این عکس مربوط به سالهای میانی دهه 60 است. افراد حاضر در تصویر از راست به چپ سیدمحمد خاتمی وزیر ارشاد وقت، مصطفی هاشمیطبا وزیر صنایع دولت اول میرحسین موسوی، بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند که در جریان بازدید از مناطق جنگی در مراسمی مذهبی شرکت کردهاند.
پیامبر صلى الله علیه و آله:
إنَّ لَیلَةَ القَدرِ تَکرِمَةُ الأَحیاءِ ، وغَنیمَةُ الأَمواتِ
شب قدر ، گرامیداشت زندگان و غنیمت براى مردگان است.
اقبال الأعمال ، ج 1، ص 345
یکی از محافظان سابق رضایی گفت: زیر پل سید خندان بودیم که یک فولکس قدیمی جلوی راهمان را گرفت و شروع به تیراندازی به ماشین ما کرد، حاج محسن که اصلا اهل فرار نبود گفت که بایستیم، ببینیم حرف حسابشان چیست؟! ادامه مطلب...
امام رضا سلام الله علیه :
رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحیا اَمْرَنا ... یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ ،
رحمت خدا بر بندهاى که امر [ولایت] ما را زنده کند... دانشهاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد.
معانى الأخبار ، ص 180، ح 1
تصویری که پیش رو دارید، یکی از شرم آورترین برگ های تاریخ اسلام است. این عکس در روز 10 ژوئن 1967 برداشته شده است. یگان های پیشرو «تزاحال» (ارتش صهیونیستی) از پله های «حرم شریف» بالا می روند و پیروزمندانه، گام در محوطه ی «مسجدالاقصی» می گذراند. هیچ مدافع مسلمانی نیست که از «حرم شریف»، مکانی که پس از «کعبه»، دومین سرزمین مقدس برای تمام مسلمانان است دفاع کند. قبله گاه اول مسلمانان، زیر چکمه های «بنی صهیون» افتاده است و مسجدی که حدود 1400 سال قبل، شاهد «معراج» پیامبر خدا بوده است، تنها و بی دفاع و حتی بی نمازگزار، نظاره گر گام های پیروزمندانه ی «فرزندان سامری» است. چه زشت و تاثربرانگیز است این منظره برای هر مسلمان آزاده ای که دردِ دین دارد. روزی که مومنان لب گزیدند و بر پیشانی کوبیدند و کافران شادمانی کردند و «شیطان» به بندگان خود بالید. شرم باد بر آنانی که چنین قصور و خیانت بزرگی را مرتکب شدند. سیاه باد روی شان.
وبشارت باد بر مومنان و صالحان که زمین، میراثِ بندگان صالح خدا است و «فرزندان معنوی رسول خدا(صلوات الله علیه)» سرانجام این خاک مقدس را از نجاستِ «بنی صهیون» طاهر خواهند نمود. «الیس الصبح بقریب»
امام صادق سلام الله علیه :
لا یَزالُ إبلیسُ فَرِحاً ما اهتَجرَ المُسلِمانِ؟!
ابلیس، همواره از جدایى دو مسلمان خوشحال است.
کافی: ج 2، ص 346، ح 7