در این کلیپ سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چند کلمه ای در مورد یار شهیدش شهید حاج احمد کاظمی سخن می گوید . در ابتدای فیلم مصاحبه گزارشگر روایت فتح با شهید کاظمی را می بینید و در ادامه مصاحبه با سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی . این ویدئو جوابی باشد برای بزدلان آمریکایی که ما را تهدید به ترور می کنند .
دانلود کلیپ
2 تیم از جاسوسان سیا بر فعالیتهای حزبالله و ایران متمرکز شده بودند و اطلاعاتی را از حزبالله و ایران به آمریکا میفرستادند.
خبرگزاری آلمان با اشاره به این خبر اعلام کرد که در تماس با کاخ سفید و سازمان سیا، هیچ کدام حاضر به پاسخگویی در خصوص این خبر نشدند.
رویترز نیز از اعتراف مقامات کنونی و سابق دولت آمریکا به شکست اطلاعاتی در مقابل ایران و حزب الله، خبر داد. بنابراین گزارش، مقامات سیا در اظهاراتی اعلام کردند که حزب الله و ایران در شناسایی و دستگیری افرادی که به نوعی برای مأموران سازمان جاسوسی آمریکا، سیا کار میکردند، بسیار موفق عمل کردهاند.
"باب بائر" یکی از مأموران سابق عملیاتهای سیا تصریح کرد که قابلیتهای حزبالله در مهار جاسوسان بسیار قوی است و نباید دست کم گرفته شود.
وی در خصوص این قابلیتها گفت: «سرویس امنیتی حزبالله به خوبی دیگر سرویسهای امنیتی در جهان است، در واقع یکی از بهترینها است و حتی از دستگاه جاسوسی و پلیس مخفی شوروی سابق موسوم به "کاگب" (KGB ) نیز بهتر است.»
روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز نیز روز گذشته گزارش کرد که عملیات سیا در لبنان به واسطه اقدامات حزبالله فلج شده است که مقامات آمریکایی به طور مستقیم این گزارش را رد کردند.
یکی از رسانه های نزدیک به حزب الله لبنان با انتشار گزارشی اعلام کرد که همزمان با افزایش تهدیدات علیه ایران، حزب الله در نهایت آمادگی برای انتقام گیری از اسرائیل قرار دارد و این حمله، زمینه نابودی اسرائیل است
سردار یدالله جوانی رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران پس از سالها حضور موثر در این مسئولیت، جای خود را به سردار علی اشرف نوری داد.
سردار جوانی در طول حضور خود در اداره سیاسی سپاه، اقدامات مهمی چون تشکیل هسته های هادیان سیاسی در سپاه و راه اندازی هفته نامه صبح صادق را در کارنامه خود دارد. سردار نوری نیز در دوران فعالیت خود به عنوان معاون روابط عمومی بسیج، اقداماتی چون ایجاد کانون خبرنگاران افتخاری بسیج و برگزاری همایش بسیج و رسانه را به مرحله اجرا رسانده است.
مشرق ضمن آرزوی موفقیت برای سردار جوانی در سنگر جدید، حضور سردار نوری در این سنگر حساس را تبریک می گوید.
نماز عشای ده ها هزار نفری دیشب در میدان التحریر قاهره در شرایطی اقامه شد که جوانان قبطی مسیحی با تشکیل حلقه حفاظتی در اطراف نمازگزاران مسلمان، مانع شبیخون نیروهای امنیتی به آنان شدند
در میان صحبتهای جوانفکر، یک بخش ویژه و قابل تأمل وجود دارد که دقت در این بخش از اظهارات وی میتواند از بخشی از ابهامات پرونده "فساد مالی 3 هزار میلیارد تومانی" و علت فرار "خاوری" رمزگشایی کند
قبر هابیل پسر حضرت آدم که 7 متر طول دارد مورد زیارت مسلمانانی است که به سوریه میروند. هابیل فرزند آدم(ع) دارای مزار و مقبره ای در مرز بین سوریه و لبنان است. طبق روایات اسلامی وی به دست برادرش قابیل کشته شد.
تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.
در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته و تشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.
دوربینم را برداشتم و به قصد روحیه دادن به بچه ها و گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.
صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگر به خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت می کند و می توانی بفهمی که این صدای توپ ازطرف خودی هاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی!
نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ماریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی شنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم.
دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکشها ی آن تمامی صورتش را گرفته بود. بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت :"آقا جان اومدم. حسین جان اومدم."
وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم:عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.
حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت :"کاری از دستم برنمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا...!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.)
در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش راگرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم.امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینک او را در کنار سایرشهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس میداد.
خوش به سعادت شهداء که حسین(ع) به استقبال آنها آمد و مهمان مادرشان صدیقه کبری حضرت زهرا سلام الله شدند و روسفید به دیدار مولایشان رفتند...
یاد شهدایمان بخیر و روحمان با یادشان شاد...
عجب از ما وا ماندگان زمین گیر که در جست و جوی شهداء به قبرستانها میرویم. این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. (سید مرتضی آوینی)