.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 24
  • بازدید دیروز : 527
  • کل بازدید : 1576936
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 04/1/31    ساعت : 12:31 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در دوشنبه 91/8/1 ساعت 8:11 ص نویسنده : ایمان احمدی

0e9f5dbe-794f-4c2f-aa43-7213407753d2

 

ر این جا به تعریف برخی از اصطلاحات کلیدی این علم می پردازیم و در پایان، حدیث تفرقه را که کاربرد فراوانی در این علم دارد، توضیح می دهیم.

1. ملل: این کلمه جمع ملت است و پانزده بار در قرآن کریم به کار رفته است. با توجه به کاربرد این کلمه درمی یابیم که معنای صحیح آن، که قدر جامع همه موارد است، طریقت و سنت است، چنان که در برخی از کتب لغت عرب نیز آمده است،  و برخلاف بیان برخی از کتاب ها، تنها به معنای طریقت انبیا به طور مطلق یا انبیای صاحب شرایع نیست; زیرا در قرآن به مواردی برخورد می کنیم که این کلمه درباره طریقت اقوام غیرمتدین نیز استعمال شده است، چنان که از قول حضرت یوسف (ع) چنین آمده است: «انی ترکت ملة قوم لایؤمنون بالله » . (سوره یوسف، آیه 12) .

از این جا روشن می شود که استعمال ملت در فرقه نیز از نظر لغت و قرآن جایز است. همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) کلمه ملت در مورد گروه های درون دینی به کار رفته است: «انهم [بنی اسرائیل] تفرقوا علی اثنین وسبعین ملة وستفترق امتی علی ثلاث وسبعین ملة; بنی اسرائیل به هفتاد و دو ملت تقسیم شدند و امت من به هفتاد و سه ملت متفرق خواهند شد» .

این کلمه، در اصطلاح علم ملل و نحل، مترادف کلمه دیانات استعمال شده است و از مثال هایی که زده می شود، روشن می شود که منظور ادیان آسمانی مانند مسیحیت، یهودیت و مجوسیت  است.

2. نحل: این کلمه جمع نحله است که در قرآن به معنای عطیه و بخشش به کار رفته است. کتب لغت معانی هدیه بدون عوض  یا مطلق هدیه را برای آن ذکر کرده اند. این کلمه وقتی به صورت انتحال و تنحل در می آید به معنای ادعای دروغین یا بدون دلیل است. در روایات نیز به همین معنا به کار رفته است.

این کلمه در اصطلاح این علم، معادل کلمه آرا و اهوا و در مقابل کلمه دیانات به کار رفته است، و می توان آن را مترادف مکتب های غیرآسمانی دانست، چنان که مثال زدن به فیلسوفان، دهریه، صابئین، ستاره پرستان، بت پرستان و برهمنان این معنا را روشن تر می سازد. شاید مناسبت آن، چنین باشد که در نظر صاحبان این علم، صاحبان این مکاتب در حقایقی که ادعا می کنند بر صواب نیستند.

3. فرقه: این کلمه از لغت «فرق » به معنای جدا شدن گرفته شده و به گروهی گفته می شود که خود را از عامه مردم جدا کرده باشند.  در اصطلاح قرآن، به جمعیتی اطلاق شده که تعداد افرادش بیش از طایفه است: «فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین » (سوره توبه، آیه 122) .

در لغت و نیز در قرآن، در کاربرد این کلمه مفهوم «گروه » لحاظ نشده است.

در اصطلاح ملل و نحل، فرقه به گروهی با عقاید کلامی خاص گفته می شود. به نظر می رسد این معنای خاص «فرقه » از حدیث معروف «تفرقه » گرفته شده باشد که در آن پیامبر اکرم (ص) خبر از پراکنده شدن امت خود به هفتاد و سه فرقه می دهد.  از این جا روشن می شود که این کلمه در اصطلاح علم ملل و نحل دو تفاوت با وضع لغوی آن دارد: اول آن که این کلمه در لغت به معنای گروه، صرف نظر از عقاید آن، است، اما در اصطلاح ملل و نحل، قید معتقد به عقاید کلامی خاص به آن اضافه می شود. دوم آن که فرقه در لغت به معنای اقلیتی در مقابل اکثریت است، اما در ملل و نحل حتی برای گروه اکثریت نیز، که اصطلاحا به آن «جماعت » می گویند، این لغت استعمال شده است.

در این جا می توان درباره این کلمه نقدی به ارباب ملل و نحل وارد کرد و آن این که اشکالی نیست که برای کلمه فرقه صرف نظر از لغت، قرآن و روایات، اصطلاحی جعل کنید و آن را در مورد گروهی با عقاید کلامی خاص به کار برید; اما اگر مقصود این باشد که کلمه «فرقه » را که در احادیث نبوی به کار رفته است معنا کنید، باید به لغت و قرآن و نیز روایات دیگر مراجعه کنید، و در این منابع، عقاید کلامی در معنای فرقه لحاظ نشده است. بنابراین، فرقه شامل هرگونه دسته بندی سیاسی، فقهی و عقیدتی می شود و اختصاص آن به دسته بندی های کلامی وجهی ندارد. در ذیل حدیث تفرقه روشن خواهد شد که کاربرد کلمه فرقه در زبان ارباب ملل و نحل ناظر به حدیث تفرقه است.

نکته دیگری که درباره این کلمه لازم است آن است که چنان که از اصطلاح قرآنی، لغوی و حدیث تفرقه به دست می آید، فرقه به گروهی گفته می شود که دارای جمعیت نسبتا زیادی باشد; بنابراین، کاربرد آن در مورد گروه هایی که به تعداد انگشتان دست یا کم ترند، صحیح نیست.

از این جهت، به مشکل دیگری در مورد ملل و نحل نویسان برمی خوریم که با اهداف خاصی در فراوان جلوه دادن فرقه های منتسب به شیعه کوشیده اند و به گروه هایی با جمعیت بسیار اندک که در مقطع زمانی خاص ظهور کرده، به زودی منقرض شده اند، نام فرقه اطلاق کرده اند، و جالب آن است که آنها را در عداد هفتاد و سه فرقه آورده اند. حتی در بعضی از موارد، گروه هایی را به نام شیعه جعل کرده اند که وجود خارجی نداشته اند.

4. مسئله: مسئله در این علم عبارت است از محورهای اصلی کلامی که اختلافات گروه های اسلامی در پیرامون آنها پدید می آید. شهرستانی به منظور ضابطه مند کردن مباحث علم ملل و نحل، مسائل مختلف آن را در ذیل چهار قاعده مرتب کرده است، که عبارت اند از: الف) مسائل صفات ازلی، صفات ذاتی، صفات فعل، آنچه بر خدا واجب یا جایز یا محال است، در ذیل قاعده اول که عنوان آن صفات و توحید در آن است; ب) مسائل قضا و قدر، جبر و کسب، اراده خیر و شر، مقدور و معلوم در ذیل قاعده دوم با عنوان قدر و عدل در آن; ج) مسائل ایمان، توبه، وعید، ارجا، تکفیر و تضلیل در ذیل قاعده سوم با عنوان وعد و وعید و اسما و احکام; د) مسائل حسن و قبح، صلاح و اصلح، لطف، عصمت در نبوت، شرایط امامت در ذیل قاعده چهارم با عنوان سمع و عقل و رسالت و امامت.

5. مقاله: مقاله در اصطلاح این علم، عقاید کلامی خاصی است که هرگروه در ذیل مسائل اصلی کلامی بیان می دارد و نقطه افتراق گروه ها را از یکدیگر به وجود می آورد. این کلمه چنان نقشی در این علم دارد که برخی از کتاب شناسان از این علم با عنوان علم «مقالات الفرق » یاد کرده اند.  این کلمه در عنوان تعدادی از قدیمی ترین کتب این علم به کار رفته است، مثل کتاب المقالات، نوشته ابوعیسی رواق (م 247ق) ; المقالات فی اصول الدیانات من الخوارج والمعتزلة والشیعة، نوشته ابوالحسن علی بن حسین، معروف به مسعودی صاحب کتاب مروج الذهب (م 346ق); المقالات والفرق، نوشته سعد بن عبدالله اشعری (م 301ق) ; ومقالات الاسلامیین فی اختلاف المصلین، نوشته ابوالحسن اشعری (م 324ق) .

6. حدیث تفرقه: حدیث تفرقه عنوان روایتی است که در آن پیامبر اکرم (ص) پیش بینی کرده که امتش به هفتاد و سه فرقه پراکنده می شوند. این حدیث که در جوامع روایی سنی و شیعه نقل شده، مورد استناد بسیاری از ملل و نحل نویسان قرار گرفته است. آنچه در این جا مهم است، ذکر طرق و اسناد آن، بررسی محتوای آن و تاریخچه اسناد به آن در کتب ملل و نحل است.

1- 6. اسناد حدیث تفرقه

این روایت در جوامع روایی اهل سنت همانند سنن ابن ماجه (218- 276ق)،  مسند احمد بن حنبل (م 241ق)، سنن ابن داود (202- 275ق)، سنن الترمذی (209- 279ق)، المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری  آمده است. در انتهای اسناد آن اصحابی همچون ابوهریره، ابودرداء، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، انس بن مالک، عبدالله بن عمرو بن عاص، ابوامامه و واثلة بن اسقع قرار دارند که این روایت را با اندک اختلافی از پیامبر اکرم (ص) نقل می کنند. همچنین کلینی (ره) این حدیث را از قول امام باقر (ع) نقل می کند.

با توجه به طرق متعدد حدیث، آن را می پذیریم و بیشتر در محتوای آن به بحث می پردازیم.

2- 6. محتوای حدیث تفرقه

هنگام بحث از محتوای حدیث، باید جداگانه از دو بخش صدر و ذیل آن سخن گفت. در صدر، سخن از پراکندگی امت پیامبر (ص) به هفتاد و دو یا هفتاد و سه فرقه است; ذیل حدیث درصدد تعیین فرقه ناجیه برآمده است. صدر حدیث را از قدیمی ترین منبع، یعنی سنن ابن ماجه، نقل می کنیم:

 قال (ص) : «افترقت الیهود علی احدی و سبعین فرقة، فواحدة فی الجنة وسبعون فی النار و افترقت النصاری علی اثنتین وسبعین فرقة، فاحدی وسبعون فی النار، واحدة فی الجنة والذی نفس محمد بیده لتفترقن امتی علی ثلاث وسبعین فرقة، واحدة فی الجنة واثنتان وسبعون فی النار.

در همه منابع، صدر حدیث با تفاوت های اندکی در عبارت و محتوا به همین گونه نقل شده است. اما ذیل حدیث از آن جا که سرنوشت ساز است و حقانیت یک گروه و بطلان گروه های دیگر را اثبات می کند، دستخوش تفاوت های فراوان گشته است، زیرا فرقه های مختلف، هرکدام سعی در تطبیق آن با مرام خود کرده اند.

شیعیان ذیل حدیث را با چنین عباراتی نقل کرده اند: «هو ما نحن علیه الیوم انا و اهل بیتی;  فرقه ناجیه همان است که هم اکنون من و اهل بیتم برآنیم » ، یا «هی التی اتبعت وصی محمد صلی الله علیه و آله;  فرقه ناجیه همان است که از وصی محمد (ص) پیروی کرده است » .

منابع مختلف اهل سنت، در ذیل حدیث، عباراتی همچون «الجماعة » یا «ما انا علیه واصحابی » نقل می کنند تا بر مذهب کلامی بیشتر آنان تطبیق شود.

در این میان، غزالی روایتی را نقل می کند که از میان هفتاد و سه فرقه، تنها یک فرقه را اهل هلاکت و بقیه را اهل نجات دانسته است. او می گوید: در روایتی چنین آمده: «کلها فی الجنة الا الزنادقة » ، یعنی همه این گروه ها به جز زندیقان در بهشت اند. وی ترجیح می دهد که فرقه هالکه تنها یک فرقه باشد، زیرا آن را با رحمت واسعه خداوند سازگارتر می بیند و معتقد است که اگر روایات قائل به وحدت فرقه ناجیه صحیح باشد، معنای آن این است که گروه ناجیه گروهی هستند که بدون آن که بر آتش عرضه شوند و یا احتیاج به شفاعت داشته باشند، مستقیما وارد بهشت می شوند. این سخن به معنای رستگار نشدن بقیه گروه ها پس از عرضه بر آتش و یا با شفاعت نیست.

از آن جا که ورود به مباحث مربوط به ذیل حدیث به بحث های تخصصی کلامی و حدیثی می انجامد، آن را رها کرده، به بحث در پیرامون صدر حدیث می پردازیم: درباره صدر و اعداد به کار رفته در آن، بحث های مختلفی بین علمای کلام و ملل و نحل پیش آمده است. برخی با وارد کردن اشکالاتی که عمدتا محتوایی و کم تر سندی است، به رد حدیث پرداخته و آن را مجعول دانسته اند. اما بسیاری از ملل و نحل نویسان آن را پذیرفته اند. از میان اینان نیز برخی بر ظاهر لفظ اعداد جمود کرده و آن را اعدادی حقیقی دانسته اند و کوشیده اند که فرقه های اسلامی را به هفتاد و سه برسانند; اما گروهی دیگر این اعداد را کنایی دانسته و خود را از مضیقه تطبیق عدد هفتاد و سه بر فرقه های اسلامی رهانیده و گفته اند که این اعداد از معطوفات عدد هفتاد است و همچنان که لفظ سبعین در کلام عرب کنایه از کثرت است، معطوفات آن نیز به گونه ای دیگر کثرت را می رسانند.

تصور بر این است که با توجه به کثرت اسناد این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت، اثبات جعلی بودن آن بسیار مشکل است. اما اشکالات محتوایی مربوط به صدر حدیث تنها به قول اول از میان دو قول وارد است. بعضی از این اشکالات از قرار زیر است:

 تقسیم یهودیت به هفتاد و یک فرقه و مسیحیت به هفتاد و دو فرقه با واقعیت خارجی منطبق نیست. منظور از اختلافی که باعث به وجود آمدن یک فرقه می شود، چیست؟ اگر مراد اختلافات فقهی باشد، هنوز تعداد فرقه ها به هفتاد و سه نرسیده است، و اگر منظور اختلافات کلامی باشد، اگر شامل هر نوع اختلاف در مسائل کلامی اعم از خرد و کلان بشود، تعداد فرقه های مختلف در طول تاریخ اسلام از مرز هزار نیز گذشته است و اگر منظور اختلاف در مسائل اصلی همانند توحید، امامت و عدل باشد، هنوز تعداد فرقه ها به این عدد نرسیده است.
 ظرف زمانی که در آن این اختلاف واقع شده کدام است؟ آیا مراد ظرف زمانی صدر اسلام تا زمان حیات نویسندگان کتب ملل و نحل است، که معمولا در قرن های چهارم تا ششم می زیسته اند وبه آن حدیث استناد کرده اند، ویا منظور تا روزقیامت است؟
فخر رازی در جواب این اشکال و اشکال قبل چنین می گوید:

منظور پیامبر اکرم (ص) از این حدیث آن است که امت من به زودی در حالتی نامعین (زمانی نامعین) به این عدد خواهند رسید. در این حدیث دلالتی برای حالات دیگر (زمان های دیگر) وجود ندارد، به این معنا که در زمان های دیگر نیز به همین عدد باقی بماند و کم و زیاد نشود.

