این جملهای است که یکی از خبرنگاران بیبیسی فارسی به زبان آورده و حالا به عنوان بخشی از کلیپ تبلیغی بیبیسی فارسی از این شبکه پخش میشود. این بخشی از پروژه بیبیسی فارسی است که تلاش میکند پس از گذشت حدود 15 ماه، از وقایع پس از انتخابات و ریزش شدید در میان بینندگان، مخاطبان خود را احیا کند.
بیشک آن چیز که طی وقایع پس از انتخابات روی داد، بهترین خوراک برای رسانههایی بود که میخواستند بخشی از پازل براندازی نرم در ایران باشند. در این میان یکی از بزرگترین و مهمترین رسانههایی که در طول انتخابات و به هنگام بروز وقایع پس از آن، نقش بیبدیل و غیرقابل انکاری در شکلگیری درگیریها و سازماندهی نیروهای مختلف بر عهده داشت، شبکه بیبیسی فارسی بود؛ شبکهای که اگرچه در زمان انتخابات کمتر از ششماه از تولدش میگذشت اما چنان اثرگذاری و فعالیتی از خود نشان داد که کمتر خانواده ایرانی پیدا میشد که به اخبار این رسانه انگلیسی در خصوص انتخابات استناد نکند. همین اقبال عمومی به شبکه بیبیسی فارسی در ایران سبب شد این شبکه نقش اصلی را در سازماندهی و هدایت وقایع انتخاباتی و حوادث پس از آن ایفا کند. این شبکه در طول این مدت نهایت تلاش خود را به کار بست تا پیامهایش را در قالبهای مختلف به خورد مخاطبان خود که عموماً ایرانیان بودند، بدهد. بنابراین با تولید برنامههای گوناگون که در آن صدای هر دو گروه موافق و مخالف شنیده شود، سعی در بیطرف نشان دادن خود داشت؛ موضوعی که به سختی قابلتشخیص بود. نمونه این رویکرد را هر شب در برنامهای مثل «نوبت شما» میبینیم. در این برنامه، هر شب تعدادی تماس تلفنی برقرار میشود که تقریباً 80درصد آنها از مخالفان و 20 درصد آنها از موافقان سیاستهای ایران اسلامی هستند. همچنین از حدود شش وبلاگ مورد بررسی، یک تا دو وبلاگ موافق و چهار تا پنج وبلاگ مخالف سیاستهای نظام هستند، لیکن با ترفندهای خاص، بهرهگیری از مجریان حرفهای و آموزش دیده، تحلیلهای ظریف، اما جانبدارانه و نیز انتقادهایی هدفمند، تلاش میشود اهداف پنهان شبکه به خوبی تأمین شود.
دستهای انگلیسی پیدا میشود
اما به رغم در پیش گرفتن این سیاست و بهرهگیری از کارشناسان برجسته رسانهای در بیبیسی برای ارائه محتوا به مخاطبان خود، بینندگان این شبکه فارسی زبان انگلیسی این روزها به پایینترین سطح خود رسیدهاند و این شبکه دچار کاهش مقبولیت شدید در جامعه ایران شده است. این ماجرا از زمانی آغاز شد که این رسانه به عنوان مهمترین تریبون جنبش سبز در میان هواداران این جنبش معرفی شد و بخش بزرگی از سبزها برای دریافت آخرین اخبار به صورت مستقیم به این شبکه و سایتش مراجعه میکردند. تقریباً در تمام مدت فعالیت فرقه سبز هیچ خبری از این جریان وجود نداشت که در این شبکه انعکاس ویژه پیدا نکند و حتی در برخی موارد نیز که خبری از سبزها به خاطر درگیریهای داخلی نبود، این شبکه با خبرسازی ماجرایی را در دامان آنها قرار میداد تا بتواند از این طریق به ماهیگیری رسانهای بپردازد. بنابراین میتوان این واقعیت را به صراحت عنوان کرد که کارشناسان بیبیسی فارسی در برخی موارد همتراز با رهبران فرقه سبز به تحریک هواداران این جریان پرداختند؛ واقعیتی که نمونه بارز آن را میتوان در ماجرای 13 آبان سال 88 و به خیابان کشاندن جمعی از سبزها مشاهده کرد.
اما با ایجاد تزلزل در پایگاههای اجتماعی فرقه سبز و ریزشهای شدیدی که در این جریان صورت گرفت، بیبیسی فارسی نیز که وابستگی شدیدی به این جریان داشت، مخاطبان خود را از دست داد و هدف و نیت برنامهسازان و مدیران انگلیسی این شبکه برای مخاطبان ایرانی مشخص شد. باقیمانده سبزها هم با گذر از آن دوران پرالتهاب تصمیم گرفتهاند رسانهای جدید را برای دریافت اخبار خود جایگزین کنند، چراکه آنها هم دیگر اعتمادی به رسانههای انگلیسی به ویژه بیبیسی ندارند. این معضل روز به روز برای مدیران این شبکه بیشتر هویدا میشد و این مدیران باقی مانده بودند با حجم بالایی از فاکتور مخارج و قولهای عمل نشده به سران انگلیس برای براندازی نظام ایران.
تغییر ماهیت نمادین بیبیسی
این کاهش مقبولیت و از دست دادن مخاطبان واقعیتی بود که مدیران این شبکه به خوبی آن را دریافته بودند. از این رو به دنبال پیدا کردن راهحلی برای بازگرداندن بخشی از مخاطبین خود و احیای مقبولیت نابود شده، رفتند. شاید مهمترین پاسخی که در این کنکاش در مقابل گردانندگان این شبکه قرار گرفت، تغییر ماهیت نمادین در برنامهها و انتقال وظایف به دیگر رسانهها بود.
آنها در این راه شروع به ایجاد تغییرات در سطح برنامهها و حتی مجریان و خبرنگاران خود کردند. مجریان و خبرنگارانی جدید با سوژههایی جدیدتر و سرگرمکننده را جایگزین قبلیها کردند و از همه مهمتر اولویت برنامههای سیاسی خود را به ردههای دوم و سوم فرستادند. علاوه بر این برنامه سازان بیبیسی فارسی تلاش کردند تا سمتوسوی برنامههای خود را به زندگی عادی و عمومی مردم که جذابیت بیشتری برای مخاطبان ایرانیشان دارد، نزدیک کنند و با این ترفند و تغییر ماهیت نمادین به احیای مخاطبان خود بپردازند. اما این پایان کار نبود چراکه نکته جالب در این بین این است که بیبیسی تبلیغات مستقیم را نیز در دستور کار خود قرار داده و حتی در یکی از این تبلیغات به صراحت از زبان یکی از خبرنگاران خود میگوید:«ما باید ثابت کنیم که تریبون اپوزیسیون ایران نیستیم.»
لندن همچنان نگران فرقه سبز
اما لندننشینان نیز به این راحتی نمیخواهند قید جنبش سبز را بزنند. جنبشی که هزینههای زیادی را برای آن پرداخت کردهاند. آنها نیاز به یک کانال مستقیم برای جریانسازی و پوشش اخبار این جنبش داشتند. اما با تغییر ماهیت بیبیسی اخبار این جریان چگونه به گوش هوادارانش خواهد رسید؟
این سؤالی است که پاسخ آن را میتوان در راهاندازی شبکه رسا و ایرانندا جستوجو کرد. این دو شبکه که رد پای لندننشینان حامی بیبیسی به خوبی در آن قابلمشاهده است و قرار است با بودجه لژ لندن و همکاری روزنامهنگاران ایرانی مقیم اروپا هدایت شود، بار سیاسی زمین مانده شبکه بیبیسی فارسی را به دوش خواهند کشید. راهاندازی این دو شبکه دو مزیت بزرگ برای لژ لندن داشت. مزیت اول این بود که این دو شبکه نیازی ندارند همانند بیبیسی ژستهای بیطرفی بگیرند و این امکان را دارند که به دور از حواشی معمول شبکههای تلویزیونی حرفهای، خبررسان مستقیم و بدون مانع برای حامیان جنبش سبز باشند. از سوی دیگر با توجه به هزینههای بالایی که مؤسسه بیبیسی به خاطر ابعاد حرفهای به لژ لندن تحمیل میکرد، راهاندازی این دو شبکه که بار حرفهای کمتری داشته و نیاز کمتری به تولید برنامه دارد، میتواند در کاهش هزینهها مفید باشد. در نهایت آن چیز که میتوان گفت، راهاندازی دو شبکه ایرانندا و رسا، کمک خواهد کرد که بیبیسی فارسی با اصلاح رویکرد باردیگر ضریب نفوذ خود را در میان ایرانیان افزایش دهد و از این طریق خود را آماده ایفای نقشهای جدیدی در برنامههای لندن علیه تهران کند. این موضوعی است که لزوم چارهاندیشی هرچه بیشتر فرماندهان جنگ نرم را بیشاز پیش نمایان میکند.
