.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 212
  • بازدید دیروز : 876
  • کل بازدید : 1576597
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 04/1/30    ساعت : 6:15 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در سه شنبه 89/10/7 ساعت 10:32 ص نویسنده : ایمان احمدی

ترور

یکی دیگر از روش‌های این جبهه برای نافرمانی مدنی تحریم جشنواره‌ها و سمینارهای داخلی از سوی نخبگان فرهنگی و اجتماعی بود. جبهه تجدیدنظرطلب مایل بود که نخبگان اجتماعی در جهت نافرمانی مدنی تمام ارتباطات خود را با دولت جدید قطع کنند تا بدین وسیله فضای رسانه‌ای برای نامشروع جلوه دادن دولت فراهم شود.

برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینه‌های گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکل‌گیری و برخی مؤلفه‌های ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، "راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی "، "گفتمان محمود احمدی‌نژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاست‌جمهوری "، "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش "تحلیل گفتمانی " و "شواهد آگاهی جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات " به فصل هفتم یعنی "شورش بر جمهوریت " می‌پردازیم:

تلاش برای نامشروع جلوه دادن مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری

در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری در روزهای 12 و 14 مرداد 1388 برخی شخصیت‌های سیاسی حضور نداشتند. گاهی نیز شایع می‌شد که فراکسیون اقلیت مجلس در مراسم شرکت‌ نخواهد کرد؛ و البته فراخوان‌هایی نیز برای راهپیمایی علیه این مراسم از سوی برخی رسانه‌های شبکه سبز صادر می‌شد. به طور نمونه در یکی از این فراخوان‌ها از مردم تهران خواسته شده بود تا در ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر دوشنبه 12 مرداد در حد فاصل دو میدان ولیعصر و ونک دست به تجمع بزنند. هر چند که این فراخوان با عدم توجه مردم مواجه شد.(1)

بهره‌گیری از روش تحصن و اعتصاب غذا

از جمله اقدامات ناموفق جبهه تجدیدنظر طلب راه‌اندازی تحصن در مراکز عمومی و به ویژه حرم امام خمینی (ره) بود.(2) اما چون بهره‌گیری از روش تحصن و اعتصاب در داخل مرزهای کشور ممکن نشد، بخش خارج‌نشین رادیکالیسم سبز توسط اکبر گنجی تلاش کرد از این روش، ضمن آموزش آن به بخش داخل کشور برای تبلیغات رسانه‌ای نیز استفاده کند. وی به دنبال این هدف، اعتصاب غذای سه روزه خود را در نیویورک و در مقابل ساختمان سازمان ملل در 31 تیر آغاز کرد. البته به جز گنجی افراد دیگری نیز به این اقدام توسل جستند. هدف از این روش به طور عمده جلب توجه رسانه‌های غربی و بین‌المللی بود.

ایجاد جنگ نرم در القای نافرمانی مدنی توسط دانشگاهیان و نخبگان اجتماعی

رادیکالیسم سبز برای آنکه نافرمانی مدنی در اقشار مختلف جامعه را القا کند، به تولید خبرهایی نظیر استعفای اساتید دانشگاه، هنرمندان و... پرداخت. تلاش برای جمع‌آوری امضا از نخبگان اجتماعی از جمله اساتید دانشگاه به منظور تهدید به ترک شغل از دیگر اقدامات این جبهه بود. این موضوع در دانشگاه تربیت مدرس و صنعتی شریف بیش از موارد دیگر خبرساز شد، که اغلب نیز خبر استعفاها پس از مدتی تکذیب می‌شد.(3)

یکی دیگر از روش‌های این جبهه برای نافرمانی مدنی تحریم جشنواره‌ها و سمینارهای داخلی از سوی نخبگان فرهنگی و اجتماعی بود. جبهه تجدیدنظرطلب مایل بود که نخبگان اجتماعی در جهت نافرمانی مدنی تمام ارتباطات خود را با دولت جدید قطع کنند تا بدین وسیله فضای رسانه‌ای برای نامشروع جلوه دادن دولت فراهم شود. به طور نمونه روزنامه اعتماد ملی در روز 12 مرداد 88 (روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری) با انتخاب کاریکاتوری به عنوان عکس اصلی صفحه نخست خود و با عنوان "تحریم دوسالانه کاریکاتور " چنین می‌نویسد: "زنگ خطر تحریم دو سالانه‌ها و جشنواره‌ها، با تحریم نهمین دوسالانه کاریکاتور تهران به صدا در آمد. در فاصله کمتر از چهار ماه تا بر پایی نهمین دو سالانه کاریکاتور، 100 کاریکاتوریست ایرانی در بیانیه‌ای ضمن انتقاد از رخدادهای پس از انتخابات و همدردی با مردم، این دو سالانه را تحریم کردند. هر چند این روزها اهالی گرافیک و اعضای انجمن صنفی طراحان گرافیک هم در اعتراض به وقایع اخیر دست به تحریم غیررسمی و نامحسوس دهمین دوسالانه پوستر تهران زده‌اند... "(4)

این رسانه‌ها تلاش کردند از این روش برای جشنواره‌های دیگر از جمله جشنواره فیلم فجر نیز بهره ببرند. گرچه در این روش نیز جبهه تجدیدنظرطلب به موفقیت دست نیافت، اما همه این رفتارها باعث می‌شد که فضای عمومی کشور همچنان سیاست زده باقی بماند و انرژی نخبگان در برخی مباحث بی‌حاصل و سیاست زده هدر رود. در واقع تداوم این وضعیت حتی می‌توانست بدبینی در بین نخبگان ایجاد کند و فضای دو قطبی را در میان آنان به وجود آورد. چنین شرایطی قطعاً نمی‌توانست به سود هنر و فرهنگ و علم تمام شود و به توسعه آنها بینجامد. در این حالت بخشی از زمان و فکر و عواطف نخبگان صرف برخی سوءبرداشت‌هایی می‌شد که متاًسفانه در دو طرف به وجود آمده بود و با این رفتارهای قدرت‌طلبانه سیاست‌بازان بازتولید می‌شد.

از روش‌های دیگری که تلاش می‌کرد نافرمانی مدنی را تهییج کند و جدا افتادگی نخبگان را از دولت جدید نشان دهد، تبلیغ "فرار مغزها " بود.(5) در این میان حتی سفر شفیعی کدکنی استاد ادبیات فارسی به خارج از کشور (برای استفاده از فرصت مطالعاتی) نیز از جمله رفتارهای مبتنی بر عدم مشروعیت سیاسی دولت جدید و پدیده‌ای سیاسی تفسیر ‌شد، هر چند که او این القائات رسانه‌ای را تکذیب کرد. جبهه تجدیدنظرطلب حتی تلاش کرد از دانشگاه آزاد برای پیشبرد پروژه نافرمانی مدنی بهره ببرد. برای این جبهه استفاده ابزاری از دانشگاه آزاد که اتفاقاً در سراسر کشور شعبه داشت، در قیاس با نهادها و مراکز دیگر ساده‌تر بود. در این راستا برخی شعبه‌ها حتی کلیه امتحانات خود را لغو کردند.(6)

البته جریان تجدیدنظرطلب تنها به نخبگان دانشگاهی نظر نداشت، بلکه به جذب نخبگان حوزه نیز نظر داشت تا آنان را هم در پروژه نافرمانی مدنی و زیر سئوال بردن مشروعیت دولت با خود همراه سازد. در سال 1388 این جبهه با تجربه‌اندوزی از دوران اصلاحات آموخته بود که نباید از نیروهای مذهبی غافل شود. لذا تلاش می‌کرد به بسیج روحانیت نیز بپردازد و در آشوب‌ها پشتوانه مذهبی نیز برای خود بسازد تا توان خویش را تقویت کند. در این میان از حضور شاگردان منتظری در اغتشاشات نیز سخن گفته می‌شد.(7)

در همین راستا، جبهه تجدیدنظرطلب که در انتخابات سعی کرده بود رابطه دولت با روحانیت و مراجع را تیره و تار نشان دهد، پس از انتخابات نیز تلاش کرد با فشار بر دفتر مراجع از ارسال پیام تبریک به منتخب مردم جلوگیری کند. تا ضمن پیگیری هدف گذشته ادعای تقلب را هم تقویت سازد.(8)

جعل خبر و تصویر برای تحریک عواطف مردم

از جمله اقدامات رادیکالیسم سبز برای دستیابی به بسیج توده‌ای جعل اخبار و تصاویر بود. گسترش شایعات متفاوت و تحریف سخنان مقامات کشور بسیار مورد توجه این جبهه بود. شاید مهم‌ترین خبری که تحریف شد و اتفاقاً تأثیرگذار هم بود، تحریف مطالب سخنرانی رئیس‌جمهور در میدان ولیعصر در تاریخ یکشنبه 24 خرداد باشد. در بیان خبر این سخنرانی جمله احمدی‌نژاد درباره "خس و خاشاک " به گونه تحریف شد که گویی خطاب رئیس‌جمهور همه کسانی است که به او رأی نداده‌اند یا حتی در نتیجه انتخابات تردید دارند. در حالی که مقصود احمدی‌نژاد آشوبگرانی بود که در روز قبل به انجام خشونت دست زده بودند. عین عبارات احمدی‌نژاد چنین است: "در انتخابات ایران 40 میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین‌کننده اصلی بوده‌اند. حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشه‌ها کاری می‌کنند بدانید این رودخانه زلال جایی برای خودنمایی آنان نخواهد گذاشت. 70 میلیون ملت ایران و 40 میلیون شرکت‌کننده در انتخابات همه عزیزند، همه ملت ایرانند و همه همدلند و دولت خادم همه آنان و در خدمت همه آنهاست. رقابت‌ها به پایان رسید و دوره دوستی‌ها و ساختن‌ها آغاز شد ".(9)

با وجود این بیان شفاف و روشن، اما چون هدف رادیکالیسم سبز چیز دیگری بود، با تحریف این سخن و تبلیغ گسترده آن در رسانه‌های مخالف و بیگانه جو کاذبی علیه این جمله آغاز شد و حتی منجر به تهییج عواطف کسانی که به وی رأی نداده بودند شد.

اما از جمله تقلب‌های تبلیغی دیگر می‌توان به تحریف تصاویری اشاره کرد که پس از دست‌کاری شدن با نرم‌افزارهایی نظیر فتوشاپ و روی هم قرار گرفتن چند تصویر در مجموع تصویر جدیدی را می‌ساخت که روایت‌گر خشونت حکومت علیه آشوبگران بود. گاهی نیز حتی زحمت تحریف تصاویر را نمی‌کشیدند و اصولاً تصاویری که به کشورهای دیگر مربوط بود را درباره حوادث انتخابات ایران به کار می‌بردند. نمونه این تصاویر، عکس دختری عراقی بود که در مراسم قمه‌زنی سر و صورت خود را خونین ساخته بود.

انجام پروژه کشته‌سازی و ایجاد فضای رسانه‌ای مسموم علیه جمهوری اسلامی

جبهه تجدیدنظرطلب که از دوران اصلاحات و در مسئله قتل‌های زنجیره‌ای به نوعی از روش‌های اطلاع‌رسانی داستان‌سرایانه دست یافته بود و در تداوم آن وضعیت، آشوب‌های تیر 78 را آفرید، در سال 88 نیز چون در چند هفته نخست از ادعای تقلب طرفی نسبت و روشن شد که اکثریت این ادعا را قبول نکرده است برای بسیج توده‌ای و تحریک عواطف عمومی دوباره به روش پیشین خود بازگشت و به مسایلی از قبیل مظلوم‌نمایی، ترسیم چهره خشونت‌طلب از رقیب و بالاخره کشته‌سازی روی آورد. رسانه‌های این جبهه از کشته شدن افرادی سخن می‌گفتند که اندکی بعد معلوم می‌شد زنده‌اند و خبرهای مربوط به آنان کذب بوده است.

علیرضا توسلی، سعیده پورآقایی، ترانه موسوی، محسن ایمانی، عاطفه امام و احمد کارگرنجاتی از جمله افرادی بودند که خبرهای مربوط به آنان در رسانه‌های تجدیدنظرطلب، اپوزیسیون و بیگانه خلاف واقع از آب درآمد. به طور مثال در اواسط مرداد در سایت‌ها و شبکه‌های خبری فارسی، غربی و آمریکایی و نیز برخی روزنامه‌های داخلی اعلام شد که پسر بچه‌ای 14 ساله به نام "علیرضا توسلی " در درگیری‌های مراسم چهلمین روز درگذشت کشته‌شدگان اغتشاشات، در بهشت‌زهرا توسط عوامل انتظامی با ضربه‌های متعدد باتوم دچار مرگ مغزی شده و سرانجام پس از 4 روز بیهوشی، از دنیا رفته است. اما پس از پیگیری ماجرا توسط مسئولان و خبرنگاران، آنها توانستند خانواده‌ این فرد را پیدا کنند و در مصاحبه تلویزیونی با پدر وی معلوم می‌شود که او در یک تصادف با وانت در شهرستان ساوه کشته شده است و فوت او هیچ ربطی به سیاست نداشته است. پدر علیرضا توسلی در این باره به خبرنگاران می‌گوید: "اخبار منتشر شده از مرگ علیرضا مبنی بر اصابت باتوم بر سر وی تماماً کذب بوده و زمانی که 30 روز از مرگ فرزند ما گذشته اعلام شده که این کودک در درگیری‌های بهشت‌زهرا دچار ضربه مغزی شده است که تمام این اخبار را تکذیب می‌کنم. "

همچنین در همان روزها خبری در رسانه‌های فوق منتشر شد که ماًموران پس از تجاوز به دختری به نام "ترانه موسوی " وی را به قتل رسانده و سپس سوزانده‌اند. پس از این خبر نیز مسئولان و خبرنگاران با پیگیری این موضوع و در حالی که تصاویر گفت‌وگوی تلفنی خانواده ترانه موسوی با او از سیما پخش می‌شد معلوم شد که خانمی که این رسانه‌ها اعلام کردند کشته شده، چند سال است که در خارج از کشور زندگی می‌کند. این خبر ساختگی رسانه‌های مذکور برای خانواده ترانه هم تعجب برانگیز و خنده‌دار بود.(10)

سیمای جمهوری اسلامی همچنین پس از انتشار اسامی کشته‌شدگان کوی دانشگاه در رسانه‌های آنارشیسم مخملی با یکی از کشته‌شدگان! با نام محسن ایمانی که کارت دانشجویی خود را نیز به روی سینه گرفته بود مصاحبه‌ای انجام داد. ایمانی که رسانه‌های بیگانه او را از کشته‌شدگان کوی دانشگاه اعلام می‌کردند، اصولاً‌ سکونت خود در کوی دانشگاه را انکار کرد.

اگر به پرونده خبری "عاطفه امام " نیز بنگریم همین روش‌های جعل خبر درباره حوادث پس از انتخابات را می‌توانیم پیدا کنیم. این خبر را حتی روزنامه جمهوری اسلامی نیز در ستون "جهت اطلاع " پوشش خبری داد. خبر کوتاه بود: "عاطفه امام " توسط پنج ماًمور بازداشت شد. آینده به نقل از پارلمان نیوز نوشت: براساس گزارش‌های اولیه رسیده عاطفه دختر 18 ساله "جواد امام " عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در تهران در خیابان به صورت زننده‌ای بازداشت شد. گفته می‌شود او به بازداشتگاهی حوالی خیابان پیروزی منتقل شده است. "(11)

در تلاش برای تحریک عواطف عمومی، رسانه‌های رادیکالیسم سبز در قالب مصاحبه با مادر وی این مطلب را منتشر کردند که: "امروز صبح ساعت 11 دوباره تماس گرفت و گفت که خیلی تحت فشار است و از او می‌خواهند تا اعتراف کند... به ارتباط نامشروع با یک سری افراد سیاسی که هم اکنون درون زندان هستند... می‌گفت از دیروز تا حالا فقط مقداری آب دادند بخورد. یک دفعه آب یخ رویش می‌ریزند. در یک اتاق کوچک نگهش می‌دارند که مجبور است خود را درون آن مچاله کند. یک گربه را هم در این اتاق کوچک گذاشته‌اند... آیا اسلام این را به ما گفته که می‌شود چادر از سر یک دختر 18 ساله بکشند و بدون چادر بین دو مرد بنشانند و با چشم بسته ببرندش... دختری که پدرش حدود 8 سال سابقه جبهه دارد. این دختر از شش سالگی چادر سرش می‌کرده حال چه طور جرأت می‌کنند با او این چنین رفتار کنند؟ ما واقعاً بی‌دفاع هستیم و واقعاً نمی‌دانیم چرا صدای ما را نمی‌شنوند. به داد دخترم و دیگر زندانیان سیاسی برسید. "(12)

پس از این مصاحبه، جمله "به داد دخترم برسید " به تیتر رسانه‌های خبری تبدیل شد و ضمن آن که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عامل این رفتار شناسانده شد برخی از نویسندگان هوادار انقلاب نیز برای تغییر ماهیت جمهوری اسلامی فاتحه خواندند. برخی این ماجرا را به جایی رساندند که محمد نوری‌زاد در وبلاگش در پیامی که از شخص دیگری ذکر شده بود حاج صادق آهنگران را داغدار مصیبت "عاطفه امام " عنوان کرد و این که دیگر روزهای انقلاب و آرمان‌هایش به پایان رسیده و جمهوری اسلامی با این رفتارها تغییر ماهیت داده است.(13)

البته آهنگران دو روز بعد در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس این خبر را تکذیب کرد. اما اصل خبر نیز چند روز بعد توسط مادر عاطفه امام که از رسانه ملی پخش شد، تکذیب شد. وی در مصاحبه‌ای خبری در خصوص اخبار مبنی بر دستگیری دخترش در روزهای گذشته با تأکید بر این که ربوده شدن و دستگیری وی کاملاً ‌منتفی است. گفت: "دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه و با توجه به شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود، چنین اقدامی را کرد. متاًسفانه اقدام و مصاحبه من به عنوان "مادر " واکنش احزاب و رسانه‌ها را در پی داشته است. البته در اینجا باید از تمام عزیزان و دوستانی که درگیر این ماجرا شده‌اند و به جهت عواطف انسانی و اعتقادی موجبات ناراحتی آنها به وجود آمد، عذرخواهی کنم. وی با تأکید این مدت به دلیل شرایط خاص اقداماتی را انجام داده‌ام که این مسئله بعد خبری پیدا کرده و موجب ناراحتی بنده و افراد دیگری شد، که باید به دلیل شرایط به وجود آمده نیز عذرخواهی کنم.(14)

در ماجرای "ندا آقاسلطان " که برخی تلاش کردند کشته شدن وی را به نماد خشونت تبدیل کنند نیز همین خط خبری و پوشش رسانه‌ای دنبال شد. صحنه دردآور جان باختن ندا، چه ساختگی باشد و چه واقعی، به قدری رقت‌برانگیز و ناراحت‌کننده بود که به سادگی احساسات منفی علیه فرد یا افرادی که آن را انجام داده بودند، برمی‌انگیخت. پوشش گسترده خبری و بی‌سابقه درباره ندا آقاسلطان در رسانه‌های بیگانه و اپوزیسیون به موقع توانست ضعف ادعای تقلب را که دیگر به کار بسیج توده‌ای نمی‌آمد جبران کند و جرات بیشتری به رهبران رادیکالیسم سبز برای تداوم ساختارشکنی‌ها بدهد. پرونده خبری ندا آقاسلطان اولین، غیرانسانی‌ترین، حرفه‌ای‌ترین و پردامنه‌ترین خبر در راستای کشته‌سازی‌های پس از انتخابات بود. وی قربانی نظریه‌هایی از جمله "اصلاحات خون می‌خواهد " شد. یک تعبیر از تئوری فوق نیز این است که افرادی به طرز فجیع کشته شوند تا از صحنه جان باختن آنان فیلم و تصویر تهیه شود و در رسانه‌ها انتشار یابد. این موضوع در پرونده ندا آقاسلطان اتفاق افتاد و پس از ارسال تصاویر این صحنه، آقاسلطان به نماد خشونت‌ورزی دولت ایران در آن رسانه‌ها تبدیل شد. گرچه هنوز ابهامات پرونده آقاسلطان مانند موارد بالا برطرف نشده و کسی قتل او را بر عهده نگرفته است، اما نکات قابل توجهی در این پرونده وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

نخست این که روایت‌گر این داستان به روایت رسانه‌های انگلیسی (که اولین بار بی‌بی‌سی آن را پخش کرد) فردی به نام آرش حجازی بود. وی که دانشجوی رشته پزشکی در یکی از دانشگاه‌های انگلستان است چند روز پیش از حادثه به ایران می‌آید و یکی دو روز بعد ایران را به مقصد انگلستان ترک می‌کند. حجازی در مصاحبه با بخش انگلیسی بی‌بی‌سی گفت: "به خاطر نگاه معصومی که در چشم‌های ندا بود موقعیت خود را به خطر انداختم. " وی درباره چگونگی حادثه نیز اظهار داشت: "سر و صدا را در خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم و ببینیم چه خبر است. خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند. مأموران پلیس ضد شورش حدود پنجاه متر پایین‌تر با موتورسیکلت‌هایشان ایستاده بودند و مردم را عقب می‌راندند. ناگهان گاز اشک‌آور به میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند... همزمان با پرتاب گاز اشک‌آور ماموران هم با موتورسیکلت به سمت جمعیت حرکت کردند و جمعیت در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کردند. ندا هم در میان آنها بود. در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی جمعیت به تدریج متفرق می‌شدند و فقط چند نفر ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند. ناگهان صدای شلیکی شنیدم و از دوستم که کنارم ایستاده بود پرسیدم که چه بود؟ گلوله بود؟ او گفت که می‌گویند گلوله‌های پلاستیکی می‌زنند. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره می‌زند. "

حجازی همچنین به تلویزیون انگلیسی بی‌بی‌سی گفت که ابتدا گمان کردم که تیراندازی از روی پشت‌بام انجام شده است. اما کمی بعد تظاهر‌کنندگان را دیده است که مرد مسلح موتورسواری را گرفته‌اند. او می‌گوید: "مردم فریاد می‌زدند: گرفتیمش، گرفتیمش " او را خلع سلاح کردند و کارت شناسایی‌اش را که نشان می‌داد عضو بسیج است، گرفتند. مردم خیلی عصبانی بودند و او فریاد می‌زد: "نمی‌خواستم بکشمش. " مردم نمی‌دانستند با او باید چه کار کنند و گذاشتند که برود. اما کارت شناسایی‌اش را گرفتند. کسانی هستند که می‌دانند او کیست. چند نفر از او عکس گرفتند. تصمیم سختی بود که (از کشور) بیرون بیایم و در مورد این موضوع صحبت کنم، اما ندا برای دلیلی مرد. او برای حقوق ابتدایی می‌جنگید... نمی‌خواهم که خونش بی‌ثمر ریخته شود... او در خیابان مرد که چیزی بگوید... من هیچ وقت در سیاست نبودم. به خاطر نگاه معصومی که در چشم‌های ندا بود، موقعیت خود را به خطر انداختم. " 

نکاتی قابل تأمل از قتل ندا آقا سلطان

به عبارت دیگر، حجازی این ورود و خروج غیرمعمول از کشور را تنها به مسایل اخلاقی و "چشم‌های معصوم ندا " نسبت می‌دهد. با وجود این، روایت نامزد و استاد موسیقی آقاسلطان از آن حادثه با روایت حجازی تفاوت دارد. به طور مثال کاسپین ماکان نامزد وی می‌گوید: "وقتی که این اتفاق افتاد، ندا از درگیری‌ها دور بود، یعنی در خیابان‌های فرعی نزدیک امیرآباد بود. حدود یک ساعتی با استاد موسیقی‌اش در ماشین پشت ترافیک نشسته بود، از گرما و خستگی، کلافه و از ماشین پیاده می‌شود و آن اتفاق می‌افتد. "(15)

اما نکات قابل تأمل دیگر بدین قرار است که:
1. محل تیر خوردن خانم آقاسلطان از محل آشوب‌های 30 خرداد بسیار دور بوده است. در واقع از زمان یاد شده در خیابان‌های امیرآباد شمالی تهران (محل حادثه) هیچ درگیری خاصی رخ نداده و درگیری‌های آن ساعت تنها در خیابان آزادی در جریان بوده است.

2. نیروی انتظامی و بسیجی مستقر در تهران برای مقابله با آشوبگران اساساً به سلاح گرم مجهز نبودند و در روزهای آشوب صرفاً با کمک باتوم و اسپری سعی در متفرق کردن اغتشاشگران می‌کردند. علاوه بر این طبق نظر پزشکی قانون، ندا با اسلحه غیر سازمانی نیروهای مسلح به قتل رسیده بود.

3. معمولاً بعد از شنیده شدن صدای تیر و اصابت گلوله به یک نفر در خیابان، اطرافیان بلافاصله بر روی زمین دراز می‌کشند و سعی در نجات جان خود از اصابت تیرهای بعدی دارند؛ اما در این فیلم، بعد از تیر خوردن خانم آقاسلطان، چندین عکاس و فیلمبردار با خونسردی از همان آغاز سر صحنه حاضر شده و از چند زوایه مشغول فیلمبرداری می‌شوند. به اضافه این که تصاویر ندا آقاسلطان چند ساعت پیش در محل اغتشاشات نیز گرفته شده که می‌تواند روایت‌گر سوژه بودن وی بوده باشد.

4. سوژه قتل طوری انتخاب شده بود تا حداکثر ممکن افکار عمومی بسیار را تحت‌تأثیر قرار دهد؛ خانمی جوان و دانشجو.

5. فیلم تکان‌دهنده این جنایت، شنبه شب (30 خرداد) بلافاصله در اینترنت قرار گرفت و روز یکشنبه بسیاری از کاربران اینترنتی و بینندگان شبکه‌های ماهواره‌ای آن را دیدند.

6. رفتار آرش حجازی به عنوان یک پزشک در لحظه پس از اصابت تیر به قفسه سینه ندا آقاسلطان، رفتاری کاملاً ناشیانه است. دادن تنفس مصنوعی به فرد تیره خورده تنها موجب سریعتر به گردش انداختن خون و مرگ قطعی مضروب می‌شود.

7. همچنین دستگیری و آزادی فرد ضارب آن هم پس از گرفتن کارت شناسایی او در روزهایی که اعضای رادیکالیسم سبز برخی افراد را تنها به جرم داشتن چهره مذهبی مورد نوازش مشت و لگدهای خود قرار می‌دادند و یا برخی حتی سلاح سرد حمل می‌کردند از جمله نکاتی بود که پذیرش آن منطقی به نظر نمی‌رسد.(16)

8. کاسپین ماکان نامزد ندا آقاسلطان، در نوروز 89 به اسرائیل سفر می‌کند و به دیدار شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی، می‌رود.
البته نکته‌ای که درباره این خبرسازی‌ها نباید فراموش کرد این است که طراحان این سناریوهای رسانه‌ای می‌دانند که این هجوم رسانه‌ای آثار خود را بر فضای کلی جامعه خواهد گذاشت. حتی اگر رسانه‌های داخلی در این باره درست عمل کنند و بتوانند به موقع جعلی بودن این اخبار را نشان دهند؛ همانطور که صداوسیما نیز در موارد گذشته چنین کرد، تنها تا حدی می‌تواند آثار اخبار منفی را پاک کند. دقیقاً مانند یک تخته پاک‌کن که هیچ‌گاه نمی‌تواند تخته را به مانند اولش تمییز کند. لذا آنها از اینکه دروغ‌های رسانه‌ای آنها بعد از مدتی افشا شود، بیمی ندارند.
اما در پایان این قسمت و پس از ذکر روش "پروژه کشته‌سازی و ایجاد فضای مسموم رسانه‌ای "، درباره روش‌های دیگر رادیکالیسم سبز برای انقلاب مخملی می‌توان به روش "القای بحران کارآمدی "، به کارگیری "نماد رنگی "، تهیه شب‌نامه و... نیز اشاره کرد که به طور کلی پیشتر درباره آنها توضیح داده‌ایم و از بیان دوباره آنها خودداری می‌کنیم. 

نتیجه

آشوب‌های پس از انتخابات را از یک نگاه می‌توان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره نخست که تا اعلام قطعی نتایج انتخابات از سوی شورای نگهبان در 10 تیر ادامه یافت، جریان دوم خرداد به بهانه تقلب در انتخابات با صدور بیانیه‌های مختلف به فراخوانی نیرو و اغتشاش‌آفرینی دست زد. اما این رفتارهای رادیکالیستی گرچه در روزهای یادشده منجر به تولید مشکلاتی برای کشور شد و برخی از هم‌وطنان نیز جان خود را در آن حوادث از دست دادند اما به دلایل زیر با شکست مواجه شد و نتوانست تداوم یابد:
1. رهنمودهای رهبر انقلاب به ویژه در خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد.
2. نارضایتی از آشوب‌ها و اغتشاشات در سطح جامعه.
3. فروکش کردن تب سیاسی در جامعه و نیروهای سیاسی.
4. دستگیری متهمان اصلی.
5. عدم پذیرش ادعای تقلب مطرح شده از سوی موسوی در لایه‌های درونی جامعه.
6. حمایت رهبران و رسانه‌های غربی از آشوب‌ها به رغم فرهنگ بیگانه‌ستیزی در میان ایرانیان.
با اعلام نتایج قطعی انتخابات از سوی شورای نگهبان، دور دوم آشوب‌آفرینی‌ها آغاز می‌شود. این دوره که به دلیل شکست اهداف آشوب‌ها در دور نخست آغاز شد، این بار با بهانه قرار دادن "آزادی زندانیان سیاسی " و "خونخواهی جان‌باختگان " این حوادث که قربانی قدرت‌طلبی جریان شکست‌خورده در انتخابات شدند، فعالیت‌های خود را ادامه داد.
در واقع رفتاری که از سوی جبهه دوم خرداد و جریان تجدیدنظرطلب پس از انتخابات سر زد به طور کامل با مدل انقلاب‌های رنگی در کشورهای آسیای میانه انطباق داشت. افزون بر آن روایت‌هایی که برخی از نیروهای جریان تجدیدنظرطلب و برخی متهمان این حوادث اظهار داشتند به روشنی اهداف انقلاب مخملی و به عبارت بهتر آنارشیسم مخملی در این حوادث را آشکار ساخت. در مجموع، روش‌هایی که رادیکالیسم سبز برای پیشبرد آنارشیسم مخملی در حوادث پس از انتخابات به کار برد عبارتند از:
1. انتشار بیانیه‌های تند سیاسی در جهت عدم پذیرش نتیجه انتخابات و تهییج عواطف عمومی.
2. دعوت به تجمعات و تظاهرات خیابانی با علم به اینکه اردوکشی‌های غیرقانونی به آشوب و درگیری می‌انجامد.
3. تلاش برای نامشروع جلوه دادن مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری.
4. بهره‌گیری از روش تحصن و اعتصاب غذا.
5. ایجاد جنگ نرم در القای نافرمانی مدنی توسط دانشگاهیان و نخبگان اجتماعی.
6. جعل خبر و تصویر برای تحریک عواطف مردم.
7. انجام پروژه کشته‌سازی و ایجاد فضای رسانه‌ای مسموم علیه جمهوری اسلامی.

پی نوشت:
1. "دستاورد تاکتیکی سبزهای ایران در راهپیمایی نفرت از تنفیذ "؛‌ پایگاه اینترنتی شبکه سبز؛ دوشنبه 12 مرداد 1388.
2. خبرگزاری فارس؛ کد مطلب 8803240883 .
3. خبرگزاری فارس؛ کد مطلب 8803240376 .
4. "تحریم دوسالانه کاریکاتور "؛ روزنامه اعتماد ملی؛ 12 مرداد 1388؛ ش 984؛ ص 1.
5. برای نمونه بنگرید به تیتر یک روزنامه مردم سالاری: "هجوم دانشجویان مستعد ایرانی به کانادا "؛ روزنامه مردم سالاری؛ 12 مرداد 1388؛ ش 2136
6. "اقدام عجیب رئیس دانشگاه آزاد رودهن "؛ پایگاه اینترنتی جهان نیوز؛ 1 تیر 1388.
7. "شاگردان منتظری در جمع اغتشاشگران "؛ روزنامه جوان، دوشنبه 8 تیر 1388.
8. خبرگزاری فارس، کد مطلب 8803241016.
9. "سخنان رئیس‌جمهور در جشن شکرانه 22 خرداد "؛ همشهری آنلاین؛ 24 خرداد 1388.
10. "گزارشی از سرنوشت علیرضا توسلی و ترانه موسوی "؛ روزنامه کیهان؛ چهارشنبه 21 مرداد 1388، ش 19434، ص 14.
11 روزنامه جمهوری اسلامی؛ 1388.6.17، ص 2، ستون جهت اطلاع.
12. پایگاه اینترنتی کلمه؛ 1388.6.17.
13. وبلاگ محمد نوری‌زاد؛ 16 شهریور 1388.
14. "همسر جواد امام سوت پایان دروغ‌پردازی‌ها را به صدا درآورد "؛ خبرگزاری فارس؛ کد مطلب 8806270650.
15. "آخرین خبرها از پرونده قتل ندا آقاسلطان "؛ پایگاه اینترنتی جهان نیوز؛ 10 تیر 1388.
16. با درخواست رسیدگی از قوه قضاییه، احمدی‌نژاد: دخالت دشمن در قتل ندا آقاسلطان قطعی است "؛ روزنامه کیهان، سه‌شنبه 9 تیر 1388، ش 19399.
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا