.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 131
  • بازدید دیروز : 171
  • کل بازدید : 1460056
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/30    ساعت : 5:30 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در جمعه 90/11/7 ساعت 11:0 ص نویسنده : ایمان احمدی

آیت الله بهاءالدینیمراتب فهم کتاب به حسب مراتب تکامل بشرى است ؛ یعنى هر اندازه انسان در سیر الى الله تکامل پیدا کند، به همان نسبت نیز به مراتب فهم آیات دست پیدا مى کند.

برگرفته از سخنان آیه الله بهاء الدینی

 

خیلی ها قرآن دارند و قرآن هم می خوانند و شاید هم حافظ قرآن باشند قاری قرآن هم باشند ولی فهم قرآنی ندارند. این نکته خیلی مهم است. یعنی انسان وقتی قرآن را می خواند و در آن تدبر می کند، بفهمد.

 

خیلی ها از معنای آیات چیزی نمی فهمند. برخی هم فهم متوسطی دارند و معنای سطحی آیات را می فهمند. اما گروه دیگری هستند که می توانند مطالب بیشتری را استفاده کنند.

 

اگر بخواهیم در این زمینه مثال بزنیم درست مانند استفاده از رایانه است. کسی که با کامپیوتر آشنایی چندانی ندارد فقط می تواند با کامپیوتر عکس ببینید. اما کسی که خودش برنامه نویسی می کند هر چه بخواهد از این کامپیوتر استفاده می کند.

 

هر چه علمش بیشتر باشد می تواند بیشتر استفاده کند. قرآن کریم هم برای فهمش ابزاری دارد که هر که این ابزار را داشته باشد و با آن بیشتر آشنا باشد می تواند استفاده بهتر و بیشتری ببرد.

 

در این نوشتار به  گزیده سخنان آیه الله بهاء  الدینی در این زمینه اشاره می کنیم:

آنچه مسلم است ، این است که بدون تکامل نفوس بشرى ، بدون تزکیه و تهذیب نفوس ، بدون ایمان واقعى و بدون هدایت و تقوا، فهم کتاب محال است .

 

کسى گمان نکند ما مى توانیم بدون حرکت تکاملى ، علما و عملا کتاب را بفهمیم . این محال است . اگر کسى مى خواهد با کتاب و معانى آشنا شود، احتیاج به تکامل دارد.

 

حضرت صادق (علیه السلام ) به ابوحنیفه فرمود: ما ورثک الله من کتابه حرفا(1). این تهمت نیست ، یک واقعیت است . چون ابوحنیفه حرکت کمالى و تقوا نداشت و بدون تقوا، فهم کتاب محال است .

 

جملات : و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب ، و من یتوکل على الله فهو حسبه (2) والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا(3) و نظایر آن ، همه به اصطلاح منطقیین ، قضایاى شرطیه است .

 

 آیا در جملات شرطیه ، تلازم بین دو مفهوم هست ؟ یعنى اگر کسى مفهوم تقوا را ملاحضه کرد، رزق من حیث لا یحتسب را ملاحضه کرده است ؟ یا این که تلازم در این جملات بین دو وجود است ؟ باید گفت : تقواى خارجى با رزق من حیث لا یحتسب تلازم دارد.

 

اگر کسى مرد الهى و مرد با تقوا شد، این اقتصادى که همه به دنبال آن مى دوند، به در خانه اش مى آید. ولى این براى متقى و براى مصداق تقواست . همین طور است : من یتوکل و الذین جاهدوا فینا .

 

 تا زمانى که مصداق تقوا حاصل نشود، رزق من حیث لا یحتسب بر آن مترتب نمى شود؛ و تا آدمى تقواى خارجى پیدا نکند و رزق من حیث لا یحتسب مترتب بر تقوا را مشاهده نکند، نمى تواند آیه را بفهمد.

 پس باید دانست که براى فهم کتاب ، دست کم ، تقوا لازم است ؛ چون تلازم بین دو چیز خارجى است . مفاهیم و ملحوظات ذهنى ، کار را حل نمى کند.

 

تقوا مرتبه اى از کمال انسانیت است . آدمى یک وقت ، لغت تقوا را مى خواهد بداند و یک وقت مى خواهد تقوا حاصل کند. گاهى چهل سال زحمت لازم است ، تا تقوا حاصل شود و آن گاه فهم کتاب .

 

انسان هر اندازه در فنون و علوم تخصص داشته باشد، استاد فلسفه باشد، مادامى که واجد حرکت انسانى و حرکت الهى و حرکت علمى و عملى نباشد با کتاب آشنا نمى شود و نمى تواند آشنا شود.

 

مراتب فهم آیات

 

مراتب فهم کتاب به حسب مراتب تکامل بشرى است ؛ یعنى هر اندازه انسان در سیر الى الله تکامل پیدا کند، به همان نسبت نیز به مراتب فهم آیات دست پیدا مى کند؛ تا جایى که و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین (4)؛ ولى براى انسان کامل .

 

 انسان کامل ، طبیعیات را هم مى تواند از کتاب استفاده کند. چنان که الهیات ، معارف ، اخلاق ، فقه و آیات الهى در قصص را استفاده مى کند. (باید دانست که قصص قرآن جنبه قصص ندارد، جنبه آیتیت دارد.) خدا به شما توفیق بدهد، با کتاب خدا آشنا شوید. شاید [این مطالب را] قبول نکنید. الان به شما نمى گویم باید قبول کنید، چون قبول ، مال وجدان است و مقدماتى دارد.

 

خلاصه آن که مراتب فهم کتاب به حسب مراتب تکامل انسان ، به حسب تقوا و سیر الى الله و مراتب تهذیب و مراتب کمال عقلى است .

 

 این است که در آیات کتاب ، فقیه یک بیان دارد؛ فیلسوف ، بیان دیگر، عامه یک نوع بیان دارد و خاصه ، نوعى دیگر؛ هر کدام به حسب افق فکرى خودشان . با این وجود، این حقیقتى است که پیش انبیا، اولیا و ائمه - سلام الله علیها اجمعین - است .

 

پس اگر امام صادق (علیه السلام ) به ابوحنیفه - با تخصص عربى ، فقهى ، اصولى و احیانا فلسفى او - بگوید: ما ورثک الله من کتابه حرفا(5)، نگویید: تهمت و خلاف واقع است . بله ! قرآن یک ترجمه و لغاتى دارد و لغات آن عربى است .

 

شاید خلیفه دوم هم که مى گفت : حسبنا کتاب الله (6)، مقصودش همین بوده است . خیال مى کرد دانستن لغت عرب ، علم به کتاب است . نه ! علم به کتاب ، حرکت انسانى و الهى مى خواهد.

 


 

منابع:

  

1- ((خداوند حتى فهم یک حرف از کتابش را به تو عطا نکرده است )). بحارالانوار، ج 2، ص ‍ 293.

2- ((و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، او کفایت آمرش را مى کند.)) سوره طلاق ، آیه 2 و 3.

3- ((و آنها که در راه ما (با خلوص نیت ) جهاد کنند، قطعا به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد.)) سوره عنکبوت ، آیه 69.

4- ((و هیچ تر و خشکى وجود ندارد جز اینکه در کتابى آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است .)) سوره انعام ، آیه 59.

5- بحارالانوار، ج 2، ص 293.

6- بحار الانوار، ج 2، ص 473.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا