.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 132
  • بازدید دیروز : 171
  • کل بازدید : 1460057
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/30    ساعت : 5:37 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در جمعه 90/11/7 ساعت 12:0 ع نویسنده : ایمان احمدی

روح 

آیات قرآن عقیده به تناسخ را صریحا نفى، مى‏کند، زیرا معتقدان به تناسخ چنین مى‏پندارند که انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگى باز مى‏گردد منتها روح او در جسم دیگر (و نطفه دیگر) حلول کرده و زندگى مجددى را در همین دنیا آغاز مى‏کند، و این مساله ممکن است بارها تکرار شود، این زندگى تکرارى در این جهان را" تناسخ" یا" عود ارواح" مى‏نامند.

این آیات مى‏گوید: بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است.

 

در ادامه توضیحات آیات 28 و 29 سوره مبارکه بقره پرداختن به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:

آیات ذکر شده از جمله آیات متعددى است که عقیده به تناسخ را صریحا نفى، مى‏کند، زیرا معتقدان به تناسخ چنین مى‏پندارند که انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگى باز مى‏گردد منتها روح او در جسم دیگر (و نطفه دیگر) حلول کرده و زندگى مجددى را در همین دنیا آغاز مى‏کند، و این مساله ممکن است بارها تکرار شود، این زندگى تکرارى در این جهان را" تناسخ" یا" عود ارواح" مى‏نامند.

این آیات مى‏گوید: بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است، و به تعبیر دیگر بیان می دارد:

شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید، نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى‏جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد، سپس مى‏میراند و بار دیگر زنده مى‏کند، اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود.

بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده،" عود ارواح" مى‏نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است.

 ذکر این نکته نیز لازم است که بعضى شاید آیه فوق را اشاره به حیات برزخى بدانند، در حالى که آیه هیچ دلالتى بر آن ندارد، تنها مى‏گوید: شما قبلا جسم بى‏جانى بودید، خداوند شما را زنده کرد، بار دیگر مى‏میراند (اشاره به مرگ در پایان زندگى این دنیا است) سپس زنده مى‏کند (اشاره به حیات آخرت) سپس سیر تکاملى خود را به سوى او ادامه مى‏دهید.

منظور از لفظ" سبعه" در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلکه اگر هزاران هزار دریا نیز مرکب گردد، نمى‏توان علم بى‏پایان خداوند را با آن نگاشت

 آسمان هاى هفتگانه‏

کلمه "سماء" در لغت به معنى طرف بالا است، و این مفهوم جامعى است که مصداقهاى مختلفى دارد، لذا مى‏بینیم در قرآن در موارد گوناگونى به کار رفته است:

1ـ گاهى به" جهت بالا" در قسمت مجاور زمین اطلاق شده، چنان که مى‏فرماید:

أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ" آیا ندیدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاک را به درخت پاکیزه‏اى که ریشه‏اش ثابت و شاخه‏اش در آسمان است." (ابراهیم- 24)

2ـ گاه به منطقه‏اى دورتر از سطح زمین (محل ابرها) اطلاق شده، چنان که مى‏خوانیم: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً:" ما از آسمان آب پر برکتى نازل کردیم" (سوره ق آیه 9)

3ـ گاه به" قشر متراکم هواى اطراف زمین" گفته شده: وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً:" ما آسمان را سقف محکم و محفوظى قرار دادیم" (انبیاء- 32)

زیرا مى‏دانیم جو زمین که همچون سقفى بر بالاى سر ما قرار دارد، داراى آن چنان استحکامى است که کره زمین را در برابر سقوط سنگهاى آسمانى حفظ مى‏کند، این سنگها که شبانه روز، مرتبا در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوى آن جذب مى‏شوند، اگر این قشر هواى متراکم نبود ما مرتبا در معرض سقوط این سنگهاى خطرناک بودیم، اما وجود این قشر، سبب مى‏شود که سنگها پس از برخورد با جو زمین مشتعل و سپس خاکستر شود.

4ـ گاهى به معنى" کرات بالا" آمده است ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ: " به آسمانها پرداخت در حالى که دود و بخار بودند." (و از گاز نخستین، کرات را آفرید) (فصلت- 11)

اکنون به اصل سخن باز گردیم، در اینکه مقصود از آسمان هاى هفتگانه چیست؟ مفسران و دانشمندان اسلامى بیانات گوناگونى دارند و تفسیرهاى مختلفى کرده‏اند:

آسمان

 

1ـ  بعضى آسمانهاى هفتگانه را، همان "سیارات سبع" مى‏دانند (عطارد زهره، مریخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشید) که به عقیده دانشمندان فلکى قدیم جزء سیارات بودند.

2‌ـ بعضى دیگر معتقدند که منظور طبقات متراکم هواى اطراف زمین است و قشرهاى مختلفى که روى هم قرار گرفته است.

3ـ بعضى دیگر مى‏گویند: عدد هفت در اینجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نیست، بلکه عدد تکثیرى است که به معنى تعداد زیاد و فراوان مى‏باشد، و این در کلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظه‏اى دارد مثلا در آیه 27 سوره لقمان مى‏خوانیم:وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ:" اگر درختان زمین قلم گردند، و دریا مرکب، و هفت دریا بر آن افزوده شود، کلمات خدا را نمى‏توان با آن نوشت".

به خوبى روشن است که منظور از لفظ" سبعه" در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلکه اگر هزاران هزار دریا نیز مرکب گردد، نمى‏توان علم بى‏پایان خداوند را با آن نگاشت.

بنابراین سماوات سبع اشاره به آسمانهاى متعدد و کرات فراوان عالم بالا است بى آنکه عدد خاصى از آن منظور باشد.

4ـ آنچه صحیحتر به نظر مى‏رسد، این است که مقصود از" سماوات سبع" همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است، تکرار این عبارت در آیات مختلف قرآن، نشان مى‏دهد که عدد" سبع" در اینجا به معنى تکثیر نیست، بلکه اشاره به همان عدد مخصوص است.

منتها از آیات قرآن چنین استفاده مى‏شود که تمام کرات و ثوابت و سیاراتى را که ما مى‏بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشکیل مى‏دهند.

شاهد این سخن اینکه: قرآن مى‏گوید: وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ:" ما آسمان پائین را با چراغهاى ستارگان زینت دادیم" (فصلت- 12)

در جاى دیگر مى‏خوانیم: إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ:" ما آسمان پائین را با کواکب و ستارگان زینت بخشیدیم" (صافات- 6)

از این آیات بخوبى استفاده مى‏شود که همه آنچه را ما مى‏بینیم و جهان ستارگان را تشکیل مى‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم.

از آیات قرآن چنین استفاده مى‏شود که تمام کرات و ثوابت و سیاراتى را که ما مى‏بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشکیل مى‏دهند

 

 

و اما اینکه گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممکن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد، به این دلیل است که علوم ناقص بشر بهر نسبت که پیش مى‏رود از عجائب آفرینش تازه‏هایى را بدست مى‏آورد، مثلا علم هیئت هم اکنون بجایى رسیده است که بعد از آن، تلسکوپها قدرت دید را از دست مى‏دهند، آنچه رصدخانه‏هاى بزرگ کشف کرده‏اند، فاصله‏اى به اندازه هزار میلیون (یک میلیارد) سال نورى مى‏باشد، و خود معترفند که تازه این آغاز جهان است نه پایان آن، پس چه مانع دارد که در آینده با پیشرفت علم هیئت آسمانها و کهکشانها و عوالم دیگرى کشف گردد. بهتر این است که این سخن را از زبان، یکى از رصدخانه‏هاى بزرگ جهان بشنویم.

 

عظمت کائنات‏

رصدخانه" پالومار" عظمت جهان بالا را چنین توصیف مى‏کند:

تا وقتى که دوربین رصدخانه پالومار را نساخته بودند، وسعت دنیایى که بنظر ما مى‏رسد بیش از پانصد سال نورى نبود، ولى، این دوربین وسعت دنیاى ما را به هزار میلیون سال نورى رساند، و در نتیجه میلیونها کهکشان جدید کشف شد که بعضى از آنها هزار میلیون سال نورى با ما فاصله دارند، ولى، بعد از فاصله هزار میلیون سال نورى فضاى عظیم، مهیب و تاریکى به چشم مى‏خورد که هیچ چیز در آن دیده نمى‏شود، یعنى روشنایى از آنجا عبور نمى‏کند تا صفحه عکاسى دوربین رصدخانه را متاثر کند.                       

ولى بدون تردید در آن فضاى مهیب و تاریک صدها میلیون کهکشان وجود دارد که دنیایى که در سمت ما است با جاذبه به آن کهکشانها نگهدارى مى‏شود.

تمام این دنیاى عظیمى که به نظر مى‏رسد و داراى صدها هزار میلیون کهکشان است جز دره‏اى کوچک و بى مقدار از یک دنیاى عظیمتر نیست و هنوز اطمینان نداریم که در فراسوى آن دنیاى دوم دنیاى دیگرى نباشد" (نقل از مجله" فضا" شماره 56 فروردین 1351)

از این گفته به خوبى بر مى‏آید که علم هنوز با آن پیشرفت شگفت‏انگیز خود در قسمت آسمانها کشفیات خویش را سر آغاز جهان مى‏داند نه پایان آن، بلکه آن را ذره کوچکى در برابر جهان بس با عظمت، مى‏شمارد.

 

 


 

 

منابع:

1-  تفسیر نمونه ج1

2-  مجله" فضا" شماره 56

3-  سور ابراهیم، صافات، فصلت، ابراهیم

تناسخ و عود ارواح




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا