.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 7106
  • بازدید دیروز : 797
  • کل بازدید : 1524412
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 11:49 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در شنبه 89/12/28 ساعت 7:42 ع نویسنده : ایمان احمدی

"من آقازاده نیستم! چون فرزند مسوول نیستم!" اما هر کسی نسبت فامیلی‌اش را که می‌فهمد، ناخودآگاه احساس می‌کند کاش این فرد هم روی صندلی داغ بنشیند و به سوالاتی جواب بدهد.

خاطرات مناطق محروم"مساله‌ای است که بارها آنها را در ذهن‌اش مرور می‌کند.خود را از مناطق محروم معرفی می‌کند و از مناطق محروم روایت‌ها دارد. برخی او را از افراد نزدیک به رییس جمهور می‌دانند؛ جوانی که این روزها پابه‌پای رییس جمهور، از او مشق خدمت به مردم می‌آموزد. جوان دکتری که خانه‌داری را سخت‌ترین کار دنیا می‌داند. دکتر مهدی خورشیدی آزاد، مشاور رییس جمهور و دبیر شورای مشاورین ریاست جمهوری است؛ فرزند سردار احمد خورشیدی آزاد، دبیر کل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی و داماد رییس جمهور؛ آخرین مهمان باشگاه آقازادگی برنا در سال ??، با صبر و حوصله به تمامی سوالات‌مان در فضایی صمیمی پاسخ داد.



روابط خانوادگی- عاطفی بین پدر و آقای دکتر احمدی‌نژاد چگونه است؟
پدرم برادر دو طلبه شهید است، از جانبازان انقلاب و قشر بسیار زحمت‌کش هستند؛ بنده انصافا مدیون ایشان هستم.از لحاظ دیدگاهی، ایشان مصاحبه می‌کنند و نظراتشان را می‌گویند. یک بار بنده‌خدایی گفت نظر پدر شما در مورد فلان موضوع چیست؟ گفتم اتفاقا ایشان در یک مصاحبه این سوال را پاسخ داده‌اند، من چرا این مساله را مطرح کنم. ایشان مصاحبه می‌کنند و بحث‌هایشان را مطرح می کنند. آقای دکتر احمدی نژاد هم بالاخره دیدگاه‌شان روشن و مشخص است. در مورد بحث‌هایی هم که مطرح شده بود، اخیرا پدرم مصاحبه‌ای انجام داده بودند که حداقل مقداری فضا تلطیف شد.

الان آن ارتباط کاری نیست اما بنده در خدمت ایشان هستم. منتهی ایشان مصاحبه می‌کند و نظراتشان در سایت‌ها و نشریات وجود دارد.

وقتی پیشنهاد مصاحبه "آقازادگی" را شنیدید، اولین فکری که به ذهن‌تان خطور کرد چه بود؟
بنده آقازاده نیستم. معنای رایج آقازادگی در جامعه امروزی، بار منفی است که ترویج پیدا کرده است. برای این لفظ، بار منفی ایجاد شده و لفظ بدی نیست.

آقازاده، حداقل از بنده‌زاده قشنگتر است. چون بعضی‌ها می گویند بنده‌زاده؛ اگر محتوایش را نگاه کنید واقعا لفظ قشنگ و زیبایی است ؛اما بار بدی برایش مترتب کرده‌اند. یعنی لفظ آقازاده را با مسایل سیاسی که در کشور رخ داده کنار هم گذاشته‌اند و معنایش بد شده است.



فکر می‌کنم سایه‌ای رویش افتاده است. وقتی جامعه اینطور نگاه می‌کند، وقتی به شخص می‌گویند "آقازاده" به دلیل این معنای بد در جامعه، دید بدی در ذهن شخص مقابل به وجود می‌آید؛ شاید موضع‌گیری کند. ولی واقعا مفهومش، مفهوم قشنگی است. یعنی خودمان در جامعه بد جا انداخته‌ایم. منتهی اگر منظورتان از آقازاده کسی است که مسوول زاده باشد؛ بنده مسوول زاده نیستم.

اگر بخواهید تعریفی از پدرتان داشته باشید چه تعریفی می کنید؟
شخصی که برای انقلاب زحمت کشیدند. پدرم سابقه طولانی قبل از انقلاب در مقابل رژیم قبلی داشته‌اند و سابقه طولانی در جنگ و سپاه دارند و فعالیت و سابقه درخشان‌شان مشخص است. اما بالاخره اختلاف سلیقه و اختلاف دیدگاه هم مطرح است. ایشان شخصیتی بودند که حداقل بیوگرافی ارزشی از اول انقلاب داشتند، و برادر دو طلبه شهید هم هستند و از لحاظ خانواده، خانواده ارزشمندی هستند.

بنده مدیون کمک‌هایشان در طول زندگی‌ام هستم؛ همیشه مدیون هستم. فرزند که نمی‌تواند زحمات پدر و مادر خود را جبران نماید.

در طول رشد در آن خانواده با توجه به اینکه پدر در آن شرایط ماموریت می‌رفتند و در خانه حضور نداشتند، نبودن‌شان در خانه سختی‌هایی به وجود آورده بود؛ با این سختی ها چه کردید؟
دو شخصیت به بنده در تمامی مراحل زندگی کمک کردند؛ مادرم و همسرم. بالاخره در زندگی مشترک مسایلی مطرح است و در بحث خانوادگی مسایل دیگر.

مادرم تقریبا همیشه مشوق من در تمام دوران تحصیلم بود. چه در دبیرستان، چه در دانشگاه؛ چند روز پیش که به فرم انتخاب رشته‌ام- فرم کتبی صد تایی آن‌موقع - نگاه می‌کردم دست خط مادرم را در فرم دیدم؛ مثلا نوشته شده بود رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز. مادرم برایم انتخاب رشته کرده بود و کمکم می‌کرد. می‌خواهم بگویم این اندازه همراهی‌ام می‌کرد.

آن موقع در سال ?? – زمان انتخاب رشته و ورود به دانشگاه- مجرد بودم. انصافا وقتی می‌گویند از دامن زن، مرد به معراج می‌رود، به معنای واقعی در این برهه از زندگی‌ام بود. کمک‌های زیادی از طرف مادرم در تمامی مراحل زندگی از لحاظ روحی داشتم و نیز به شدت مدیون همسرم هستم؛ در مورد پیشرفت‌هایی که در تحصیلاتم رخ داد. رشته پزشکی، رشته‌ای است که اگر همسر همراهی نکند، انصافا نمی‌شود ادامه‌اش داد. کشیک و سختی‌هایی که این رشته دارد، مشکلاتی را ایجاد می‌کند. همسرم واقعا با دانایی خاصی که داشتند، برای رشد من توان گذاشتند. از این بابت مدیون هر دو نفر هستم مادر و همسرم.

از پدرتان گله دارید بابت آن روزهایی که نبودند؟
نه. بالاخره جنگ بود. یعنی چاره‌ای نبود. وقتی جنگ می‌شود و یا شرایط خاصی به وجود می‌آید، این طور مسایل طبیعی است. مادرم طوری برخورد می‌کرد که جای خالی پدر را خیلی کم احساس می‌کردیم. در غیاب پدرم هم پدر بود و هم مادر.

الان شاید این مفاهیم در جامعه کمتر باشد. وقتی آن‌موقع جنگ مطرح می‌شد، این تلقی در ذهن بچه‌ها بود که پدرشان می‌رود و نیست و در جنگ است و با این مفاهیم غریبه نبودند؛ بالاخره زمانی که پدر نباشد، ناراحتی به وجود می آید؛ چرا که آدم دوست دارد هم پدر داشته باشد و هم مادر. الحمدالله، مادرم جای خالی پدرم را پر کرده بود.

به نظرتان اکثر آقازاده‌ها اهل سوءاستفاده هستند؟
نه، همه نیستند. علت اینکه معنی این لفظ در جامعه بد جا افتاده، به خاطر این است که عده‌ای سوءاستفاده کردند. خیلی‌ها آقازاده هستند ولی اهل سوءاستفاده نیستند؛ بالاخره آقازاده‌ها هم مثل بقیه آدم‌ها هستند، خوب و بد دارند.

آقازاده‌هایی هستند که کار و تلاش کردند و بدون اتکا به پدرشان، الان استاد دانشگاه پزشک و مهندس شده‌اند. البته الان ما معاون رییس جمهورخانم و وزیر خانم داریم و خانم‌ها هم به بدنه دولت آمده‌اند، بد نیست لفظ آقازاده را تغییر بدهید؛ فکر می‌کنم لفظ خانم‌زاده با فضایی که در دولت هست، هم به وجود آمده، چون خانم‌ها دارند همه جا را می‌گیرند!(به شوخی) فکر نمی‌کنم همه اینطور باشند. بنده حداقل افرادی را که دیدم، اینطور نبودند. اما در کل، بله. افرادی هستند و ما نمی‌توانیم انکار کنیم که سوءاستفاده کردند.

فکر می‌کنید چرا این روحیه به وجود آمده و آیا این روحیه از مسوول به فرزند منتقل می‌شود؟ یا فرزند خودش این روحیه را در خودش به وجود می‌آورد؟
وقتی برخی اوقات به فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب توجه می‌کنیم؛ می‌بینیم که ایشان خیلی به مسوولان تاکید می‌کردند که به خانواده‌هایشان توجه کنند. بیشتر به خاطر اینکه مسوولان درگیر مسایل کاری بودند و کمتر به خانواده‌هایشان می رسیدند و این خلأ ایجاد می شد.

وقتی این خلا و نقصان ایجاد بشود، زمینه را برای مسایل دیگری که ممکن است به وجود بیاید، فعال می کند. مسایل حاشیه‌ای که ممکن است بعدها آن ها را درگیر کند. قاعدتا این مساله خودش زمینه‌ساز است.

نمی‌توانیم منکر این باشیم که مسوولان بعضا این توقع را در فرزندانشان بوجود آوردند، بله؛ بوجود آوردند، بعضا اینطور بوده و این مساله به برخی مسایل دامن زده و در بعضی موارد گسترش پیدا کرده است.

گاهی آقازاده‌هایی که اینگونه در خانواده تربیت نشده‌اند، این توقعات به دلیل ارتباطاتی که دارند در آنها بوجود می‌آید و این زمینه و نگرش - که بعضا برخی از مسوولان داشتند - این قضیه را پررنگ کرده که وارد مسایل دیگری شدند. فکر می کنم این دو عامل باعث ایجاد این روحیه بوده است.

با آقازاده‌های دیگر در ارتباط هستید؟
بله؛ خوب با آنها ارتباط داریم. خیلی از آنها خیلی مثبت هستند.

باشگاهی به نام باشگاه آقازادگی در سطح مناسبات اجتماعی هست؟
من عضوش نمی‌شوم، چون با توکل برخدا و اهل بیت و اتکاء به تلاش و پشتکار خودم به آنچه دارم رسیده ام.

به نظرتان معنی جوانی چیست؟
اولین برداشت از جوانی، پرکاری، تلاش و انگیزه بالا و پویایی است.

به عنوان یک جوان، سطح رفاه برای جوان را چه سطحی می دانید؟ با چه امکاناتی یک جوان در رفاه نسبی است؟

ازدواج، فصل مهم و اساسی در زندگی هر جوانی است. همه دوست دارند وقتی ازدواج می‌کنند، خانه و ماشین داشته باشند. امکانات رفاهی داشته باشند. واقعا همه این امکانات جمع می‌شود؟ خوب نمی‌شود، بالاخره باید قناعت کرد.



قناعت به چه معنا؟
نه افراط را قبول دارم و نه تفریط. من می‌گویم زندگی متعادل. بعضی اوقات همه در یک شرایط نیستند، ممکن است شرایط‌شان مهیا نباشد و بخواهند در این شرایط ازدواج کنند. علت اینکه روی مساله ازدواج دست گذاشتم این است که در سازمان ملی جوانان یکی از بحث‌های اساسی مطرح شده، بحث ازدواج است. یکی از مطالب اساسی که در نسل جدید گرفتار آن هستیم، بالا رفتن سن ازدواج است که نمی‌توان منکر آن بود. منظورم این بود که قناعت در جزئیات داشته باشیم. حالا نتوانستیم خانه بخریم در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی کنیم.

وام ازدواج چطور؟
همیشه روی پای خودم ایستادم. یعنی خودم کار می‌کردم. در دوران دانشجویی کارهایی انجام می‌دادم تا هزینه تحصیل خودم را دربیاورم. چون رشته پزشکی رشته پرخرج و طولانی بود.البته قبل از اینکه داماد آقای رییس جمهور شوم هم کار می کردم.

معمولا غالب کسانی که وارد رشته پزشکی می‌شوند در دوران دانشجویی ازدواج می‌کنند. چون مثل لیسانس ? ساله نیست،?-? سال طول می‌کشد.

بنده هم سختی خیلی کشیدم. خاطره جالبی از زمستان ?? دارم. قرار بود برای گزارش صبح‌گاهی بخش جراحی بیمارستان ساعت ? صبح در بخش حاضر باشم. خیلی هوا سرد بود. حساس بودم که قبل از ساعت مورد نظر در بیمارستان باشم. یادم می‌آید از منزل که بیرون آمدم، ساعت یک ربع به ? بود و تاریک؛ می‌خواستم خیابان ولی عصر را به سمت بالا بروم تا به بیمارستان برسم.

تاکسی در خیابان نبود و آب تقریبا تا وسط خیابان رسیده بود، با خودم فکر کردم الان چطور سوار ماشین بشوم؛ چاره‌ای نداشتم ???-??? متر جلوتر رفتم، نزدیک بود به بیمارستان برسم که تاکسی من را سوار کرد.

در تاکسی من و راننده تاکسی بودیم. راننده تاکسی گفت: "داماد فلانی (منظورش دکتر احمدی نژاد بود) سوار بنز کلاس S می‌شود، در کیش کاخ دارد، فلان دارد!"؛ خودم خنده‌ام گرفت (از تجربیات جالبم این اتفاق بود) وقتی می‌خواستم پیاده شوم راننده دلش برایم می‌سوخت و می‌گفت:"من نمی دونم چه کار کنم؛ هرچه جلوتر می‌روم باز آب است، تا یه جایی من پیاده‌ات کنم!"

چون همه جا را آب گرفته بود، اگر پیاده می شدم لباسم خیس می‌شد.

خدا پدر راننده را بیامرزد در مکانی که بهترین جا بود، پیاده‌ام کرد. وقتی می خواستم پیاده بشوم گفتم:" و الله آن چیزهایی که شما می‌گویید من ندارم، من همین الان سوار تاکسی شما شدم"، یادم می‌آید راننده خیلی معذرت خواهی کرد.

وام ازدواج گرفتید؟
در دوران دانشجویی وام ازدواج گرفتم.

ضامن‌تان چه کسی بود؟
از کارمندهای دانشگاه، از دوستان خودم در دانشگاه بودند.

کارمندان دانشگاه اطلاع داشتند شما داماد رییس جمهور هستید؟ از آن جهت اذیت نشدید که نامه بیاورند، توقع داشته باشند؟
اساتید، دانشجویان، کارکنان، همه می‌دانستند. بالاخره نامه و اینها هست. نامه هست، در جریان مشکلات‌شان بودم، از بیماران نامه داشتم تا...

خاطره خاصی از نامه رساندن‌ها ندارید؟
بعضی وقت‌ها تعداد نامه‌ها زیاد می‌شد. برخی مریض‌ها می‌آمدند می‌پرسیدند که مثلا فلانی چه موقع، کدام درمانگاه می‌آید، همان موقع می‌آمدند. حتی اگر مریض آن قسمت نبودند برای دادن نامه به آن قسمت مراجعه می‌کردند.

یکی از اساتید درمانگاه‌ها روزی به من گفت: "من دائم دچار مشکل می‌شوم.اصلا نمی‌خواهم بیایی در درمانگاه من بنشینی، برو درمانگاه شخص دیگری، چون مریض‌های من بیشتر می‌شود و باید زیاد بمانم."

از این اتفاق‌ها می‌افتاد. اما انجام دادن کار مردم واقعا شیرین است. حل کردن مشکل مردم شیرین است. خدا می داند در عالم پزشکی، برای همه پزشک‌ها، هیچ چیزی بهتر از آن نیست که مریض‌ات خوب شود، سرپا بایستد و از تو تشکر کند. واقعا این لحظه با هیچ پولی قابل معاوضه نیست. حل کردن مشکل مردم هم مثل آن لحظه در عالم پزشکی شیرین است. باید دید آدم اینطور باشد تا لذت ببرد.

در چه دانشگاهی تحصیل کردید؟ معدل‌تان چند شد؟
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. با پایان نامه، بالای ?? بود.

آقای خورشیدی چند ساعت در روز کار می‌کنید؟
امروز ? صبح بیدار شدم؛ معمولا مقداری مطالعات شخصی مربوط به پزشکی انجام می‌دهم، آخر شب‌ها هم گاهی مطالعه می کنم.اگر بخواهم بگویم که استراحتم چقدر است تقریبا از دوازده و نیم یک نیم شب تا چهار صبح.

تفریح‌تان به عنوان یک جوان؟
مسافرت،در دوران تحصیل که کم بود. الان هم که دوباره درگیر شدم گاهی طبق رسم ، خانواده را به مشهد می برم. اگر وقت شد به شهرهای باستانی هم سفر می‌کنم. مسافرت چیزی است که لازم است؛ مخصوصا برای خانم که در خانه درگیر امور منزل هستند.

هیچ کاری سخت‌تر از خانه‌داری نیست. هیچ موقع کار خانه تمام نمی‌شود. حالا خانمی که بخواهد بیرون از خانه کار کند، بچه‌داری کند و به همسرش برسد که دیگر کارش تمامی ندارد.

زنان ایرانی خیلی زحمتکش هستند. زنان اروپایی و امریکایی اصلا آشپزخانه نمی‌شناسند، ولی زنان ایرانی نیمی از نیرو و زمانشان را در آشپزخانه می‌گذرانند. کار آشپزی و خانه داری واقعا مشکل است.

من در کارهای خانه از دوران بچگی کمک می کردم و شاهد بودم هیچ موقع کار در خانه تمامی ندارد. بویژه نزدیک عید که خانه تکانی به کارهای خانه اضافه می‌شود.

آخرین فیلمی که در سینما به همراه خانواده دیدید؟
امسال که نتوانستیم برویم. سال قبل در جشنواره فیلم فجر درسالن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فیلم ملک سلیمان را به همراه خانواده دیدیم.

تا به حال به همسرتان توصیه کردید که فیلمی را ببینند یا نبینند؟
ایشان خودشان اهل تشخیص هستند. به یاد ندارم در زندگی مشترک، توصیه خاصی به ایشان کرده باشم. ایشان به من توصیه می‌کند اما به یاد ندارم که توصیه‌ای کرده باشم، این روند همیشگی است.

یک تعریف از خودتان (مهدی خورشیدی)؟
شاید در زندگی با توجه به شرایطی که داشتم مشکلات خاصی به وجود آمد، منتهی همیشه تلاش کردم و از خدا خواستم که همیشه صبر بدهد تا مشکلات را بتوان به طور متناوب و منطقی حل کرد. همیشه دوست داشتم خداوند در زندگی به من صبر عنایت کند، همچنین ظرفیتی که نه به خودم لطمه بزنم و نه به دیگران.

این خواسته‌های من - حداقل برای خودم - بوده، ولی ادعا ندارم که این ویژگی‌ها را در زندگی داشتم. این مسایل را از خدا خواستم؛ حالا چقدر محقق شده، خدا بهتر از هر شخص دیگری می‌داند.

اگر بخواهید یک تیتر برای این مصاحبه بگویید...
یک صحبت خودمانی با یک آدم گمنام.

دیدتان نسبت به سال ?? چیست؟ منتظر اتفاق خاص و مهمی هستید؟
در مورد خودم آخر سال، مثل بازاری‌ها چرتکه می‌اندازم تا ببینم کارهایی که انجام دادم چه بوده و چقدر موفق بودم. بعد برنامه‌ریزی و آیتم بندی برای سال بعد را انجام می‌دهم.

امسال از خودم راضی هستم؛ چه از نظر کاری و چه از نظر مسایل شخصی، سال ?? انشاءالله سال خوبی برای جوان‌ها باشد. دعا می‌کنم بحث مسکن هم حل بشود و بحث اشتغال هم بعد از آن حل شود.

مشکلات ازدواج جوان‌ها و مسایل و مشکلات‌شان حل بشود. چون مهم ترین بحثی که در زندگی دارند، ازدواج است. توصیه ام به جوانان در بحث ازدواج این است که خیلی عاقلانه عمل کنند. انشاءالله سال ?? آمار طلاق پایین بیاید و آمار ازدواج های موفق بالا برود.انشاءالله سال خوبی باشد.

تاکید کردید در امر ازدواج، در ازدواج‌تان به چه شاخصه هایی توجه کردید؟
بالاخره هر کسی که در این باره مطالعه کند، شاخصه‌های خودش را دارد. ایمان، عفت، تفاهم، درک متقابل.این مساله مثل علم و دین می‌ماند. یعنی اگر افراد اعتقادات‌شان یکی باشد، ولی همدیگر را درک نکنند و تفاهم نداشته باشند، باز به مشکل برمی‌خورند وبالعکس اگر اعتقادات‌شان یکی نباشد که اصلا یکدیگر را نمی‌توانند درک کنند.

چون در دوران دانشجویی در این راستا مطالعه می کردم مهم‌ترین شاخصه ام ایمان و عفت و درک متقابل بود.

البته به نظرم ازدواج بیشتر توکل به خدا و قسمت است. یکی از علما حرف قشنگی می زدند؛ ازدواج مثل هندوانه نیست که به شرط چاقو باشد، ازدواج مثل بادام است وقتی شکست، دیگر شکسته؛ ممکن است تلخ باشد، ممکن است شیرین.

رهبر فرزانه انقلاب سال ?? را سال همت مضاعف،کار مضاعف نامگذاری کردند، رییس جمهور دولت دهم قبل از این نام‌گذاری، مشهور به این نام‌گذاری بودند، بالاخره همت‌شان از کسانی که قبل از ایشان بودند بیشتر بوده و این قضیه مشهود بود. ولی بالاخره وقتی فرمان ولایت می‌آید، باید عملی پشت آن قرار بگیرد. آیا برنامه روزانه رییس جمهور بعد از این نام‌گذاری تغییر کرد و اگر تغییر کرد، توضیح می‌دهید؟

ایشان که از اول زندگی شان همت مضاعف را سرلوحه کار خودشان قرار دادند. من این مساله را به علت نسبت و بحث‌های دیگر نمی گویم؛ انصافا پرکارترین کسی که دیدم آقای احمدی نژاد بوده است. بعضی از دوستان شوخی می‌کردند و می گفتند سوخت ایشان سوخت هسته ای است، واقعا هم سوخت‌شان هسته ای است.

در دور اول سفرهای استانی ? شهر را با هلی کوپتر پشت سر هم می‌رفتند. اگر نیم ساعت هم لحاظ کنید چهار نیم ساعت، دو ساعت می‌شود.اگر سوار هلی کوپتر شده باشید، صدای آزار دهنده‌ای دارد و اذیت می کند.

باید در طول روز سخنرانی کنی، جلسه اداره کنی، جلسه هیات دولت را اداره کنی، کارگروه‌ها را هم همینطور؛ این مسایل انگیزه زیادی می‌خواهد.

این مساله انگیزه‌ای غیر از انگیزه مادی می تواند باشد. در انگیزه مادی بالاخره آدمی خسته می‌شود. من خودم وقتی ?? ساعت کشیک بودم، در ساعت یازدهم دیگر نمی‌کشیدم و واقعا افت می‌کردم.

در دور دوم سفرهای استانی جلسه دولت ? صبح شروع می‌شد تا ?? ظهر؛ رییس جمهور خودشان رییس جلسه بود. می‌بایست در جلسه حضور می داشت. باز برخی از وزرا می توانستند وقتی بحث مال خودشان نبود، بروند نفسی تازه کنند. ولی ایشان باید از اول جلسه می نشست تا آخر جلسه. خوب خیلی سخت است.

هیچ شخصیتی به پُرکاری ایشان ندیدم. ایشان حقیقتا برای بنده الگو است. شروع کردن کار از اول صبح تا به قول خودشان "تا جایی که بکشیم" تا جایی که مغزمان بکشد؛ یعنی ساعتی را نمی‌شناسیم، تا جایی که بتوانیم کار می‌کنیم.

کسی که می‌توانست با این فرهنگ و با این فکر و توان بیاید، در دولت ایشان وارد شد. همین اینطور نبود که بیاییم و برایمان پرستیژی باشد. مدیران این دولت، اکثرا پشت میزنشین نبودند، همه باید به استان‌ها و شهرستان‌ها می‌رفتند؛ نوع نگرش و اداره کردن رییس جمهور طوری بود که افراد را اینطور بار می‌آورد. خود ما هم اینطور بار آمدیم و روحیات‌مان تطبیق داده شده است.

رییس جمهور وقتی را که می‌گذارند استراحت کنند، کارتابل جواب می دهند. وقت استراحت‌شان، وقت جواب دادن به کارتابل است. در صورتی که یک مدیر وقتی دو -سه کارتابل جواب می‌دهد، خسته می شود و کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد. اما ایشان وقت استراحت‌اش کارتابل جواب دادن است. انصافا خیلی پرکار هستند.

هرچه جلوتر می‌روند، توان ایشان بیشتر می‌شود. در دور چهارم سفرهای استانی ایشان تصمیم دارند به شهرها - مثل دور اول سفرهای استانی -بروند. خوب این مساله انرژی زیادی می‌خواهد. پشت این کارها انگیزه دیگری غیر از انگیزه مادی باید باشد. با دو دو تا چهارتای منطقی نمی‌شود به این نتیجه رسید که این انگیزه مادی بوده است.

پس احمدی‌نژاد با سوخت هسته‌ای، ساعت کاری ندارد!
نه، انصافا ایشان نسخه خاصی در کار کردن هستند. این مساله خیلی قابل تقدیر است.

آقای دکتر، شما یارانه می گیرید؟
خیر.حقوق من در سطح بالایی نیست. ولی آنقدر هست که حساب و کتاب کردم و منصرف شدم. تا این هزینه به شهرهای دیگر و شهرهای دورافتاده برسد. من اهل استان محروم کهکیلویه و بویراحمد هستم. جایی درس خوانده‌ام که وقتی به وسط سال می‌رسیدیم، تازه کتاب درسی گیرمان می‌آمد. آن موقع سال ??- ?? در دوره دبیرستان، هم سخت کوشی‌ها و اراده‌های قوی دیدم، هم محرومیت‌های عجیب و غریب.

چند سال پیش در سفری به شهرستان برای دیدار با اقوام رفته بودم که تبدیل به سفر کاری شد.در یکی از روستاها به دلیل نبود یک دستگاه عادی سونوگرافی، مادری به دلیل وجود جنین در شکم اش فوت کرد؛ هم مادر و هم بچه مردند. وقتی آدم این صحنه ها را می‌بیند تلاش می کند تا از حق طبیعی خودش بگذرد، تا درصدی که می‌تواند زندگی خودش را اداره کند، این حق را به این افراد بدهد تا آنها از آن استفاده کنند. ببینید در شهرستانی که خودمان زندگی می کردیم نبود یک دستگاه عادی باعث مرگ مریض ها در اثر بیماری‌های عادی می شد. خوب چرا باید اینطوری باشد؛ ما یک مقدار از حق خودمان بگذریم تا برسد به مناطق محروم.

داماد رییس جمهور بودن حسن است یا گرفتاری؟
بستگی به دید خود شخص دارد. حسن هایی دارد و ظرفیت‌هایی برای آدم ایجاد می‌شود و در عین حال گرفتاری‌های خاص خودش را هم دارد. منکر این مساله نیستم.

بالاخره اگر آدم به این دید نگاه کند که یک فرصت است تا آدم بتواند خدمتی کند و در عین خدمت پیشرفت کند. آقای احمدی نژاد، سخت‌گیری خاص خودش را دارد. منتهی نه سخت گیری به این معنا که خیلی خشک برخورد کند.

دید ایشان در مورد ریاست جمهوری این است که این امانت است، واقعا امانت است. امانت مردم و نظام؛ ایشان خودشان تا الان از ریاست جمهوری هیچ حقوقی را دریافت نکردند و معمولا غذا را از خانه می‌برند. ایشان آن اعتقاد قلبی خود را محکم حفظ کرده است.

غذا را از خانه می فرستند یا از خانه با خود می‌آورند؟
غذا را می‌فرستند، صبح که نمی‌شود رییس جمهور با خودش غذا بیاورد. در زمانی که در شهرداری بودند با خودشان غذا می‌آوردند.

ما هم اینطور تربیت شدیم که این مساله را به عنوان فرصتی برای پیشرفت و خدمت درنظر بگیریم. نه به عنوان فرصتی برای رانت و سوءاستفاده؛

نمی گویم این دولت هیچ اشکالی ندارد؛ ولی فرهنگ عمومی رانت و سوءاستفاده‌های خاصی را از بین برد و زمانی می توان این فرهنگ را وارونه کرد که خود به این مساله معتقد بود وگرنه نمی شود.

حالا اگر داماد رییس جمهور دیدش این باشد که نسبتی با رییس جمهور دارم و به خاطر این نسبت هرکاری کنم؛ نه، این مساله صحیح نیست. همیشه مسایل سفرهای استانی را که می بینم مرور می کنم، چون خودم متعلق به منطقه محروم هستم، مشکلات آنجا را همیشه در ذهنم نگه می دارم؛ همین باعث می شود که انسان حواسش را جمع کند.

تعطیلات عید کجا می روید؟
هنوز برنامه نریختم.

یک مقدار دیر نشده...
کار و شرایط زندگی ما اینطور است، همیشه دقیقه ?? کارمان را انجام می دهیم.

مشهد که همیشه در برنامه دکتر احمدی نژاد هست...
اگر ایشان هم نمی‌آمدند، ما در برنامه داشتیم. قبل از این، همیشه به شهر خودمان سفر می کردم، در استان کهکیلویه و بویر احمد؛ منتهی الان کمتر می روم. اقوام و فامیل بیشتر به تهران می آیند. سفرهای‌مان طوری است که معمولا در سفر کار داریم.

برخی رسانه‌ها می‌گویند "قرار است بروید چین..."
یکبار به ما گفتند سفر به دبی و ترکیه داشتید. گفتم خیر؛ الان هم می گویم خیر.

شما دو تا برادر خانم دارید، با روحیات متفاوت با همدیگر، در حوزه خانوادگی شما را اذیت نمی‌کنند در راستای برادر خانم بودن...

در مجموع، ارتباط عاطفی و منطقی مبتنی بر صمیمیت داریم. بالاخره شخصیت‌ها با هم فرق می‌کنند، روحیات با هم متفاوت است. من هم با برادرهایم روحیاتم متفاوت است. من تلاش می کنم ارتباط برقرار کنم اما یکی دو برادرم روحیات و سلیقه‌هایشان با من فرق می کند و ممکن است تفاوت داشته باشد.

برادرخانم کوچکم تازه ازدواج کرده، دیگری هم قبلا ازدواج کرده بود. آقای احمدی نژاد یک دختر و دو پسر دارند که ازدواج کردند. البته معمولا می گویند پسرها می روند. همیشه همینطور بوده، چون دختر نیاز به مراقبت‌های خاص دارد، چه قبل و چه بعد از ازدواج؛ بالاخره من خودم هم دختر دارم، پدر باید همیشه حواسش به دختر باشد.

آخرین جایی که همراه برادرخانم ها بودید سه نفری؟
منزل آقای احمدی نژاد.

قرار نشد آنجا را بگویید. جدا از محیط خانواده به خصوص بعد از ازدواج آقا علیرضا؟
آقا علیرضا تازه ازدواج کرده و تا حالا شرایطی پیش نیامده که بیرون از منزل سه نفری تنها باشیم.

کادو به برادر خانم‌تان برای مراسم عروسی چه دادید؟
یاقوت و این جور چیزها ندادیم. فکر می‌کنم یک قطعه طلا - دست بند- بود .

شما در مراسم‌تان چه هدیه گرفتید؟
یک نیم سکه، از دو برادر یک نیم سکه گرفتیم.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا