کشته سازی غیر واقعی دوروغی در بیانیهها موسوی
در ضمن تأکید بر اسم جمع "شهیدان " که بیش از دو نفر را شامل میشود در کنار دیگر جملات این بیانیه، این معنا را القا میکند که جمعیت کثیری در این راه کشته شدهاند. رفتار سیاسی جبهه دوم خرداد و بیانیههای صادر شده آنان نشان میدهد که این جبهه برخلاف دوران اصلاحات از آن که خود را "سکولار " نشان دهد پشیمان است و با بازی با برخی نمادها در پی بازسازی چهره خود برآمده و تلاش میکند میان رهبری امام خمینی و دوران پس از آن جدایی بیفکند.
بیانیههای موسوی حاوی آن است که وی خود را مدعی انقلاب اسلامی و امام خمینی میداند و با متهم ساختن مسئولان جمهوری اسلامی که به گفتة وی از راه امام خمینی(ره) منحرف شدهاند تلاش میکند رهبری یک "مبارزه مقدس " را برای بازگشت به دوران امام خمینی(ره) و اصول انقلاب بر عهده بگیرد. او افزون بر توهینها و تهمتهای بالا، خود را مرکز رهبری جریان طرفدار "جمهوریت " و "اسلامیت " معرفی میکند و جبهه مقابل را جریانی در مخالفت با این دو ارزش اعلام میکند.
استفاده از روشهای مبارزاتی انقلاب 1357 مانند گفتن "الله اکبر " بر بام خانهها و به کارگیری بیانیههایی با ادبیات نزدیک به انقلاب اسلامی را میتوان در این راستا ارزیابی کرد. در یکی از این بیانیهها چنین آمده است:
این روزها و شبها نقطه عطفی در تاریخ ملت ما در حال شکل گرفتن است... رسالت تاریخیمان را از یاد نبریم و شانه از بار مسئولیتی که سرنوشت نسلها و عصرها بر دوش ما گذاشته است خالی نکنیم. سی سال پیش از این، در کشور ما انقلابی به نام اسلام به پیروزی رسید: انقلابی برای آزادی، انقلابی برای احیای کرامت انسانها، انقلابی برای راستی و درستی. در این مدت و به خصوص در زمان حیات امام روشنضمیر ما سرمایههای عظیمی از جان و مال و آبرو در پای تحکیم این بنای مبارک گذارده شد و دستاوردهای ارزشمندی حاصل آمد.
نورانیتی که تا پیش از آن تجربه نکرده بودیم جامعه ما را فراگرفت و مردم ما به حیاتی نو رسیدند که به رغم سختترین شداید برایشان شیرین بود... آیا ما مردم، شایستگیهایی را از دست داده بودیم که دیگر آن فضای روحانگیز را تجربه نمیکردیم؟ من آمده بودم بگویم چنین نیست؛ هنوز دیر نیست و هنوز راهمان تا فضای نورانی دور نیست. آمده بودم نشان دهم میتوان معنوی زندگی کرد و در عین حال در امروز زیست. آمده بودم تا هشدارهای اماممان را درباره تحجر بازگو کنم. آمده بودم تا بار دیگر به انقلاب اسلامی آن گونه که بود و جمهوری اسلامی آن گونه که باید باشد، دعوت کنم. من در این دعوت بلیغ نبودم، ولی پیام اصلی انقلاب حتی از بیان نارسای من آنچنان دلنشین بود که نسل جوان را، نسلی که آن روزگاران را ندیده بود و میان خود و این میراث بزرگ احساس فاصله میکرد، به هیجان آورد و صحنههایی را که تنها در ایام نهضت و دفاع مقدس دیده بودیم بازسازی کرد. حرکت خودجوش مردم رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزید. اینجانب اعتراف میکنم که در این امر پیرو آنان بودم و نسلی که به دوری از مبانی دینی متهم میشد در شعارهای خود به تکبیر رسید و به "نصر منالله و فتح قریب " و "یا حسین " و نام خمینی تکیه کرد تا ثابت کند این شجره طیبه هرگاه که به بار مینشیند، میوههایش شبیه به هم است.
این شعارها را کسی جز آموزگار فطرت به آنان نیاموخته بود. چقدر بیانصافند کسانی که منافع کوچکشان آنها را وامیدارد تا این معجزه انقلاب اسلامی را ساخته و پرداخته بیگانگان و "انقلاب مخملین " بنامند... این سرنوشت دو گروه را خوشحال کرد: یک دسته از آنان که از ابتدای انقلاب در مقابل امام صفآرایی کردند و حکومت اسلامی را همان استبداد صالحان دانستند و به گمان باطل خود میخواهند مردم را به زور به بهشت ببرند و دسته دیگر که با ادعای دفاع از حقوق مردم اساساً دیانت و اسلام را مانع تحقق جمهوریت میدانند. هنر شگرف امام باطل کردن سحر این دوگانهانگاریها بود. من آمده بودم تا با تکیه بر راه امام تلاش ساحرانی را که دوباره جان گرفتهاند خنثی کنم.(3)
در این بیانیه چند نکته را میتوان تشخیص داد:
1. تأکید بر عنصر "من " به جای ضمیر "ما " که بازگوکننده شخصیت موسوی بود. او خود را تافتهای جدا بافته میدانست که اصولاً دلیل 20 سال سکوت او نیز بیش از هر چیز در این ویژگی او ریشه داشت. موسوی به گونهای سخن میگفت که گویی جز خود و امام خمینی(ره) کس دیگری را قبول نداشت و امام هم که دیگر حضور نداشت؛
2. موسوی که پس از تجمع غیرقانونی تشکیل شده به وسیله ستاد انتخاباتی جبهه دوم خرداد در 25 خرداد دچار توهم رهبری این جریان شده بود اما از تداوم این حمایتها دچار تردید بود. اگر به عبارتِ "رسالت تاریخیمان را از یاد نبریم " از نو بنگریم، نشانههای این دلنگرانی را خواهیم یافت. او میترسید جمعیتی که در 25 خرداد در خیابان آزادی با ادعای نادرست تقلب جمع شدند و وی را در پیشبرد رادیکالیسم نامعلوم تهییج کردند روزی از این حمایت خویش بازگردند؛
3. ادبیات موسوی ملغمهای بود از دیالوگهای فیلمنامهای مانند اینکه "عدهای میخواهند مردم را به زور به بهشت ببرند " و ادعاهایی که تشخیص نادرستی آنها با اندکی تأمل به دست میآمد؛ مانند این ادعا که هیچ تشکیلات و سازماندهیای برای آشوبها وجود ندارد و "مردم " به صورت "خودجوش " به این رفتار دست زدهاند؛
4. همچنین در این بیانیه به ناتوانی موسوی در جلب آرای عمومی نیز به طور تلویحی اشاره شده است. در واقع وقتی این انتظار از موسوی که به شکست خود اقرار کند در آن شرایط رخ داده غیرواقعی به نظر میرسید، اقرار به این که "من در این دعوت بلیغ نبودم " خود مطلب قابل توجهی بود که از ضمیر ناخودآگاه موسوی و خودِ واقعی او پرده برمیداشت؛ یعنی همان "خودی " که در پس "خود تبلیغی " موسوی پنهان نگاه داشته شده بود؛
5. موسوی از شعارهایی نظیر "الله اکبر " سخن گفت و تلاش کرد آشوبهای پس از انتخابات را جنبش درونزا معرفی کند، اما نگفت که چرا رسانههای بیگانه و جریانهای سکولار نیز هواداران موسوی را به سر دادن این شعارها دعوت میکنند. (در این باره در مطالب بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت.)
این بیانیه که بعد از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد صادر شده بود، نه تنها بر رفتارهای غیرقانونی و غیرمنطقی گذشته اما به اسم منطق و قانون و مردم تأکید میکرد، بلکه رفتاری ضددینی و ضدامنیتی که به صراحت خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته است نیز تلقی میشد.
در واقع این بیانه نوعی جوابیه به سخنان رهبر معظم به شمار میآمد که گویی تلاش کرده به فرازهای مهم بیانات ایشان پاسخ دهد. در بخشهای دیگری از این بیانیه آمده است:
اینجانب همچنان قویاً اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بیطرفانه از طریق یک هیأت مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد، نه آن که پیشاپیش امکان ثمربخش بودن آن منتفی اعلام شود. یا با طرح احتمال خونریزی، مردم از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات بازداشته شوند، یا شورای امنیت کشور به جای پاسخگویی به سئوالات مشروع در خصوص نقش لباس شخصیها در حمله به افراد و اموال عمومی و ایجاد التهاب در حرکتهای مردمی به فرافکنی بپردازد و مسئولیت فجایع به وجود آمده را بر عهده دیگران بگذارد.
اینجانب چون به صحنه مینگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور میبینم. من به عنوان یک همراه که زیباییهای موج سبز حضور شما را دیده است هرگز به خود اجازه نخواهم داد بر اثر عمل من جان کسی در معرض خطر قرار گیرد. در عین حال بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای میفشارم و علیرغم تواناییهای اندکی که در اختیار دارم بر این باورم که انگیزه و خلاقیت شما همچنان میتواند حقوق مشروعتان را در چهرههای مدنی جدید مورد پیگیری قرار دهد و محقق کند.
مطمئن باشید که اینجانب همواره کنار شما خواهم ماند. آنچه این برادر شما در یافتن این راهحلهای جدید، خصوصاً به جوانان عزیز توصیه میکند این است که نگذارید دروغگویان و متقلبان، پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربایند و نااهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدران راستگویتان است از شما مصادره کنند.
این کلیگوییهای ذکر شده در بیانیهها در حالی بود که موسوی از ارائه اسناد و مدارک لازم برای نشان دادن تقلب در انتخابات امتناع میکرد. وی با وجودِ داشتن بیش از چهل هزار نماینده در پای صندوقهای رأی که حدود نُه دهم صندوقها بود مدرک قابل اعتنایی برای ارائه به شورای نگهبان ارائه نکرد و در گزارشی که شورای صیانت از آرا منتشر کرد مطالبی کلی ذکر شد که یک نویسنده رمان نیز میتوانست بدون آن که پای صندوق حاضر باشد با استفاده از تخیل خویش به مواردی اشاره کند که در اغلب انتخابات رخ میدهد.
لذا موسوی همچنان به کلیگوییها و نپذیرفتن نتیجه انتخابات ادامه داد و با تکرار توهینها و اتهامات گذشته به مقامات مسئول کشور رفتار رادیکال و غیرقانونی خود را حتی پس از دیدار با رهبر انقلاب و سخنرانی ایشان در نماز جمعه 29 خرداد تداوم بخشید. وی در بیانیه ششم خود که در تاریخ 31 خرداد و در واکنش به آخرین آشوب گسترده که در روز قبل رخ داده بود صادر کرد به طور تلویحی تلاش کرد دولت را با رژیم شاهنشاهی مقایسه کند. حوادث سی خرداد در حالی رخ داد که جامعه پس از خطبههای نماز جمعة رهبر انقلاب، انتظار آرامش را داشت. اما دعوت غیرقانونی مجمع روحانیون مبارز برای تجمع در روز شنبه، فردای سخنرانی تاریخی یاد شده مانع از تحقق سریع این خواسته جامعه شد و پرسشهای فراوانی را تولید کرد. این تجمع نیز در پایان به درگیری و آشوب انجامید که در طی آن چند نفر از افراد حاضر به اضافه چند نفر از مأموران حافظ امنیت کشته شدند که همین دستاویزی برای صدور بیانیه ششم شد. در این بیانیه آمده است:
بسمالله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. خبر دلخراش شهادت گروهی دیگر از معترضان به وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخیر، جامعه ما را در بهت و سوگ فرو برده است. تیراندازی به مردم، پادگانی شدن فضای شهر، ارعاب، تحریک و قدرتنمایی همگی فرزندان نامشروع قانونگریزی شدیدی است که در معرض آن قرار داریم و عجبا که بانیان چنین شرایطی دیگران را به خطا متهم میکنند. به کسانی که مردم را به خاطر اظهارنظر، قانونشکن نامیدهاند خبر میدهم که بیقانونی بزرگ، عدم اعتنا و نقض صریح اصل 27 قانون اساسی از سوی دولت در عدم صدور مجوز برای اجتماعات مسالمتآمیز است.
آیا مردمی انقلابی که با مشابه همین اجتماعات، ما و شما را از فراموشخانه تاریخ ستمشاهی بیرون آوردند باید مورد ضرب و جرح قرار گیرند و تهدید به زورآزمایی شوند؟ اینجانب به عنوان یک همسوگند همچنان مردم عزیز را به خویشتنداری دعوت میکنم. کشور متعلق به شماست. اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست. به احقاق حقوق خود امیدوار باشید و اجازه ندهید کسانی که برای ناامیدی و ارعاب شما میکوشند خشمتان را برانگیزند. در اعتراضات خود همچنان به پرهیز از خشونت پایبند بمانید و چون پدران و مادرانی دلشکسته با رفتارهای نامتعارف فرزندانتان در قوای امنیتی برخورد کنید.
در عین حال از نیروهای نظامی و انتظامی، انتظار دارم نگذارند خاطرات این ایام لطمههای جبرانناپذیر به روابط آنها و مردم بزند. اینکه نام و نشان شهیدان، مجروحان و بازداشتشدگان به خانوادههای آنها اطلاع داده نشود و آنان در سرگردانی قرار گیرند هیچ سودی در برقراری آرامش ندارد و تنها احساسات را جریحهدار میکند. همچنین است دستگیری فلهای که تنها موجب هتک پرهیزها و برداشته شدن رعایتها میان فرزندان نظامی و انتظامی ملت و بدنه جامعه میشود. از خداوند متعال برای این شهیدان عزیز رحمت و علوّ درجات مسئلت میکنم و برای خانوادههای داغدیدهشان صبر و اجر آرزو دارم.(4)
البته روشن بود که استناد موسوی به اصل 27 قانون اساسی برای برگزاری تجمعات و اعتراضات مربوط به نتیجه انتخابات مغالطهای بیش نبود. زیرا طبق قانون انتخابات و عرف عقلایی پذیرفته شده جهانی روش اعتراض به نتیجه انتخابات، تجمعات خیابانی نبود و در قانون انتخابات ایران نیز ساز و کار دیگری برای این منظور در نظر گرفته شده بود. زیرا اگر قرار باشد شیوه اعتراض را با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی تجمعات مسالمتآمیز را پذیرفته در هر انتخاباتی بپذیریم دیگر قانون و روشهای حقوقی و قانونی به چه کار میآید و اصولاً دیگر نفس انتخابات به چه معنایی خواهد بود. در این صورت هر جریان سیاسی میخواهد تکلیف را در "کف خیابانها " تعیین کند و با قدرتنمایی خیابانی است که قدرت توزیع میشود، نه با روشهای قانونی و انتخاباتی.
بر این اساس بود که برخی حقوقدانان با نوشتن نامهها و بیانیههایی به این دلیلتراشی مغالطهآمیز موسوی انتقاد کردند. به طور نمونه محمود کاشانی، فرزند آیتالله کاشانی و از استادان دانشگاه شهید بهشتی، در بیانیهای چنین مینویسد:
با برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و اخذ رأی روز جمعه 22 خود آقای میرحسین موسوی در ساعات پایانی اخذ رأی با ادعای پیروزی در این انتخابات اعلام کرد اگر نتیجه دیگری غیر از پیروزی او اعلام شود از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق ملت ایران استفاده خواهد کرد. با اعلام نتایج اولیه شمارش آراء از سوی وزارت کشور روشن گردید که ادعای پیروزی از سوی ایشان بیپایه بوده و آراء رقیب وی بیش از دو برابر و بالاتر از اکثریت مطلق آراء نیز بوده است. آقای میرحسین موسوی که در بروشورهای تبلیغاتی و نطقهای انتخاباتی خود با شعار قانونگرایی وارد عرصه انتخابات شدند انتظار میرفت در عمل به این شعار پایبندی نشان دهند و اگر از نتایج اعلام شده ناراضی هستند و یا قصد اعتراض به آن را دارند از روشهای مسالمتآمیز احقاق حق که در قانون پیشبینی شده است پیروی نمایند...
قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مورخ 1364.4.11 در فصل هفتم "شکایت و نحوه رسیدگی " نسبت به شیوه برگزاری انتخابات را پیشبینی کرده است. تبصره یک ماده 80 تصریح میکند: "کسانی که از نحوه برگزاری انتخابات شکایت داشته باشند میتوانند ظرف سه روز از تاریخ اخذ رأی، شکایت مستند خود را به ناظرین شورای نگهبان یا دبیرخانه این شورا تسلیم دارند. " ماده 78 این قانون نیز شورای نگهبان را مرجع صالح برای رسیدگی به شکایات دانسته و ماده 79 مقرر ساخته است این شورا ظرف یک هفته و حداکثر ده روز پس از دریافت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نظر قطعی خود را به وزارت کشور و از طریق رسانهها به اطلاع مردم خواهد رساند.
این قانون در هنگام نخستوزیری آقای میرحسین موسوی تصویب شده و لایحه آن در دولت ایشان به تصویب رسیده و در ادوار گذشته انتخابات ریاست جمهوری ملاک عمل بوده است. اگر مستندات واصله به ایشان آن چنان که در بیانیه نخست وی آمده است نشاندهنده "تخلفات و کارشکنیهای متعدد و نارساییهای گسترده " بوده است، میتوانستند این مستندات واصله را که از بیش از 40 هزار نماینده خود در صندوقهای اخذ رأی به دست آورده بودند به هیأتهای اجرایی و شورای نگهبان ارائه دهند... درخواست ابطال نتایج انتخابات و توسل به راهپیمایی برای دستیابی به این هدف از سوی یکی از نامزدهای انتخابات پیش از پیمودن روشهای پیشبینی شده در قانون برای رسیدگی به شکایات، نقض آشکار قانون و سرپیچی از اجرای آن است... در هیچ شرایطی یکی از نامزدها حق ندارد نظر خود را به دیگران تحمیل کند و بیدرنگ پس از اعلام نتایج انتخابات درخواست ابطال آن را بنماید. این یک خواسته فراقانونی است... اگر آقای میرحسین موسوی نظام انتخابات ریاست جمهوری و شیوه برگزاری آن را (که در دوران نخستوزیری او به تصویب رسیده) قبول ندارد چرا در این انتخابات شرکت کرده است و اگر راهحل شرکت در انتخابات را به عنوان یک اصل پذیرفته شده در همه نظامهای مردمسالار و یک روش مسالمتآمیز برای دگرگونی دورهای دولتمردان برگزیده است چرا با ادعای وقوع تقلب در انتخابات به جای پیمودن روشهای پیشبینی شده در قانون متوسل به تظاهرات خیابانی شدهاند؟ آیا در خیابانها و میادین شهر و در میان احساسات و هیجانات کسانی که به خیابانها کشیده شدهاند میتوان صحت یا بطلان انتخابات را ثابت کرد؟ کنار گذاردن ترتیباتی که قانون برای احقاق حق پیشبینی کرده است و بهرهبرداری ابزاری از شهروندان برای دستیابی به هدفی که روشهای مقرر در قانون آن را تأمین نمیکند چیزی جز توسل به زور نیست و برخلاف اصول مردمسالاری است...
آقای میرحسین موسوی نمیتوانند با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی اجتماعات را پذیرفته است کشیدن مردم به صحنه راهپیمایی را قانونی جلوه دهند. زیرا این اجتماعات و راهپیماییها با انگیزه باطل کردن انتخابات و دستیابی به یک هدف غیرقانونی سازماندهی شدهاند. بنابراین ایشان مسئول مستقیم پیامدهای خشونتآمیز این تجمعات بدون مجوز و وارد شدن آسیبهای سنگین به جان و مال مردم و اموال عمومی و به خطر افکندن امنیت ملی کشور هستند.(5)
ادامه دارد....
پی نوشت:
1. "بیانیه موسوی خطاب به مردم "؛ پایگاه اینترنتی قلم؛ 1388.3.20.
2. "بیانیه مهم موسوی: من پیروز شدم "؛ پایگاه خبری تابناک؛ 1388.3.23.
3. "بیانیه شماره پنح میرحسین موسوی "؛ پایگاه اینترنتی قلم؛ 30 خرداد 1388.
4. "بیانیه شماره 6 میرحسین موسوی "؛ پایگاه اینترنتی قلم؛ 1388.3.31.
5. "بیانیه سیدمحمود کاشانی درباره انتخابات "؛ خبرگزاری فارس؛ 7 تیر 1388؛ کد مطلب: 8804071339
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت
ارسال شده در دوشنبه 89/9/15 ساعت 1:38 ع نویسنده : ایمان احمدی