وقتی میخواهیم وارد بیت شویم، محمدرضا سنگری (شاعر) دو نعلبکی خیلی معمولی از جیبش در میآورد و میدهد به یکی از روحانیهای فعال در بیت. میگوید، اینها را یک جانباز به نام زینالعابدینی به آقا هدیه کرده است. معلوم نیست مراد او از این کار چیست.
شب نیمه ماه مبارک رمضان از چند سال پیش به این سو، همیشه برای شاعران با خاطرههای ماندگار همراه بوده است که این خاطرهها را با رسانهها در میان گذاشتهاند. حتی بعضی از آنها از مدتها قبل برای دیدار با رهبر معظم انقلاب در این شب خاطرهانگیز برنامهریزی میکنند و به هیچ روی، شرکت در این مراسم را از دست نمیدهند. به عنوان نمونه، در حالی که نیمه ماه رمضان امسال، مصادف با سالگرد درگذشت مادر افشین علاء، غزلسرا و شاعر کودکان و نوجوانان است، اما او خودش را به برنامه رسانده تا علاوه بر شرکت در آن و شعرخوانی در محضر مقام معظم رهبری، سخنان تأملبرانگیزی به زبان جاری کند.
* بدهید این بسته نان را تبرک کنند
بعد از نماز مغرب و عشاء، خانمها را در یکی از اتاقهای ساختمان جا میدهند و آقایان در طبقه زیرین همان ساختمان سر سفره افطار مینشینند. با خود فکر میکنم لابد آقا در جای مستقلی روزه خود را باز میکنند، اما وقتی همه مهمانها سر سفره جایی برای خود دست و پا میکنند و مینشینند به خوردن چای و خرما، رهبری از راه میرسند و میروند پایین مجلس روی یک صندلی مینشینند و روزه خود را افطار میکنند. حداد عادل هم سر سفره کنار آقا جا گرفته و لابهلای غذا خوردن، جملاتی را با ایشان در میان میگذارد که رهبری بیشتر گوش میکنند و با سر گفتههای او را تأیید میکنند. آن دست آقا هم سیدمحمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و حجتالاسلام رشاد نشستهاند سر سفره.
جماعت به غذا خوردن مشغولند که چند نفر اراده میکنند بروند پیش رهبری. محافظها از آنان خواهش میکنند که اجازه بدهند آقا غذایشان را بخورند و در فرصتهای دیگر، حرفهایشان را با ایشان در میان بگذارند. اما یک نفر که برای این کار خیلی اصرار میکند، یک بسته نان میدهد به یکی از محافظها و میگوید: «پس این را بدهید آقا تبرک کنند!» آن بنده خدا هم میگوید: «بهتر نیست یک تکه از نانهای روی میز افطار آقا را بردارید؟» و مقداری نان به آن مهمان میدهد که تکهای از آن جدا شده است.
* شعرهایی بخوانید که همه آن را بفهمند
جلسه شعرخوانی خیلی زود شروع میشود. مجلس به صورت مربع طراحی شده است و هر کس باید بر اساس شمارهای که در دست دارد، روی صندلی خودش بنشیند؛ غیر از خانمها که یکی از اضلاع این مربع متعلق به آنهاست و آقای رشاد حواسش خیلی جمع است که اول همه آقایان شعرهایشان را بخوانند، بعد بروند سروقت خانمها. برای همین، وقتی چند نفر از آقایان شعرشان را میخوانند، رشاد به علیرضا قزوه یادآوری میکند که حالا نوبت خانمهاست و بگذارد آنها شعر بخوانند.
قزوه، جلسه را با خواندن چند بیت درباره ماه مبارک رمضان شروع میکند. بعد، یادی میکند از شاعران فقیدی که تجربه شرکت در این جلسات را داشتهاند و حالا در میان ما نیستند. از جمله کسانی که او نام میبرد، مهرداد اوستا، محمود شاهرخی (جذبه)، نصرالله مردانی، حسن حسینی، قیصر امینپور، سلمان هراتی و سپیده کاشانی است. بعد از این هم جای احمد عزیزی را هم ـ که از نیمه اسفند 86 در بیمارستان بستری است ـ خالی میکند. یک توضیح هم درباره غیبت حمید سبزواری و مشفق کاشانی میدهد و میگوید که اینها به دلیل کهولت سن و ناتوانی از حضور در جلسه عذرخواهی کردهاند.
قزوه بعد از این مقدمه، باید به سراغ اولین نفری برود که قرار است شعر بخواند. او دو شاعر را دارای استیل و ویژگی خاص میداند؛ اول احمد عزیزی و دوم، استاد علی معلم دامغانی ـ که حتماً این ستایش، دلیلی جز شعرخوانی علی معلم ندارد. همینطور هم هست. او اولین شاعری است که از جمع پیشکسوتان، فصلی از یک شعر بلند را برای حضار میخواند؛ شعری سنگین که مطلعش این است: «دریغ است از ولی، اما ولی تنهاست بیمردم...»
شعر که تمام میشود، رهبری از آقای معلم تشکر میکنند، اما در پایان جلسه و در صحبتهایشان اشارهای به این موضوع میکنند که طوری حرف بزنید که همه شعرهای شما را بفهمند؛ حتی آنها که با شعر مأنوس نیستند.
میکروفون بیسیم پایهدار دست به دست میشود تا میرسد به علی موسوی گرمارودی. قزوه او را نفر دوم شعرخوانی کرده است، اما گرمارودی میگوید که دلش میخواسته این فرصت را در اختیار جوانترها قرار دهد و حتی از آن جوانی که نامزد شعرخوانی کرده بوده نام میبرد. سیدحمید برقعی ـ که همشهری گرمارودی هم هست و شعرهای آیینی میخواند، اما قرار نیست کسی نوبتش را به شاعر دیگری بدهد. گرمارودی یک غزل پنج و یک قطعه هفت بیتی با عنوان «مهربانی» میخواند که بسیار مورد توجه واقع میشود. آقا میگویند: «طیبالله انفاسکم. قطعه خوبی بود.»
یوسفعلی میرشکاک، نفر سوم جماعت شاعرانی است که امشب قرار است شعر بخوانند؛ یکی از میان 29 نفر. شعرش قافیه جالبی دارد که هر بیت با «اغی» ختم میشود و گاهی لبخند روی لب حضار آشکار میشود.
قزوه با جملاتی به استقبال شعرخوانی حداد عادل میرود. میگوید که او توأمان اهل شعر و ادب و سیاست است که علی معلم کنار گوشش میگوید: «فلسفه را هم اضافه کن.» قزوه هم این کار را میکند و حداد عادل با خواندن شعری با ردیف و عنوان «گل سرخ» جلسه را به وجد میآورد. یک «طیبالله انفاسکم» هم نصیب او از رهبری میشود.
حجتالاسلام زکریا اخلاقی یکی از سه شاعر روحانی است که در فهرست شعرخوانان امشب قرار دارد. شعرش را که میخواند، مورد تشویق آقا واقع میشود. ایشان میگویند: «شعرتان خیلی خوب بود و بحر سختی داشت، اما چون شما خودتان عروضی هستید، حمل بر صحت میکنیم و به خودتان وامیگذاریم.»
* آبی و قرمز در شعر شاعر
استاد کلامی از شاعران آذریزبانی است که رهبر معظم انقلاب حتی خانواده او را از نزدیک میشناسند و قبل از نماز و افطار با او به زبان آذری احوالپرسی میکنند. شعر او با واژههای فوتبالی شنیده و فهمیده میشود. لازم نیست حتماً به زبان ترکی مسلط باشی و بدانی که او چه میگوید. مضمون شعر او به نحوی به حفظ وحدت گروهها و دستههای سیاسی کشور در مقابل دشمنان میپردازد. مثلاً میگوید: «شما بهتر است تیم خودتان را تشویق کنید و به طرف مقابل توهین نکنید. آبی و قرمز مهم نیست، بلکه دفاع از دروازه تیم ملی مهم است. بنابراین کاری بکنید که اجنبی سوء استفاده نکند.»
محمود حبیبی کسبی، یکی از برگزیدگان جشنواره شعر فجر، هفتمین نفری است که شعر میخواند و بلافاصله پس از او، میکروفون جلوی قادر طهماسبی (فرید) قرار میگیرد. او تقریباً یکی از شعرخوانان ثابت این چند سال اخیر است که با مکث زیاد و مقدمه طولانی شعر خود را شروع میکند. قزوه قبل از آنکه شعرخوانی استاد فرید شروع شود، میگوید که قرار است امشب حدود 30 نفر شعر بخوانند، بنابراین باید شعرها کوتاه باشد و مقدمهها حذف شود. البته او قبلاً گفته که فرید، چلهنشین شعر و ادبیات است و اخیراً داستان هم نوشته است که رهبری بعد از شعرخوانی فرید میگویند: «شعرهایش که خوب بود، باید منتظر باشیم داستانش هم در بیاید ببینیم چگونه است.»
احوالپرسی منظوم فرید از دوستان، مثنوی جالبی است که حضار را یاد کارهای دیگر او میاندازد. فرید میگوید که شاعر برای خواندن شعرش به دنبال بهانه است، اما آقا میگویند: «اگر بهانه هم پیدا نکرد، بیبهانه میخواند!» که شاعران به خنده میافتند.
محمدباقر کلاهی اهری از شاعران مشهدی است که وقتی شعرش را میخواند، بسیار مورد تفقد رهبری واقع میشود. شعری با این مطلع:
«عشق است کیمیا و منم کیمیاطلب
عشق است کهربا و منم کهرباطلب»
پس از کلاهی اهری، نوبت به حجتالاسلام محمدحسین انصاری، شاعر روحانی اهل جنوب کشور میرسد. همان که با زیرکی، اول جلسه چفیه آقا را مال خود کرد و پس از آن، چفیه را به گردن خود انداخت.
قزوه وقتی میبیند افشین علاء از راه رسیده است، اعلام میکند که بعد از این، نوبت به چند شاعر از جمله علاء میرسد. اما این ترتیب، با تذکر حجتالاسلام رشاد به هم میریزد و اول علی داوودی شعرش را میخواند و بعد، میکروفون میرود در میان بانوان شاعر. داوودی که شعرش را میخواند، رهبری میگویند که الفاظ زیبایی داشت و ادامه میدهند: «شعر شما از آن کارهایی است که باید یک بار دیگر خوانده شود.»
از شاعر دوازدهم ـ که پونه نکویی، شاعر جوان گیلانی باشد ـ میکروفون به میان بانوان شاعر میرود. اثر او، یک سروده بسیار احساسی و شاعرانه است که از عناصری مانند طبیعت به خوبی در آن بهره گرفته شده است. نفر بعدی هم سپیده فلاحفر، دانشآموز برگزیده المپیاد ادبی است که هم نام کوچکش و هم فامیلیاش با آنچه قبلاً شنیدهایم، تفاوت دارد. سپیده، همان «راحیل» فرزند مریم صباغزاده ایرانی، نویسنده و تقی دژاکام، منتقد و روزنامهنگار است که به نظر میرسد جوانترین شاعر حاضر در جلسه باشد.
فرشته خدابنده، شاعر مشهدی از دیگر رویشهای شعر معاصر است که وقتی شعرش را میخواند و مورد توجه رهبر معظم انقلاب واقع میشود، قزوه توضیح میدهد که اگر شعر خانم خدابنده از چنین قوتی برخوردار است، به دلیل شاگردی استاد قهرمان، شاعر بلندآوازه مشهدی است.
* حیف میشد نمیخواندی
فاطمه نانیزاده، یکی دیگر از شاعران جوان کشور ماست که میگوید غزلی برای جانبازان شیمیایی سروده است. وقتی آن را میخواند، اجازه میخواهد که یک شعر دیگر هم درباره زیارت امام هشتم بخواند، اما قزوه این اجازه را به او نمیدهد و میگوید: «همه یک شعر خواندند، شما هم همان یک شعر بخوان.» اما وقتی آقا میبینند که شاعر جوان ممکن است برنجد، بلافاصله پشت میکروفون خودشان میگویند: «آن شعر را هم بخوانید.»
وقتی نانیزاده شعر پراحساس و خوشقافیه خود را به محضر امام رضا (ع) تقدیم میکند، رهبری میگویند: «انصافاً شعر خوبی بود. حیف بود نمیخواندید.» آنگاه قزوه صحبتهای رهبری را ادامه میدهد: «حالا اگر شعر دیگری هم داری بخوان!»
بعد از این شاعر جوان، نوبت به سیمیندخت وحیدی، بانوی شعر کشورمان میرسد. او که از شاعران متقدم ایران است، غزلی طولانی میخواند و مورد تشویق رهبر معظم انقلاب قرار میگیرد.
عفت شریعتی کوهبنانی نیز به عنوان آخرین شاعر زن، شعر خود را در محضر شاعران میخواند. یادم هست او در داستاننویسی هم تواناییهای بسیاری داشته و در جشنواره ادبیات داستانی بسیج، رتبه خوبی کسب کرده است.
میکروفون دوباره به میان آقایان برمیگردد. حسین جنتی، یکی از برگزیدگان جشنواره شعر فجر در دورههای گذشته است که او را به عنوان شاعر جوان ورامینی میشناسند. شعر او، بسیار جذاب و قدرتمند است که به گفته رهبر فرزانه انقلاب، دغدغهها و دلنگرانیهای نسل جوان را نمایان میکند. وقتی جنتی شعر خود را میخواند، آقا میگویند: «شعر شما زبان خوب و ردیف سختی داشت.» و قزوه میگوید: «خاطره خوبی از اولین شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب در ذهن این شاعر جوان به جای ماند.»
هادی حسنی نیز از شاعران جوان است که سروده او بسیار مورد تشویق رهبری واقع میشود. آقا اگر نظر خاصی درباره شعری نداشته باشند، به گفتن «طیبالله انفاسکم، بسیار خوب، بسیار خوب» بسنده میکنند، اما درباره شعر شاعران جوانی مثل حسنی میگویند: «احسنت! شعر شسته و رفته، بامعنا و پرمغزی بود.» به خصوص وقتی او به این مصرع میرسد، مورد تشویق حاضران قرار میگیرد: «... که شرط داغ ندیدن جگر نداشتن است»
سیدمحسن خاتمی، بیستمین شاعری است که شعر خود را میخواند و پس از آن، سرانجام نوبت به افشین علاء میرسد؛ او که دیر آمده و قرار است زود برود.
* از این طرف که منم راه کاروان باز است
افشین علاء نیمههای مجلس از راه میرسد. او را در صف نماز و سر سفره افطار ندیدهایم و این شائبه بین برخی شاعران به وجود آمده که ممکن است او هم مثل معدود شاعرانی که این فرصت مغتنم را از دست دادهاند، به جلسه نرسد، اما میرسد و حرفهایی درخور تأمل میزند و پاسخی به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دریافت میکند که بسیار جالب توجه و هوشمندانه است.
علاء قبل از اینکه شعرش را بخواند، میگوید: «امشب با سالگرد درگذشت مادرم مصادف بود، اما انگار عدهای منتظرند بگویند کسی از دامن شما جدا شده است. بنابراین، گفتم هر جوری هست باید خودم را به این جلسه برسانم. چون دامن شما آنقدر پرمهر است که که نمیشود از شما جدا شد. وقتی شما را میبینیم با تمام دلخستگیها آرامش مییابیم.»
رهبری با خواندن این مصرع که: «از این طرف که منم، راه کاروان باز است» ادامه دادند: «گفتهاند دوری و دوستی!» که حاضران خندیدند و علاء گفت: «اما خیلی از دوستیها از نوع دوستی اویس قرنی است.»
نفر پسین که شعرش را میخواند، هادی سعیدی کیاسری از گردانندگان اولیه مجله شعر حوزه هنری است. وقتی میگوید که میخواهد غزلی تقدیم رهبر معظم انقلاب کند، آقا میگویند:
«تو یک غزل بخوانی از آن عاشقانهها
من یک ترانه سر کنم از آن ترانهها»
بعد از این، قزوه میگوید که همه سراغ شعر طنز را میگیرند، اما کسی مثل ناصر فیض، شعری دارد که خواندنش جای نگرانی دارد! خیلی زود معلوم میشود که نگرانی قزوه از شعرخوانی فیض چیست. چون شعر طنز او با ردیف «علیرضا قزوه» یک شعر زیبا و شنیدنی درباره خصوصیات فردی و رفتار حرفهای مجری جلسه است. وقتی فیض شعرش را با مصرع «هیس! آمد علیرضا قزوه» تمام میکند، رهبری با یادآوری شعر قبلی ناصر فیض میگویند: «شما بالاخره برادرزنهایتان را عوض کردید؟!»
فاضل نظری از شاعرانی است که هم در انتخاب شعر شاعران و هم در جلسهگردانی به مرتضی امیری اسفندقه و علیرضا قزوه کمک میکند. او یک غزل میخواند و بلافاصله میکروفون به حجتالاسلام رشاد میرسد. او هم شعری درباره واقعه عاشورا میخواند که به گفته خودش سوغات و رهاورد سفر عتبات است. وقتی شعر او تمام میشود، آقا میگویند: «وزن یکی از مصرعها دچار اشکال بود. در بعضی قافیهها هم های غیرملفوظ وجود داشت.» که آقای رشاد میگوید: «در شعر حافظ هم چنین بوده است.» رهبری در پاسخ میگویند: «آن به خاطر لهجه شیرازی حافظ است و اشکال ادبی ندارد.»
همین بحثهای ادبی باعث میشود که احد دهبزرگی، شاعر شیرازی برای شعرخوانی دعوت شود. قزوه میگوید که او به نمایندگی از مرحومان جمالی و نصرالله مردانی شعر خواهد خواند. دهبزرگی هم اجازه میخواهد که شعری با لهجه شیرازی بخواند که آقا میگویند: «هرچه میخواهد دل تنگت بخوان!»
شعر این شاعر پیشکسوت به حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی اشاره دارد و این اقدام را مذموم و زشت میداند.
سینا علی محمدی، یکی از برگزیدگان شعر فجر، سرودهای در قالب سپید میخواند که درباره مظلومیت مردم غزه است. وقتی او شعرش را تمام میکند، آقا میگویند: «من البته سررشتهای از شعر سپید ندارم، منتها چون شعر شما دارای مضامین خوبی بود، کاش شعر منظوم هم داشتید.»
نفر بعدی، در حالی شعر خود را قرائت میکند که شب به ساعت 23 نزدیک میشود. محمدعلی جوشایی از شهر بم، بخش پایانی یک غزل مثنوی را میخواند که عنوانش «درخت پسته کوهی» است. شعر او سرشار از امید به آینده و دارای اشاراتی به رویش نهال تازه ایمان است.
جلسه رو به اتمام است. قزوه از حجتالاسلام محمدی گلپایگانی، مسئول دفتر مقام معظم رهبری میخواهد که شعرش را بخواند، اما او میگوید که وقت تمام شده و حاضران خستهاند. آقا که شاهد گفت و شنود مجری با اوست، میگویند: «حالا که اصرار میکنند، بخوان.»
وقتی هم که حجتالاسلام محمدی گلپایگانی شعر خود را تمام میکند و در آن از اقوام و ملل ایرانی و شهرهای مختلف کشورمان نام میبرد، رهبری با شوخطبعی و دقت نظر میگویند: «اسم همه شهرها را بردی، اما کهگیلویه و بویراحمد را جا انداختی!»
بعدش هم برای تشویق مسئول دفترشان میگویند: «جزاکمالله فی ایران!»
دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، بعد از صحبتهای ایشان در نیمهشب چهارشنبه چهاردهم ماه مبارک رمضان، همزمان با شب میلاد کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) به پایان میرسد.
سخنان مقام معظم رهبری، پیش از این روی خروجی فارس قرار گرفته است.
