شاگرد آیت الله مصباح یزدی و کاندیدای جبهه پایداری در انتخابات مجلس نهم معتقد است که مشایی ادامه خاتمی است. او پاسخهای جالبی به "دیدید گفتیم"های برخیها درباره احمدینژاد میدهد
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمود نبویان که از شاگردان برجسته آیت الله مصباح یزدی و از اساتید مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی است، برای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شده است.
وی که از شاگردان آیت الله جوادی آملی نیز بوده، در مقابله با جریان روشنفکری و تجدیدنظرطلبی، بارها سران این جریانات را به پای میز مناظره دعوت کرده و با بسیاری از شاگردان سروش و برخی روشنفکران مطرح مناظره کرده است.
نبویان که اخیراً مجدداً از سروش برای مناظره دعوت کرده است، میگوید: بارها آقای سروش را برای مناظره دعوت کردهام اما ایشان خودشان گفتند که نمیپذیرند. اکنون گفته میشود ایشان به دلایل امنیتی قصد سفر به ایران و مناظره را ندارد. بنده اعلام میکنم که حاضرم در تمامی دانشگاههای دنیا با ایشان درباره سکولاریسم، مدرنیته و شبهات تجدیدنظرطلبانه درباره مبانی اصیل اسلام مناظره کنم.
برای آشنایی بیشتر با حجتالاسلام دکتر نبویان و اطلاع از برنامههای وی برای مجلس نهم، با وی به گفتوگو نشستیم که متن کامل آن در ذیل میآید:
* فارس: جناب آقای دکتر! تمایل شما بیشتر به مباحث علمی، نظری و فکری است اما حضرتعالی برای انتخابات نهمین دوره مجلس کاندیدا شدهاید؛ چه ضرورتی احساس کردید که وارد این عرصه شدید؟
- نبویان: بسمالله الرحمن الرحیم؛ اللهم صل علی محمد و آله الطاهرین. بنده از 13، 14 سال پیش یعنی حدو سال 76 وارد مباحث دانشگاهی شدم.
سال 76 دور دوم طرح ولایت در آبعلی بود و بنده در آنجا تدریس میکردم که از رادیو پخش میشد که کابینه آقای خاتمی برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس پنجم رفته است. از همان زمان یک دغدغهای برای من ایجاد شد که ما یک گرفتاری فوقالعاده مهم داریم که برای بیان این گرفتاری ابتدا باید مقدمهای بگویم.
رفتارهای ما، اعمال انسان و هرچه از انسان صادر میشود، ناشی از دو عامل درونی است. اول عامل معرفتی است و دوم عامل انگیزشی و منفعتطلبیها. هر کاری که یک دانشمند، تئوریسن، کارمند و خبرنگار و اساساً هر انسانی انجام میدهد، ناشی از این دو عامل است.
به طور مثال بنده از دانشگاه شهید رجایی به خبرگزاری فارس آمدهام. خب اینجا یک رفتاری از من صادر شده که ناشی از 2 عامل در درون بنده است؛ اولاً میدانستهام کجا میخواهم بروم؛ ثانیاً با چه انگیزهای آمدهام؟ خب معلوم است، میخواستم رأی بیاورم. میخواستم رأی نیاورم. من که انگیزه خودم را میدانم. "بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ".
شما که اینجا هستید، اولاً میدانستید که اینجا کجاست؛ ثانیاً با چه انگیزهای آمدهاید؟ این یک مقدمه!
مقدمه دوم این است که مدیران مملکت که میآیند طراحی میکنند و کشور را در حوزههای مختلف مدیریت میکنند، چه کسانی هستند؟ من فکر میکنم بیش از 90 درصد مدیران جامعه ما را خروجیهای دانشگاهها تشکیل میدهند. اگر بگویید اینطور نیست، بنده میشمارم؛ میگویند همه آخوند هستند، خب راست میگویند(خنده) رهبر که آخوند است، رئیس جمهور که آخوند است، وزرا که آخوند هستند، معاونان ورزا که آخوند هستند، مدیران کل، رؤسای شرکتها، اساتید دانشگاهها هم همینطور. شما ببینید! اکثریت مدیریت کلان کشور و تقریباً تمام مدیریت میانی کشور دست خروجیهای دانشگاههاست. این مقدمه دوم.
مقدم سوم؛ یک دانشجو که وقتی از دانشگاه خارج میشود، اکثریت مدیریت مملکت من و تو میشود، هرچه معرفت به او میآموزانیم، معرفت سکولار است؛ معرفتی است که غیردینی یا ضددینی است.
ما در روانشناسی چه چیزی به بچههای خودمان آموزش میدهیم؟ معلوم است که تئوری امام صادق(ع)(خنده). در اقتصاد چه؟ در جامعه شناسی، مدیریت و علوم سیاسی چه؟ علوم تجربی را که اصلا حرفش را نزنید.
پس هر چه که ما میآموزانیم، یا ضداسلامی است یا غیراسلامی. خب خروجی دانشگاه چه میشود؟ خب بعضیها که شغل نمیگیرند، بضعیها هم که شغل گرفتند، میشوند اکثریت مدیران مملکت من و تو. یک مدیر هم که میخواهد تصمیم بگیرد، بر اساس داشتههای معرفتی خود تصمیمگیری میکند. خب داشتههای آنها یا ضداسلامی است یا غیراسلامی، بنابراین نتیجه میشود اینکه کشور دست مدیرانی است که اسلامی نیستند، پس چگونه این نظام میخواهد به اهداف خود برسد؟
مقام معظم رهبری فرمودند ما باید 5 مرحله انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و امت اسلامی را طی کنیم. برای این کار باید قوانین اسلامی ارائه دهیم.
چرا اقتصاد ما اینقدر بیمار است؟ من معتقدم هر کاری بکنید، در اقتصاد موفقیت حاصل نمیشود. چراکه اقتصاد کپیبرداری از اقتصاد لیبرالیستی است و اقتصاد لیبرال یعنی تراوش ذهن انسان.
بدون حب و بغض و با یک تحلیل منطقی به این نتیجه میرسیم که اقتصاد لیبرال تراوش ذهن انسان است اما اقتصادی که امام صادق (ع) ارائه میدهد، اقتصاد مدنظر فرد معصوم است. ببینیم خطا در کجا وجود دارد؟ خطا در تراوش ذهن انسان امکان دارد یا در ذهن امام صادق(ع)؟ پس اگر به دنبال اقتصاد درست هستیم، عقلاً باید به دنبال ائمه(ع) برویم. چون خطا در آنجا غیرممکن است.
آیا نوع مدیریتی که به دانشجویان میآموزانیم، مدیریت مدنظر امیرالمؤمنین علی (ع) است؟
بنابراین اگر دقت کنیم، اکثریت مدیریت کلان مملکت و تمام مدیریت میانی کشور بر اساس یک سری اندیشههای سکولار اداره میشود.
من چند مثال میزنم تا موضوع مشخص شود. آنهایی که در تلویزیون فیلم میسازند و از این طریق پیامهایی را منتقل میکنند، آبا بر اساس اندیشههای اسلامی فیلم میسازند؟ کارگردانان سینما، کارمندان بانکها، اصحاب مطبوعات و خبرگزاریها و در تمام حوزهها آیا بر اساس اندیشههای اسلامی عمل میکنند؟ خیر؛ اندیشه سکولار است، پس چه زمانی میخواهیم اسلامی عمل کنیم؟
میخواهم چند خاطره برای شما نقل کنم. من معمولاً کارم میگیرد و بیخود یا باخود دانشجویان گول بنده را میخورند(خنده) برای تدریس طرح ولایت در آبعلی بودیم. میان کار مسائلی پیش آمد، من هم که سید هستم، زدم به سیم آخر و گفتم میخواهم بروم. هرچه آن مسئول گفت چرا این کار را میکنید، گفتم مگر آدم قحطی است، بروید یک نفر دیگر را بیاورید. برای من هم قحطی مکان نیست. این مسئول حریف من نشد و گفت که حداقل از حاج آقا(آیتالله مصباح یزدی) خداحافظی کن! ما رفتیم برای خداحافظی. ایشان نقطه کور ما را میدانست. خدمت حاج آقا رفتیم، ایشان خاطرهای را نقل کردند که برای من بسیار درسآْموز بود که اگر از ابتدا این نوع تفکر را میداشتیم، کشور به کجا که نمیرسید.
ایشان گفتند قبل از من هنوز مصباح نشده بودم و به این درجات علمی نرسیده بودم و خدمت علامه طباطبایی درس میخواندم. سه دانشجو به من زنگ زدند و خواستند به تهران بروم و برای آنها تفسیر بگویم.
حالا قبل از انقلاب، با اتوبوس عهد بوق، جادههای آن زمان، آنهم برای سه نفر. مشکل اصلی هم این بود که طلبههای درسخوان مطلقا یک روز درس خود را رها نمیکنند.
آیتالله مصباح میگفت آن روز دوشنبه بود که وسط هفته بود و باید درسم را رها میکردم، لذا خدمت علامه طباطبایی رفتم و ماجرا را استاد توضیح دادم.
آیتالله مصباح میفرمود من عین لفظ علامه یادم نیست اما محتوای آن این بود که واجب شرعی است که بروید. گفتم استاد چرا تأکید دارید؟ چرا وجوب؟ استاد گفت دانشجو که فارغالتحصیل شد، یکی میشود معلم، یکی میشود استاد دانشگاه، یکی میشود وزیر، یکی میشود معاون وزیر، اگر دانشجو را بسازید، کشور را به دست گرفتهاید و ساختید.
این موضوع بسیار مهم است. چرا امام فرمود تا دانشگاه اصلاح نشود، مملکت درست نخواهد شد؟ زیرا همه مسئولان کشوری خروجی همین دانشگاهها هستند.
بعد از پیروزی انقلاب، وضع دانشگاهها سکولار بود. ما یک نفر مرد "قدر قدرت" داشتیم که امام راحل بود که 2 سال نیم در دانشگاهها را تخته کرد و گفت این دانشگاه به درد نظام نمیخورد لذا بحث انقلاب فرهنگی مطرح شد.
امام به دانشگاهیان فرمودند به قم بروند و از محضر علما مبانی دینی را فرابگیرند و در دانشگاهها تدریس کنند. آنها به قم آمدند و به جامعه مدرسین مراجعه کردند. علمای قم و جامعه مدرسین یک مرد داشتند که معرفی کردند و آنهم آیتالله مصباح یزدی بود. علت این دشمنیها با ایشان هم یک سری دارد.
آیتالله مصباح میفرمودند یک جایی به نام وحدت حوزه و دانشگاه تشکیل شد و نخبگان دانشگاهی پیش ما میآمدند. بعضاً 10 الی 16 ساعت در روز فعالیت و بحث میکردیم.
آقای پرویز داودی معاون اول دولت اول احمدینژاد خروجی همان جلسات است.
آیتالله مصباح میفرمودند دانشگاهیان میآمدند حرفهای علمی و آکادمیک خودشان را مطرح میکردند، ما هم اندیشههای اسلامی را در حوزههای مختلف میگفتیم. تولیداتی داشتیم که برای تصویب و تدریس در دانشگاهها به شورایعالی انقلابی فرهنگی فرستادیم اما اعضای شورا گفتند که این مطالب به درد سطل آشغال میخورد و اتفاقاً آن تولیدات را به سطل اشغال ریختند. چه کسی در آنجا بود؟ دکتر سروش بود که عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود.
من میگویم از ابتدای انقلاب مدیریت تصمیمساز کشور دست همین افراد است، البته فحشهایش را به ما میدهند(خنده) اما این نکته واقعاً جای حرف دارد که ما چه زمانی میخواهیم حوزه را وارد تصمیمسازی کنیم.
من ادامه کار امام (ره) را با فرمایش مقام معظم رهبری تکمیل کنم.
سال گذشته آقا تشریف آوردند قم و جلسهای با نخبگان حوزه در زیرزمین فیضیه برگزار کردند که من هم قاچاقی به آن جلسه رفتم. 10- 11 نفر قبل از آقا صحبت کردند و گزارش دادند. صحبتها که تمام شد، نوبت آقا شد که یک بخش را به فرمایشات خود اختصاص دادند و و بخش دیگری فرمایشات آقا ناظر به صحبتهای قبلی بود.
* فارس: شما هم صحبت کردید؟
- نبویان: من قرار بود درباره همین اسلامی کردن علوم صحبت کنم اما فرد دیگری جای من سخنرانی کرد که البته آه من هم او را گرفت(خنده). هیمن فرد آمد پشت تریبون و گفت که این چه حرفهایی است که میگویند علوم انسانی در دانشگاهها سکولار است؟ ما نمیتوانیم این علوم را اجرایی کنیم. من هم مثل سیر و سرکه میجوشیدم که این چه حرفهایی که او مطرح میکند.
مقام معظم رهبری هم فرمودند که آن آقا که صحبت کرد، من نوشتم آفرین، آن یکی هم صحبت کرد، باز هم نوشم آفرین، دیدم نمیشود همه را آفرین نوشت، آخر کار یک فلش زدم برای همه اما این آقایی که گفت چه کسی گفته علوم سکولار است، من نظرم این نیست که علوم انسانی موجود در دانشگاهها غیرمفید است، بلکه نظرم این است که علوم انسانی موجود در دانشگاهها برای جامعه مضر است.
این خیلی حرف مهمی است. درست هم هست. چه کسی باید به فکر بیفتد؟
قبل از دورکاری احمدینژاد، زنگ زد و خواست که به دفترش برویم. در این جلسه به او گفتم در علوم تجربی دست خدا را بستند و میگویند باران که میآید، آب تبخیر میشود و چنان و چنان میشود، پس خدا کجاست؟ در ربوبیت تکوینی دست خدا را که بستند. در ربوبیت تشریعی میگوییم منشأ سیاست باید خدا باشد اما اینجا هم دست خدا را بستند.
"قالت الیهود یدالله مغلولة"؛ دست خدا بسته است، ما خودمان همه کارهایم! خدا کارهای نیست! اصلا خدا حق ندارد در حوزه معرفتی دینی ما دخالت کند که در آنجا قرآن میفرماید "غُلَّتْ ایدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا...".
به احمدینژاد گفتم این وضع خوبی نیست، ایشان گفت شما طرحهای خودتان را ارائه کنید، البته من پیش از این جلسه با حاج اقا(آیتالله مصباح یزدی) مشورت کرده بودم. به احمدینژاد گفتم باید 2 کار انجام داد؛ کوتاهمدت و درازمدت؛ در درازمدت باید متون را تغییر داد، باید نخبگان حوزه علمیه و نخبگان دانشگاهی بنشینند و متون را اسلامی کنند.
اگر عضو هیئت علمی 2-3 میلیون حقوق میگیرد، به او 10 میلیون بده تا دغدغه نداشته باشد و بنشیند و در این زمینه فکر کند، چراکه تجربه این کار را داریم.
بعد از گذشته چند ماه تماس گرفتند و گفتند که طرحهایتان را ارائه کنید.
از عجایب روزگار این است که یک اصفهانی به آدم ناهار بدهد(خنده). دکتر آقاتهرانی به من زنگ زد و گفت ناهار بیایید منزل ما. ما رفتیم و دیدیم آیتالله مصباح و چند نفر دیگر نشستهاند. اولین جلسهای بود که من 3 ساعت و نیم کنار حاج آقا نشستم. ایشان املا میکرد و ما کلمه به کلمه مینوشتیمع البته ایشان خیلی زرنگ هستند و میگفتند که اینها یقیناً این طرحها را اجرایی نمیکنند، منتها باید طرح را ارائه کنیم که آنها نگویند ما درخواست کردیم اما شما ارائه ندادید.
این طرح ارائه شد و ما یک نفر را فرستادیم که رفت در یک نهادی که نمایندگان وزارت علوم و وزارت بهداشت حضور داشتند، گفت طرح ما این است، آنها هم انگار یک نگاه عالم اندر جاهل به او کردند و گفتند 180 کشور دنیا میخواهند دانشگاه را یک جور اداره کنند، شما میخواهید یک جور دیگر اداره کنید؟!
بله دیگر؛ 180 کشور دنیا کفر هستند اما ما انقلاب کردیم که اسلامی و مطمئناً میخواهیم جور دیگری اداره کنیم.
باز هم میگویم بعد از انقلاب مدیریت کشور ما براساس مدیریت سکولار اداره میشود که این واقعاً معضل بزرگی برای کشو راست. ما فقط داریم اسم اسلام را یدک میکشیم که الان کل منطقه و جهان را فتح کرده، اگر اسلام را بیاوریم، چقدر گلستان خواهد شد.
اهداف سیدالشهدا و صاحبالزمان (ع) همین است که اسلام اجرا شود.
این همه روضه خواندم برای این جهت که بگویم بنده میخواهم با حضور در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بسترهای قانونی الزام دولت را برای اسلامی کردن مدیریت کشور فراهم کنم. من نمیگویم همین الان میشود همه چیز را اسلامی کرد، نه اینطور نیست؛ غرب 400 سال است کار میکند که به اینجا رسید، ما باید 50 سال کار کنیم، اما ما باید یک جا جرقه اسلامی شدن را بزنیم و کار را شروع کنیم. بگذاریم یک نفر مثلا در حوزه اقتصاد 10 سال کار کند و ما او را از لحاظ مالی تأمین کنیم اما الان هیچ کس نه هزینه میکند، نه مکانی در اختیار میگذارد، نه افراد را شناسایی میکند. اصلاً عزم جدی برای این کار وجود ندارد، درحالیکه بزرگترین مشکل جامعه ما همین است.
این انگیزه اصلی من بود، حالا نمیدانم چقدر موفق میشوم.
* فارس: یعنی شما هیچ نقطه مثبتی در این 32 سال بعد از انقلاب نمیبینید؟
- نبویان: من در حوزه علوم میگویم. وگرنه واقعاً در بسیاری از حوزهها نظام موفق بوده است. در حوزه تکنولوژی واقعاً نظام موفق است. نظام ما اینقدر برکت دارد که باورکردنی نیست. ما کجا و فضایی شدن کجا؟ ما کجا و نانوتکنولوژی کجا؟ ما باید خودمان آسیبشناسی کنیم که آسیبها کجاست؟ والا موفقیتهای کشور قابل قیاس با ضعفها نیست.
* فارس: سؤال من هم در رابطه با همان اسلامی شدن بود؟ آیا در این 32 سال بعد از انقلاب اسلام در جامعه نهادینه نشده است؟
- نبویان: نشده است. شما وضعیت حجاب در جامعه را ببینید. رفتار بین زن و شوهر در خانواده را ببینید.
در زمان دوم خرداد در یک دانشگاه در شهر بابل سخنرانی داشتم. یک نفر آمد و گفت که شما دیدید که اسلام دیگر جواب نمیدهد، پس باید به سراغ لیبرال دموکراسی برویم. من گفتم شما دانشجو هستید؟ گفت بله. گفتم تو میگویی اسلام پیاده شده اما جواب نداد، به من بگو کجای این دانشگاه اسلام پیاده است؟
آیا فیزیک اسلامی است؟ آیا اقتصاد اسلامی است؟ شما رابطه بین استاد و دانشجو را ببینید، آیا اسلامی است؟ اینکه شما کنار یک دختر مینشینید، اسلامی است؟ کجا اسلام پیاده شده است؟ این دانشجو جوابی نداد.
الان وضع آموزش و پرورش چگونه است؟ آیا اسلامی است؟ خیر؛ بر اساس مدل فرانسه است. چه ربطی به نظام ما دارد؟
میخواهیم جامعه را توسعه دهیم. ببینید خیلی مهم است. شما بروید در بستر توسعه. این بحثهای سکولاریسم که مطرح میکردم، از دل آن چنین ثمراتی به دست میآید.
من گزارش سازمان ملل در رابطه با کشورهای توسعه یافته را مطالعه کردم. پارامترهای آن چیست؟ بهداشت، رفاه، زندگی خوب. رفاه یعنی زندگی خوب. بهداشت برای این است که هیچ وقت مریض نشویم، همه اینها میشود زندگی خوب. آیا حیوانات دنبال زندگی ناخوب هستند؟ فرق حیوان و انسان در کجاست؟
اگر به کسی بگویی تو حیوانی، میگوید حیوان خودت هستی! میگوید تفاوت داریم. میگویم فرقش چیست، هر دو قرار است سیر شوند، خب آنها غذای خام میخورند، انسان این همه پیشرفت کرده توانسته غذای پخته بخورد(خنده). هر دو قرار است از گرما و سرما در امان باشند. میگویند شما مهندسی عمران و معماری را نگاه کنید. خب فرق ما با گاو این است که گاو مستقیم به طویله میرود، آیا فرق ما فقط همینهاست؟
یکبار در جمع اساتید دانشگاه و پزشکان سخنرانی میکردم، به آنها گفتم میدانم حرفهایم به شما بر میخورد، اما فحش را بگذارید بیرون از جلسه به من بدهید(خنده).
گفتم نهایت پزشکی این است که میخواهید بدن من را سالم نگه دارید. گفتند بله، گفتم اما موفق که نمیشود چراکه دارویی را تولید میکنید که 18 عوارض دارد. خب طوری بسازید که عوارضی نداشته باشد. به آنها گفتم بدن نقطه مشترک انسان و حیوانات است یا نقطه اختلافی؟ گفتند نقطه مشترک، گفتم فرق این پزشکی با دامپزشکی چیست؟
شما یک علم بگویید که در دانشگاهها تدریس شود اما به نقطه مشترک انسان و حیوان نپرداخته باشد؟ فیزیک؟ شیمی؟ پزشکی؟ اقتصاد؟ کدام است؟
من به خاطر پایاننامه دکترایم مجبور شدم 30 ماده حقوق بشر را چند بار مطالعه کنم اما یک حقی که متعلق به انسانیت انسان باشد، در آن ندیدم.
از افتخارات اسلام این است که برای حتی حیوانات حق قائل است. تمام حقوقی که ما برای حیوانات قائلیم، در اعلامیه حقوق بشر آمده است(خنده)
نوشته انسان حق مسکن دارد، خب حیوان هم حق مسکن دارد. حق تغذیه مناسب دارد، حیوانات هم این حق را دارند.
شب نیمه شعبانی داشتم میرفتم کیش، وقتی رسیدم، اتوبوسی که مسافران را جلوی هواپیما میبرد، رفته بود که مجبور شد برگردد، وقتی من را دید، گفت حاج آقا کجا میخواهید بروید؟ گفتم کیش، گفت حاج آقا حالت خوب است؟ کیش میخواهی بروی؟(خنده)
در آنجا سخنرانی کردم گفتم اگر الان یک نفر از غرب پایش را در ایران بگذارد و بگوید شما مدام از امام زمان دم میزنید، اما منصفانه بگویید شما که فیزیک و تکنولوژی را از ما گرفتهاید، پس چه چیزی کم دارید، جواب چیست؟ جواب این است که علم شما درباره نقطه مشترک انسان و حیوان است، اما انسانیت انسان را چه کسی باید تأمین کند؟ دین است که انسانیت ما را تأمین میکند.
آیا ما جامعه خود را بر این سیاق و صراط ساختیم؟ عدالت یکی از اهداف بزرگ انبیاست اما همین عدالت هدف متوسط است و هدف غایی و نهایی جامعه اسلامی نیست. هدف نهایی را قرآن میفرماید "یَعبُدُونَنی لا یُشرِکُ بِی شَیئَاً". برای عبودیت باید بسترهای معرفتی فراهم شود.
* فارس: حاجآقا! پس نقش ولی فقیه در اینجا بهعنوان مدیر جامعه اسلامی چه میشود؟
- نبویان: وقتی مدیر دستور دهد اما کسی اجرا نکند، چه؟ حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند "لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ"، میفرماید من دستور میدهم اما اجرا نمیشود.
آقای مصباح میفرمود در زمان دوم خرداد چندین بار شاهد بودم که حضرت آقا میفرموند آقای معین! از تو میخواهم که دانشگاهها اسلامی شود.
آیتالله مصباح میفرمود بعد از اینکه آقا چندین بار این موضوع را مطرح کردند، آقای معین یک روز آمد و گزارش داد که در دانشگاهها پارک ساختیم و از این حرفها.
حاج آقا مصباح میگفت وقتی گفتی پارک، حداقل یک واژه اسلامی در آخر آن میآوردید، البته ما یک دانشگاه اسلامی داریم که دانشگاه آزاد اسلامی است(خنده)
در خبرنگاری که کار شماست، آیا اسلام نظر دارد یا ندارد؟ من میخواهم یک خبری را بنویسم، آیا با آبروی کسی بازی میشود یا نمیشود؟
اگر این مسائل رعایت شود، جامعه گلستان خواهد شد، چراکه اسلام پر از برکت است، البته اگر بتوانیم اجرا کنیم.
* فارس: به نظر میرسد جبهه پایداری در تهران تبلیغات ضعیفی داشته؛ قبول دارید؟
- نبویان: ضعیف نیست؛ صفر است. من حتی یک بَنِر از جبهه پایداری ندیدم. البته یک مبلغی را از ما گرفتند.
* فارس: نفری 10 میلیون تومان؟
- نبویان: بله، البته من 10 میلیون ندادم، بلکه 5 میلیون تومان پرداختم.
* فارس: حاج آقا شفاف بفرمایید از کجا آوردید؟
- نبویان: راستش را بگویم، یکی از دوستان طلبه 5 میلیون تومان وام گرفته بود که من این مبلغ را از او قرض گرفتم.
ما که نفهمیدیم این 5 میلیون را کجا خرج کردند، بالا نکشند، خوب است.(خنده)
البته برداشتم این است که اعضای جبهه پایداری در میان جوانان ولایی نفوذ دارد.
* فارس: در مناظره شما با آقای علی مطهری مباحثی درباره خمس 450 میلیونی آقای محصولی مطرح شد که گویا درست در رسانهها منتقل نشده است. موضوع چه بود؟
- نبویان: اگر اجازه بدهید، من یک گزارش اجمالی از این مناظره را خدمت شما شرح دهم. من از آقای مطهری گله دارم. ایشان آقازاده است اما شهید مطهری اینگونه نبودند، اولاً چرا اخلاق اسلامی رعایت نمیشود؟ چرا یک شخص به خودش جرأت میدهد به یک نفر دیگر توهین کند و دانشجویان را اراذل و اوباش بخواند و یا بگوید شما دنبال دنیا و منافع هستید و آلت دست شدهاید؟ اینها درست نیست.
آقای مطهری به من میگفت جای شما در مجلس نیست. من اشکالی به او وارد کردم که من و تو وقتی وارد مجلس میشویم، برای این است که جامعه را پیشرفت بدهیم، گفت بله؛ گفتم این پیشرفت چه معنایی دارد که تو میخواهی جامعه را به آن سمت ببری؟ تو اگر مبانیات را درست نکنی، چه قانونی را میخواهی وضع کنی؟ آقای مطهری گفت مجلس جای این حرفها نیست، من هم گفتم پس جای این است که برویم پشت تریبون و به این و آن توهین کرده و علیه دیگران فحاشی کنیم؟
تا اینکه مناظره به بحث مخارج رسید و آقای مطهری گفت که ما نفری 20 میلیون گذاشتهایم و بقیه را خانه کارگر تأمین کرد. آقای مطهری درباره مخارج جبهه پایداری مدعی شد که آقای روانبخش گفته 450 میلیون تومان خمس آقای محصولی را برای مخارج جبهه پایداری هزینه کردهاید. من این خبر را اصلاً نشنیده بودم به همین دلیل گفتم صحت و بطلان این موضوع را خبر ندارم و نه تأیید میکنم و نه تکذیب. اما اگر میگویی یک مرجعی اجازه داده، دیگر تو حق حرف زدن را نداری، چراکه وقتی مراجع اجازه کاری را بدهند، آن کار شرعی است که متأسفانه این بخش صحبتهای من که صوت آن نیز موجود است، به درستی منتشر نشده است و برخی از سایتها مثل خبرآنلاین و... بیمهری کرده و اگرها و شرطها را حذف کردند. جالب بود که در جایی از قول من نوشته بودند پول خمس اقای محصولی الان برای جبهه پایداری هزینه میشود که این دروغی بیش نبود.
من که میگویم در حوزه خبرنگاری باید اندیشه اسلامی داشته باشیم، معنایش همین است. چه اشکالی دارد که ما صداقت داشته باشیم؟ رسانه باید منتقلکننده باشد نه اینکه نظر خودش را اعمال کنید.
من از خود آقای محصولی هم این موضوع را پرسیدم، گفت اصلاً پولی در کار نبود، این پول برای 10 سال قبل بود و الان ربطی ندارد.
من اینجا از برخی خبرنگاران این گلایه را بکنم که موضوعات را درست منتقل نمیکنند، نمیگویم غرض دارند، اما درست متوجه شوند، بعد منتقل کنند.