نخستین نشست "اندیشههای راهبردی " با حضور نخبگان و اساتید کشور، حول موضوع "الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت " چهارشنبه شب در محضر آیتالله خامنهای برگزار شد.
حاشیههای این نشست به قلم محمدتقی خرسندی به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای به شرح زیر است:
وقتی به بیت رهبری میرسم، خبری از هیچکدام از خبرنگاران نیست. هول برم میدارد که مبادا "همه رفتند و تنها ماندهام من ". اما دایی (مسوول تیم خبرنگاران) میگوید هنوز هیچکس نیامده. با هم تا جلوی درب حسینیه امامخمینی(ره) میرویم و دایی برمیگردد برای آوردن بقیه خبرنگارها. میخواهم وارد حسینیه شوم که تیم حفاظت جلویم را میگیرد: "اسمت تو لیست نیست. باید خود دایی باشه تا اجازه بدیم بری. " اتفاق تکراری همه برنامههای دیگر. ناچار همانجا میایستم به انتظار دایی.
استادان و دانشمندان علوم انسانی حوزه و دانشگاه، یکییکی وارد میشوند. پارسانیا، افروغ، توکلی، هادوی، دانشجعفری، خرمشاد، حدادعادل، خوشچهره، رشاد، رهبر، علیاحمدی، کبکانیان، مصباحی مقدم، رفیعپور، داوودی، نبوی، محمدیان، میرمحمدی، رضایی و... بیش از یکصد نفر از استادان و اندیشهورزان حوزه و دانشگاههای سراسر کشور جمع شدهاند تا "الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت " را در حضور بالاترین مقام مملکت به بحث و بررسی بگذارند.
مقالات از قبل به دبیرخانه ارسال شده و امروز قرار است تعدادی از این مقالات ارائه و بحث آزادی هم در مورد موضوع صورت گیرد.
تفاوت این جلسه با سایر جلسات کاملا محسوس است. برای افراد، کارت ملاقات با اسم صادر شده. برخورد حفاظت، در نهایت احترام است. در ابتدای حسینیه با شیرکاکائو و شیرینی پذیرایی میشود. ایستادن من در همان ورودی، باعث شده که خیلیها من را یکی از میزبانان برنامه فرض کنند و سلام گرمی با من بکنند. بعد از چند دقیقه، کمکم خودم هم باورم میشود که میزبان برنامه هستم. هرکس که میرسد، سلام گرمی میکنم و راهنماییاش میکنم.
بالاخره دایی هم با چندتا از خبرنگارها میرسد و خود ما هم مجاز به ورود میشویم. نماز جماعت تمام شده. نماز را فرادی میخوانیم و به طبقه بالا میرویم. سالن را با مبلهای چوبی پرکردهاند. هرکداممان جایی مناسب پیدا میکنیم. من هم جایی مینشینم که بتوانم تسلط کافی بر تمام نقاط سالن داشتهباشم.
یکی از مسوولان اجرایی بیت را میبینم. از دور سلام میکنم. او هم جواب میدهد و انگار نکته مهمی در ذهنش جرقه زده باشد، یکی از محافظها را صدا میکند: "همه خبرنگارها باید این گوشه بنشینند. کسی بین ردیفهای اصلی نباشد. " محافظها هم یکییکی پیدایمان میکنند و میآورند به گوشه سالن. جایی که ستونهای سالن هم به زور دیده میشود، چه برسد به حضار و میزبان اصلی برنامه. حتی یکی از میهمانان برنامه که چهره جوانی هم دارد و درنتیجه شبیه خبرنگاران است، مشمول این اصل میشود و از جایش بلندش میکنند.
در همان گوشه سالن و کنار در ورودی، مشغول بررسی نحوه تغییر جا هستیم که یک نفر از پشتسر سلام میکند. من که هنوز در جو نیمساعت پیش هستم، برمیگردم تا بهعنوان میزبان، او را راهنمایی کنم، اما کسی که سلام کرده، میزبان اصلی برنامه است: رهبر انقلاب.
پس از قرائت قرآن، واعظزاده، دبیر همایش صحبتهایی کلی در مورد برنامه میکند و همزمان اسلایدهایی روی پردهها به نمایش درمیآید. اسلایدهایی که میگوید فقط 30 درصد مقالات از شهرستانها بوده. اسلایدهایی که میگوید فقط 20 درصد مقالات از حوزههای علمیه بوده، حوزههایی که قرار است خوراک علمی کشور را تامین کنند.
نوبت به سخنرانها میرسد. بیشتر صحبتها معطوف به تعریف "الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت " است. فرق پیشرفت با توسعه، لزوم استقلال فکری، استفاده از مبانی الهی، محوریت عدالت، بهرهگیری از اصول اسلامی، توجه به شرایط ایرانی، تغییر ادبیات حاکم، همراه کردن افکار عمومی، ضرورت جایگزینی الفت در جامعه بهجای مدارج، تولید دانش برای تمدنسازی و دهها نکته دیگر، محور صحبت هشت نفر از حاضرین است که مقالاتشان برای ارائه انتخاب شده است.
37 نفر هم تقاضای صحبت کردهاند که فقط به 6 نفر وقت میرسد و از بقیه میخواهند که نظراتشان را برای ثبت و ارائه به رهبر، مکتوب کنند. تدوین شاخصهای جدید پیشرفت، پرهیز از کمیتگرایی، تشکیل سازمان ارزیابی پیشرفت کشور، خانوادهمحوری و... بخشی از پیشنهادهای این شش سخنران است.
بعضی نکات مطرح شده، بسیار جالب است. مثلا خانم دکتر علاسوند پیشنهاد میدهد که پژوهشگران کشور در زمینه ایجاد این الگو "استنطاق " شوند تا مقالات تولیدی، فقط تکرار دانستههای آنان نباشد. یا پیشنهاد خانم دکتر نصراللهی که با تهلهجه یزدی خواهان تعریف جوایز نوبل اسلامی باعنوان جایزه "صدرا " با "رازی " میشود. آیتالله آصفی هم که استاد حوزه قم و نجف است، نکتهای میگوید که خیلی از بحثها را زیر سوال میبرد: "توسعه و پیشرفت، تکلیف است یا نتیجه؟ " و بعد با استناد به آیات قرآن نتیجه میگیرد که پیشرفت، یک نتیجه است: "وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردمی که در شهرها و آبادیها زندگی دارند ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشائیم ولی (آنها حقایق را) تکذیب کردند ما هم آنانرا به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. "(1)
آیتالله حائری هم نکته کوتاهی میگوید که ظاهرا ربطی به این جلسه ندارد، اما باطنا چرا. او میگوید بسیاری از مشکلات کنونی جامعه، تقدیر الهی و از باب "لَن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا؛ بگو هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است "(2) نیست. بلکه از کمکاری خود ما و از باب "وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛ هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید، و بسیاری را نیز عفو میکند. "(3) است. دکتر پیغامی هم درخواست میکند که این جلسات، از حالت تعارفی خارج و به جلساتی برای جراحی موضوع توسعه تبدیل شود. او میگوید که 4000 سوال در تعریف این الگو وجود دارد.
جلسه طولانی شده و خستگی را در خمیازههای گاه و بیگاه بعضی میهمانان میتوان دید. آنقدر که دکتر رفیعپور میگوید همیشه در این ساعت خواب بوده و اصلا دلش نمیخواست جای رهبر باشد. اما رهبر با دقت به تمام حرفها گوش میدهد و نکته برمیدارد. اواسط جلسه است که میفهمیم تمام این مقالات و سایر مقالات رسیده به دبیرخانه همایش را، رهبر قبلا مطالعه کرده.
پس از 200 دقیقه، بالاخره نوبت به رهبر میرسد. ناگهان همه همهمهها میخوابد. دیگر خبری از خمیازه هم نیست. همه روی صندلیها کمر راست میکنند. "این اولین نشست از نوع خود در جمهوری اسلامی است. " این جمله را کسی میگوید که از زمان تاسیس جمهوری اسلامی تا امروز، همیشه در بالاترین مناصب حکومت بوده است؛ عضو شورای انقلاب، نماینده مجلس، امامجمعه تهران، رئیس جمهور و حالا هم رهبر.
بعد هم ضرورت تشکیل این جلسات را میگوید: "ورود اندیشهورزان کشور به مسائل کلان، ورود گفتمان در میان نخبگان و بعد در آحاد جامعه، ریلگذاری و جادهسازی برای اداره کشور ". در نهایت هم این نکته را یادآور میشودکه این کار، زودبازده نیست و نباید شتابزده شویم. اما این الگو انعطافپذیر است و پس از تعریف اهداف، راهبردها با توجه به شرایط زمان عوض خواهد شد.
رهبر، "الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت " را اینطور تعریف میکند: "الگو یعنی نقشه جامع، تا حرکتها حدس و خطایی نباشد. اسلامی بودن یعنی مبنای اهداف، ارزشها و راهبردها باید الهی باشد. ایرانی بودن یعنی علاوه بر توجه به شرایط جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ایران، این طرح را اندیشهورزان ایرانی نوشتهاند. پیشرفت هم یعنی حرکت رو به تعالی؛ چیزی غیر از توسعه، که دارای معنی و ارزشهای مشخص در جهان امروزی است. "
امیدوار میشوم که با این تعریف جامع، در جلسات بعدی از مباحث تعریف واژهها عبور و به مسائل بعدی پرداخته شود. یاد داستانی میافتم که وقتی سینما وارد ایران شد، عدهای برای منافع شخصی خود سراغ مرجعتقلید وقت رفتند تا حکمی در مورد سینما بگیرند. آن مرجع هم که میخواست در این دام گرفتار نشود، گفته بود اول باید بررسی شود که "سینَما " درست است یا "سینِما " یا "سینُما " تا بعد بتوان درمورد آن حکم داد. و به این ترتیب از جواب دادن طفره رفته بود.
رهبر، اما چند نکته مهم دیگر هم میگوید. این که اگر 4000 سوال وجود دارد، خیلی هم خوب است و باید جواب داده شود. این که این الگو، سند فرادستی همه اسناد، حتی سند چشمانداز 20ساله است. این که توانایی تعریف این الگو در کشور هست و باید همه ظرفیتها فعال شود.
رهبر، عرصههای پیشرفت را به چهار بخش فکر، علم، زندگی و معنویت تقسیم میکند و از اندیشمندان میخواهد که در تعریف این الگو به نکاتی توجه کنند؛ از جمله تعریف دقیق مبدا و معاد، عدم تفکیک دنیا و آخرت، نگاه محوری به انسان در اسلام، تعریف حکومت، نگاه غیرمادی ولی ارزشمدار به اقتصاد و تولید ثروت، عدالت و دهها موضوع دیگر.
رهبر از حاضرین میخواهد که کار را ادامه دهند و نشستها، حلقههای فکری و مطالعات شخصی اساتید را درگیر موضوع کنند و حوزه و دانشگاه را وسط بکشند. او تاکید میکند که این کار، کار دولت و مجلس نیست و باید همه ظرفیتهای علمی کشور به میان بیاید و مرکزی هم به عنوان ستاد پیگیری این فعالیتها تشکیل شود و در نهایت، آب پاکی را روی دست همه اندیشمندان کشور میریزد: "با جلسه امشب، کار ما با شما تمام نشده. " بعد هم از همه میخواهد که نظراتشان را مکتوب کنند و به دبیرخانه بفرستند.
جلسه که تمام میشود، همهچیز میشود مثل جلسات معمولی. همه هجوم میبرند به سمت جلوی سالن و کنار رهبر. قبل از این که من برسم، یکی از خانمها چفیه رهبر را گرفته. یک عده هم نوشتههایشان را به رهبر میدهند. کاری که هنگام شام هم ادامه دارد و مرتب پوشههای مقالات را به رهبر میدهند.
شام که تمام میشود، باز هم دور رهبر جمع میشوند. یک نفر نظراتش را برای رهبر میگوید. رهبر به دقت گوش میدهد و در آخر میگوید: "این شفاهی گفتن فایده ندارد. نه من یادم میماند، نه تکلیف شما رفع میشود. باید نظراتتان را بنویسید و بفرستید تا به دقت بررسی شود. "
1) سوره اعراف، آیه 96
2) سوره توبه، آیه 51