با روی کار آمدن اصلاحطلبان به عرصه اجرایی کشور و بهرغم اینکه گفتمان این گروه بسیار به غرب شبیه بود و از لزوم برطرف کردن دیوار عظیم بیاعتمادی میان غرب سخن میراندند و در قریب به 20 مطبوعه خود، روزی نبود که این موضوع در صفحات اصلی روزنامههایشان نمود نداشته باشد، نیز نه تنها تحریمها لغو نگردید بلکه...
این روزها شاهد فعال شدن عناصر و عوامل اصلی فتنه درخصوص تحریمهای اخیر غرب علیه کشورمان هستیم که سعی دارند با فضاسازی، حاکمیت را مسئول تحریمها معرفی کنند.
موسوی و کروبی طی دیدار چند روز گذشته خود مدعی شدند که: «تصمیمات و سخنان نسنجیده این آقایان موجب تحقیر مردم ما در دنیا شده و علاوه بر تحریمهای همهجانبه تهدیدها را نیز به همراه داشته و کار را به جایی رساندهاند که حتی عقبنشینی از برخی مواضع قبلی نه تنها امتیازی برای ما به همراه ندارد بلکه موجب بحرانیتر شدن شرایط میشود.» در این مطلب برآنیم تا مشخص نماییم آیا طبق ادعای این دو ناکام انتخابات گذشته، تصمیمات دولت نهم عامل تحریمها بوده یا اینکه تهدیدها و تحریمها غرب علیه ایران سابقه طولانی داشته و در مقطع اخیر نیز اقدامات این دو و همراهان فتنهگرشان غرب را به سوی تهدید و تحریمهای جدید سوق داده است.
ناسازگاری ماهیت انقلاب با اهداف غرب
پس از پیروزی انقلاب خمینی کبیر (ره) در 22 بهمن سال 57، غرب به رهبری امریکا بزرگترین حامی خود را در منطقه از دست داد و تمامی منافعی که طی به روایتی 57 سال و روایتی دیگر حدود 250 سال در منطقه برای خود متصور بودند با علامت سؤال جدی روبهرو شد.
از طرفی این انقلاب علاوه بر آنکه در حوزه اقتصادی، ایران را از سیطره استعماری غرب و استکبار خارج ساخت، از نگاه ماهیتی نیز در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خصوصا ایدئولوژیک، نگاهی کاملاً متفاوت و حتی متضاد با اندیشه لیبرال دموکراسی غرب داشت. بدین خاطر در جهانی که همه نگاهها معطوف جنگ سرد دو ابرقدرت شرق و غرب بود، امریکا و متحدانش قدرت رو به رشدی را مقابل خود حس کردند که اگر نتوانند جلوی آن را بگیرند و در نطفه خفه نکنند، خطری بسیار عظیمتر از بلوک شرق آنان را تهدید خواهد کرد، چرا که برخلاف اندیشه مارکسیسم که میشد آن را روی دیگر سکه لیبرال دموکراسی، اومانیسم غرب دانست، نظام اسلامی با اندیشه توحیدی تمامی ایسمهای مادی را به چالش میکشاند و آنان نیز عملاً قدرت عرض اندام در مقابل این اندیشه مستحکم و فطری را نداشتند، پس باید هرگونه که بود آن را مهار میکردند.
تحریم و حمله همزمان، اولین رویکرد
با استقرار نظام جمهوری اسلامی و فاش شدن ماهیت آن برای غرب خصوصاً پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، کارتر رئیس جمهور وقت امریکا در اولین اقدام، قطع رابطه امریکا با ایران را امضا نمود تا انقلاب نوپای اسلامی را در فشار قرار دهد. از طرفی عوامل این کشور در خاک کشورمان با تحریک گروهکهای مسلح و جداییطلب سعی در تجزیه کشور و بیثبات کردنآن داشت. پس از فائق آمدن نظام بر گروهکها و خنثی شدن اثرات آنان، جنگ تحمیلی 8 ساله را به ایران تحمیل کرد؛ جنگی که در نوع خود پس از دو جنگ جهانی اول و دوم در قرن اخیر بینظیر بود. همزمانی حمله نظامی به همراه تحریم اقتصادی که در دهه 60 از آن تعبیر به «حصر اقتصادی» میشد و گاه برخی انقلابیون شرایط کشور را به جریان «شعب ابیطالب» تشبیه میکردند نتوانست این نظام نوپا را از اهداف خود منحرف کند کما اینکه آقای موسوی که در آن روزگار نخستوزیر بود پس از صدور یکی از قطعنامههای شورای امنیت، تأکید کرد که اگر 10 قطعنامه دیگر نیز صادر کنید ما عقبنشینی نخواهیم کرد.
استمرار تحریمها در دولت سازندگی
پس از پایان جنگ و آغاز به کار دولت سازندگی با مدیریت آیتالله هاشمی رفسنجانی به رغم آنکه دولت در سیاست خارجی تنشزدایی را برنامه خود اعلام کرده اما نه تنها تحریمهای غرب علیه ایران کاهش نیافت بلکه امریکا با تصویب قانون داماتو بر شدت و دامنه تحریمها افزود. جریان دادگاه میکونوس بهانه دیگری برای رودررو شدن غرب با ایران در دولت سازندگی بود، به گونهای که همه سفرای کشورهای غرب به یکباره ایران را ترک کردند و رابطه ایران و غرب در هالهای از ابهام قرار گرفت، به گونهای که حتی برخی سیاسیون کشور به وحشت افتادند اما با درایت رهبری معظم انقلاب، نظام از این گردنه نیز با موفقیت عبور کرد.
تحریمها و دولت اصلاحات
با روی کار آمدن اصلاحطلبان به عرصه اجرایی کشور و بهرغم اینکه گفتمان این گروه بسیار به غرب شبیه بود و از لزوم برطرف کردن دیوار عظیم بیاعتمادی میان غرب سخن میراندند و در قریب به 20 مطبوعه خود، روزی نبود که این موضوع در صفحات اصلی روزنامههایشان نمود نداشته باشد، نیز نه تنها تحریمها لغو نگردید بلکه علاوه به تحریمهای معدود، موضوع هستهای ایران نیز که به مدد منافقین و البته کمک برخی عناصر افراطی اصلاحطلب نیز رسانهای شد، بهانه جدید غرب برای تحریم دوچندان و حتی تهدید نظامی کشورمان را در پی داشت.
به رغم اینکه پذیرش پروتکل الحاقی توسط کشورها داوطلبانه است، اما غرب ایران را تهدید کرد که طی چند روز این پروتکل را در مجلس به تصویب رساند. عصر همان روز رئیس دولت با ظاهر شدن بر صفحه تلویزیون اعلام کرد ما حاضریم نه تنها 10 روز دیگر که همین امروز پروتکل را امضا کنیم و به این ترتیب آقای خاتمی حتی انتظار تصویب خانه ملت را نکشید. آیا با این همه انفعال دیپلماسی با نام مصلحت باز هم غرب حاضر شد دست از تحریمهای خود علیه ایران بردارد؟
از گفتوگوی تمدنها تا محور شرارت
پس از آنکه آقای خاتمی در صحن علنی سازمان ملل متحد سال 2001 را به عنوان سال گفتوگوی تمدنها پیشنهاد کرد و با سوت و کف حضار مواجه شد، چند ماه بیشتر طول نکشید تا بوش پسر، ایران با حاکمیت اصلاحطلبان را در محور شرارت به همراه عراق و کره شمالی قرار دهد تا ثابت کند نگاه هیأت حاکمه امریکا به اصلاحطلبان نگاهی ابزاری است.
فضای فتنه و رویکرد جدید غرب
تا به حال دیدیم که موضوع تحریمها نه یک امر مقطعی و موضعی، بلکه موضوعی است که طی 32 سال گذشته همیشه وجود داشته و احیاناً به دلیل سخنان نسنجیده مسئولان نیست بلکه دلیل اصلی این تحریم اصل انقلاب است که تا پابرجاست تحریمها نیز ادامه دارد. سال گذشته در ایام انتخابات و خصوصاً با آغاز اغتشاشات سناریوی تحریم غرب وارد فاز جدیدی شد. آنان از یک سو کلیه حاکمیت ایران را با تحریم و تهدید نظامی و غیره مواجه میکردند و از طرفی به طرفداران جدید خود این گرا را میدادند که ما با شما هستیم و مشکل ما شما نیستید. شعار «اوباما اوباما یا با اونا یا با ما» که در ایام انتخابات توسط جنبش سبز سرداده میشد، شاهدی است بر این ادعا که حاکمیت امریکا پشت صحنه از این جنبش حمایت میکرد. غرب و امریکا از یکسو دولت اصولگرای احمدینژاد را پیش رو دارند که به شدت در مقابل فشارهای آنان ایستادگی میکند و آنان را به چالش میکشد و از سوی دیگر جریان فتنه را دارند که باید برای ضربه زدن درونی به نظام تقویت شود. لذا بازی دوگانه آنان طی یک سال اخیر یک روی سکه آن تهدید و ترساندن مردم ایران از دولت انقلابی و از سوی دیگر امید دادن به فتنه بوده است که بتواند روی پای خود بایستد و عرض اندام کند.
تحریمهای جدید با گرای فتنه
پس از ناامید شدن از فضای فتنه، غرب بار دیگر گزینه تحریم را روی میز کار خود قرار داد و با تمسک به شورای امنیت، تحریمهای جدید را علیه ایران اعمال کرد؛ تحریمهایی که خود آنان و جریان فتنه همزمان با هم ادعا میکنند بیسابقه است. اما وقتی برخی سرنخهای دیدارهای مشکوک عناصر فتنه با غربیها فاش میشود که چگونه آنان را برای تحریمهای جدید ترغیب میکنند به رابطه محکم این جریان با تحریمها پی میبریم. شاهد آنکه چندی پیش محسن مخملباف سخنگوی سبزها در خارج از کشور طی دیدار با مقامات امریکایی، پیشنهادات اتاق فکر فتنه را برای تحریمهای جدید ارائه و آنان را نسبت به این امر ترغیب کرد. بنابراین شکی باقی نمیماند که جریان فتنه در تحریمهای جدید نقش ستون پنجمی را بازی میکند و در داخل نیز با ترساندن مردم از تحریمها، فضای جامعه را برای تحقق خواست غرب مبنی بر نتیجه دادن این تحریمها مهیا میکند، اما ظاهراً فراموش کردهاند این تحریمها نه اولی است و نه آخری. از اول انقلاب تاکنون بوده و از این پس نیز ادامه خواهد داشت.