بعد از عملیات عاشورا در منطقه جنوب سومار تابستان سال 63 برای پاکسازی رفته بودیم، منطقه کامل پاکسازی نشده بود و در چند سنگر که خیلی عقبتر بود چند نفر از دشمن پنهان شده بودند. همراه بچههایی که عملیات کرده بودند یک بسیجی نسبتاً کم سن و سال کمتر از پانزده سال به نام سید مصطفی کاظمی دیده میشد که با سنگرهای عقبی فاصلهی چندانی نداشتند. ادامه مطلب...
ر طول تاریخ، "تجاوز" همواره محکوم به شکست و "متجاوز" محکوم به فرار و فنا بوده است.تحققِِ این قانون ممکن است زمان ببرد، از چند روز تا چند قرن، اما تغییر ناپذیر است. آن که حقی را پامال می کند و حریمی را می شکند، دیر یا زود در هم شکسته خواهد شد.بعثیان نیز از این قانون مستثنی نبودند. شعار دارند" آمده ایم تا بمانیم". آمدند! زخم زدند! اما با آن چنان سرنوشتی رفتند که کمتر متجاوزی دچار آن شده است. امروز، نه صدام مانده، نه پسران صدام و از آن رژیم طاغوتی، جز نامی به بدی، در یادها نمانده است و همه ی این ها کمتر از ربع قرن زمان برد.
عکسی که می بینید، سرنوشت بخش کوچکی از متجاوزان را به خوبی نشان می دهد. سربازانی که برای فرار از خشمِ فرزندان این آب و خاک، پوتین های خود را به جا گذاشته و به آب زده اند. باشد که عبرتی گردد برای هر آن که هوای تجاوز بر سر دارد.
امام صادق سلام الله علیه :
عِفُّوا عَنْ نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساؤُکُمْ.
نسبت به زنان مردم پاکدامن باشید، تا زنانتان پاکدامن باشند.
کافى ، ج 5، ص 554 ، ح 5
سلیمان (ع ) روزى نشسته بود و ندیمى با وى . ملک الموت (عزرائیل ) در آمد و تیز در روى آن ندیم مى نگریست . پس چون عزرائیل بیرون شد ، آن ندیم از سلیمان پرسید که این چه کسى بود که چنین تیز در من مى نگریست ؟ سلیمان گفت : ملک الموت بود . ندیم ترسید . از سلیمان خواست که باد را فرمان دهد تا وى را به سرزمین هندوستان برد تا شاید از اجل گریخته باشد .
سلیمان باد را فرمان داد تا ندیم را به هندوستان برد . پس در همان ساعت ملک الموت باز آمد. سلیمان از وى پرسید که آن تیز نگریستن تو در آن ندیم ما، براى چه بود . گفت : عجب آمد مرا که فرموده بودند تا جان وى همین ساعت در زمین هندوستان قبض کنم ؛ حال آن که مسافتى بسیار دیدم میان این مرد و میان آن سرزمین . پس تعجب مى کردم تا خود خواست بدان سرعت ، به آن جا رود . (1)
1- رشید الدین میبدى ، کشف الاسرار و عدة الابرار، به سعى و اهتمام على اصغر حکمت ، انتشارات امیرکبیر، ج 1، ص 651، با اندکى تغییر در برخى کلمات .