مجید محمدی از چهرههای شناخته شده حلقه کیان که در سالهای آخر دولت خاتمی به خارج از کشور فرار کرد و جزو سرپلهای اصلی ارتباط عناصر فراری با سرویسهای جاسوسی غرب است، در آستانه برگزاری نشست هماهنگی گروهکهای ضد انقلاب در لندن، پیشنهادهایی برای نزدیک شدن این گروهها به هم مطرح کرد.
البته محمدی در این نوشته اشارهای به نشست هماهنگی گروهکها که قرار است در ماه جاری (بهمن) برگزار شود، نکرده است تا چنانچه مانند دور قبل که قرار بود این نشست در آذر ماه برگزار شود اما بهدلیل لو رفتن برخی محورها به تعویق افتاد، پیشنهادهایش بیاثر نشود.
نکتهی قابل توجه برنامهریزی سرویسهای جاسوسی غرب برای آشتی دادن گروهکهای ضد انقلاب در طول دو سال گذشته است، بهطوری که بهدنبال فروکش کردن فتنه در داخل ایران و از تقلیل قابل توجه ظرفیت فتنه و در عین حال، خروج تعداد قابل توجهی از عناصر این جریان از کشور، سرویسهای جاسوسی به این نتیجه رسیدند که باید از حجم اختلافهای میان گروهکها بکاهند و میان آنها همکاریهایی را شکل بدهند.
فاز اول این پروژه سال گذشته با عنوان "دولت در تبعید" اجرا شد اما بهدنبال بازگشت محمد رضا مدحی نفوذی سیستم امنیتی کشور به ایران و افشای ضعف اطلاعات، تحلیل و عملیات گروهکهای ضد انقلاب، ضربه قابل توجهی به این پروژه خورد.
در عین حال، سرویسهای جاسوسی غرب بهویژه امریکا، انگلیس و فرانسه در تدارک برگزاری دومین نشست مشترک ضد انقلاب در آذر ماه بودند که این نشست به میزبانی لندن به بهمن ماه موکول شد. مشابه این نشست برای اپوزیسیون روسیه نیز که ناآرامیهایی را در ماههای گذشته تجربه کرد، در لندن برگزار خواهد شد.
اما در آستانه این نشست، مجید محمدی که معمولاً ترجمه فارسی دستور العملهای سوختهی سیا را در رسانههای ضد انقلاب منتشر میکند، با یادآوری تجربههای شکست خورده ائتلاف میان گروهکهای ضد انقلاب، پیشنهاد کرد که قبل از هرگونه دور هم نشستن، گروهها باید تکلیف خود را با مسائلی مانند حقوق همجنسبازان و رابطه با اسرائیل مشخص کنند.
وی در ابتدا با بیان اینکه "تشکیل شورای هماهنگی راه سبز امید، علی رغم ادعای نمایندگی از میر حسین موسوی و کروبی، در نهایت بیشتر اختلاف آفرید"، نوشت: «برای ایجاد اتحاد و اجماع باید به اقداماتی دست زد که از اختلافات بکاهند یا بستری برای حل منازعات و رسیدن به توافق فراهم آورند.»
اما مهم ترین بخش این یادداشت که در بیبیسی فارسی منتشر شد، جایی است که وی به صراحت خواستار اعلام نظر طیف های مختلف اپوزسیون از جمله اصلاح طلبان، پیرامون مسایل مختلف جاری در کشور شده مانند حقوق همجنس بازان شد و اعلام کرد: "نمیدانیم نیروهای اصلاح طلب مذهبی چه موضعی در مورد همجنسگرایان و حقوق آنها دارند!"
وی در بخش دیگری از نوشته خود نیزخواستار شفافیت بیشتر و اعلام برنامه طیف های مختلف اپوزسیون برای موضوعهایی مانند رابطه با کشورهایی مثل اسراییل امریکا و... شد و افزود:
«احتمالا خواهید پرسید که مخالفان هر روز دارند مواضع خود را اعلام میکنند. چنین است و چنین نیست. آنها بر اساس نوعی عامه گرایی از اعلام مواضعی که احتمال میدهند گروههایی را از آنها جدا میکند میپرهیزند. به عنوان نمونه ما نمیدانیم موضع سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) در مورد رابطه ایران با اسرائیل یا آزادیهای چهارگانه چیست؛ نمیدانیم مواضع حزب مشارکت پس از رویدادهای سال 1388 در باب حمایت جمهوری اسلامیاز حزب الله و حماس چیستَ؛ ... نمیدانیم نیروهای ملی- مذهبی چه نظری در مورد ارث مساوی برای زنان و مردان دارند؛ نمیدانیم مشروطه خواهان به دنبال کدام مدل از حکومت پادشاهیاند؛ همچنین نمیدانیم هر یک از گروههای اپوزیسیون در صورت به دست گرفتن قدرت با تظاهرات مسالمت آمیز چگونه برخورد میکنند و قس علی هذا.»
وی درادامه نیز از گروه های مختلف اپوزیسیون خواسته تا منابع مالی خود را شفاف کنند چرا که این موضوع یکی از علل عدم اعتماد عمومی به آنها طی سالهای اخیر بوده است.
البته یادداشت وی بدین جا ختم نمی شود و در پایان با یک پیشنهاد بامزه همراه است. وی با یادآوری اینکه "نیروها و جریانهای سیاسی ایرانی در داخل و خارج (موافق یا مخالف رژیم، اصلاح طلب و برانداز)- اغلب در مورد میزان پشتیبانی مردمیاز خود متوهم هستند" پیشنهاد کرده است که گروه های مختلف اپوزسیون برای جلوگیری از اختلافات بیشتر با یکدیگر، نظرسنجی کرده و ببینند پایگاه کدامیک بیشتر است!
تلاش برای ایجاد ائتلاف و نزدیکی میان گروهکهای ضد انقلاب بهمنظور افزایش کنترلپذیری آنها از سوی سرویسهای جاسوسی غرب و همچنین القای اعتماد به نفس به آنها پس از شکست سنگین در فتنه 88، در حالی است که این سرویسها امیدوار هستند بتوانند در آینده با فعال کردن مجدد فتنه در داخل، از ظرفیت این گروهکها بهعنوان شورای انتقالی مشابه مدل لیبی استفاده کنند.
اما به نظر می رسد این روزها که تقریبا یک سال از حصر سران فتنه می گذرد، بدنه حداقلی این جریان در داخل و خارج از کشور بیش از همیشه دچار سردرگمی شده است چرا که طی این مدت نه تنها اتفاق قابل توجهی از سوی کسانی که مدعی بودند "موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه" نیفتاده است، بلکه طیف خارج از کشور نیز که تصور می کرد می تواند با اتکا بر آنچه که "پایگاه مردمی جنبش سبز در داخل کشور" می خواند، اقدام خاصی انجام دهد عملا بیش از پیش متوجه توهم خود در این زمینه شده است و اساساً افزایش سرمایهگذاری غرب بر روی جریان خارجی فتنه شامل عناصر ضد انقلاب فراری بهدلیل کور شدن ظرفیت داخلی فتنه است.
در آبان ماه سال 89 نیز اکبر گنجی از عناصر نشانه دار اپوزسیون طی سخنانی در کلیسای کارتویزر کلن، گفته بود: "رویدادهای ماه های اخیر، این ایده را بسط داده که جنبش سبز- مانند جنبش اصلاح طلبی- تمام شد و به بایگانی تاریخ ایران پیوست. تظاهرات خیابانی در شهرهای ایران پایان یافت.حمایت مردمی از جنبش سبز به سرعت کاهش یافت و به جای افزایش تعداد فعالان این جنبش، شاهد زوال و ریزش سریع آن بودیم."
وی با تصریح به ایجاد شکاف عمیق بین سران فتنه، اعلام داشته بود: "شکاف بین رهبران جنبش سبز افزایش یافته است و حتی محمد خاتمی دیگر از جنبش سبز یا دربارهی جنبش سبز حرف نمی زند."