.

حدیث تصادفی

حدیث تصادفی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بادصبا
درباره ما
منوی اصلی
مطالب پیشین
لینک دوستان

ویرایش
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید دیروز : 97
  • کل بازدید : 1432108
  • تعداد کل یاد داشت ها : 6770
  • آخرین بازدید : 103/1/9    ساعت : 2:5 ع
جستجو

وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 10:7 ص نویسنده : ایمان احمدی




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:50 ص نویسنده : ایمان احمدی


از لشگریان عمر بن سعد و قاتل محمد فرزند مسلم بن عقیل.
مادر محمد کنیزی بود و پدرش حضرت مسلم که قبل از نهضت کربلا قیام کرد و با بی وفایی کوفیان روبرو شد و سپس دستگیر و به شهادت رسید.
در روز دهم محرم سال 61 هـ.ق که حسین بن علی علیه السلام با یزیدیان به جنگ پرداخت پس از اینکه عده ای از یارانش شهید شدند، بنی هاشم به صحنه آمدند. امام محمدباقر علیه السلام و برخی از مورخین گفته اند که:
بعد از شهادت عبدالله بن مسلم، فرزندان ابوطالب دسته جمعی به لشگر دشمن حمله کردند. حضرت سیدالشهداء علیه السلام که چنین دید، به ایشان فریاد زد: صبرا علی الموت یا بنی عمومتی ... ای عموزادگان من، صبر و مقاومت پیشه خود سازید و ...
هنوز از میدان برنگشته بود که در این حمله، محمد بن مسلم از بین آنها به زمین افتاد و به دست «ابومرهم ازدی» و «لقیط بن ایاس جهنی»، به شهادت رسید. ابن شهرآشوب، نام او را (ابومریم الازدی) و مجلسی در «جلاءالعیون» ابوجرهم اسدی گفته اند.

منابع:
1- منتهی‌الامال   
2- ابصار العین   
3- موسوعة‌‌الامام الحسین به نقل از: مقاتل الطالبین، اسرارالشهادة، بحارالانوار مجلسی




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:48 ص نویسنده : ایمان احمدی

از مأموران و سواران لشگر عمر بن سعد.
نامش در مقاتل، عبدالله بن شهر، عبدالله بن سمیر، عبیدالله بن شمیر و عبدالله بن سخیر آمده است. مردی فاسق، لوده و شوخ و دلاور بود.
سعید بن قیس چند بار او را به خاطر جنایاتی که مرتکب شده بود در زندان حبس کرد. نقش او را در کربلا در شب عاشورا، به عنوان یک پاسبان از لشگر دشمن می بینیم که در اطراف خیمه های امام حسین علیه السلام و یارانش تجسس می کرد و با بقیه لشگر از دور و نزدیک مواظب بودند.
ضحاک بن عبدالله مشرقی روایت می کند که:
در شب عاشورا، امام علیه السلام و اصحابش تمام شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع به درگاه الهی مشغول بودند، گروهی از سواره نظام عمربن سعد نگهبانی می دادند و از کنار خیمه ها می گذشتند و مراقب ما بودند، همینکه حسین علیه السلام آیه 172 (آل عمران) را تلاوت کرد که: «و لایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم ...؛ کسانی که کافر شدند خیال نکنند که مهلتی که به آنها می دهیم برایشان خوبست بلکه ... ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه... آیه 173؛ خداوند هرگز مؤمنان را به حال کنونی وانمی گذارد، بلکه می خواهد پاکان را از ناپاکان جدا کند»، یکی از سواران لشگر دشمن که پاسبانی می کرد آیه را شنید و گفت: قسم به پروردگار کعبه که ما همان پاکان هستیم که از شما جدا شده ایم. ضحاک می گوید من او را شناختم، به «بریر بن خضیر» گفتم او را می شناسی؟ گفت: نه! گفتم (ابوحرب سبیعی عبدالله بن شهر) مردی لوده و هم دلاور است و بریر به او گفت: ای فاسق تو فکر می کنی که خدا ترا جزو پاکیزگان قرار داده است؟ ابا حرب گفت: تو کیستی؟ گفت: «بریربن خضیر» گفت: ای «بریر»، بر من سخت است که تو هلاک شوی؟ والله که هلاک شوی»
بریر گفت: ای اباحرب، آیا می توانی از گناهان بزرگی که مرتکب شده ای توبه کنی و به سوی خدا بازگردی؟ به خدا سوگند که ما پاکان هستیم و شما همگی پلید می باشید. ابوحرب گفت: «من هم به درستی حرف تو شهادت و گواهی می دهم». من گفتم: آیا این معرفت به حال تو سودی ندارد؟ گفت: قربانت بروم پس چه کسی ندیم یزید بن عذره ی عنزی از عنز بن وائل باشد او اکنون با من است. بریر به او گفت: خدا رأی تو را زشت گرداند که تو مردی سفیه و نادانی، و بازگشت. او نیز برفت. پاسبان ما آن شب، عروة بن قیس احمسی بود و سواران وی را سپرده بودند.

منابع:
موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: تاریخ طبری، نفس‌المهموم، ترجمه ارشاد رسولی محلاتی، ناسخ‌التواریخ، مقتل الحسین مقرم




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:45 ص نویسنده : ایمان احمدی

از عناصر خبیث و پلید لشگر عمربن سعد در کربلا که به امام حسین علیه السلام حمله کرد. نامش عبدالرحمن جعفی و القابش را، ابوالجنوب، ابوالخنوق و ابوالحتوف نیز گفته اند. او پهلوانی قوی و در شهر کوفه ساکن بود.
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، جزو پیادگان لشگر عمر سعد و در کنار شمربن ذی الجوشن، صالح بن وهب یزنی، خولی و عده ای دیگر بود که با ترغیب و تحریص همدیگر، حسین بن علی علیه السلام را محاصره کردند. آنگاه که آنحضرت به میدان آمد و دشمن با تمام قوا به او حمله کرد. شمر به ابوالجنوب که کاملا به آلات جنگی مجهز بود گفت جلو برو به سراغش، گفت: «چرا خودت نمی روی؟ شمر به او گفت: با من اینگونه حرف می زنی و گستاخی می کنی؟ ابوالجنوب هم گفت: تو با من گستاخی می کنی؟ بعد به یکدیگر ناسزا گفتند و ابوالجنوب گفت: به خدا قسم؛ می خواهم اینک این نیزه را در چشم تو فرو کنم! شمر بازگشت و گفت: به خدا سوگند اگر بتوانم ترا به سزایت می رسانم. ابوالجنوب «لعنة الله علیه» با بقیه پیادگان نظام، به امام علیه السلام حمله کرده و محاصره اش نمودند و بعد به شهادت رساندند.

منابع:
1- نفس‌المهموم    
2- موسوعه الامام الحسین به نقل از: تاریخ طبری، انساب‌الاشاف، العبرات، محمودی و...




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:43 ص نویسنده : ایمان احمدی

از هتاکان لشگر عمربن سعد در کربلا که مورد نفرین امام علیه السلام قرار گرفت. وی از قبیله بنی تمیم بود که نامش «ابن جوزه» در برخی نقل‌ها و «تیمی» هم آمده است.
روز عاشورا، آن زمان که لشگر بنی امیه به سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد، ابن حوزه، مقابل لشگر رفت و امام علیه السلام را چند بار با لحن بسیار تند و خشن صدا زد. حسین علیه السلام، در مرتبه آخر جلو آمد. و فرمود چه می خواهی؟ او گفت: ابشربالنار «بشارت باد ترا به آتش دوزخ»
امام علیه السلام فرمود: او کیست؟ گفتند: ابن حوزه تمیمی. آنحضرت گفت: دروغ گفتی من نزد پروردگارم می روم که مهربان است و شفاعتش پذیرفته؛
آنگاه حضرت، او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را به آتش دوزخ ببر.
ابن حوزه خشمگین شد و خواست اسبش را به طرف حضرت بجهاند که اسبش چموشی کرد. و او را از پشت خود انداخت، بطوری که پای چپش در رکاب بود و پای دیگرش واژگون که مسلم بن عوسجه یکی از اصحاب امام علیه السلام، بر وی تاخت و شمشیر به پای او زد و پایش از تن جدا شد. اسب همچنان می دوید و سر او را به هر سنگ و کلوخ و درختی کوبید تا مرد. و روحش به آتش دوزخ رفت.
سپس آن حیوان بر او بگردید و با سم آنقدر او را کوفت و پاره پاره کرد تا اینکه به جز دو پا چیزی از او نماند.

منابع:  
1- منتهی الامال   
2- نفس‌المهموم   
3- فرهنگ عاشورا




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:41 ص نویسنده : ایمان احمدی




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:40 ص نویسنده : ایمان احمدی

در غوغایی که دور امام حسین علیه السلام درکربلا ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام "ابجر بن کعب" شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه‌ی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله‌ای برآورد و پدرش را صدا کرد.

امام حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسباند و فرمود:" ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد."

امام حسین علیه السلام هنگام شهادت عبد الله بن حسن دست خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: "پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند"./« الارشاد،ج 2، ص110»




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 8:37 ص نویسنده : ایمان احمدی

عداد شهدای حملات اخیر صهیونیست ها از 100 شهید؛ و تعداد زخمی ها از 820 نفر فراتر رفته است. این در حالی است که حملات هوایی و موشکی اشغالگران علیه مردم بی دفاع غزه در سای? سکوت و تأیید شرم آور محافل بین المللی و منطقه ای همچنان ادامه دارد و بخش عمد? قربانیان را زنان و کودکان خردسال تشکیل می دهند.


 

 




      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 7:39 ص نویسنده : ایمان احمدی

اگر من صحبت واضحی در جلساتم نمی‌کنم دلیل بر این نیست که سیاسی نیستم. من خیلی هم سیاسی‌ام؛ ما با کسی که می‌گوید مداح اهل بیت نباید سیاسی باشد، حرفی نداریم. ادامه مطلب...


      
ارسال شده در سه شنبه 91/8/30 ساعت 7:28 ص نویسنده : ایمان احمدی

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

مَن أحَبَّ أن یَکونَ أقوَى النّاسِ فلْیَتَوکَّل عَلَى اللّه ِ؛

هرکه دوست دارد نیرومندترینِ مردم باشد، باید به خدا توکّل کند.

حکمت نامه بسیج : ح 145




      
<      1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسمه تعالی میلا باسعادت کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه برتمام محبین اهلبیت مبارک باد التماس دعا