.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 147
  • بازدید دیروز : 356
  • کل بازدید : 1459901
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/29    ساعت : 8:23 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در یکشنبه 92/3/19 ساعت 5:5 ع نویسنده : ایمان احمدی

وقتی رهبر انقلاب می‌فرمایند دولت آینده باید نقاط قوت فعلی را منهای نقاط ضعف موجود داشته باشد، مسلماً یکی از این نقاط قوت، کار و تلاش جهادی و فوق‌العاده است که باید در دولت یازدهم رعایت شود. حال، چطور ممکن است رئیس‌جمهوری از نسل اول انقلاب بوده و در سنین بالای عمر خود باشد و از سوی دیگر بتواند نیاز به کار جهادی را برای امروز مملکت ما تأمین سازد؟هرچند مناظره‌ی روز جمعه 17 خرداد ماه، به مثابه یک جدا کننده، بین نامزدهای ریاست جمهوری خط کشی کرد و به طور مشخص و واضح معلوم ساخت که چه کسانی، در صراط مستقیم انقلاب اسلامی و ولایت فقیه هستند و چه افرادی در خط سازش بوده و نسبت به ارزش‌های انقلاب اسلامی، امام راحل و رهبر انقلاب دچار زاویه شده‌اند، اما شاید باشند بچه حزب‌اللهی‌ها که هنوز هم بین دکتر جلیلی و دکتر ولایتی مردد بوده و با وجود این همه دلایل روشن، نتوانسته‌اند نظر مشخصی اتخاذ کنند. به همین دلیل، سعی می‌کنیم در این مطلب به یکی دیگر از دلایل ارجحیت دکتر جلیلی نسبت به دکتر ولایتی بپردازیم. شاید با این دلیل، تا حد امکان از تردید مرددان فعلی کم شده تا انتخاب درست‌تری داشته باشند.

به گزارش بولتن نیوز، همان‌طور که می‌دانید یکی از مهمترین اصولی که هر نظام سیاسی باید به آن توجه کند و خود را ملزم به رعایت آن بداند، اصل "چرخش نخبگان" است. به این معنی که در هر نظام سیاسی، باید در دوره‌ها‌ی زمانی مختلف، کارگزاران سیاسی تغییر کرده و افراد جدیدی بر سر کار بیایند تا بدین شکل، هم مانع از ترویج تصور دیکتاتوری و یکه‌سالاری در عرصه‌ی سیاست شوند و هم از نیروهای جدید و ظرفیت‌ها و توانایی‌ها بکر، نوآور و خلاق بهره ببرند. شاید اگر مهمترین کارکرد انتخابات را کمک به رعایت اصل "چرخش نخبگان" بدانیم، پر بیراه نگفته باشیم.

اما همان‌طور که هر نیازی را با پاسخ‌های بدلی می‌توان به طور کاذب رفع کرد، مشاهده می‌شود که نیاز به چرخش نخبگان در هر نظام را سیاسی بعضاً با روش‌هایی برطرف می‌کنند که تنها صورت مسئله پاک شده، اما با نگاه کیفی به عمل اتفاق افتاده متوجه می‌شویم که چیز خاصی رخ نداده و چرخش نخبگانی شکل نگرفته است. یکی از این پاسخ‌های کاذب به نیاز به چرخش نخبگان که متأسفانه در کشور ما رواج بیشتری هم دارد، چرخش نخبگان در حد یک "نسل" مشخص شده است. به این شکل که با تعویض چهره‌های برجسته‌ی یک نسل در پست‌های مختلف، این شائبه را دامن می‌زنند که ما هم در نظام سیاسی‌مان چرخش نخبگان داریم، اما وقتی به عمل اتفاق افتاده نگاه کیفی می‌اندازیم متوجه می‌شویم که تنها ظاهر عمل رعایت شده و باطن آن مهجور مانده است.

اگر بخواهیم عینی‌تر صحبت کنیم باید توجه شما را به چرخش نخبگان اتفاق افتاده در جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا اواخر دوران اصلاحات جلب کنیم. آنچه در این طول این بیست و پنج سال اتفاق افتاده این است که پست‌های کلیدی کشور مانند ریاست جمهوری، وزارت، استانداری‌ و یکسری از مدیرت‌های کلان جامعه در اختیار نسل اول انقلاب بوده. هرچند این امر در ابتدای این دوران امری اجتناب‌ناپذیر است اما معلوم نیست اصرار بر بکارگیری چهره‌های‌ برجسته‌ی این نسل در مثلاً بیست یا بیست و پنج سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چیست؟ و چه مزیتی در ایشان باعث می‌شود که نسل‌های دوم و سوم انقلاب اسلامی، به حاشیه رانده شده باشند و عموماً به عنوان وظایف رده چندم و حتی سیاه لشکر نسل اول انقلاب مشغول شوند.

اما بالاخره این انحصار نسلی در سوم تیر 1384 شکست و مردم فردی را برگزیدند که اولاً خودش از نسل اول انقلاب نبود و با این انتخاب توانست در یکی از کلیدی‌ترین نقش‌های کشور، چرخش نخبگان را اعمال کند و ثانیاً فرد انتخاب شده به عنوان یکی از اصلی‌ترین انتقادات خود همواره به همین انحصار نسلی و پیر شدن سن مدیریت کلان کشور می‌تاخت و قول داده بود که در صورت انتخاب شدن، حتماً در وزارت‌ها و استان‌داری‌ها و سایر سطوح، چنین اصلی را رعایت کند. هرچند دولت‌های نهم و دهم، بویژه دولت دهم نیز دچار نوع دیگری از انحصارطلبی شد که مانع از تحقق کامل چرخش نخبگان بود، اما در هر صورت در اوایل دولت نهم شاهد تعویض نسلی مدیریت کشور بودیم و از قضا، یکی از بهترین سال‌های مجموعه‌ی قوه‌ی اجراییه در همین دوران شکل گرفت.

حال، گذشته از کیفیت چرخش نخبگان انجام شده در هشت سال اخیر، باید به این نکته توجه کنیم که اولاً این مسئله، یکی از مهمترین دغدغه‌های اساسی 8 سال پیش مردم ما بوده و خدای نکرده نباید گذر زمان، غبار فراموشی بر خاطر ما بنشاند و در نوع انتخاب‌مان کسی را برگزینیم که در طول چهار سال دولت بعدیش به نحوی عمل کند که این دغدغه‌ی رفع شده را به دغدغه‌ی جدید ما تبدیل کند. ثانیاً وقتی ملت ایران در سال 84 برای اولین بار توانست این معضل را رفع کند و یک قدم به پیش برود، انتخاب رئیس جمهوری که متعلق به نسل اول انقلاب باشد، نوعی بازگشت به عقب محسوب می‌شود.

ذکر این نکته اینجا ضروری‌ست که شاید برخی بپرسند: "اگر به نظر ما فرد اصلح از نسل اول انقلاب بود، آیا باید تنها به این دلیل او را کنار گذاشت؟" در جواب باید گفت که متأسفانه این ابهامات و شائبه‌ها عموماً از سوی کسانی مطرح می‌شود که نتوانسته‌اند در طول این سال‌ها در جریان سیاسی خود نخبه‌پروری کنند و این روزهای انتخابات که احتیاج مبرمی به چهره‌های برجسته دارند، به علت فقدان نخبگان جدید در تراز ریاست جمهوری، به قول معروف از مایه خورده و مجبور شده‌اند پدران و پدر بزرگ‌های‌شان را وارد معرکه‌ی انتخابات نمایند. در نتیجه، این حضرات برای پوشاندن همه‌ی عیب‌های‌شان، به بهانه‌ی اولویت داشتن تجربه برای گذراندن ممکلت از این وضع – به زعم ایشان – فلاکت‌بار و بحرانی، نخبگان تازه نفس، قوی و کارکشته‌ی موجود در جریان سیاسی رقیب را با این سوال‌های جهت‌دار تخریب می‌کنند، تا شاید بتوانند رأی خود را بالا ببرند. در حالی که اگر واقع‌بین باشیم می‌توانیم به نخبگان فراوانی چشم بدوزیم که از نسل دوم و سوم انقلاب بوده و در عین اینکه از قابلیت‌های فراوانی برخوردارند، نامزد ریاست جمهوری نیز هستند.

همچنین باید به این موضوع نیز توجه داشته باشیم که وقتی رهبر انقلاب می‌فرمایند دولت آینده باید نقاط قوت فعلی را منهای نقاط ضعف موجود داشته باشد، مسلماً یکی از این نقاط قوت، کار و تلاش جهادی و فوق‌العاده است که باید در دولت یازدهم رعایت شود. حال، چطور ممکن است رئیس‌جمهوری از نسل اول انقلاب بوده و در سنین بالای عمر خود باشد و از سوی دیگر بتواند نیاز به کار جهادی را برای امروز مملکت ما تأمین سازد؟

در نتیجه وقتی از این منظر به مقایسه‌ی مابین دکتر جلیلی و دکتر ولایتی نگاه می‌کنیم، گذشته از سایر برتری‌های نسبی دکتر جلیلی، این موضوع را نیز باید در نظر بگیریم که حضور وی در جایگاه ریاست جمهوری به معنای تداوم چرخش نخبگان اتفاق افتاده در سال 84، اما با رویکردی تکامل‌گرایانه منهای ضعف‌های موجود در آن خواهد بود. در حالی که انتخاب دکتر ولایتی به معنی بازگشت به عقب و سپردن نهاد ریاست جمهوری به نسلی‌ست که تکلیفش را به خوبی انجام داده و امروز باید در جایگاه مشاور و هادی ایفای نقش نماید نه در جایگاه متصدی و قوه‌ی مجرییه.

 




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا