.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 3823
  • بازدید دیروز : 2897
  • کل بازدید : 1513394
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 10:1 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در شنبه 90/10/24 ساعت 6:50 ع نویسنده : ایمان احمدی

کربلاآن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 8/12/86 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

دو بُعد اصلی روح انسان

معرفت و محبت نوعی تلازم با هم دارند. در مرتبه‏ای از آن، معرفت مقدم است و یک نوع علیت ناقصه نسبت به محبت دارد، در مراتبی هم، محبت باعث افزایش معرفت می‏شود. این زیارت‏ها علاوه بر این که ما را به آن معتقَدات و این معرفت‌هایی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام داریم توجه می‏دهد، بُعد دیگر روانی ما را هم تقویت می‏کند.

شناخت و معرفت، و احساس و عواطف دو بعد اصلی روح انسان هستند. این دو تا وقتی تقویت شود، انسانیت انسان تقویت می‏شود. هر قدر ما به خودمان و به هستی آگاه‏تر باشیم، انسان‏تریم. انسانیت هم مراتب دارد. هر قدر معرفت و محبت ما،یا بُعد شناخت و بعد عاطفه‏ی ما ضعیف‌تر شود، از انسانیت دورتر می‏شویم. بی توجه و سر در آخور؛ آن دیگر انسان نیست. پس اگر ما در زیارت دو چیز را رعایت کنیم: اول مسایلی که مربوط به شناخت‌مان است؛ این که با چه کسی روبرو هستیم، و بعد سعی کنیم که کارمان را به قصد عبادت و با ادب انجام دهیم، این می‏تواند در ساختنِ ما و در کمالاتِ روحی ما فوق‏العاده اثر داشته باشد.

 

سرّ زیارت حسین

درباره‏ی زیارت سیدالشهدا علیه السلام روایات عجیبی آمده که واقعاً بهت‌آور است. چه سرّی در این کار هست که این همه به آن توصیه شده است؟ در تمامِ اوقات متبرکه‏ی سال، زیارت سیدالشهدا وارد شده است. بزرگانی بودند که قدر این زیارت‌ها را آن‌قدر می‏دانستند که سعی می‏کردند یک روز عمرشان هم بدون زیارت عاشورا نگذرد. کسانی که اگر انسان کارهای علمی‏شان را ببیند خیال می‏کند در شبانه‏روز غیر از فعالیت علمی هیچ‏کاری نداشتند. اما زیارت عاشورا و نماز جعفرشان هم ترک نمی‏شد و شاید آن توفیقات هم، به برکت همین‌ها باشد. ببینید اهل‌بیت علیه السلام چه تدبیری به کار برده‏اند! این حکمت الهی است که در آنها ظهور پیدا کرده است. با یک السلام علیک یا اباعبدالله گفتن، هم بعد معرفتی انسان تقویت می‏شود و هم بعد عاطفی‏اش. انسانیت رشد می‏کند.

اگر شب اربعین و روزهای دیگر آمد و یادی از زیارت امام حسین نکردی، محبت این گوهرِ عظیم، این اکسیرِ کیمیا، کم‌کم ضعیف و کم‌رنگ و بی‏اثر می‏شود. بنابراین این همه اهتمامی که در زیارت‌ها هست بی‏جهت نیست. باعث محبت بیشتر می‌شود؛ یعنی پیوند روح شما با سیدالشهدا علیه السلام تقویت می‏شود و رشد می‏کند

چه طور با یک سلام کردن انسانیت رشد می‏کند؟! این یک مسیله‏ی قطعی علمیِ ثابت شده‏، و هم درونی است. شما با کسی دوست هستید و به او علاقه دارید. اگر این علاقه‏تان را در عمل ظاهر کنید، کم یا زیاد، این علاقه رشد می‏کند و تقویت می‏شود. اگر اظهار نکنید، کَم کَم یادتان می‏رود؛ «از دل برود هر آن چه از دیده برفت.» پس هر چه ناشی از محبت باشد، محبت را زیاد می‏کند. اگر به کسی هدیه‏ای بدهید و برایش پول خرج کنید، محبت تان زیاد می‏شود. اگر به کسی ارادت دارید، با زبان های مختلف عرض ارادت می‌کنید؛ تا می‏رسد به آنجایی که کسانی غزل‌سرایی و مدیحه‌سرایی می‏کنند. عاشقانه سخن می‏گویند و عاشقانه رفتار می‏کنند. خب بازار عالم با همین چیزها گرم است. اگر این کارها انجام شود روز به روز محبت بیشتر می‏شود و اگر نشد، کم می‏شود. شما اگر دوستت را ببینی و به او سلام نکنی، آیا دیگر محبت می‏ماند؟ پس حتی یک سلام کردن می‏تواند محبت را زیاد کند. چه طور در اطراف انسان چیزهایی هست که توجهش را جلب می‏کند، اما روزی چند مرتبه یادش می‏رود بگوید: السلام علیک یا اباعبداللّه! اگر ریشه‏ای در دل نداشته باشد این اثر ظاهر نمی‏شود. اگر شب اربعین و روزهای دیگر آمد و یادی از زیارت امام حسین نکردی، محبت این گوهرِ عظیم، این اکسیرِ کیمیا، کم‌کم ضعیف و کم‌رنگ و بی‏اثر می‏شود. بنابراین این همه اهتمامی که در زیارت‌ها هست بی‏جهت نیست. باعث محبت بیشتر می‌شود؛ یعنی پیوند روح شما با سیدالشهدا علیه السلام تقویت می‏شود و رشد می‏کند.

 

امام حسین

 


مراتب زیارت

وقتی انسان کسی را دوست ‏دارد به ملاقات و زیارتش می‏رود. انگیزه‏ی انسان برای زیارت متفاوت است، هم‌چنان که علت دوستی‏اش هم متفاوت است. گاهی زیارت از کسی، برای این است که یک کاری با او دارد. مثلاً می‏خواهد پولی قرض بگیرد. این سلام و محبت ارزش دارد، اما خالص نیست. ولی یک وقت انسان دلش برای کسی تنگ می‏شود، می‏گوید: برویم یک سری به دوست مان بزنیم تا رفع دلتنگی‏مان شود. خب، این از آن کمی مرتبه‏اش بالاتر است؛ اما بالاخره می‏خواهد رفع دلتنگی خودش کند. این هم باز برای او نیست. اما محبت ممکن است به یک جایی برسد که انسان اصلاً خودش را فراموش کند. دلتنگم یا نیستم، کاری دارم یا ندارم، نفعی برای من دارد یا ندارد، مهم نیست. گویا غیر از او چیزی نمی‏بیند. وقتی هم به ملاقاتش می‌رود چیزی از او نمی‏خواهد. آمده است تا خضوع کند. ممکن است طوری شود که محبّ، در مقابل محبوب، جز خضوع و جز فانی شدن چیزی نمی‏خواهد. می‏خواهد در مقابلش به خاک بیفتد. آخر چرا این طوری می‏کنی؟! نمی‏دانم چرا؛ عشق است! خیلی از ماها می‏خواهیم برویم زیارت سیدالشهدا. آرزو و دعای‌مان هم زیارت کربلاست اما وقتی عمق دل مان را بکاویم، می‏خواهیم برویم تا دعای ما تحت قبّه‏ی سیدالشهدا مستجاب بشود. می‌خواهیم ما را شفاعت کند و گناهان مان آمرزیده شود. می‏خواهیم برویم حاجت مان را بگیریم. خب، این هم خوب است که باز هم امام حسین علیه السلام را شناخته‌ایم و می‏دانیم استجابت دعا تحت قبّه‏ی او از ویژگی‌های سیدالشهدا علیه السلام است. اما این خیلی فرق دارد با آن کسی که دلش برای امام حسین علیه السلام تنگ شده است. سفر خطرناک است، دست می‏بُرند، می‏کشند؛ مهم نیست. جانم فدای حسین.

بودند بزرگانی که وقتی سلام می‏کردند جوابش را می‏شنیدند. بیچاره ما که کر و کوریم. اگر بخواهیم از این زیارت‌ها درست استفاده کنیم، باید این اعتقادهای مان را جدی بگیریم. باید باور کنم که واقعاً اینجا کسی هست که مرا می‏بیند و صدای مرا می‏شنود. باید اجازه بدهند تا من وارد شوم! بودند و هستند بزرگانی که گفته‌اند: اگر اذن دخول خواندید و دلت ان نشکست وارد نشوید و برگردید. این از مقوله‏ی معرفت است؛ یعنی شناخت امام. عارفا بحقهم، یکی از شیونش همین است

معرفت در زیارت

از مضامین زیارت‌ها و اذن دخول‌ها برمی‏آید که مسئله از اینها بالاتر است. در اذن دخولی که در همه‏ی مشاهد مشرفه مستحب است، می‌خوانیم: «خدایا من می‏دانم که پیغمبر و اولیاء تو زنده‏اند، سخن من را می‏شنوند، من را می‏بینند، به سلامم جواب می‏دهند؛ اما من نمی‏شنوم...». بودند بزرگانی که وقتی سلام می‏کردند جوابش را می‏شنیدند. بیچاره ما که کر و کوریم. اگر بخواهیم از این زیارت‌ها درست استفاده کنیم، باید این اعتقادهای مان را جدی بگیریم. باید باور کنم که واقعاً اینجا کسی هست که مرا می‏بیند و صدای مرا می‏شنود. باید اجازه بدهند تا من وارد شوم! بودند و هستند بزرگانی که گفته‌اند: اگر اذن دخول خواندید و دل تان نشکست وارد نشوید و برگردید. این از مقوله‏ی معرفت است؛ یعنی شناخت امام. عارفا بحقهم، یکی از شیونش همین است. البته از این وسیع‏تر هم هست. خیلی آسان است بگویند: روایتش ضعیف است یا سندش معتبر نیست! ما نمی‏فهمیم؛ مثل خیلی چیزهای دیگر که نمی‏فهمیم! سعی کنیم آن اندازه‏اش را که میسّر است، دست کم آن وقتی که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف می‏شویم یا اگر سعادت داشته باشیم کربلا مشرف شویم، باورمان باشد که امام می‏بیند، می‏شنود، و جواب ما را می‏دهد و آنچه در دل داریم می‏فهمد. برای او فرقی نمی‏کند که بگوییم یا نه؛ این برای ما مهم است که توجه داشته باشیم و ارتباط برقرار کنیم. این ماییم که باید بفهمیم در مقابل چه کسی ایستاده‏ایم. چه موقعیتی داریم و چه شرافتی نصیبمان شده است و چقدر می‏توانیم از این موقعیتی که گیرمان آمده است بهره‏برداری کنیم. این از مقوله‏ی معرفت است؛ یک توأمانی هم دارد که با محبت همراه است.

پروردگارا، تو را به مقام سیدالشهدا علیه السلام قسم می‏دهیم معرفت‌ها و محبت‌های ناب اهلبیت علیهم السلام را به همه‏ی ما مرحمت بفرما.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا