بنده خدمت حضرت آیتالله مهدویکنی از سال اولی که آمدم قم ارادت داشتم. اگر بخواهم در بین روحانیون مخلصی که برای این انقلاب دل سوزاندند و باتقوا هستند، 10 نفر را معرفی کنم، حتماً یکی اش ایشان است.
آیت الله مصیاح یزدی در دیدار جمعی از اصولگرایان به دلایل ارادت خود به آیت الله مهدوی کنی اشاره کرده و سپس پیرامون خاستگاه و اهداف جبهه پایداری و همچنین نحوه تعامل با جریان های اصولگرا توضیحاتی ارائه فرمودند.
بنده خدمت حضرت آیتالله مهدویکنی از سال اولی که آمدم قم ارادت داشتم و مدتی همسایه دیوار به دیوار در مدرسه بودیم و حجرهمان با حجره آیتالله مهدویکنی متصل به هم بود. سوابق خیلی طولانی داشتیم. اگر بخواهم در بین روحانیون مخلصی که برای این انقلاب دل سوزاندند و باتقوا هستند، 10 نفر را معرفی کنم، حتماً یکی اش ایشان است. در یکی دو سال اخیر تلاش خیلی زیادی شد تا جناب آیتالله مهدویکنی رئیس مجلس خبرگان بشوند و این یکی از آثار ارادت ما بوده و هست و انشاءالله خواهد بود.
علاوه بر اینها عنایتی که امام به ایشان داشتند و پستهایی که در اوایل انقلاب ایشان عهدهدار بودند، مسئولیتهایی که آن زمان پذیرفتنش بسیار سنگین بود، ابتدا مسئولیت کمیته را که هنوز هیچ خبری نبود به عهده گرفت، بعد نخستوزیری و مسئولیتهای دیگر. به هر حال ایشان آدم ناشناختهای نیست و ما قدر ایشان را میشناسیم و ارزششان را برای انقلاب درک میکنیم، اما همه ما میدانیم که خدا دو انسان را مثل هم نیافریده است. دو تا برادری که در یک خانواده، از یک پدر و مادر و در یک مدرسه تربیت شدهاند افکارشان صددرصد مثل هم نیست. بزرگان میگویند که این از تفاوتهای خلقتی است و جزو زیباییهای خلقت و حکمت آفرینش است.
آیت الله مصباح یزدی در بخش دیگر از سخنانشان با اشاره به نحوه شکل گیری جبهه پایداری توسط گروهی از نیروهای اصولگرا توضیح دادند: مسئله انتخابات اخیر مجلس شد. بنده خودم در شهرستانهایی اتفاقی رفته بودم، حس کردم که رفیق ایشان(آقای احمدی نژاد) از مدتها پیش مشغول زمینهسازی برای انتخابات مجلس و بالمآل برای ریاست جمهوری خودش است. به دوستان تذکر دادم که مواظب باشید مسئله جدی است و حواستان جمع باشد که وظیفه شرعیتان را عمل کنید.
از کسانی که بنده مستقیماً با ایشان تماس داشتم، آقای آقاتهرانی بود که در اینجا شاگردمان بوده است. با ایشان مستقیماً صحبت کردم و با دوستان دیگر معالواسطه. تا اینکه چند نفر از نمایندگان مجلس پیشنهاد کردند که میخواهیم با شما ملاقات و صحبتی کنیم. من هم پذیرفتم. آقای کوچکزاده بود، آقای آقاتهرانی بود، اسمها درست یادم نیست، دو سه نفر دیگر از همین تیپها بودند که یکیشان، آقای زارعی بود که الان در جبهه پایداری است. اینها آمدند و گفتند که ما متحیریم. ما تا به حال به دلایلی از جمله حمایت مقام معظم رهبری از احمدینژاد از ایشان حمایت کردیم، ولی از وقتی که این رفتار را شروع کرد متحیریم چه کنیم و حالا مسئله انتخابات آینده مجلس مطرح هست. ما هم گفتیم که شما خودتان اهل بصیرت و کارکشته سیاست هستید. بنشینید ببینید مصالح کشور چه اقتضا میکند، فکر این باشید که اسلام حفظ شود. از چیز دیگری نترسید. ملاقات دوستانهای بود و از ما نظری خواستند.
بعد از چندی درخواستی کردند که با چند نفر دیگر جلسهای با ما داشته باشند. این دفعه آقای محصولی و آقای دکتر الهام هم بودند. گفتند تا به حال در دولت قبلی به نام «رایحه خوش خدمت» کار میکردیم و حالا نگرانیم که این رفیق آقای احمدینژاد از این اسم و این افراد استفاده کند. شاید بعضی از افرادی را که با ما کار میکردند جذب کند و بگوید که اینها همانها هستند و ما میخواهیم صریحاً اعلام کنیم که شرط شروع کار سیاسیمان مخالفت با این گروه انحرافی است و به این مناسبت میخواهیم تابلوی جدیدی را انتخاب کنیم و تابلوی رایحه خوش خدمت کنار برود. آنچه عرض میکنم حاصل مضمون است و عین عبارتها یادم نیست. پیشنهاد کردند که اسمش را بگذارند گروه انقلاب اسلامی یا چنین چیزی؛ روی عنوان انقلاب اسلامی تکیه کردند. بعداً حدس زدم میخواهند مشابه همان فراکسیون انقلاب اسلامی را که در مجلس دارند و آقای حسینیان و سایرین در آن هستند باشد، برای همین روی عنوان انقلاب اسلامی تکیه میکنند، از من نظر خواستند. بحث طلبگی مشورتی است. مثل گروههای دیگر مثل رهپویان... که عنوان جمعیت را میگذارند، این هم در مقابل بشود مثلاً جمعیت انقلاب اسلامی یا شاید گفتند حزب انقلاب اسلامی. جزئیاتش را اقرار میکنم که یادم نیست.
*اصولگرایان دایره های متحد المرکز تشکیل بدهند
اگر عرایض بنده را گوش کرده باشید یا خلاصه آن را برایتان گفته باشند، تکیه عرایض بنده این بود که ما باید با همه کسانی که جهات مشترکی داریم همکاری داشته باشیم و این همکاریها در دوایر متحدالمرکزی شکل میگیرد. اولاً با همه مسلمانها در مقابل کفار، بعد با همه شیعیان در مقابل کسانی که ضد شیعه هستند. بعد با همه کسانی که طرفدار انقلاباند در مقابل آنهایی که شیعه هستند، ولی میانه خوشی با انقلاب ندارند و همینطور میرسد به کسانی که افکارشان به هم نزدیکتر هست و با هم همکاری و اعتماد بیشتری نسبت به هم دارند، این گروهیاند که در درون اصولگرایان نه به عنوان تعارضی بلکه عضوی از خانواده اصولگرایان و یک دایره کوچکی در این دوایر متحد که در جهات دیگر اتحاد داریم.
بنده به عنوان لیدر نیستم، نه کسی مرا به این عنوان پیشنهاد کرد و نه من پیشنهاد کردم و اهلش بودم. نه آنها به من سرسپردهاند که هر چه تو بگویی عمل میکنیم. اصلاً تمایل معقولی هم نیست. عملاً هم نخواهد شد. عرض کردم هیچ دو نفری نیستند که همه فکرهایشان مثل هم باشد.یک جاهایی با هم اختلاف پیدا میکنند. الان هم اینها را از بهترین افرادی که در جرگه سیاست وارد هستند میشناسم، البته منحصر به اینها نیستند. آقای فدایی و آقای زاکانی هم هستند.
فکر نمیکنم آنها به عنوان اینکه بنده مؤسس جبهه پایداری هستم جایی گفته باشند. دیروز پریروز در روزنامه دیدم که آقای محصولی هم گفته بود که این لیدر نیست، ما در باره بحثهای اخلاقی و این چیزها با ایشان مشورت میکنیم. بنابراین بنده نه آمریتی نسبت به این آقایان دارم و نه آنها تعهدی دارند که حرف مرا گوش کنند. نه همه حرفهای آنها را من قبول دارم و نه آنها همه حرفهای مرا قبول دارند و این مال همه هست. غیر از مقام معظم رهبری که بر ما ولایت دارند و هرچه بفرمایند با تمام وجود اطاعت میکنیم، هیچکس دیگری چنین چیزی را نسبت به ما ندارد...