گاه تصور میکنی که تنها تو هستی که مشکلات فراوانی داری، ولی همین که پای درد دل افراد مینشینی، میبینی که تو در مقابل دیگران مشکلی نداری، یعنی مشکلات اصلاً مشکل به حساب نمیآید. افرادی هستند که دچار بیماریهای لاعلاجند و پزشکان آنان را به اصطلاح جواب کردهاند. عده ای دیگر دچار مشکلات عدیده مالی هستند و اغلب به هر دری که میزنند راهی برایشان باز نمیشود. در این میان و به ویژه در ایام محرم، افرادی که به عزاداری سیدالشهدا(ع) میپردازند، فرصت را مغتنم میشمرند که در این ماه دست حاجت به دامان پربرکت این امام معصوم و خاندان مطهر رسول الله (ص) بیاویزند تا حاجت بگیرند و چه بسیارند آنان که با توسل به امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و دیگر بزرگوارانی که سهمی بسزا در این واقعه مهم داشتهاند، حاجت روا میشوند. این گزارش درباره شفایافتگانی تهیه شده است که دست به دامن حضرت سیدالشهدا(ع) شدهاند.
داوود نقبی پور» که 54 سال دارد، یکی از خادمان امام حسین(ع) است که در حدود 35 سال از عمرش را در هیئت امام حسین(ع) به فعالیت پرداخته است. مادر نقبیپور یکی از کسانی است که با توسل به امام حسین(ع) شفا گرفته است. نقبی پور درباره بیماری مادرش میگوید: «یک روز که از شهرستان به همراه مادرم میآمدیم، ناگهان متوجه شدم که سمت راست شکم مادرم درد گرفته است و به خود میپیچد. وقتی به تهران رسیدیم دردش شدیدتر شد و مجبور شدیم او را در بیمارستان بستری کنیم. بعد از انجام آزمایشات مشخص شد که ریهاش ناراحت است و یک لکه سرطانی در آن دیده میشود و به گفته پزشکان اگر عمل شود به احتمال بسیار زیاد فوت میکند و اگر هم جراحی نکند، پنج تا شش ماه بیشتر زنده نخواهد بود. این اتفاق در ماه محرم روی داد. خیلی ناراحت بودم. به هیئت آمدم و متوسل به حضرت سیدالشهدا(ع) شدم. نزدیک صبح به منزل بازگشتم. چون جایی برای خوابیدن به دلیل ازدیاد نفراتی که در منزلمان خوابیده بودند، پیدا نکردم، به راهرو منزلمان رفتم و خوابیدم. در خواب دیدم امام حسین(ع) در لباس پزشک، بالای سر مادرم حاضر شدهاند و من نیز در کنار مادرم ایستاده ام. از آقا پرسیدم مادرم خوب میشود؟ آقا فرمودند همین پنج شنبه مادرت میزاید و خوب میشود. بعد از دیدن این خواب امیدوار شدم و مجدداً با دکتر صحبت کردم و از احتمال درمان مادرم با دارو از او سؤال کردم. دکتر در جوابم گفت که هیچ راهی وجود ندارد و مادرم تا پنج ماه بیشتر زنده نیست. مادرم را به منزل آوردم و هیئت را به در منزل بردم تا همه عزاداران امام حسین(ع) برای مادرم دعا کنند. بعد از یک هفته درد مادرم آرامتر شد. بعد از مراجعه به پزشک و دادن آزمایش، پزشکان گفتند که هیچ اثری از بیماری در مادرم دیده نمیشود! وقتی عکسهای قبلی ریه را که لکه سرطانی در آن مشخص بود با عکسهای جدید مطابقت دادند، اثری از لکه دیده نمیشد. مادرم کاملاً سلامتیاش را به دست آورد و اکنون پس از گذشت 22 سال، زنده و سالم است. »
علاج لاعلاج با نوکری امام حسین(ع)
شفا یافتن زوجی که صاحب فرزند نمیشدند نیز داستان دیگری است که در نتیجه توسل به امام حسین(ع) توانستند به خواستهشان برسند. «علی سلیمی» یکی از افرادی است که زندگیاش را با فروش لوازم یدکی ماشین سپری میکند. او سالها چشم انتظار فرزند بود، ولی به دلایلی او و همسرش صاحب فرزند نمیشدند. سلیمی چندین بار همسرش را برای معالجه نزد پزشکان مختلف برده بود، ولی جوابی از درمانهای انجام شده نگرفت. او حتی همسرش را برای درمان به انگلستان هم برده بود، اما پس از تقبل هزینههای گزاف، نتیجهای عایدش نشد.
حدود 14 سال پیش که از جلوی هیئت محلشان عبور میکرد، به بانی هیئت که مشغول کار بود، التماس دعا گفت. بانی در جواب او از این که دعا کننده باید لیاقت داشته باشد میگوید و از اینکه دعا میکند. بانی هیئت به او پیشنهاد میکند که خودش هم برای کار کردن در هیئت اباعبدالله(ع) بیاید و حتی اگر شده است جارو بزند هم، این کار را بکند و از آقا حاجت بخواهد و مطمئن باشد که حاجتش را میگیرد. بانی چنان این جمله را ادا میکند که شکی برای سلیمی باقی نمیگذارد.
سلیمی روز تاسوعا و عاشورا به هیئت رفت و در آشپزخانه هیئت مشغول به کار شد. شب عاشورا حالش خیلی منقلب شده بود. شب عاشورا بعد از عزاداری و پخش غذا، همه بچههای هیئت از جمله سلیمی، به منزل میروند تا استراحت کنند و صبح زود برای ادامه کارها به هیئت برگردند.
سلیمی آن شب خواب میبیند در جلوی اتاق بسیار بزرگی ایستاده است که دور تا دور آن اتاق پر از پشتی است. وارد اتاق میشود و ناگهان شخصی را در اتاق میبیند که بالای اتاق ایستاده است و چهره ای نورانی دارد. آن شخص شال سبزی روی گردنش بسته بود و در حالی که یک نوزاد روی دستانش داشت، دو کودک هم در دو طرف او ایستاده بودند.
سلیمی جلوی در میایستد و سلام میکند. آن شخص او را دعوت میکند که به نزدش برود و نوزاد را از روی دستانش بگیرد. سلیمی در عالم خواب به آن شخص میگوید: «نه آقا، من همسرم بچهدار نمیشود، الان بچه کسی را بگیرم ممکن است ناراحت بشود.»
آن آقا نوزاد را به دستان سلیمی میدهند و میگویند که نوزاد را دو بار ببوس. سلیمی این کار را میکند و وقتی به چشمان نوزاد نگاه میکند، میبیند که کودک چشمانی آبی، موهایی بور و پوستی به سفیدی برف دارد. سلیمی پس از بوسیدن کودک ناگهان از خواب بیدار میشود. ساعت حدود 4 صبح بود. همسرش هم که از خواب بیدار شده بود، از حالت دگرگون سلیمی میپرسد. او خواب را برای همسرش تعریف میکند و بعد از خواندن نماز به هیئت میرود. بعد از اینکه خوابش را برای بانی تعریف کرد، بانی به او میگوید که طبیب همه بیماران همین آقاست و حاجتت برآورده میشود ان شاءالله.
شش ماه از ایام محرم میگذرد که سلیمی یک روز با خوشحالی به سراغ بانی هیئت میرود و میگوید که جواب آزمایش همسرش مثبت است. پس از به دنیا آمدن فرزند، سلیمی کودکش را با همان اوصافی که در خواب دیده بود، به نام حسین نامگذاری میکند.
زندگی ام را مدیون امام حسین(ع) هستم
رانندهای که جانش را مدیون امام حسین(ع) است نیز نمونه دیگری است که با توسل به این امام مظلوم از مرگ حتمی نجات پیدا کرده است.
«منصور سیفی» که مرد جاده و راننده ماشینهای سنگین است، میگوید: «اواخر فصل پاییز بود که برای انجام کار به جاده چالوس رفته بودم. بارم الوار بود و میخواستم بار را به تبریز ببرم. ماشین با سرعت بالایی در جاده حرکت میکرد. مدتی نگذشت که به دلیل لغزندگی جاده، تعادل ماشین به هم خورد. وقتیترمز کردم، ناگهان ماشین قفل کرد. ماشین خود به خود برای خودش میرفت و من هم هیچ کنترلی برای نگه داشتن آن نداشتم.
هر کاری که فکر میکردم میتواند چرخها را آزاد کند انجام دادم، ولی چون سرازیری شدید بود، هیچ کاری از دستم ساخته نبود. اینجا بود که چاره ای نداشتم. دلم را متوجه امام حسین(ع) کردم و به سیدالشهدا(ع) متوسل شدم. سه بار پشت سر هم یا حسین(ع) گفتم. یک بار هم از روی اضطرار نام حضرت عباس(ع) را بردم و خودم را که بسیار ترسیده بودم از ماشین به بیرون پرت کردم.
ماشین همین طور برای خودش در جاده میرفت و راهی که طی میکرد به دره منتهی میشد. جاده هیچ نرده ای نداشت. ناگهان ماشین با همه سنگینی و باری که داشت، در آن سرازیری متوقف شد و به دره سقوط نکرد. مثل این بود که یک نفر ماشین را متوقف کرده باشد.
در صورتی که هیچ کسی جز من در آنجا نبود. از این وضعیت هول کرده بودم و هر چه سعی میکردم خودم را به ماشین برسانم، چون پاهایم میلرزید، مدام زمین میخوردم. اگر این معجزه نیست چی است؟ زندگی و عمر دوباره ام را مدیون امام حسین(ع) میدانم.»
نمونههای بسیاری از این جمله را که با توسل به امام حسین(ع) و آل اطهار رسول خدا(ص) حاجاتشان را گرفتهاند میتوان یاد کرد. کرم حضرت سیدالشهدا(ع) چنان است که دستی را که از روی اضطرار به دامن مبارکش چنگ بزند و حاجت بخواهد رد نمیکند.
