.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 1824
  • بازدید دیروز : 2748
  • کل بازدید : 1537922
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/9/23    ساعت : 7:27 ص
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در جمعه 91/4/2 ساعت 8:0 ع نویسنده : ایمان احمدی

کربلاامام حسین(ع) در میان امامان معصوم(ع) از برجستگی خاصی برخوردار است؛ چرا که مسلمانان، او را احیاگر اسلام می دانند و غیرمسلمانان او را نماد آزادگی و عدالت خواهی می شناسند. اگر به هر گوشه ای از کشور شوروی سابق بروید یا در آفریقا یا شرق دور سفر کنید یا حتی به آمریکای لاتین بروید، شاید از اسلام چیزی جز امام حسین(ع) ندانند و نشناسند؛ چراکه امام حسین(ع) است که دین را زنده نگه داشته و محرم و صفر آن را جاودانه ساخته است. در مناطق سیبری روسیه، یا کوه های هیمالیا در نپال یا بنگلادش و میانمار و هند و سریلانکا و اندونزی و حتی گویان و ترینیداد و توباگو در آمریکای لاتین اگر از اسلام یاد و خبری است با عزاداری امام حسین(ع) همراه است.

آزادگان هندو مسلک هندوستان، خود را شاگردان مکتب آزادگی امام حسین(ع) می دانند و ارمنی ها و مسیحی های بسیار بلکه حتی هندو و بودایی به امام حسین(ع) عشق می ورزند و افتخار شاگردی او را می کنند. هر یکی از امام حسین(ع) درسی از انسانیت گرفته است. ما که خود شیعیان آن حضرت(ع) هستیم و این گونه ایشان را به نام خود زده ایم، تا چه اندازه با آموزه های انسانی و اخلاقی و تربیتی ایشان آشنا هستیم و تا چه اندازه به آن عمل می کنیم و شیعه گری خود را نشان می دهیم.
آشنایی با مکتب اخلاقی و تربیتی امام حسین(ع) به معنای دانستن صرف آموزه های ایشان نیست، بلکه به معنای پیروی و ساختن سبک زندگی خودمان براساس آن است. نویسنده در این مطلب به گوشه ای از مقام و نیز آموزه های امام حسین(ع) پرداخته است.
امام حسین(ع) در مقام تعلیم و تزکیه
شاید بتوان گفت که مقام تعلیم وتربیت یا تعلیم و تزکیه، همان مقام خلافت الهی انسان از خداست؛ زیرا آن چیزی که انسان را شایسته خلافت ساخته است، همان تعلیم همه اسماء از سوی خداوند به انسان و ناتوانی دیگر موجودات از جمله فرشتگان مقرب الهی از دریافت این معارف و علوم الهی است. (بقره، آیات 30تا33)
علمی که خداوند به انسان تعلیم داده است یا مصداقی از علم الیقین یا عین الیقین یا در مرتبه بالاتر حق الیقین است. البته باتوجه به شواهدی چند می توان گفت که مرتبه سوم، کمتر نصیب کسی می شود و مراد همان دو مرتبه نخست از علم شهودی و حضوری است. خاصیت علم شهودی و حضوری آن است که جزوی از ذات بشر است و برخلاف علم حصولی تنها مفاهیم نیست؛ یعنی تنها مفاهیم یا نقوش و تصاویری از حقیقت یک معلوم در ذهن آدمی نقش نمی بندد، بلکه حقیقت آن چیز در اختیار اوست.
براین اساس، می توان علم حصولی را دانسته های شخص و علم حضوری را داشته های او دانست. البته هر کسی به مقدار ظرفیت وجودی خود می تواند از چنین دارایی هایی برخوردار و بهره مند شود و به همان میزان آن را به کار گیرد. براساس آیات قرآنی از جمله آیات 30 تا 33 سوره بقره این معنا به دست می آید که حتی فرشتگان نیز ظرفیت و تحمل این علوم شهودی را نداشته و تنها ظرفیت بخشی را دارا بودند که در قالب تسبیح و تقدیس در اختیار آنان قرارگرفته است. از این رو سخن از علم انبایی آنان است. (شاید همان مرتبه علم حصولی یا مرتبه نخست علم شهودی یعنی علم الیقین باشد). جالب است که فرشتگان حتی پس از عرضه اسمای الهی تعلیم داده شده به آدم(ع) توانایی انبایی از آن را نداشته اند و به دستور خداوند حضرت آدم(ع) به آنان در سطح انبایی به آنان خبر داده است و آگاهی و علم ایشان در همین سطح نسبت به علوم شهودی انسان باقی مانده است. این بدان معناست که هر کسی ظرفیتی دارد که می تواند علوم الهی را که در قالب اسماء عرضه می شود، بداند یا بشناسد و امکان تعلیم به فرشتگان وجود ندارد.
به سخن دیگر، تعلیم، نیازمند ظرفیت ویژه ای است و دست یابی به علوم با توجه سعه وجودی شخص است. از این رو فرشتگان از علوم خود در همان حد محدود تقدیس و تسبیح سخن می گویند و خداوند نیز فرمان تعلیم علوم به حضرت آدم نمی دهد تا به فرشتگان بیاموزد بلکه تنها فرمان انباء و اخبار می دهد که سطح بسیار پایین از دریافت یک حقیقت یا همان مرتبه علم حصولی است.
براساس همین آیات به دست می آید که انسان می تواند به عنوان خلیفه الهی هم تعلیم دهد و هم انباء کند. همچنین دانسته می شود که تعلیم و تربیت و انباء هر موجودی با توجه به ظرفیت کمالی او خواهد بود و خلیفه الهی که جانشین خدا در تعلیم و تربیت است تنها با توجه به محدودیت ها و ظرفیت های یک موجود عمل می کند. به این معنا که در مقام مظهریت الوهیت و ربوبیت، همان کاری را انجام می دهد که خداوند مشیت کرده و اراده نموده است. امام حسین(ع) می فرماید: یا اعرابی نحن قوم لانعطی المعروف الا علی قدر المعرفه ؛ ای اعرابی! ما خاندانی هستیم که بخشش نمی کنیم مگر به اندازه معرفت اشخاص. (موسوعه کلمات الامام الحسین567)
خلیفه الهی از آنجایی که همه اسمای الهی را به شکل حق یقین در خود تحقق و تجلی داده و مظهر اتم و اکمل تمامی اسمای الهی است، از دانایی و توانایی کامل برخوردار و برای او غیب الهی نیز ظاهر است. (جن، آیات62 و 72)
چنین انسان های کامل همان پیامبران(ع) و معصومان(ع) هستند. چهارده معصوم(ع) در اوج غایی و کمالی انسان های کامل قرار دارند و هیچ چیزی از ایشان غایب نیست و بر همه چیز قادر و توانا هستند و در مقام خلافت الهی در تکوین و تشریع به اذن الهی تصرف می کنند.
امام حسین(ع) یکی از این خلفای الهی است که در مقام تعلیم و تربیت به خلافت از خداوند نه تنها در کائنات بلکه در همنوعان انسانی به تعلیم و تربیت می پردازد.
نکته ای که باید توجه داشت اینکه هر کسی به مقدار فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات، از خلافت الهی بهره مند است. از این رو خداوند به مظاهر خود همان چیزی را نسبت می دهد که به خود نسبت می دهد. از آنجایی که در مرتبه اتم و اکمل مظاهر، چهارده معصوم(ع) به ویژه حضرت محمد(ص) قرار دارند، ایشان را مطرح می کند و سپس به مظاهر دیگر چون پیامبران و مؤمنان اشاره دارد.
به عنوان نمونه، عزت تنها از آن خداوند است (نساء، آیه 931؛ یونس، آیه 65؛ فاطر، آیه 01)، ولی آن را به مظهر اکمل و اتم خود حضرت محمد(ص) و دیگر مظاهر یعنی مؤمنان نیز نسبت می دهد. (منافقون،آیه8)
مسئله تزکیه نیز این گونه است و این خداوند است که انسان ها را به رشد کمالی رسانیده و پاک و پاکیزه می دارد و اگر فضل الهی شامل بنده ای نمی شد هرگز کسی تزکیه نمی شد. (نساء، آیه 94؛ نور، آیه 12) اما خداوند این تزکیه را غیر از خود به مظاهر خویش از جمله پیامبران و پیامبر اکرم(ص) نسبت می دهد و در مرتبه سوم به مؤمنان که اقدام به این عمل می کنند و خود و دیگران را تزکیه می کنند. (بقره، آیات 921 و 151؛ آل عمران، آیه 461؛ جمعه، آیه 2)
امام حسین(ع) به عنوان مظهر اتم و اکمل در مقام تعلیم و تزکیه الهی برآمده است و انسانیت را به کمال بایسته و شایسته اش رهنمون کرده و می کند اما کسانی خود خواسته از این کلاس بیرون می روند و نمی خواهند شاگرد مکتب امام حسین(ع) باشند؛ وگرنه رحمانیت ایشان دربرگیرنده است و کسی را از دایره تعلیم و تزکیه و تربیت بیرون نمی کند مگر آنکه خود بگریزد.
مکارم اخلاق، حقیقت آموزه های تزکیه ای
اخلاق به معنای تخلق به خلق و خوی الهی است که معنایی جز تحقق اسما و صفات الهی نخواهد داشت. پس مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) خود را برای اتمام آن مأمور می داند: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، همان تخلق به خلق و صفات الهی است. بر این اساس، حقیقت آموزه های تعلیمی و تزکیه ای چیزی جز بیان صفات حسنای الهی و ایجاد آن در خواهان آن نیست.
امام حسین(ع) همانند دیگر خلفای الهی بر آن بود تا صفات الهی را بیان کرده و مردم را به آن متخلق سازد. تلاش تعلیمی و تزکیه و تربیتی آن حضرت(ع) بر این بود که هر انسانی در حد ظرفیت خود که بی نهایت است، به آن صفات متخلق شود و خدایی (متاله) گردد.
مبارزه ایشان با ظلم و ستم برای ایجاد بستری مناسب برای بیان این مکارم اخلاقی و از میان بردن موانع تخلق به اخلاق و صفات الهی است. در فضایی که ایشان می زیست فعالیت های منافقان اموی موجب شده بود که هیچ آثاری از مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) تعلیم داده بود باقی نماند، فضای عمومی جامعه به رذایل اخلاقی متمایل بود و بداخلاقی در جامعه موج می زد و شرابخواری و زن بارگی و سگ بازی و میمون بازی و ظلم و ستم در دربار شاهان اموی به نام خلفای پیامبر(ص) علنی شده بود.
امام(ع) ناچار بود تا اقدام نخست را برای کندن موانع انجام دهد. از این رو قیام خود را با عنوان امر به معروف و نهی از منکر آغاز کرد. ایشان بر آن بود تا جامعه را به سوی مکارم اخلاقی بازگرداند و در مقام خلیفه الهی به تعلیم و تزکیه و تربیت خلق بپردازد. بنابراین، حرکت قیامی امام حسین(ع) را می بایست در چارچوب مأموریت خلفای الهی یعنی تعلیم و تزکیه و تربیت مکارم اخلاق و صفات الهی تبیین و تحلیل کرد.
امام حسین(ع)، قیام برای اصلاح اخلاق جامعه
پس امام(ع) تمام تلاش خود را مصروف این معنا داشت تا اخلاق جامعه را بازسازی و اصلاح کند و مردم را به سوی صفات الهی بازگرداند. این گونه است که تعلیم و تربیت و تزکیه خود را با بسترسازی آغاز می کند و می فرماید: و أنی لم أخرج أشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمه جدی صلی الله علیه و آله، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی علی بن أبی طالب علیه السلام؛ به درستی که من بیهوده، گردنکش، ستمگر و ظالم حرکت نکردم، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد(ص) حرکت کردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد(ص) و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم. (بحارالانوار، ج 44، ص 923، حدیث 41)
حضرت در جایی دیگر می فرماید: خداوندا! تو آگاهی که آنچه به دست ما صورت گرفت نه به طمع پادشاهی و جاه بود، نه به طلب ثروت و مال، بلکه ما خواستیم تا نشانه های دینت را ارائه دهیم و در شهرهای تو اصلاح را آشکار کنیم، باشد که بندگان مظلوم تو روی آسایش و امنیت ببینند و آسوده خاطر به طاعت تو برخیزند و فرائض و سنتهای تو عملی گردد. (تحف العقول، ص 861)
امام حسین(ع) درباره اوضاع و شرایطی که در آن می زیست به معاویه فرمودند: بدان که خداوند دارای کتابی است که هیچ ریز و درشتی را فرو نمی گذارد و همه آنها را می نویسد، و خداوند فراموش نمی کند کارهای تو را که تنها با گمان، دستگیر می کنی و دوستان خدا را می کشی. (رجال کشی، ص 23)
امام حسین(ع) می دانست که قیام در زمان یزید به سبب حیله گری او نمی تواند تاثیری به جای گذارد و هزینه بالایی را تحمیل خواهد کرد زیرا استبداد و استکبار معاویه همراه با دغل و فریبکاری اسلامی همراه بود و امکان آن نبود که با حرکتی کوچک تحولی عظیم در ارکان دولت اموی بیندازد و جامعه را بیدار و هوشیار کند. از این رو به یاران می فرماید: هر یک از شما تا زمانی که این مرد (معاویه) زنده است خانه نشین در خانه خودش باشد (یعنی حرکتی نکند) پس وقتی که او به هلاکت رسید و شما زنده بودید امید است که خداوند رشد و رستگاری را برای ما برگزیند و ما را به خودمان وامگذارد، (همان طور که در قرآن وعده فرموده است که) خدا با کسانی است که تقوا پیشه کنند و کار نیکو انجام دهند. (موسوعه کلمات الامام الحسین ص 520، ح 251)
این وضعیت در دوره یزید به بدترین شکل و آشکارترین حالت ظاهر شد و دین زدایی به شکل جدی دنبال شد تا سنت های جاهلیت را دوباره زنده کنند. در این دوره سخن از تعلیم و تزکیه اخلاق دینی معنا و مفهومی نداشت و هر کسی در اندیشه این بود که دین ملوک خویش را به عنوان سنت حسنه و نیک در پیش گیرد و در بدی از یکدیگر پیشی بجوید. کسانی را که در اندیشه بازسازی و اصلاح جامعه و اخلاق جلامعه بودند، خوار و خفیف می ساختند و عزت مداران را به ذلت می کشاندند. امام با اشاره به سیاست دولت اموی در زمینه اخلاق زدایی و دین زدایی از جامعه می فرماید: جایگاه من جایگاه کسی که از مرگ بترسد نیست مرگ در راه عزت و احیای حق چقدر پیش من آسان است، مرگ در راه عزت چیزی جز حیات جاودانه نیست و زندگی با ذلت جز مرگ و نیستی که هیچ حیاتی همراه ندارد نیست، آیا مرا با مرگ می ترسانید. آیا بیش از کشتن من می توانید؟ آفرین به مرگ در راه خدا، ولی شما نمی توانید شکوه مرا نابود کنید و عزت و شرافتم را از بین ببرید. (کلمات الامام الحسین علیه السلام، 036، ح 843)
آن حضرت(ع) در فرازی دیگر می فرماید: آگاه باشید این حرام زاده پسر حرام زاده ما را میان شمشیرکشیده و خواری (بیعت) قرار داده ولی خواری و ذلت از ما بدور است، ما و ذلت هرگز!!
خداوند و پیامبرش ومؤمنان و دامن های پاک و دودمان پاکیزه برای ما نپسندیدند که فرمان برداری از پست فطرتان را بر جنگ با عزت برگزینیم. (موسوعه کلمات الامام الحسین 425، ح 214)
درچنین شرایطی است که امام حسین (ع) درنقش آموزگار انسانیت به تعلیم عملی مردم می پردازد و با خون خویش تزکیه و تربیت مردمان را آغاز می کند تا خون سرخ او در رگ های جامعه برود و حیات دوباره به جامعه مرده ای بدهد که خود را امت اسلام و پیامبر(ص) می دانست. امام حسین (ع)می فرماید: موت فی عزخیر من حیاه فی ذل الموت اولی من رکوب العار والعار اولی من دخول النار؛ مرگ با عزت از زندگی ذلیلانه برتر است. مرگ، برتر از همراه شدن با عار و خواری است و خواری از ورود در آتش برتر است. (موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام 499، ح 982)
این مرگ که عزت را به جامعه اسلامی بازمی گرداند موجب می شود تا مردم ذلت و خواری حکومت اموی را نپذیرند. چنان که مرگ و شهادت ایشان این حقیقت را آشکار کرد و از آن پس تاکنون قیام علیه هنجارشکنی ها و معروف های اسلامی شکل گیری و ادامه یافته است.
ما که خود را شیعه ایشان و خاندان پاک رسول الله (ص) می دانیم می بایست همه این آموزه های تعلیمی و تربیتی او را به عنوان دستور زندگی بیاموزیم و درخود و جامعه عملی سازیم تا در نام خود صادق باشیم و خود را بتوانیم صادقانه شیعه بنامیم، وگرنه جز دروغ سخنی بر زبان نرانده ایم. از این رو امام حسین (ع) به مدعیان تشیع هشدار می دهد و می فرماید که این نام تشیع و شیعه شایسته هر کسی نیست و خود را بدان نخوانید مگر برای شیعه شدن تلاش کنید.
مردی به امام حسین (ع) گفت: ای فرزند رسول خدا. من از شیعیان شمایم.
حضرت فرمودند: از خدا بترس! چیزی را ادعا نکن که خدا بگویدت دروغ گفتی و ادعای گزافی کردی، شیعیان ما کسانی اند که دلهایشان از هر نوع غل و غش و دغلکاری پاک است، ولی تو بگو: من از دوستان و علاقه مندان شمایم. (بحارالانوار، ج 86، ص 651)
به هرحال، امام حسین (ع) بزرگ ترین معلم و مربی انسانیت است که ما مدعیان تشیع باید درشناخت آموزه ها و عمل بدان پیشگام باشیم و خود را براساس مکتب ایشان بسازیم و در مقام مومنان، مظهر آن حضرت باشیم.




مطلب بعدی : « عبادت خالصانه »       


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا