حکومت های غرب مانند اختاپوس هستند
غرب به لحاظ مردمشان هرچه که هستند بی تقصیرند. اما به لحاظ حکومتهایشان مانند یک شبکه هستند دقیقا به مانند یک اختاپوس که چند تا دست دارد. اینها از تو آستین آنها در میایند، این بدبختها منظورم همین سرسپردههای آنها هم بی تقصیرند. پشت اینها شبکه های پشت پرده وجود دارد. در انگلیس بعد از سقوط تاچر به صورت یک دست که سوسمارهای بزرگ شدن نشان داده شد. اینها امثال تاچر را هم میخورند و برایشان مهم نیست. این تحریمات با صهیونیست بین الملل هماهنگ است. گاهی فقط نامشان تغییر میکند. گاهی، هفت خواهران، اسلحه سازی و یا تولیدات دیگر است. هر کسی صاحب اینها است جز دسته اینها است.
ای کاش ما میتوانستیم تغییرات در تعلیمات صهیونیستها را بیان کنیم. کاش میشد پروتکلها را بیاوریم وسط و موارد آنها را بیان کنیم. اینها معتقد هستند "بشر ماییم، این موجودات زیبا نما که شما می بینید حیوانند، اینها را خداوند آفریده که شما استفاده کنید اگر هم نخواستید از بین ببرید." این که دسته دسته میکشند از همین تفکر نشات میگیرد. شما بیایید یک ملتی که مسلمان است و ?? سال این غربیها را چزانده است را تاب نمیاورند.
اینها به جوانی که سبز بسته چقدر میتوانند محبت داشته باشند؟ فرض کنید جوان که میاید در خیابان من خودم را در کنار آن بگذارم و همان کار را انجام دهم. بعد میبینم که من چرا باید این کار را انجام دهم. اینکار چه نفعی برای ما دارد. بعد میبینم نه برای من و نه برای نسلهای بعد از من هیچ نتیجهای ندارد. نتیجه این میشود که این ملت باید به صورت ید واحد در مقابل دشمن خارجی بیاستد و نباید اینکارها را انجام دهد. رای میخواهد بدهد باید رای درست بدهد و کسی را انتخاب کند که بتواند حقوق، شخصیت و عزت آن را حفظ کند با این وضع هم هیچ مشکلی پیش نمی آید.م
تاریخ تکراری شود
شما اگر همین الان به من بگویید چایی ضرر دارد، من هم شما را وادار میکنم که بپذیرید چایی ضرر ندارد اما وقتی خانه میروم دو تا چایی کمتر میخوردم. پس ببینید حرف کار خود را میکند. آموزش غیر مستقیم بسیار موثر است و خطر بزرگی دارد.
لزوم یک رابطه دائمی با جوانها و آگاهسازی آنها راهکار این مسئله است. مانند واکسن زدن میماند. با این کار جامعه را واکسینه میکنیم. باید به آنها تاریخ و ماجراهای گذشته را به عنوان عبرت انتقال دهیم. باید برایشان مثال بزنیم مانند این مساله که در زمان ما مسایل صدر اسلام مطرح میشد. تاریخ تکرار میشود ما خوارج، یاقی و تاقی داریم .
البته اینکه در مملکت هیچ اتفاقی هم نیفتد نمیشود. مدیریت باید قویتر باشد. این هم یک ضرورت است مدیریت ما ناقص است. دولت، قوه مقننه و قوه قضاییه، قوای ما خوب کار نمیکنند. در بخش فرهنگی مشکل داریم. بنده در این سن و سال نباید بیایم این کارها را انجام بدهم. تازه هیچ کس هم نمیگوید بارک الله.
صدا و سیما مثل حلوافروشی می ماند
رسانه عمده ما صدا و سیماست و من کارش را قبول ندارم. اگر یک مغازهای یا رستوران غذاپزی ?? درصد غذاهایش لذیذ و مفید باشد و یکی از آنها مسموم باشد درب آن را می بندید. صدا و سیما هم تا ??? درصد سالم نشود باید درب آن را بست.
البته این تلویزیون برنامه خوب هم دارد اما صدا و سیما درست مثل حلوا فروشی می ماند که حلوای سالم هم دارد اما در کنار آن حلوای پر از میکروب هم دارد. در حال حاضر نگاه کنید ببینید من فردی هستم که با ورزش، هنر و دیگر موارد آشنا هستم و میبینیم این مسایلی که پخش میشود خارج از دون است. در این رسانه فیلم نداریم، یکبار یک فیلم سطح پایین را آنقدر تعریف کرد که همه را شوکه کرد. ما حتی در سطح دنیا هم فیلم خوب نداریم. حالا میگویند فلان فیلم خوب است پس شما ببینید بد آن چه میشود که این خوبش است.
جوان ما در مدرسه نمیداند برای چه زندگی میکند
مثلا آموزش و پرورش چطور در مدارس درس میدهند. در بخش های مختلف در آموزشهای ما نیمی از مردم ما زن هستند. از دختر ?? سال تا زن ?? ساله که در جامعه نقش دارند. خوراک فرهنگی برای آنها نداریم. اسلام برای ما یک مسئله خاص است. زن ایرانی باید دنیا را تکان دهد. در فیلمهایی که نهضتها نشان میدهند در بحرین کوچولو زنها صف مقدم هستند و این همه از آثار تشیع است. در مصر روز اول زن نبود بعد آرام آرام به میدان آمدند. متاسفانه جوان ما در مدرسه نمیداند برای چه زندگی میکند و تمامی این مسائیل در آموزش و پروزشة دانشگاه و دیگر موارد خلاصه میشود. من در دانشگاه بودم و تمام این دورهها را دیدم. در کوی دانشگاه خوابیدم و همه این مسایل را درک میکنم.
بنده از قدیم ارتباط با جوانها داشتم . باید فرق جوانها را با یکدیگر دید. من در زمان انقلاب در مدرسه نهضت آزادی کمال و کارآموز درس میدادم و مسئول پذیرش من هم مرحوم باهنر و بهشتی شدند. آنها آنجا درس میدادند اما گفتند ما گرفتاریم و حالا نوبت شماست و من میرفتم آنجا و در کنار جوانها بودند.
در آن محیط بچهها پرپر میزدند کسی به سئوالاتشان جواب بدهد یا مشکلشان را حل کند. دانشآموزی پیش من آمد و اعتراف کرد که سیگار میکشد و خانوادگی مشروب میخورند و ما با حرفهایمان از آنها جوانهای انقلابی ساختیم که توانستند بر روی خانواده خود هم تاثیر بگذارند.
یکی از ضرورت های جامعه این است که با جوان حرف زده شود. در همین رسانه تلویزیون که من به هیچ عنوان نمیپسندم در برخی از مواقع حرفهای خوبی از روحانی و غیر روحانی در آن زده میشود ولی آیا کفایت میکند یا نه؟ شبکه سه دائما فوتبال نشان میدهد معلوم است در این شرایط جوان به حرف های یک پیرمرد گوش نمیکند ذائقهاشان نمیکشد و مزه آن را نچشیده است.
یک زمانی در سال ?? در رادیو برنامه خانواده داشتم ، یک افرادی می گفتند که این برنامه را گوش میکنیم که آدم تعجب می کرد. خانمها که به طور کلی مشتری این برنامه بودند. در آن زمان یک نفر با من تماس گرفت گفت: اگر یکسال جلوتر این برنامه پخش میشد من طلاق نمیگرفتم.
ماجرای شکل گیری ?? نفر در مجلس دوم
چون دوره اول نخست وزیری میرحسین موسوی سراسر با مصالح ملی و مذهبی برخورد داشت و ناهماهنگی آن با رئیس جمهوری و خط مستقیم مجلس و روحانیت مشهود و مسلم شد، پس از انتخاب مجدد رئیس جمهور این موضوع مسلم بود که نه رئیس جمهوری مایل به انتخاب مجدد موسوی برای نخست وزیری است و نه قشر اصلی مجلس و نه اکثریت ملت و قراین نشان میداد که امام(ره) هم با وی موافقت ندارند. بنابرین دورنمای سیاست هم نشان نمیداد که شخص مذکور مجدداً از طرف رئیس جمهوری معرفی شود و مجلس به آن رأی بدهد، از اینرو همه عوامل طرفدار سیاستهای مخرّب وی بکار افتادند که میرحسین موسوی دوباره به قدرت برسد.
چون از انصراف مجلس و رئیس جمهوری مأیوس بودند به امام خمینی روی آوردند و همه عناصر مؤثر در توطئه به کار افتادند و با حضور مکرر نزد امام(ره) و مدح موسوی چنین وانمود کردند که جوانان جبهه جنگ با صدام طرفدار موسوی هستند و انتخاب نشدن وی صدمه محسوسی به جبهه خواهد زد و این همان نقطه حساسی بود که امام نسبت به آن فوق العاده حساسیت داشتند و اطرافیان هم این را بخوبی میدانستند؛ درست همان وضعی که بعد درباره جام زهر دادن به امام تکرار شد و یکی دو نفر مؤثر جنگ چنین به عرض امام رسانده بودند که جبهه امکان دفاع بیشتر ندارد و امام ناگزیر به سختی و به تلخی برای حفظ نظام و جان جوانان جام زهر را نوشیدند و با متارکه جنگ موافقت کردند. ولی بعد که خلاف گفته امنای خائن برایشان ثابت شد جبران آن ممکن نبود و امام نتوانست حکم خود را پس بگیرد. از اینرو نه به صورت حکم شرعی یا قانونی بلکه به صورت نقل قول از ایشان توسط یک نفر اعلام شد که امام(ره) به مجلس پیام داده اند که میرحسین را انتخاب کنند.
این موضوع در میان نمایندگان غلغله یی راه انداخت و روح و وجدان عده یی از مجلس در فشار قرار گرفت که آیا به تجربه و علم خود عمل کنند یا به میل امام؟ من یکی از افرادی بودم که به شدت در فشار روحی بودم، از طرفی نمی خواستم خاطر امام آزرده شود و از طرف دیگر وظیفه شرعی و قانونی خود می دانستم که به میرحسین رأی ندهم و تا صبح روز رأی گیری در همین تردید بودم و برای بسیاری از نمایندگان که با من مشورت میک ردند جوابی نداشتم و این حالت اکثریت مجلس بود که خیرخواه بودند و با میرحسین عقد مودت نداشتند.
نتیجه این شد که سرانجام ?? نفر به میرحسین موسوی رأی نداند و بقیه که عده یی طرفدار میرحسین و عده یی در شک و تردید بودند به وی رأی دادند و او نخست وزیر شد. پس شکل گیری ?? نفر در واقع اتفاقی بود و بر اساس نوعی جبهه گیری و یا فراکسیون و مانند آن نبود و اکثر این ?? نفر از رأی و اقدام دیگری خبر نداشتند ولی وجدانشان راحت بود که کار درستی انجام داده اند و مشکل آخرتی ندارند.
سال ???? میوه تلاش حدود سی ساله صهیونیسم و بین الملل و آمریکا و انگلیس بود. دشمنان وقتی از دولت موقت و بنی صدر و واقعه طبس و نوژه و صدام مأیوس شدند، تمام نیروی خود را روی دولت و اطرافیان میرحسین موسوی متمرکز کردند؛ اطرافیانی که عده یی از آنها امروز در زندان هستند یا بودند.
جبهه مقابل این توطئه نیمه پنهان، مجلس بود که متأسفانه اکثر هیئت رئیسه و عدهیی از اوباش مجلس بنمایندگی از دولت بدترین رفتار را با این عده داشتند. پس از مجلس دوم، عده یی از این افراد به دولت رفتند و به محکم و استوار کردن زیر ساخت (فونداسیون) یک براندازی از درون نظام پرداختند و این کار در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و پولی، دیپلماسی و سیاسی و تبلیغاتی و رسانه یی و حتی جمع آوری و سازماندهی اوباش و اراذل شهر تهران و برخی مراکز استانها انجام شد.
شما در ادوار پیش از آقای احمدی نژاد میبینید که چگونه از هر طرف فعالیتها به سود دشمن بود و دشمنان خارجی با سکوت و یا کلام خود رندانه از دولت و دولتمردان حمایت میکردند.
وقایع براندازی، اقدام رسمی و جزمی دشمنان برای بهره گیری از سرمایه گزاریهای سی ساله خود بود و چون به فرمول انقلابهای رنگین اطمینان داشتند بدون ترس از شکست به میدان آمدند و با دست انتقام الهی روبرو شدند.
درباره رأیی که به میرحسین موسوی و برخی رؤسای دولت نداده ام هیچگاه پشیمان نشدم بلکه به مرور زمان به صحت کار خود هم در موضوع ?? نفر و هم در واقعه خائنانه پذیرائی و پالوده خوری افراد غیر مسئول ایران با مک فارلین ـ معاون رئیس جمهور آمریکا ـ و سؤالی که هشت نفر از نمایندگان از دولت کردیم، یقین و اطمینان پیدا کرده ام. /916/د102/ع
ارسال شده در سه شنبه 90/2/6 ساعت 9:47 ص نویسنده : ایمان احمدی