ناگفته پیداست که این توجیه برای حدیث تفرقه، توجیه منطقی و کارآمدی نیست; زیرا ظاهر حدیث این است که این عدد نهایت تقسیم را می رساند، نه تقسیم امت را در زمانی نامعین.

بعید است که پیامبر اکرم (ص) عددی را ذکر کند و منظورش معنای حقیقی آن باشد و بدین ترتیب امت خود را در سرگردانی رها کند.
هر کوششی بر تطبیق تعداد فرقه ها بر این عدد خالی از اشکال نیست و بیشتر، بیانگر تلاش های بیهوده تطبیق کنندگان است.

اشکالی که به قول دوم یعنی کنایی بودن اعداد وارد شده، آن است که تنها در صورتی می توانیم عدد هفتاد را کنایه از کثرت بدانیم که به صورت عقود یعنی سبعین در روایت وارد شده باشد، اما استعمال آن به صورت معطوف در کنایه به کار نمی رود.

پاسخ آن است که متکلم اگر بخواهد کثرت متعارف را بیان کند، معمولا آن را با کلمه سبعین بیان می کند، مانند آیه قرآن که خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «ان تستغفرلهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم » . (سوره توبه، آیه 8) . ولی اگر بخواهد یک درجه بالاتر از کثرت متعارف را به وسیله عددی کنایی بیان کند، چاره ای ندارد از آن که یک عدد بر سبعین بیفزاید و آن را با «احد و سبعون » بیان کند. و اگر مراد او دو درجه بالاتر از کثرت متعارف باشد، آن را با عدد «اثنان و سبعون » بیان می کند. و اگر درصدد بیان سه درجه بالاتر از کثرت متعارف باشد، چاره ای ندارد از آن که با عدد «ثلاث وسبعون » بیان کند، و عدد «ثلاث » با آن که خود در بعضی از موارد کنایه از کثرت است، در این جا عددی حقیقی است و تنها عدد سبعون کنایه از کثرت است.

آنچه این برداشت را تایید می کند این است که سیاق حدیث، نمایانگر تعجبی است از اختلافات فراوان درون گروهی پیروان ادیان آسمانی به خصوص مسلمانان، با وجودی که پیامبرانشان راه حق را روشن کرده اند، و بیان این معنا با اعدادی که فوق کثرت را برسانند، مناسب تر است.

درباره محتوای این حدیث، مباحثی همچون علل اختلاف، ضوابط اختلافی که موجب صدق فرقه می شود، تعیین فرقه ناجیه، کفر یا فسق فرق دیگر مطرح است که از وضع این مقاله خارج است.

3- 6. تاریخچه استناد به حدیث تفرقه در کتب ملل و نحل

چنان که دیدیم، این حدیث در منابع روایی قرن سوم اهل سنت همانند مسند احمد بن حنبل، سنن ابی داوود، سنن ابن ماجه و صحیح ترمذی نقل شده است. همچنین در بعضی از منابع قرن نوشته محمد بن مسعود معروف به عیاشی،  روضه کافی تالیف محمد بن یعقوب کلینی (م 328 یا 329ق) والخصال ومعانی الاخبار شیخ صدوق (م 381ق) آمده است. اما ملل و نحل نویسان شیعه و سنی در نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجری همانند سعد بن عبدالله اشعری (م 299 یا 301ق) در المقالات والفرق، ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (م بین 300 تا 310ق) در فرق الشیعه، ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (م 324ق) در مقالات الاسلامیین این حدیث را در کتب خود نیاورده و طبعا کتب خود را بر مبنای آن پی ریزی نکرده اند. اگرچه درباره دو کتاب اول می توانیم چنین توجیه کنیم که چون مؤلفان شیعی این دو کتاب درصدد بیان فرقه های شیعه و نه تمام مسلمانان بوده اند، این حدیث را ذکر نکرده اند، اما این توجیه درباره کتب سوم که درصدد بیان همه فرقه های اسلامی بوده، صحیح نیست.

برای اولین بار در نیمه دوم قرن چهارم هجری در کتاب التنبیه والرد علی اهل الاهواء والبدع نوشته ابوالحسین محمد بن احمد ملطی شافعی (م 377ق) اشاره ای به و نویسنده کوشیده است تا فرقه های هالکه را به عدد هفتاد و دو برساند. پس از وی، در قرن پنجم هجری، ابومنصور عبدالقاهر بغدادی (م 429ق) در آغاز کتاب الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة منهم، این حدیث را با ذکر اسناد مختلف آن آورده و کتاب خود را بر مبنای آن پی ریزی کرده است. از شیوه کار او دامادش، ابومظفر اسفرائینی (م 471ق) در التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین تقلید کرد. آوردن عبارت فرقه ناجیه درعنوان هردوکتاب، قصد مؤلفان آنهارا ازاستناد به این حدیث روشن می کند.

همچنین در این قرن، ابوالمعالی محمد حسینی علوی، که کتاب بیان الادیان خود را در سال 485ق به زبان فارسی تالیف کرد، این حدیث را با سلسله سندی متصل از امام صادق علیه السلام نقل می کند و آن را مبنای کتاب خود قرار می دهد. اما در همین قرن، ابن حزم ظاهری (م 456ق) در کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل به رد این حدیث پرداخته و در ترتیب کتاب خود توجهی به آن نکرده است. با این همه، پس از او و در همین قرن عثمان بن عبدالله بن حسن حنفی عراقی (م حدود 500ق) در الفرق المفترقة بین اهل الزیغ والزندقه کتاب خود را بر پایه این حدیث پی ریزی می کند.

محمد بن عبدالکریم شهرستانی (م 548ق) مشهورترین ملل و نحل نویس قرن ششم و حتی تاریخ این علم، در آغاز کتاب الملل والنحل به ذکر این حدیث پرداخته و ضمن پی ریزی قواعدی، در تطبیق عدد هفتاد و سه بر فرقه های اسلامی کوشیده است. از این زمان به بعد، این حدیث جای پای خود را در این علم محکم کرده و آن را به صورت اصلی مسلم پذیرفته اند، از سوی ملل و نحل نویسان و نیز کسانی که در این وادی قلم زده اند، و لذا در آثاری که پس از این زمان تالیف شده اند مانند تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام منسوب به سیدمرتضی داعی حسنی رازی (که در قرن هفتم هجری می زیسته)، الاعتصام تالیف شاطبی (م 790ق)، المنیة والامل فی شرح الملل والنحل تالیف احمد بن مرتضی حسینی رازی (م 840ق) و الخطط المقریزیة تالیف تقی الدین مقریزی (746- 845ق) این حدیث مبنای نویسندگان در پایه ریزی تقسیم فرقه های اسلامی قرار گرفته است. جالب این جاست که فردی همانند مقریزی که تعداد فرقه های شیعه را سیصد و تعداد فرقه های مشهور آن را بیست می داند و فقط برای خطابیه که یکی از گروه های غالیان بوده، پنجاه فرقه قائل است،  دست از ظاهر این حدیث برنداشته و سعی در تطبیق عدد هفتاد و سه بر تعداد فرقه های اسلامی کرده است. در این میان، شاید بتوان تنها استثنا را فخرالدین رازی (544- 604ق) دانست که در کتاب اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، بدون توجه به این حدیث و بدون شمارش تعداد فرقه ها، به ذکر آنها و عقایدشان پرداخته است.

 




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا