.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 94
  • بازدید دیروز : 164
  • کل بازدید : 1447916
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/2/13    ساعت : 4:23 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در پنج شنبه 90/3/19 ساعت 5:15 ع نویسنده : ایمان احمدی

دیدن پیرمردی ?? و چند ساله که نمی‌تواند به تنهایی راه برود و چشم هایش نیز قدرت دیدن ندارد اما اول صبح به مسجد آمده تا در نماز جماعت شرکت کند صحنه عبرت آموزی برای جوانانی مانند من بود که اطراف او جمع شده بودیم و به او که دلش را به دیگری سپرده بود نگاه می‌کردیم و به یاد نمازهای صبح قضاشده خودمان می‌افتادیم و تأسف از این همه غفلتی که داریم.

توفیقی بود تا شب جمعه‌ای را در کنار این عالم ربّانی در مسجد ملاحیدر باشیم. لحظه‌ای نبود که در هنگام خواندن دعای کمیل اشک از چشمان بی‌سوی پیرمرد قطع شود.

آنچه در ادامه می‌خوانید قسمتهایی از زندگی حضرت آیت الله مروارید(رحمةالله علیه) می‌باشد(?).

آیت الله مروارید در آخرین سفر زیارت عتبات عالیات در سال ???? شمسی به همراه چند تن از نزدیکانشان برای دیدار با حضرت آیت الله سیستانی به منزل ایشان رفتند. با ورود آیت الله مروارید، آیت الله سیستانی برای استقبال به صحن حیاط آمدند و بعد از عرض سلام، دست ایشان را بوسیدند و خودشان به جای یکی از جوانها، زیر بغل ایشان را گرفتند. آیت الله مروارید در آن ایام که دیگر چشمشان نمی‌دید پرسیدند: کیست؟ آیت الله سیستانی خود پاسخ دادند: منم علی!


ایشان بارها به فرزندان یا نوه هایشان که ایشان را در ماه‌های آخر عمر، برای نشستن و برخاستن و یا وضو گرفتن کمک می‌کردند می‌فرمودند: برای شما زحمت شد. إن شاء الله مرا می‌بخشید. حلال کنید!




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا