.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 70
  • بازدید دیروز : 356
  • کل بازدید : 1459824
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/29    ساعت : 12:28 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در چهارشنبه 89/6/24 ساعت 3:5 ع نویسنده : ایمان احمدی

تبیین‌ فلسفی‌ قضا و قدر

به‌طور کلی‌ درباره‌ی‌ حوادث‌ جهان‌ سه‌گونه‌ می‌توان‌ نظر داد:

1. حوادث‌ با گذشته‌ی‌ خود هیچ‌ ارتباطی‌ ندارند.نه‌ اصل‌ وجود حوادث‌ نه‌خصوصیات‌ زمانی‌ و مکانی‌ و اندازه‌ و حدود آن‌ها، هیچ‌ یک‌ به‌ گذشته‌ ارتباط‌ندارد. این‌ نظر بر انکار اصل‌ قطعی‌ علّیت‌ مبتنی‌ است‌ و بر اساس‌ آن‌ سرنوشت‌معنا ندارد.

2. اصل‌ علّیت‌ درست‌ است‌؛ ولی‌ نظام‌ اسباب‌ و مسبّبات‌ و این‌که‌ هر علّتی‌معلولی‌ خاص‌ و هر معلولی‌ علّتی‌ معین‌ دارد، درست‌ نیست‌. هر حادثه‌یی‌به‌طور مستقیم‌ و بی‌واسطه‌ از خداوند صادر می‌شود.... علم‌ حق‌ در ازل‌ چنان‌تعلّق‌ گرفته‌ که‌ فلان‌ حادثه‌ در فلان‌ وقت‌ به‌وجود آید و هیچ‌ چیزی‌ هم‌ دروجود آن‌ دخالت‌ ندارد. این‌ همان‌ مفهوم‌ سرنوشت‌ جبری‌ است‌ که‌ اگر در فردیا قومی‌ پیدا شود، زندگی‌ آن‌ها را تباه‌ می‌کند.

3. اصل‌ علّیت‌ عمومی‌ و نظام‌ اسباب‌ و مسبّبات‌ بر جهان‌ و همه‌ی‌ وقایع‌ وحوادث‌ آن‌ حکم‌فرماست‌ و پیوندی‌ ناگسستنی‌ میان‌ گذشته‌، حال‌ و آینده‌ی‌ هرموجودی‌ و علل‌ آن‌ تحقّق‌ دارد. بنابر این‌ نظر، سرنوشت‌ اصل‌ وجود وخصوصیات‌ وجودی‌ هر موجودی‌ به‌دست‌ موجودی‌ دیگر است‌ که‌ علّت‌ اواست‌ و آن‌ علّت‌ نیز معلول‌ علّت‌ دیگری‌ است‌ و ....

از این‌جا درمی‌یابیم‌ اعتقاد به‌ قضا وقدر مستلزم‌ جبر نیست‌؛ زیرا این‌استلزام‌ در صورتی‌ است‌ که‌ خود بشر و اراده‌ی‌ او را در کارها مؤّثر ندانیم‌ وقضا و قدر را جانشین‌ اراده‌ی‌ بشر به‌ شمار آوریم‌. در صورتی‌ که‌ در نظر سوم‌گفتیم‌ سرنوشت‌ هر موجودی‌ با علل‌ متقدم‌ خود (و از جمله‌ اراده‌ و نیروی‌بشر) بستگی‌ دارد. بنابراین‌، می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ اگر بینش‌ دین‌ این‌ باشدکه‌ سرنوشت‌ هر ملّتی‌ از قبل‌ تعیین‌ شده‌ است‌؛ به‌ گونه‌یی‌ که‌ ناگزیر به‌ این‌سرنوشت‌ می‌رسد. چنین‌ قضا و قدری‌ با کار و تلاش‌ و فقرزدایی‌ منافات‌ دارد؛ولی‌ بینش‌ دین‌ چنین‌ نیست‌. دین‌ می‌گوید: اختیار ملت‌ها نیز در سلسله‌ی‌ علل‌سرنوشت‌ آن‌ها قرار دارد و اختیار عنصری‌ است‌ که‌ حرف‌ آخر را در تعیین‌سرنوشت‌ می‌زند.

در اصل‌ این‌ عقیده‌، بین‌ این‌که‌ ما الاهی‌ باشیم‌ و ریشه‌ی‌ قضا و قدر را دردست‌ خدا بدانیم‌ یا مادّی‌ باشیم‌، و به‌ خدا اعتقاد نداشته‌ باشیم‌، تفاوتی‌ نیست‌.اما دربینش‌ الاهی‌ نظام‌ علّیت‌ حاکم‌ بر جهان‌ در علل‌ مادّی‌ محدود نیست‌ وعلّت‌های‌ مجرد (غیر مادّی‌) نیز در پدیده‌های‌ جهان‌ موثّر است‌. افزون‌ بر این‌در جهان‌ بینی‌ الاهی‌، خداوند برتر از همه‌ی‌ علّت‌ها، به‌ عنوان‌ علّت‌ العلل‌مطرح‌ است‌ و می‌تواند چنانچه‌ بخواهد، علّیت‌ علّت‌های‌ مادّی‌ را از میان‌ ببردو حتی‌ آتش‌ را سرد وبی‌زیان‌ سازد.

تفاوت‌ دیگر جهان‌ بینی‌ الاهی‌ و نگرش‌ مادّی‌ در مسئله‌ی‌ قضا و قدر این‌است‌ که‌ به‌ اعتقاد مادّه‌گرایان‌، قضا و قدر صرفاً عینی‌ است‌؛ یعنی‌ سرنوشت‌یک‌ موجود در علل‌ گذشته‌ تعیین‌ می‌شود، بدون‌ آن‌که‌ علل‌ از کار و خاصیت‌خود آگاهی‌ داشته‌ باشند؛ولی‌ از نظر یک‌ الاهی‌ قضا و قدر در عین‌ عینی‌ بودن‌علمی‌ نیز هست‌؛ یعنی‌ علل‌ از خود و کار و خاصیت‌ خود آگاهی‌ دارند. آن‌علل‌ در مکتب‌ الاهی‌، کتاب‌ و لوح‌ و قلم‌ و...نامیده‌ می‌شود؛ ولی‌ نزدمادّه‌گرایان‌ چیزی‌ که‌ شایسته‌ی‌ این‌ نام‌ها باشد، وجود ندارد. در تفاوت‌ میان‌قضا و قدر علمی‌ و عینی‌ گفته‌ شده‌:

قضا و قدر عینی‌ به‌ معنای‌ انتساب‌ سیر تدریجی‌ پدیده‌ها و نیز نیز انتساب‌تحقق‌ عینی‌ آنها به‌ خداوند متعال‌ است‌ اما قضا و قدر علمی‌ به‌ معنای‌ علم‌خدا به‌ فراهم‌ شدن‌ مقدمات‌ و اسباب‌ و شرایط‌ پیدایش‌ پدیده‌ها ونیز علم‌ به‌وقوع‌ حتمی‌ آن‌هااست‌.

اعتقاد به‌ این‌ که‌ خداوند به‌ همه‌ی‌ پدیده‌ها علم‌ ازلی‌ دارد، از آغاز سبب‌مباحث‌ فراوان‌ شد و یکی‌ از علل‌ اصلی‌ گرایش‌ اشاعره‌ به‌ جبر به‌ شمارمی‌آید.چنان‌ که‌ یکی‌ از شاعران‌ آن‌ها می‌گوید:

می‌ خوردن‌ من‌ حق‌ ز ازل‌ می‌دانست‌ می‌ گر نخورم‌، علم‌ خداجهل‌ بود

فخر رازی‌ در استدلال‌ بر این‌ مطلب‌ گفته‌ است‌:

اگر خداوند بداند شخص‌ کافر ایمان‌ نخواهد آورد، ایمان‌ آوردن‌ او مستلزم‌تبدیل‌ علم‌ خدا به‌ جهل‌ خواهد شدکه‌ بی‌شک‌ امری‌ محال‌ است‌. ...         

خداوند در قرآن‌ از ایمان‌ آوردن‌ عده‌یی‌ سخن‌ گفته‌ است‌: «سواءٌ علیهم‌ءانذرتهم‌ ام‌ لم‌ تنذرهم‌ لایؤمنون‌». بنابراین‌، اگر این‌ گروه‌ ایمان‌ بیاورند، لازم‌می‌آید اخبار خداوند، که‌ یقیناً صادق  است‌، کاذب‌ شود.

متکلمان‌ معتزلی‌ بدین‌ شبهه‌ها پاسخ‌هایی‌ داده‌اند که‌ بی‌اشکال‌ نیست‌. هرچند این‌ گروه‌ آزادی‌ انسان‌ در کردار را معتقدند؛ اما این‌ اعتقاد سبب‌ شده‌ اورا مستقل‌ در تصرّف‌ بپندارند و به‌ تفویض‌ اعتقاد یابند که‌ خود باوری‌ باطل‌است‌.

متکلمان‌ شیعه‌، مختار بودن‌ انسان‌ را در طول‌ اراده‌ی‌ خداوند معنا کرده‌،علم‌ خداوند به‌ کارهای‌ انسان‌ را با وصف‌ اختیاری‌ بودن‌ کارها می‌پذیرند.شهید مطهری‌ دراین‌باره‌ می‌فرماید:

علم‌ ازلی‌، که‌ به‌ افعال‌ انسان‌ تعلّق‌ گرفته‌، به‌ معنای‌ این‌ است‌ که‌ اواز ازل‌می‌داند که‌ چه‌ کسی‌ به‌ موجب‌ اختیار و آزادی‌ خود طاعت‌ می‌کند و چه‌ کسی‌معصیت‌ میکند.

این‌ شبهه‌ از سوی‌ بسیاری‌ از فلاسفه‌ی‌ غرب‌ نیز مطرح‌ شده‌ است‌.«پلانتینجا» در پاسخ‌ می‌گوید:

البته‌ چنین‌ اختیاری‌ رانباید با غیرقابل‌ پیش‌بینی‌ بودن‌ خلط‌ کرد. شاید شمابتوانید آنچه‌ را که‌ می‌خواهید در موقعیت‌ مفروضی‌ انجام‌ دهید، پیش‌بینی‌کنید. اگر من‌ به‌ خوبی‌ شما را بشناسم‌، شاید بتوانم‌ پیش‌بینی‌ کنم‌ که‌ در واکنش‌نسبت‌ به‌ مجموعه‌ معینی‌ از شرایط‌ چه‌ موضعی‌ اتّخاذ خواهید کرد، اما این‌مطلب‌ نتیجه‌ نمی‌شود که‌ شما به‌ لحاظ‌ آن‌ عمل‌ مختار نباشید.

پیش‌بینی‌ معلّمان‌ از وضعیت‌ دانش‌آموزان‌ خود ونیز پیش‌بینی‌ پدران‌ ازانتخاب‌های‌ فرزندانشان‌ نمونه‌هایی‌ از این‌ موارد است‌. در تمام‌ این‌ موارد،دانش‌آموزان‌ و فرزندان‌ در برابر وضعیت‌ تحصیلی‌ و شیوه‌ی‌ زندگی‌ خود ازآزادی‌ عمل‌ برخوردارند.

 

آثار اعتقاد به‌ قضا و قدر

اعتقاد به‌ قضا و قدر الاهی‌ (به‌ معنای‌ صحیح‌ آن‌) علاوه‌ بر این‌ که‌ درجه‌ی‌ارزش‌مندی‌ از معرفت‌ خداست‌ و موجب‌ تکامل‌ انسان‌ در بُعد عقلی‌ می‌شود،آثار عملی‌ فراوانی‌ دارد و حتی‌ می‌توان‌ آن‌ را از اسباب‌ توسعه‌ و رشدمسلمانان‌ شمرد. کسی‌ که‌ پیدایش‌ حوادث‌ را تابع‌ اراده‌ی‌ حکیمانه‌ی‌ خداوندمتعال‌ می‌داند، از پیش‌آمدهای‌ ناگوار نمی‌هراسد و با آغوش‌ باز از آن‌هااستقبال‌ می‌کند. چنین‌ فردی‌، هرگز فریفته‌ و سرمست‌ شادی‌های‌ زندگی‌نمی‌شود و نعمت‌های‌ الاهی‌ را وسیله‌ی‌ فخرفروشی‌ و به‌ خود بالیدن‌ قرارنمی‌دهد. این‌ آثار ارزنده‌ همان‌ است‌ که‌ قرآن‌ کریم‌ به‌ آن‌ اشاره‌ می‌کند:

ما اصاب‌ من‌ مصیبه‌ٍ فی‌الارض‌ و لا فی‌ انفسکم‌ الّا فی‌ کتاب‌ٍ من‌ قبل‌ان‌ نبرأها ان‌ّ ذلک‌ علی‌ الله‌ یسیر. لکیلا تأسوا علی‌ ما فاتکم‌ ولاتفرحوا بما اتاکم‌ والله‌ لایحب‌ّ کل‌ّ مختال‌ٍ فخور.       

هیچ‌ مصیبتی‌ در زمین‌ و نه‌ در وجود شما روی‌ نمی‌دهد، مگر این‌ که‌ پیش‌ ازآن‌که‌ آن‌ را پدید آوریم‌، در لوح‌ محفوظ‌ ثبت‌ است‌ و این‌ امر برای‌ خداآسان‌ است‌. این‌ به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ بر آنچه‌ از دست‌ شما رفته‌، اندوهگین‌نشوید و به‌ آنچه‌ به‌ شما داده‌ است‌، دلبسته‌ و شادمان‌ نباشید؛ و خداوند هیچ‌متکبر و فخرفروشی‌ را دوست‌ ندارد.

 

2. اعتقاد به‌ آخرت‌ و تحقیر زندگی‌ دنیا

چنان‌ که‌ گذشت‌، گروهی‌ اعتقاد به‌ آخرت‌ و تحقیر زندگی‌ دنیا را سبب‌عقب‌ماندگی‌ مسلمانان‌ شمرده‌اند. در پندار این‌ گروه‌ چون‌ رفتار انسان‌ ناشی‌ ازفرهنگ‌ و بینش‌ او است‌، آخرت‌گرایی‌ و اعتقاد به‌ مذموم‌ بودن‌ دنیا به‌ طورطبیعی‌ سبب‌ می‌شود انسان‌ هرگز برای‌ رسیدن‌ به‌ رفاه‌ و سطح‌ بالاتری‌ اززندگی‌ تلاش‌ نکند و به‌ کم‌ترین‌ میزان‌ خوراک‌ و پوشاک‌ و امکانات‌ زندگی‌قانع‌ باشد. بی‌تردید جامعه‌یی‌ که‌ از چنین‌ افرادی‌ شکل‌ گیرد، همیشه‌ در فقردست‌ و پا می‌زند. بر اساس‌ این‌ تحلیل‌، یافتن‌ راه‌ حل‌ برای‌ پیشگیری‌ و درمان‌فقر نادرست‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد این‌ اشکال‌ و بسیاری‌ از اشکال‌های‌ دیگری‌که‌ به‌ جنبه‌های‌ اعتقادی‌، اخلاقی‌، و اجتماعی‌ بر اسلام‌ وارد شده‌، در درک‌نادرست‌ از ارتباط‌ دنیا و آخرت‌ انسان‌ها ریشه‌ دارد. برداشت‌های‌ غلط‌ ازاعتقاد به‌ سرنوشت‌، شفاعت‌، انتظار فرج‌، زهد، قناعت‌، توکل‌ و حتی‌ برخی‌ ازمسائل‌ اجتماعی‌ اسلام‌ نیز در این‌ امر ریشه‌ دارد و با تبیین‌ آن‌، پاسخ‌ بسیاری‌ ازاین‌ پرسش‌ها داده‌ می‌شود. ما در فصل‌ گذشته‌، در تبیین‌ جایگاه‌ توسعه‌ دراسلام‌ به‌طور مفصّل‌ به‌ این‌ بحث‌ پرداخته‌، نتیجه‌ گرفتیم‌ که‌ اعتقاد به‌ آخرت‌ باپرداختن‌ به‌ دنیا و کار و تلاش‌ برای‌ آن‌ هیچ‌ منافات‌ ندارد و معصومان‌: مارا از تحقیر دنیا و نکوهش‌ آن‌ باز داشته‌اند.

 

3. زهد و قناعت‌ در دنیا

زهد از مفاهیمی‌ است‌ که‌ در فرهنگ‌ و اخلاق  اسلامی‌ مورد ستایش‌ قرارگرفته‌ است‌ و معصومان‌: آن‌ را روش‌ و اخلاق  همه‌ی‌ پیامبران‌، کلید هرخیر و موجب‌ درک‌ شیرینی‌ ایمان‌ و راحتی‌ در دنیا دانسته‌اند.

از سوی‌ دیگر، تفسیر منفی‌ از این‌ واژه‌، که‌ ره‌آورد برداشت‌ نادرست‌ ازرابطه‌ی‌ دنیا و آخرت‌ است‌، از اموری‌ است‌ که‌ نه‌ تنها موجب‌ فقر می‌شود؛بلکه‌ از موانع‌ جدی‌ درمان‌ فقر نیز به‌ شمار می‌آید. شهید مطهری‌ زاهد واقعی‌را چنین‌ معرفی‌ می‌کند:

زاهد یعنی‌ کسی‌ که‌ به‌ حسب‌ طبیعت‌ و غریزه‌ به‌ لذت‌ مادی‌ رغبت‌ دارد؛ ولی‌به‌ خاطر هدف‌ها و منظورهای‌ خاصی‌ عمل‌ و رفتارش‌ مانند مردم‌ بی‌رغبت‌است‌.

سپس‌، در تبیین‌ اهداف‌ و فلسفه‌ی‌ زهد، برداشت‌های‌ منفی‌ از زهد رامعرفی‌ می‌کند و می‌گوید:

بعضی‌ خیال‌ می‌کنند فلسفه‌ی‌ زهد این‌ است‌ که‌ کار دین‌ از کارهایی‌ از قبیل‌تجارت‌ و زراعت‌ و...جداست‌. کار دین‌ عبادت‌ است‌ و کار دنیا کسب‌ وتجارت‌...و زهد یعنی‌ روی‌ آوردن‌ از کار دنیا به‌ آخرت‌...؛ و نتیجه‌اش‌همان‌ رهبانیتی‌ است‌ که‌ در مسیحیت‌ رایج‌ بوده‌ است‌.

آن‌ گاه‌ به‌ برداشت‌ منفی‌ دیگری‌ می‌پردازد و چهره‌ی‌ دسته‌ی‌ دیگری‌ ازمنحرفان‌ را ترسیم‌ می‌کند؛ گروهی‌ که‌ قلمرو دنیا وآخرت‌ را از هم‌ جدانمی‌دانند و می‌ گویند:

ما نمی‌گوییم‌ قلمروی‌ دنیاو آخرت‌ از هم‌ جدا است‌؛ ولی‌ حساب‌ لذت‌ دنیا ازلذت‌ آخرت‌ جداست‌. ما باید در این‌ دنیا لذت‌ ببریم‌ و از لذّت‌ آخرت‌محروم‌ باشیم‌ و یالذّت‌ آخرت‌ را به‌ دست‌ آورده‌ و خودمان‌ را از لذّت‌ دنیامحروم‌ کنیم‌.

یکی‌ از نتایجی‌ که‌ در بحث‌ ارتباط‌ دنیا و آخرت‌ مطرح‌ کردیم‌، این‌ بود که‌میان‌ استفاده‌ از مواهب‌ دنیا و بهره‌گیری‌ نعمت‌های‌ آخرت‌ هیچ‌ تنافی‌ نیست‌؛چنان‌که‌ بین‌ محرومیت‌ وریاضت‌ در این‌ دنیا و رفاه‌ و راحتی‌ در آخرت‌ هیچ‌استلزامی‌ وجود ندارد؛ و گر نه‌ مرتاض‌ها وکسانی‌ که‌ به‌ طور عمدی‌ در بدترین‌و سخت‌ترین‌ وضعیت‌ زندگی‌ می‌کنند، باید در آخرت‌ از بهترین‌ وضع‌برخوردار شوند. علی‌(ع) در وصف‌ متقین‌ می‌فرماید:

پرهیزگارانی‌ هستند که‌ هم‌ نعمت‌ دنیا را برده‌اند وهم‌ نعمت‌ آخرت‌ را. دردنیا در بهترین‌ مسکن‌ها نشسته‌اند و بهترین‌ غذاها را خورده‌اند و در عین‌حال‌ به‌ نعمت‌ عقبا نیز رسیده‌اند.

زهد در اسلام‌ دو جنبه‌ی‌ روحی‌ و عملی‌ دارد. زهد روحی‌ به‌ معنای‌دل‌کندن‌ از دنیا و مظاهر آن‌ مانند ثروت‌ و قدرت‌ و مقام‌ است‌؛ یعنی‌ خود را به‌آن‌ها وابسته‌ نکند و به‌ دنیاپرستی‌ مبتلا نشود. روشن‌ است‌ که‌ زهد به‌ این‌ معنا باداشتن‌ ثروت‌ وتصدّی‌ پست‌ و مقام‌ هیچ‌ منافاتی‌ ندارد و مصداق  روشن‌ آن‌برخی‌ از پیامبران‌، امامان‌ و اولیایند. در زمان‌ ما، امام‌ خمینی‌ (ره‌) نیز مصداق آشکار زهد روحی‌ بود. او، به‌ رغم‌ نفوذ فراوانش‌، حتی‌ اندکی‌ به‌ دنیا وابستگی‌نداشت‌.

زهد عملی‌ به‌ معنای‌ کم‌ کردن‌ بهره‌مندی‌ از نعمت‌ها و ترک‌ پاره‌یی‌ ازلذّت‌هاست‌. شواهد فراوانی‌ نشان‌ می‌دهد آنچه‌ مورد تأکید اسلام‌ است‌،جنبه‌ی‌ روحی‌ زهد است‌ که‌ از عالی‌ترین‌ صفات‌ مؤمن‌ بوده‌، موجب‌ آزادی‌انسان‌ از اسارت‌ نفس‌ و دلبستگی‌ به‌ مظاهر دنیاست‌.

البته‌، به‌ رغم‌ اصالت‌ داشتن‌ جنبه‌ی‌ روحی‌ زهد، جنبه‌ی‌ عملی‌ آن‌ نیز گاه‌ضرورت‌ می‌یابد. سیره‌ی‌ عملی‌ ائمه‌: نیز چنین‌ بوده‌ است‌. آن‌ها به‌ سبب‌مسئولیت‌ خطیر رهبری‌، برای‌ اظهار همدردی‌ با فقیران‌ ونیز ترجیح‌ دادن‌دیگران‌ بر خود، زندگیی‌ ساده‌ و همراه‌ با قناعت‌ داشتند و پیروان‌ خود را نیز به‌این‌ کار دعوت‌ می‌کردند. امیر مؤمنان‌(ع) چنین‌ زهدی‌ را برای‌ حاکمان‌ امت‌اسلامی‌ ضروری‌ شمرده‌ است‌:

ان‌ الله‌ جعلنی‌ اماماً لخلقه‌ ففرض‌ علی‌ّ التّقدیر فی‌ نفسی‌ مطعمی‌ ومشربی‌ و ملبسی‌ کضعفاءالنّاس‌ کی‌ یقتدی‌ الفقیر بفقری‌ و لا یطغی‌الغنی‌ّ غناه‌.           

پروردگار، مرا پیشوای‌ مردم‌ قرار داده‌ است‌. پس‌ بر من‌ واجب‌ فرمود درخوردن‌ و نوشیدن‌ و پوشیدن‌ اندازه‌ نگه‌ دارم‌ و چون‌ تهیدستان‌ باشم‌ تا فقیران‌به‌ فقرم‌ اقتدا کنند و ثروت‌مندان‌ در اثر دارندگی‌ به‌ طغیان‌ درنیایند.

علاوه‌برآن‌، چنان‌ که‌ در فصل‌ پیش‌ یادآور شدیم‌، برخورداری‌ فراوان‌ ازامکانات‌ مادی‌ می‌تواند به‌ بی‌خبری‌ از یاد خداوند و پی‌آمدهای‌ دیگری‌ چون‌اسارت‌ دنیا و طغیان‌ و گناه‌ بینجامد. به‌ همین‌، جهت‌ معصومان‌: پیروانشان‌را به‌ قناعت‌ در مصرف‌ و داشتن‌ زندگی‌ در حد کفاف‌ سفارش‌ می‌کردند. درپایان‌ این‌ بحث‌ توجه‌ بدین‌ نکته‌ ضروری‌ می‌نماید که‌ در هیچ‌ آیه‌ یا روایتی‌انسان‌ها به‌ قناعت‌ و زهد در تولید و کار وتلاش‌ دعوت‌ نشده‌اند؛ بلکه‌ همه‌ی‌معصومان‌ بر زهد در مصرف‌ تأکید ورزیده‌اند. این‌ مطلب‌ در سیره‌ی‌ پیشوایان‌دین‌ نیز آشکار است‌.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا