.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 130
  • بازدید دیروز : 578
  • کل بازدید : 1451453
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/19    ساعت : 5:44 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در سه شنبه 92/1/20 ساعت 4:33 ع نویسنده : ایمان احمدی

پشت میدون مین زمینگیر بودیم،
راهی جز عبور از میدان مین نداشتیم...
باید عملیات رو با موفقیت پشت سر می گذاشتیم،
بچه های تخریبچی به موقع  اومدن جلو
چند نفر _احساس تکلیف_ کردند تا با رفتن روی مین معبر رو  باز کنن،
علیرضا یکی از اون تخریب چی ها بود که تکلیف باز کردن معبر رو بر دوش خودش احساس می کرد،
سن و سالی نداشت. از همه کوچک تر بود،
چند قدم برداشت به سمت میدان مین ولی برگشت...
فکر کردیم ترسیده ...
آخه کم الکی نیست که میخواد از میدون مین رد بشه و هر لحظه امکان داره ....
خم شد و بند های پوتین را باز کرد،
پوتین هاشو داد به همرزمش و گفت: تازه از تدارکات گردان گرفتم حیفه ، بیت الماله!!!
با ذکر یا فاطمه الزهرا (س) پابرهنه رفت به سمت میدون مین ...
او هم به نوعی در قبال این انقلاب _احساس تکلیف_ کرده بود. (روحش شاد، یادش گرامی)










مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا