مدیر گروه معارف دانشگاه تهران ضمن بازشناسی واقعه مهم غدیر خم به پرسشهایی نظیر مهمترین هدف پیامبر اکرم(ع) در حجة الوداع، تعداد جانشینان پیامبران اولوالعزم و چرایی انتخاب منطقه بد آبوهوای غدیر خم توسط خداوند برای ابلاغ پیام پاسخ داد.
عدم حضور امام علی(ع) در جنگ و آغاز شایعات
ابوالفضل عابدینی در ابتدای این گفتوگو بیان داشت: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در اواخر عمر، چندین بار امیرالمومنین علی علیه السلام را مطرح کردند. یک بار در سال هشتم هجری موقع رفتن به جنگ تبوک بود. علتش هم این بود که چون منافقین به آن جنگ نرفتند این احتمال وجود داشت که در شهر شایعهپراکنی کنند و روحیه مسلمانان و خانواده آنها را تضعیف کنند. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند شما در شهر بمانید. و این جنگ تنها جنگی بود که علی در آن شرکت نداشت. هنوز مسلمانان از شهر خیلی دور نشده بودند که منافقان شایعات را شروع کردند و گفتند پیامبر صلی الله علیه وآله چرا علی علیهالسلام را با خود نبرده؟ حتما مشکلی ایجاد شده؟ حتما بین آنها اختلافی رخ داده!
وی افزود: به همین جهت امیرمومنان علیهالسلام خود را به جبهه مسلمانان رساند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد اجازه بدهید من هم بیایم! هنوز شما نرفته شایعات شروع شده است! حضرت فرمودند: به همین خاطر گفتم در شهر بمانید «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی من بعدی» تو برای من مثل هارونی برای موسی، تو وصی و جانشین و وزیر من هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نمیآید. این حدیث از احادیث متواتر هست که خیلی از محدثین نقل کردهاند.
عابدینی در ادامه گفت: در سال نهم هجرت که یک سال بعد از فتح مکه بود نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امیرمومنان علیه السلام را مطرح کرد. جریان چنین بود که وقتی که سوره برائت بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شد. پیامبر آن را به برخی از اصحاب داد که بروند و در اجتماع حج چندین بار بخوانند تا اتمام حجتی برای مشرکین باشد که از سال بعد به خانه خدا نمیتوانند بیایند.
وی گفت: ابوبکر با 300 نفر به این خاطر حرکت کردند اما پیامبر صلی الله علیه وآله مامور فرستاد که این هیئت را برگرداند و ماموریت ابلاغ سوره را به امیرمومنان علی علیهالسلام داد و فرمود: خداوند فرموده یا خودم شخصا باید این سوره را ابلاغ کنم یا کسی که نزدیکترین فرد به من است باید آن را ابلاغ کند که آن علی است. امیرمومنان علی علیهالسلام رفت و چندین بار در قسمتهای مختلف حج آن سوره را قرائت فرمود.
* سال دهم هجرت، آخرین سال عمر پیامبر و محو کامل بتپرستی در جزیرةالعرب
مدیر گروه معارف دانشگاه تهران گفت: سال دهم که اسلام در اوج قدرت بود سال ویژهای برای اسلام بود. از بت و بت پرستی در منطقه خبری نبود و آیین اسلام به لطف خداوند در منطقه منتشر شده بود. در همین سال برای پیامبر صلی الله علیه وآله یقین حاصل شد که این سال، آخرین سال عمر شریفش است. سوره فتح نازل شد و پیامبر را به استغفار فرا خواند. این استغفار پیام از دنیا رفتن پیامبر بود و جبرئیل هر سال یک بار بر ایشان قران را قرائت میکرد اما در سال دهم دو بار این کار را انجام داد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: برداشت من این است که آخر عمر من هست.
وی افزود: چون آخر عمر پیامبر بود، ایشان در صدد برآمدند کارهای ناتمام از جمله مساله خلافت و ولایت بعد از خود را به پایان برسانند تا بعدها کسی نگوید پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وآله همه کارهایش خوب و بجا بود و هر چیزی را به نحو کامل انجام میداد اما مساله به این مهمی را روشن نکرد و از دنیا رفت!
این استاد دانشگاه ادامه داد: بهترین جا برای آن، مراسم حج بود که مردم جمعند. آن سال تاکید کردند که بروید در همه جا، اعلام کنید که هر کس از زن و مرد استطاعت دارد حتما به حج امسال بیاید که سفارشات لازم را در میان خواهم گذاشت.
* بیسابقهترین حج تاریخ در سال دهم هجرت به وقوع پیوست
وی گفت: به علت تاکید و سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، بی سابقه ترین حج تاریخ از زمان ابراهیم علیه السلام تا زمان پیامبر اکرم، آن حج بود که حدود 120 هزار نفر آمده بودند.
عابدینی ادامه داد: در یکی از روزها پیامبر صلی الله علیه وآله لازم دید وصیتهای خود را به گوش مسلمانان برساند. نزدیکیهای ظهر بود که پیامبر دستور توقف داد و یکی دو ساعت طول کشید تا یکصد و بیست هزار حاجی توقف کنند و آماده شوند تا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سفارشات خود را بفرماید. جایگاهی برای ایشان آماده کردند و چون صدای پیامبر به همه جمعیت نمیرسید لذا در فواصل معین اشخاصی را گذاشتند تا سخنان پیامبر را کلمه به کلمه تکرار کنند و از این طریق همه مردم سخنان ایشان را بشنوند.
این استاد تاریخ ادامه داد: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله مردم را به وحدت سفارش کردند و حالا چه عاملی باعث شد تا ایشان مردم را چنین به وحدت فرا بخوانند، احتمالا مسائل بعدی را در نظر داشتند و به همین جهت سفارش به وحدت کردند. مسائل توحید و نبوت و معاد و اینها را مطرح کردند تا رسیدند به این حدیث معروف که «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى و انهما لن تفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» یعنی من در میان شما دو یادگار گرانبها مىگذارم: قرآن و خاندانم و این دو هرگز از هم جدا نمىشوند، تا هنگامى که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. به تعبیر من مبادا بعدها این دو را از هم جدا کنید و کسانی فقط به قرآن چنگ بزنند و عترت را رها بکنند و کسانی فقط به عترت چنگ بزنند و قرآن را رها بکنند. این دو از هم جدا نمیشوند تا به من برسند.
* مهمترین هدف پیامبر اکرم(ع) در حجة الوداع، بیان مساله ولایت بود
وی گفت: پیامبر از این حج، اهدافی داشت. یکی اینکه وصیتهای خود را بفرماید. دیگری اینکه حج صحیح و کامل را به مسلمانان بیاموزد. چون از زمان ابراهیم علیهالسلام تا زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به قدری کارهای خرافی از طرف بت پرستان، مشرکان، یهودیها و مسیحیها به اعمال حج اضافه شده بود که عمل حج، عملی سخت و کمر شکن شده بود. در واقع اعمال حج انحرافات زیادی پیدا کرده بود که لازم بود همه آنها از بین برود و حج صحیح ارائه شود. دیگری ملاقات با مردم و وداع با آنها بود. خیلی از مردم با اینکه مسلمان شده بودند پیامبر اسلام را از نزدیک ندیده بودند و چون آخر عمر شریف ایشان بود از همه خداحافظی و وداع کرد که گریه مردم را در پی داشت.
عابدینی افزود: همه اینها انجام دادنش آسان و راحت بود اما مسالهای بود که گفتنش بسیار سخت بود و آن مساله ولایت و زعامت امت اسلام است. اواخر عمر شریف پیامبر است و ایشان این سال از دنیا می رود. تکلیف آینده امت اسلام باید روشن شود. مردم حق دارند بگویند آقا شما امسال از دنیا میروید تکلیف ما بعد از شما چیست؟ در مسائل دینی به چه کسی مراجعه کنیم؟ در مسائل حکومتی به چه کسی مراجعه کنیم؟ بعد از شما زعیم و زمامدار و رهبر و پیشوای ما کیست؟ اگر همینطور بدون تعیین این امور از دنیا برود مردم حق دارند بگویند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه کارهایش خوب و بجا بود و به جزئیترین کارها اهمیت میداد اما مساله به این بزرگی و با اهمیتی را روشن نکرد و مردم را به مشکلات و سرگردانی انداخت!
وی گفت: برای این که این مشکل هم ایجاد نشود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصمم بود در این حج، برای همه مسلمانان این مساله را روشن کند تا مردم بعد از ایشان گمراه نشوند. چون تنها برخی از مردم، سفارشات قبلی پیامبر درباره علی را شنیده بودند اما همه مسلمانان از آن آگاه نبودند.
وی گفت: البته مطرح کردن این مساله، بسیار سخت بود. اگر چه مردم، مسلمانان شدهاند و برای حج آمدهاند اما هنوز عمومیت، از جاهلیت فاصله زیادی نگرفتهاند، امتیازات قبیلهای هنوز در ذهن آنها بود، قبیلهها با هم رقیب بودند، زعیم و رهبر از هر قبیلهای تعیین شود دیگران خواهند گفت ما هم مسلمان شدهایم! ما هم جبهه رفتهایم! ما هم جنگ کردهایم! ما هم شهید و جانباز دادهایم! ما هم در صحنه بودهایم!
* پیامبر اکرم (ع) نگران از دست رفتن فرصتها بود
پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: امیرمومنان علی علیهالسلام از همه اصحاب از هر جهت، برجستهتر بود اما مطرح کردن ایشان مشکلاتی داشت. این جوان در همه جبههها از اسلام دفاع کرده بود و اتفاقا همین مساله، مشکل ساز شده بود. در صورت خلیفه شدن، یکی میگوید علی، قاتل پدر من است، یکی میگوید علی قاتل پسر من است، یکی میگوید علی قاتل برادر، عمو و دایی من است. به هر حال بیشتر مردمی که بعدها مسلمان شدند خود و یا اطرافیانشان در صف مشرکان با مسلمانان جنگیده و تلفات داده بودند. از این رو، پیامبر، نگران بود، نگران وحدت و اتحاد مسلمانان بود. از طرفی هم نگران بود که اگر علی را مطرح نکند، مسئول خواهد بود. این مسائل باعث شد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن روز، این مساله را مطرح نکرد و دستور داد بروید و ادامه اعمال حج را انجام دهید و مردم با گریه و زاری به جهت وداع پیامبر، حرکت کردند.
استاد عابدینی گفت: حج آن سال نیز تمام شد اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همچنان در این فکر بود که این مساله مهم همچنان مانده و زمان هم که میگذرد. مسلمانان گروه گروه میآمدند و خداحافظی میکردند و میرفتند. عدهای مسیر برگشتشان با پیامبر یکی نبود ولذا تغییر مسیر میدادند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همچنان نگران که مساله ولایت و سرپرستی هنوز گفته نشده است. این دغدغهها و نگرانیهای پیامبر در کتب تاریخی ذکر شده است.
* جانشینان حضرت موسی و عیسی همانند پیامبر اسلام، 12 نفر بودند
وی گفت: مساله جانشینی از نظر نقلی که بسیار معتبر است و دیگر انبیا هم برای خود جانشین معین کردهاند. حتی جانشینان حضرت موسی و عیسی علیهما السلام مثل پیامبر اسلام، 12 نفر بود و این از سنن الهی است. از نظر عقلی هم انسان میپذیرد که پیامبر بزرگ خدا، بهتر از همه، اصحاب و دوستان و یارانش را میشناسد و بهتر از دیگران میداند چه کسی شایستگی رهبری امت خود را دارد.
* پیامبر مامور به ابلاغ پیامی شد که در صورت نگفتن، رسالتش ناتمام میماند
عابدینی گفت: مساله ناگفته ماند تا اینکه 18 ذی الحجه فرا رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله در فکر بود که جبرئیل نازل شد و آیه 67 سوره مائده را آورد. ما حتی اگر تاریخ و روایات را لحاظ نکنیم، از خود این آیه خیلی از مسائل روشن میشود. خداوند فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» یعنی اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند.
وی گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب قرار گرفت که همین الان رسالتت را ابلاغ کن! حضرت یک قدم هم جلوتر نرفت! همانجا ایستاد و دستور ایستادن داد! دستور داد کسانی که رفتهاند برگردند، کسانی که هنوز نرسیدهاند برسند. سوالات شروع شد: چه شده؟ مگر پیامبر همه وصیت خود را نکرد؟ باید منتظر بمانیم ببینیم چه میفرمایند.
استاد دانشگاه تهران گفت: عبارت «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» خیلی عجیب است. میفرماید اگر ابلاغ نکردی رسالتت ناتمام است. اینجا دو مساله بیشتر نیست یا ابلاغ چیزی که نازل شده یا ابطال و ناتمام شدن رسالت! و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله راه سومی ندارد.
وی گفت: این آیه نشان میدهد که پیامبر اسلام، مساله بسیار مهمی را باید ابلاغ کند که برابری میکند با رسالتش. یعنی اگر ابلاغ نکند رسالتش ناتمام و باطل میشود. این چه پیامی میتواند باشد؟ آیا زکات است؟ با زکات، اسلام کامل میشود؟ آیا مهربانی با یهودیان است؟ با مهربانی به یهودیها ، اسلام کامل میشود؟ به زن و بچه مهربانی کنید، علی دوست من است ... اینها که نیست! چیزی است که رسالت را تکمیل میکند و بدون آن رسالت ناتمام است!
عابدینی ادامه داد: بعد، آیه میفرماید: وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ (خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد) مردم چه کسانیاند؟ بعضیها گفتهاند پیامبر از یهود میترسید! یهود کجا بود؟ اسلام در اوج اقتدار بود. بعضیها میگویند از کشورهای روم و ایران و ... ترس داشت! جواب این است که آنها با پیامبر، کاری نداشتند، اینها نیست، ترس از همین مردم مسلمان است که به خاطر مشکلات خود و هوا و هوس، مساله ولایت را تحمل نکنند. آن روز ترس از بت پرست و مشرک و یهود و اینها مطرح نبود.
وی گفت: همانطور که بعد از وفات پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بیشتر همان حاجیها که در غدیر بودند منکر قضیه شدند، برخی از آنها جنگهای جمل و صفین و نهروان را علیه علی علیه السلام به راه انداختند و حتی تعدادی از آنها در جنگ کربلا هم بودند و فرزندان رسول خدا را به شهادت رساندند.
وی گفت: بعد از وفات پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، هر چه به برخی گفتند جریان غدیر چه بود؟ از ترس و یا هر علت دیگر منکر شدند و گفتند یادمان نیست! نشنیدیم. در حالی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به هر طرف برگشت و فرمود آیا شنیدید که چه گفتم؟ گفتند بله ای رسول خدا!
عابدینی افزود: اولین بار طلحه اعتراض کرد که چرا حق علی را ضایع کردید؟ با شمشیر به او حمله کردند و گفتند میکشیمت! صدای نفاق و تفرقه از تو بلند است و نیز عمار را کتک زدند ولذا بیشتر مردم از ترس لب فرو بستند و ساکت ماندند. پس ترس از مسلمانهایی است که ایمانشان قوی و کامل نیست، مسلمانانی که ظاهرا با پیامبر هستند اما قلب و دلشان به پیامبر محکم نشده است. لذا قرآن کریم میفرماید خداوند تو را از مردم نگه میدارد.
وی تاکید کرد: سوال این است که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله چه مطلبی را ابلاغ کرد که مکمل رسالتش شد و دین خدا یعنی اسلام کامل گشت؟ آیا غیر از ولایت و رهبری امت، چیزی همسنگ و همطراز رسالت میتواند باشد؟ قطعا نمی تواند لذا حرف کسانی که میگویند پیامبر تنها دوستی علی را مطرح کرده یا تنها میخواسته عداوت ایجاد شده بین او و برخی دیگر را بر طرف کند خیلی دور از ذهن است و اصلا با منطق و عقل جور در نمیآید.
وی ادامه داد: به همین جهت بود که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله با مقدمات، فرمایشات خود را بیان کرد تا بفهماند مساله بسیار مهمی در کار است و بعد از ابلاغ پیام الهی، سه روز مردم توقف داشتند و به امیرالمومنین علی علیه السلام تبریک گفتند و با ایشان بیعت کردند.
* خداوند مردم را 3 روز در منطقه بسیار بد آب و هوا نگه داشت تا جریان ولایت از یادها نرود
وی گفت: آنجا منطقه بی آب و علفی بود. عمدا خداوند آنها را در این منطقه بد آب و هوا و بد بو (جایی که لجن میماند و بوی بدی از آن بالا میآید) سه روز نگه داشت تا برای همیشه برنامه ولایت و امامت در یادها بماند و از یادها نرود و حتی رسم عرب این بود که تشتی را از خون یا آب و گاهی هم عطر و گلاب پر میکردند و دست خود را داخل آن تشت آب میکردند و بیعت میکردند. لذا آن روز تشتی از آب پر کردند و امام علی علیهالسلام دست خود را داخل آب برد و زنان هم به این وسیله دست خود را داخل تشت کردند و با علی بیعت کردند.
این استاد تاریخ ادامه داد: اولین کسی که به علی علیهالسلام تبریک گفت عمر بن خطاب بود که گفت: «بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنة» این مقام بر تو مبارک باد! امروز مولای من و مولای همه مومنان شدی
دکتر عابدینی گفت: سه روز بیعت کردن حدود یکصد هزار جمعیت برای چه بود؟ اگر مساله، دوستی ساده پیامبر با علی بود که نیاز به تبریک نداشت.
* پیامبر اکرم (ص) قبل از بیان موضوع اصلی، مقدمات آن را فراهم کرد
وی گفت: پیامبراکرم صلیالله علیه و آله پیش از بیان مساله مهم ولایت و امامت، این سؤال را مطرح فرمود: «الَسْتُ أَولى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟» آیا من از خود شما به شما سزاوارتر و شایستهتر نیستم؟ یعنی حضرت پرسید: آیا من پیامبر بر جان و مال شما ولایت دارم؟ همه جواب مثبت دادند. در حقیقت پیامبر اشاره به این آیه کردند که خداوند متعال میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب/6) یعنی پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
وی ادامه داد: حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه دست على علیه السلام را گرفت و آن قدر بالا برد که سفیدى زیر بغل هر دو براى مردم نمایان گشت، و او را به همه مردم معرفى نمود. سپس فرمود: «سزاوارتر بر مؤمنان از خود آنها کیست؟» همگى گفتند: «خدا و پیامبر او داناترند!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند، مولاى من، و من مولاى مؤمنان هستم، و من بر آنها از خودشان اولى و سزاوارترم! هان اى مردم! «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَاحِبَّ مَنْ أحِبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دارَ» هر کس من سرپرست و مولاى او هستم على مولاى او است. خداوندا! کسانى که على را دوست دارند، دوست بدار؛ و کسانى که او را دشمن بدارند دشمن دار. خدایا! آنها که على را یارى کنند یارى کن، و آنها که دست از یارى او بردارند آنها را از یارى خود محروم ساز، و حق را بر محور وجود او بگردان!»
استاد دانشگاه تهران افزود: این ولایت، مکمل رسالت است. این جمعیت هنوز پراکنده نشده بود که جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً «امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» (مائده/3)
وی گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله پس از جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ ...» چنین فرمود: «اللَّهُ أَکْبَرُ عَلى إکْمالِ الدِّینِ وَ إتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ الْوِلایَةِ لِعَلىٍّ مِنْ بَعْدِى» یعنی اللّه اکبر بر کامل نمودن این دین و به سرحد کمال رساندن نعمت و رضایت پروردگار.
عابدینی گفت: حسان بن ثابت، فرصت را مغتنم شمرد و با کسب اجازه از محضر پیامبر صلى الله علیه و آله، اشعارى سرود و نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آنها را خواند، که دو بیت آن بسیار گویاست:
فقال لَهُ قم یا علىُّ فانّنى / رضیتک من بعدى إماماً و هادیاً
فمن کنت مولاه فهذا ولیّه / فکونوا له اتباع صدق موالیاً
یعنى: «به على فرمود برخیز که من تو را براى جانشینى و راهنمایى مردم پس از خویش انتخاب کردم. هر کس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او است و شما در حالى که او را از صمیم دل دوست مىدارید، از پیروان او باشید»
دکتر عابدینی در ادامه متذکر شد که کوچکترین تردید و کمترین ابهامی در حدیث غدیر وجود ندارد مگر بر کسی که حقیقت روشن را نادیده بگیرد.
* اهمیت غدیر همانند عاشوراست و باید به اندازه محرم برای غدیر برنامه داشته باشیم
وی گفت: برای کسانی که میخواهد درباره غدیر مطالعه کند، بهترین منبع، کتاب فروغ ولایت نوشته آیت الله جعفر سبحانی است.
این پژوهشگر تاریخ گفت: اهمیت غدیر همانند عاشورا و بلکه بیشتر از آن است، چرا که مصدر همه این وقایع غدیر است و باید به اندازه محرم برای غدیر هم برنامه داشته باشیم که اگر غدیر خوب جا بیفتد بسیاری از مشکلات حل میشود.
مدیر گروه معارف دانشگاه تهران در پایان، عباراتی را به این مضمون بیان کرد: غدیر روزی است که نبوت به ولایت متصل میشود. غدیر تضمین کننده سلامت و بقای دین اسلام است. غدیر واقعه نیست واقعیت است واقعیتی به وسعت پهنه آفرینش و گستره انسانیت. کوثری است مبارک، جاری و ساری در تمام روزگار و شجره طیبهای با شاخسارانی بلند، بر هر شاخه، شکوفههایی عطرآگین و زیبا از ارزشهای والای الهی و انسانی. غدیر یک فرهنگ است و مکتب، سازنده است و انگیزنده، ظلم ستیز و ظالم سوز، ریشه در ژرفای آفرینش انسان و جهان دارد و جلوه گر در آیینه تکوین و تشریع است. غدیر تداوم همان خط رسالت است تا آمدن حضرت مهدی عجل الله فرجه منجی بشریت، غدیر یعنی بیعت با امامی که حکومت برای او وسیلهای برای برقراری عدالت اجتماعی است وگرنه ارزش عطسه بز را ندارد. غدیر یعنی بیعت با علی که همسر شهید، برادر شهید، پدر چندین شهید و خود اولین شهید محراب است. غدیر یعنی بیعت با توحید، نبوت، عدل و شهامت، زهد و اخلاص، ایمان و یقین، علم و عمل و به طور کلی بیعت با تمام کمالات و وارستگیها.