است‌ که‌ خداوندمتعال‌ برای‌ هر پدیده‌یی‌ اندازه‌ و حدود کمّی‌ و کیفی‌ و زمانی‌ خاصّی‌ قرار داده‌است‌ که‌ تحت‌ تأثیر علل‌ و عوامل‌ تدریجی‌ تحقّق‌ می‌یابد. مراد از قضای‌الاهی‌ این‌ است‌ که‌ خداوند، پس‌ از فراهم‌ آمدن‌ مقدمات‌ و اسباب‌ و شرائط‌یک‌ پدیده‌، آن‌ را به‌ مرحله‌ی‌ نهایی‌ و حتمی‌ می‌رساند. بنابر این‌ می‌توان‌گفت‌: مرحله‌ی‌ تقدیر پیش‌ از مرحله‌ی‌ قضا و دارای‌ مراتب‌ تدریجی‌ است‌.

 




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا