ابوهاشم جعفری گفت: من در فشار اقتصادی و تنگدستی شدیدی قرار گرفتم. به محضر امام هادی(ع) شرفیاب شدم. به من اجازه داد که بنشینم. و بعد فرمود: ای اباهاشم کدام یک از نعمت هایی را که خدای عزوجل به تو داده می خواهی شکر و سپاس آن را به جا آوری؟ ابوهاشم گفت: از شدت اندوه، درمانده شدم و نتوانستم در پاسخ امام(ع) چیزی بگویم. حضرت خود آغاز به سخن کرد و فرمود: خداوند به تو ایمان روزی کرده و پیکرت را بر آتش حرام فرموده، و به تو عافیت بخشیده که بر طاعت و عبادت کمک تو باشد، و به تو قناعت ارزانی داشت تا به ابتذال کشیده نشوی و از اسراف و تبذیر خودداری کنی. ای ابوهاشم! من به این خاطر ابتدا شروع به صحبت کردم زیرا گمان دارم که می خواهی نزد من شکایت کنی که چه کسی این کار را کرده- و تو را به تنگدستی و فقر کشانده است- لذا دستور داده ام که صد دینار به تو بدهند، آن را بپذیر.
امالی شیخ صدوق، مجلس64، ح11
ارسال شده در پنج شنبه 91/3/4 ساعت 8:4 ص نویسنده : ایمان احمدی