.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 3396
  • بازدید دیروز : 797
  • کل بازدید : 1520702
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 7:33 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در چهارشنبه 90/11/5 ساعت 11:0 ص نویسنده : ایمان احمدی

یکی از ویژگی‌های دو نبرد بدر و خیبر این بود که معادله‌ی میان مسلمین و مشرکین را معکوس کرد. تا قبل از عملیات بدر و خیبر، معادله به نفع مشرکین و دشمنان بود و آنها از حربه‌های «ضربه زدن»، «مصادره‌ی اموال» و «تنگنای اقتصادی» استفاده می‌کردند، اما بدر و خیبر معادله را برعکس کرد و این حربه‌ها را از دست آنها بیرون آورد.

رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم شرایط امروز کشورمان را این‌چنین توصیف کردند: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابى‌طالب و محاصره‌ى اقتصادى مسلمانان، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه‌هاى بدمحاسبه‌گر خیال می‌کنند ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.»1 اما شرایط بدر و خیبر با شرایط شعب ابی‌طالب چه تفاوت‌هایی دارد؟ حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی طائب، کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام به بیان این تفاوت‌ها پرداخته است.

***

محاصره‌ی شعب ابی‌طالب یکی از نقاط حساس و سرنوشت‌ساز تاریخ اسلام است. لطفاً درباره‌ی چرایی وقوع این محاصره و اثرات آن توضیح دهید.

خدای متعال در قرآن به مسلمانانی که در مواجهه با فضای عملیات روانی دشمن قرار داشتند -دشمنی که می‌کوشید مؤمنین را مأیوس کند و آنها را به این باور برساند که راهی جز تسلیم ندارند و مقاومت یا اقدامات تقابلی یا تهاجمی‌شان بی‌اثر است- می‌فرماید «و اذکُرُوا»؛ به‌یاد آورید که «إذ أنتُم قلیلٌ» شما کم بودید و اصلاً قدرتی نداشتید و «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»2، مشرکان شما را مثل دانه از زمین برمی‌داشتند، زیر پا لگدمال می‌کردند و اگر بادی می‌آمد، مانند همان دانه‌ی بی‌ارزش، در هوا این طرف و آن طرف می‌شدید. به یاد بیاورید که خداوند متعال شما را زیاد کرد تا این‌که به نیرویی تبدیل شده‌اید که دیگر دشمن روی شما حساب می‌کند. پس معلوم می‌شود، مؤمنینی که کنار رسول‌الله صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله بودند، دوران ضعف بسیار مأیوس‌کننده‌ای را سپری کردند که اگر خدای متعال در معادله‌ی آن دوران نبود، از بین رفتن آنها حتمی بود.

اوج آن «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاس» هنگامی بوده است که پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله‌ در مکه بودند و همان تعداد اندک مؤمنین به ایشان، در اثر اِعمال محدودیت‌ها و تعرضا‌ت مشرکین، به حبشه مهاجرت کرده بودند. آنهایی هم که در مکه مانده بودند، یا امکان مهاجرت نداشتند یا به دلایلی مانند عدم تضعیف هسته‌ی دینی حاضر در مکه، صلاح نبود که مهاجرت کنند. در مکه به دلیل حضور بنی‌هاشم، مشرکین اجازه نمی‌یافتند به شخص پیامبر تعرضی کنند، چون ابوطالب که ظاهراً به اسلام نگرویده بود، به عنوان رئیس قبیله‌ی قریش و طایفه‌ی بنی‌هاشم، با آداب و سنن و تعصب‌های قومی از پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله محافظت می‌کرد. البته به غیر از این، مشرکین می‌توانستند سایر محدودیت‌ها را علیه مسلمانان اعمال کنند.

مشرکین در این مقطع یک محاصره‌ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همه‌جانبه را علیه مؤمنین طراحی و اجرا کردند. آنها طبق این برنامه‌ی تحریم، تمام ارتباطات مسلمین را قطع کردند. مسلمانان که حتی از سرپناهی در مقابل گرمای تابستان محروم شده‌بودند، تقریباً سه سال از دارایی‌های خودشان خوردند و امکان فعالیت اقتصادی نداشتند، به گونه‌ای که در اواخر دوران شِعب ابی‌طالب، حتی برای بچه‌هایشان هم غذایی یافت نمی‌شد. مؤمنین در آن سه سال بسیار تکیده و فرسوده شدند؛ تا حدی که اگر محاصره شکسته نمی‌شد، تنها یک قدم تا مرگ فاصله داشتند.

البته موضوع این‌ تحریم، تهدید جانی و حذف فیزیکی مسلمانان نبود؛ تنها اعمال فشار اقتصادی شدید و گرسنگی مطرح بود. وضعیت به جایی رسید که دیگر هیچ کاری از دست پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله برنمی‌آمد. در این وضعیت طبیعتاً جذب مردم به اسلام هم کم شد. یعنی اینهایی که پیرامون هستند، وقتی می‌دیدند ورود به اسلام هزینه‌ی خیلی بالایی دارد، خیلی اشتیاق نشان نمی‌دادند. البته بعضی‌ها هم ممکن بود بگویند که دیگر رها کنیم و برویم. پس برای یک مکتب، تهدیدی بالاتر از این متصور نیست که ریزشش بالا برود و رویشش کم شود؛ این یعنی از بین رفتن. بنابراین «یتَخَطَّفَکُم» را به حد اعلا رسانده بودند که خداوند متعال خودش وارد میدان ‌شد و آن موریانه را مأمور خوردن و از بین بردن نامه کرد.

چرا مشرکین حاضر شدند تنها به دلیل از بین رفتن نامه، محاصره‌ی شعب را پایان دهند؟

در آن زمان آیه‌ای نازل شد و خداوند فرمود «وَ لَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ» در درگیری با اینها سست نشوید، زیرا «إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ» اگر شما در درگیری با آنها درد می‌کشید، آنها هم مثل شما درد می‌کشند و البته یک تفاوتی با هم دارید «تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ»3 شما امیدی به خدا دارید که آنها ندارند.

در آن وضعیت سخت، یکی از منابع مالی ارزشمند برای مسلمانان، همان تجارت حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها و اموالش بود. مشرکین برای تکمیل محاصره‌شان تمام معاملات تجاری حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها را قطع کردند تا هیچ کس به مسلمین جنس نفروشد.

در نتیجه مسلمانان مجبور بودند که اجناس را به چهار برابر و پنج برابر قیمت بخرند. ضمن این‌که مشرکین برای جلوگیری از دادو ستد اجناس کاروآنهای تجاری با مسلمانان داخل شعب، مجبور بودند اجناس را گران‌تر بخرند. وقتی اجناس را گران می‌خریدند، دیگر در مکه کسی خریدار این اجناس گران نبود. در نتیجه طی این سه سال، تراز مالی بسیار بالایی از مکه خارج شد.

بنابراین مشرکین احساس کردند ادامه‌ی این سیاست، مکه را هم دچار فقر می‌کند و تجار مکه هم از بین می‌روند. یعنی همان‌طور که مسلمین در شعب زیان می‌دیدند، تجار مکه هم زیان شدیدی را تحمل می‌کردند، منتها آنهایی که داخل شعب بودند، می‌گفتند ما خدا را داریم، اما آنهایی که بیرون بودند، هیچ اعتمادی به خدا نداشتند. لذا شعب و بیرون شعب مانند دو کُشتی‌گیر در حال مسابقه، نفس‌هایشان رو به اتمام بود و کسی برنده بود که یک قدم بیشتر مقاومت می‌کرد. بنابراین وقتی موریانه آن کاغذ را خورد، یک‌باره راهی برای مشرکین هم پیدا شد که خودشان را نجات دهند.

اگر بخواهیم به جنگ بدر بپردازیم، این جنگ یک بهانه‌ی اقتصادی داشت و آن هم مسدود کردن راه کاروان تجاری ابوسفیان بود. برخی شبهه می‌کنند که پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله راه تمامی کاروآنهای مکه را می‌بستند. نظر شما در این باره چیست؟

نه، این یک اشتباه تاریخی است که برخی گمان کرده‌اند پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله راه تجاری مردم مکه را بستند. خیر، چنین نبوده است. به این دلیل که وقتی حضرت از جنگ احد برمی‌گشتند، خداوند متعال به ایشان فرمان داد که برو و ابوسفیان را تعقیب کن و فقط هم با کسانی برو که دیروز در جنگ فرار نکردند. همه‌ی آنهایی که مانده بودند، به‌ غیر از زخمی‌ها حدود هفتاد نفر بودند. حضرت که از مدینه حرکت کردند، در راه با کاروان تجاری «نائب بن مسعود اشجعی» ملاقات کردند که از شام راهی مکه بود.

نایب بن مسعود مشرک بود، اما پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را دوست داشت. به ایشان عرض کرد «من از این وضعیتی که برای شما پیش آمده، خوشحال نیستم، آیا کمکی از دست من برمی‌آید؟» پیامبر فرمودند «در این مسیر اگر دیدی که ابوسفیان با لشگرش به سوی ما می‌آید کاری کن که برگردد و نیاید.» سؤال این است که نایب بن مسعود عازم کجا بود؟ مکه. چه داشت؟ آذوقه.

اگر پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) راه تجاری اهل مکه‌ را بسته بود، پس این کاروان چطور از مکه به شام رفت و آمد کرده بود؟

دلیل دوم نقض ادعای فوق این است ‌که وقتی نعیم به ابوسفیان گفت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با یک سپاه فراوان به تعقیب تو آمده است، ابوسفیان برای این‌که ایشان را از ادامه‌ی حرکت بازدارد، به یک کاروان تجاری دیگر که از مکه راهی شام بود و بار آذوقه داشت گفت «شما وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را دیدید، بگویید که ابوسفیان با یک لشکر به سمت شما می‌آید.» به آنها گفت وقتی برگشتید مکه، من بار گندم به شما می‌دهم.

پس اگر پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله راه تمام کاروان‌های مکه را می‌بسته بود، این کاروان چگونه می‌خواسته عبور کند؟ بنابراین ایشان راه کاروانی را ‌بست که اموال مشرکین تجهیزکننده‌ی جنگ علیه مسلمانان در آن بود.

اما تفاوت این بستن راه چه بود؟ مشرکین در شعب ابی‌طالب، حضرت و مسلمانان را محاصره کردند، اما این محاصره برای خودشان هم ضرر مالی داشت. در حالی که پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله راه کاروان تجهیزی مشرکین را بست، اما اولاً ضرر مالی برای مسلمانان نداشت، چون این کاروانی نبود که بخواهد با مدینه معامله‌ی تجاری داشته باشد. ثانیاً خود کاروان برای مدینه سود بود. ثالثاً زمین‌گیر کردن دشمن باعث ارتقای توان عملیاتی مسلمانان بود.

در شُرُف وقوع عملیات بدر، برخی مسلمان‌ها در برابری دو نیروی متقابل تردید داشتند. یعنی برخی از آنها گمان می‌کردند که ما بنا بود برویم و کاروان را مصادره کنیم، اما به جای کاروان با رؤسا و مالکین کاروان روبه‌رو هستیم. قوت نظامی آنها هم به گونه‌ای است که ما توان مقابله نداریم؛ پس ما باید برای تجدید قوا عقب‌نشینی کنیم. این عده چرا به چنین جمع‌بندی رسیدند؟ زیرا ظاهر توانمند مشرکان را می‌دیدند و این‌ ظاهربینی، نتیجه‌‌ی غفلت از همراهی خدا بود. اما پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند اگر شما ایستادگی کنید، با این‌که عدد شما با آنها برابر نیست، ولی از نظر عملیاتی هم موفق می‌شوید. یعنی اگر آنها سه برابر شما نیرو و تجهیزات دارند، شما هم مؤید به نصرت خداوند هستید. «وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ»4 اصلاً پیروزی دست خداوند است.

موقعیت مسلمانان در جنگ خیبر چگونه بود و چه تفاوتی با موقعیت آنان در جنگ بدر داشت؟

در غزوه‌ی خیبر، آن جبهه‌ی یهودی که طراح اصلی و مغز متفکر مشرکین بود، خود را علنی کرد و همه‌ی دار و ندارش را در منطقه‌ی خیبر جمع کرد تا با پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله مقابله کند. در این هنگام مؤمنین که تا پیش از این نفسشان به شماره افتاده بود و به هیچ عنوان در مدینه و حومه با یهودیان درگیر نمی‌شدند، در موقعیتی قرار گرفتند که توانستند استحکامات یهودیان را دویست کیلومتر دورتر از مدینه محاصره کنند و این یعنی تفاوت موقعیت؛ یک روزی درون شهرشان محاصره می‌شدند، اما حالا دشمن را در منطقه‌ی خودش محاصره کرده بودند.

وقتی دشمنان در خیبر شکست خوردند، دو ضربه‌ی اساسی به آنها وارد آمد؛ اول این‌که متفکرهایشان مثل «علی بن أخطب» ضربه خوردند. دوم این‌که ثروت عظیمی در اختیار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قرار گرفت، به گونه‌ای که پس از آن، اوضاع مادی مدینه کاملاً تغییر کرد؛ اصحاب صُفّه دارای خانه و امکانات شدند، سپاه پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله دارای زره و اسب و امکانات شدند و مدینه از آن فقر پیشین درآمد.

پس یکی از ویژگی‌های دو نبرد بدر و خیبر این بود که معادله‌ی میان مسلمین و مشرکین را معکوس کرد. تا قبل از عملیات بدر و خیبر، معادله به نفع مشرکین و دشمنان بود و آنها از حربه‌های «ضربه زدن»، «مصادره‌ی اموال» و «تنگنای اقتصادی» استفاده می‌کردند، اما بدر و خیبر معادله را برعکس کرد و این حربه‌ها را از دست آنها بیرون آورد.

امروزه چگونه می‌توان موقعیت جمهوری اسلامی ایران را با وضعیت پس از غزوات خیبر و بدر مقایسه کرد؟

درست است که دشمنان ما طی سی سال گذشته تحریم‌هایی را علیه ما اعمال کرده‌اند، اما امروز ما به موقعیتی مانند شرایط پس از خیبر رسیده‌ایم. یعنی موقعیت ما در برابر دشمن معکوس شده است. ما دیگر در درون خودمان از نظر امکانات نیازمند آمریکایی‌ها نیستیم و اگرچه در مقاطعی اذیت می‌شویم، اما چرخ‌ ما نسبت به 30 سال قبل به بهترین وجه می‌چرخد.

هم‌اکنون ما اگر سختی داریم، نسبت به ایده‌آل‌ها سختی داریم و نه نسبت به دوران ستم‌شاهی. آن موقع نه پزشک داشتیم، نه مهندس داشتیم، نه جاده داشتیم؛ «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاس» بودیم، اما داستان امروز ما داستان پس از خیبر است.

در اثر مقاومت ایران در برابر سی سال اعمال فشارهای دشمنان، چشمان مردم منطقه باز شده است. اکنون دیگر مسلمانان منطقه بیدار شده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که آمریکا نمی‌تواند کاری بکند. بنابراین هم‌اکنون جهان اسلام در موقعیت پس از خیبر است. مثلاً گاز اسرائیل از مصر تأمین می‌شد و وقتی حرکت بیداری اسلامی در مصر به پیروزی رسید، مردم مصر ‌گفتند ما می‌خواهیم با اسرائیل قطع رابطه کنیم. گاز مصر که از تنگه‌ی هرمز عبور نمی‌کند که ما جلویش را بگیریم! اما چون در مصر بیداری اسلامی رخ داده، انگار تنگه‌ی هرمز آن‌جا هم بسته شده است. مردم مصر مصمم می‌گویند که ما دیگر به اسرائیل گاز نمی‌دهیم. بنابراین اگر در زمان رسول‌الله صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله خیبر شکسته شد، حالا هم این خیبر بزرگ در حال شکستن است. ما در زمان فروریختن خیبر صهیونیسم جهانی هستیم و طنین رسای این پیروزی ما و شکست آنان در همه‌ی جهان پیچیده است.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا