این قبلاً نیم کیلو آبرو داشت. وقتی من حکمش را دادم و نماینده من شد، نیم کیلویش ده کیلو شد. اما اگر حکمم را پس بگیرم، ده کیلو میریزد. من میخواهم یک کاری کنم، یک طوری او را بردارم که آن نیم کیلوی خودش برایش بماند. این را میگویند: مواظب عقبهها باشید.
حجت الاسلام قرائتی در برنامه این هفته از جلسات درسهایی از قرآن درباره مدیریت صحیح از منظر قرآن و دین اسلام و همچنین ملاکهای لیاقت انتخاب مدیر و رعایت نکات پیرامون آن سخن گفت.
وی درباره تدبیر مدیران در کارهای خود ماجرایی از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و نماینده وی تعریف کرد و گفت: نقل شد آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع بسیار مهمی قبل از آقای بروجردی بود به یک کسی نمایندگی داد تا او در منطقهای به عنوان نماینده ایشان فعالیت کند. بعداً هم گزارشهایی دریافت کرد، دید این نمایندهاش خیلی نماینده خوبی هم نیست. گفتند: آقا نمایندهات دسته گل آب داده. لایق نیست. گفت: فهمیدم. گفتند: خوب فهمیدی او را بردار. گفت: ببین این قبلاً نیم کیلو آبرو داشت. وقتی من حکمش را دادم و نماینده من شد، نیم کیلویش ده کیلو شد. اما اگر حکمم را پس بگیرم، ده کیلو میریزد. من میخواهم یک کاری کنم، یک طوری او را بردارم که آن نیم کیلوی خودش برایش بماند. این را میگویند: مواظب عقبهها باشید.
ما یکوقتی در یک مسجدی رفتیم، یک بنده خدایی بچه دو، سه سالهاش را آورده بود. این بچه در صفها راه میرفت. بعد از نماز یک آدم محترمی گفت: چرا بچهات را مسجد میآوری؟ بچه نباید مسجد بیاید. اسلام گفته سگ در مسجد نیاید. دیوانه در مسجد نیاید، بچه هم در مسجد نیاید، وسایل الشیعه، جلد فلان، صفحه فلان.
من هم پشت سرش نشسته بودم. بلند شدم یک نعره در مسجد کشیدم. گفتم: آقایان بسم الله الرحمن الرحیم. بچه باید در مسجد بیاید. آن حدیثی که میگوید: بچه نیاید، بچه را کنار سگ و دیوانه گذاشته است. سگ نجس است، بچه که نجس نیست. دیوانه نمیتواند خودش را نگه دارد. همین که بچه میتواند ادرارش را بگوید طوری نیست. پیغمبر ما سر نماز زنها، بچههایشان را میآوردند. یکبار پیغمبر نمازش را زود خواند. گفتند: یا رسول الله! زود نماز خواندی؟ فرمود: جیغ بچه را ندیدی؟ من نماز را زود خواندم که مادر زودتر به بچه متصل شود. یعنی معلوم میشود بچهها را میآوردند، مادرها به پیغمبر اقتدا میکردند، بچههایشان را هم میآوردند. اصلاً پیغمبر ما سجده که رفت، بچههای کوچولو روی کمرش رفتند، بازی کردند. پیغمبر سجده را طول داد. گفتند: یا رسول الله! سجدهات طول کشید. فرمود: کمرم میدان ورزش بود. خواستم بازی بچهها به هم نخورد.
پیغمبر اسلام(ص) روی منبر بود، امام حسن و امام حسن کوچولو بودند. راه میرفتند و گاهی هم زمین میخوردند. یعنی هنوز نمیتوانستند درست راه بروند. هی پیلی پیلی میخوردند. وارد شدند. پیغمبر از بالای مسجد، از بالای منبر آمد لب در، بچهها را بغل کرد، برد روی منبر روی زانویش نشاند، نصیحت کرد. باید بچه منبر برود، پایین بیاید، اصلاً از سر و کول نمازخوانها بالا برود.
این مسجدهایی که بچه در آن نیست یک مشت آدم آهنی هستند. نسل منقرض، ما باید نسل نو بیاوریم. قرآن میگوید: بچه زینت است. مال و اولاد زینت است. بعد میگوید: مسجد میروی زینت ببر. مال زینت است، مسجد میروی زینت ببر. یعنی چه؟ یعنی پول در جیبت بگذار به یک فقیر بده. بچه زینت است. بعد میگویی: مسجد میروی زینت ببر. یعنی دست بچه را بگیر، بچه مسجد نیاید یعنی چه؟ این مدیریت یک چیزی نیست که بشود با صد جلسه تمامش کرد.
خود مدیریت مسجد، صدها ساعت حرف دارد. وقتی میگویند: رو به آتش نماز نخوان، یعنی چه؟ یعنی مهندسی که ساختمان را میسازد باید چراغ گاز را، بخاری گازی را رو به قبله نگذارد. اگر مثلاً بنده رو به قبله نشستم، چراغ گازی اینجا نباشد، این طرف باشد. عمل کنیم. وقتی میگویند: پیغمبر فرمود: فاطمه جان، این پرده جلوی من گل دارد، بردار. یعنی چه؟ یعنی گل جلوی پیشنماز و نمازخوان نباید باشد. محراب کاشیکاری ممنوع! پس چرا ساختند؟ باسمه تعالی بیخود ساختند. محراب نباید کاشیکاری باشد. دلیل شما؟ نهجالبلاغه! فرمان پیغمبر، میفرماید این پرده گل دارد. مدیریت محراب.
فرش مسجد، جعبه مهر مسجد، مفاتیحهای مسجد، آخوند مسجد، قیافه آخوند، حمد و سوره آخوند، مکبّر مسجد، مؤذن مسجد، موقوفات مسجد، هیئت امنای مسجد، مدیریت مسجد. کارخانه یک مدیریت دیگر دارد. بازار یک مدیریت دیگر دارد. اصلاً شکم مدیریت دارد. هواپیمای مسافربری دو تا خلبان دارد. حق ندارند دوتایی یک غذا بخورند. یکی اگر کتلت خورد باید آن یکی نان و پنیر بخورد. برای اینکه اگرگوشت فاسد باشد، یک مرتبه گوشت فاسد هردو بخورند، ه دو حالشان به هم بخورد، هواپیما پایین میافتد. یعنی باید اگر او گوشت میخورد این حاضری بخورد که اگر یکی حالش به هم خورد، دیگری سالم باشد.