و اگر می خواهی بدانی چه سری در این اشک ها نهفته است، گوش دل بسپار تا صدای به هم خوردن دندان های شیطانِ اکبر را ، از هراس این سردارِ بی ادعا بشنوی.این همان راز نهفته در اشک های فرزندانِ حضرت روح الله در شب های عملیات است.
قاسم سلیمانی، نوجوان کرمانی بود که با بنایی تأمین معاش می کرد. جنگ که آغاز شد، خشت و گل و شاغول را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت. زیاد طول نکشید که قاسم توان تشکیلاتی و رزمی خود را به فرماندهان جوان سپاه که سن و سالشان زیاد با او فاصله نداشت نشان داد. به این ترتیب قاسم سلیمانی به فرماندهی بسیجیان هم ولایتی خود رسید و پس از مدتی لشکری از کارگرزادگان کرمانی تشکیل داد که نام آن را «لشکر 41 ثارالله» نهادند. این لشکر در طول سال های دفاع مقدس، درخشش اعجاب آوری از خود نشان داد نام خود را در تاریخ ایران و اسلام جاودانه نمود.
به سال 1379 فرماندهی کل قوا ، حضرت آیت الله خامنه ای ، این بسیجی جان برکف ولایت را از کرمان به تهران فراخواند و او را به فرماندهی یکی از قوای پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، با نام «نیروی قدس» منصوب کرد.
تصاویر زیر ، یه سال های دفاع مقدس و شب وداع سرداران لشکر ثارالله با یکدیگر باز می گردد. فرمانده لشکر ، با اشک های خود ، همرزمانی که تا چند روز دیگر ، شاید بال در بال ملائک می گشودند ، بدرقه می کند. و اگر می خواهی بدانی چه سری در این اشک ها نهفته است، گوش دل بسپار تا صدای به هم خوردن دندان های شیطانِ اکبر را ، از هراس این سردارِ بی ادعا بشنوی.این همان راز نهفته در اشک های فرزندانِ حضرت روح الله در شب های عملیات است.